پيام
كيوان گيتي نژاد و
92/7/8
كيوان گيتي نژاد و
خداوندا چه اسان است که خود را ولايي نامم و چه مشکلها در اين راهست که گويند هفت خوان رستم در برش يک هسته انار است ولي يا سيدا از تو جستم اکسيري تا دهي بر جانم تا در پيش يلبم هنر ولايتمداري را که چه طود يافتم سر اين يا ايها الساقي از پي صباي مجنونين طريق که پيش از لبيک تو بر من گشت نازل خدايا شکرت
كيوان گيتي نژاد و
بدين عشق که امروز عاطمند هيچ بشر نيستم از خير اين اسما فاضله خدا جان بر من عطا کن غيرتي بر من ده شهامتي برمن گذار منتي تا دهم اينبار آزموني از پي عشق نه از باب خيره سري که هر که قصد ازمون کرد در خان دوم نشد چپه کرد من از
كيوان گيتي نژاد و
تو جويم اکسير را که يابم به موجدش اسراري را که لطفش شايستگي و معرفت بيان و در کمانش اماني و کلامي را که حکمش به پايان رساند تکليف عشقي که برده عقل از سرم نرو دير جايي نيست عصر بنگر به حال و روزم يابي نظر
كيوان گيتي نژاد و
من عاشق عشقم عشقي از جنس ولايت که در عصر من نامش بود المدار مهدي موعودعج که گويندش سيد علي حسيني خامنه اي هستيم به فدايش او در بدو تولد داد مرا اکسير که امروز اينگونه شدم بي پروا و اما هوشيار ديدي مجنوني که هم شراب عشق نوشد هم کمال دل و علم به حق عشق آموزد گر ندبيدي بشنو از حال و احوال اين حيدري کيوان
كيوان گيتي نژاد و
اين آزمون ختمش خيلي تاوانش مشکلش است اگر از باده عشق نگشته باشي مجنوني از جنس فهم و عطش عشق حق اينبار اگر ديدي در مقامي و جايگاهي شده قامتت رنگين به شهد ولايت و ديدي جان نثار عشق نه از پي
كيوان گيتي نژاد و
دليل از پي يک فرصت مغتنم اگر ديدي هر چه يابي از پي دعاي اوست از جانبت نزد ايزد منان اگر ديدي عشق او گواهت گشت در بيان اشهد الا الله اله الله و باز ديدي شجره عصمت و طهارت و ولاييت و ايمان به حاصلش هرجند نباشد معصوم
كيوان گيتي نژاد و
برو که رسيدي به مقصد شهادتت نوش جون حيدري