سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی به آدرس www.samandehi.ir ثبت شده است .

بیانات رهبر انقلاب مدظله العالی در دیدار مردم آذربایجان شرقی
نظرات ()

در آستانه‌ى سالروز قیام بیست‌و‌نهم بهمن 1356 مردم تبریز

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(1)
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطّاهرین.

 خوشامد عرض میکنم به همه‌ی برادران و خواهران عزیز، مخصوصاً به خانواده‌های معزّز شهیدان، علمای محترم، مسئولین محترم، آحاد مردم و جوانان عزیزی که این راه طولانی را پیمودید و امروز فضای حسینیّه‌ی ما را معطّر کردید به عطر ایمان و شور و انگیزه‌ای که مخصوص شما است؛ این سلام درواقع به همه‌ی مردم تبریز و به همه‌ی مردم آذربایجان است.

 حقیقتاً روز بیست‌ونهم بهمن در هر سال برای ما -یعنی برای این حقیر- یک روز شیرین و مطلوب است و از نزدیک تجدید خاطره میکنیم با آنچه همواره از مردم عزیز آذربایجان و مردم تبریز دیده‌ایم و احساس کرده‌ایم و آگاهیم؛ یعنی همان شور و انگیزه و ایمان و نشاط و بیداری. حُسن بزرگ یک مجموعه از مردم این است که آگاه باشند، بیدار باشند، ثابت‌قدم باشند، در فعّالیّت خود دارای ابتکار باشند، راه را بشناسند، از خطرات راه واهمه نکنند و پیش بروند، که اینها همه در شما مردم عزیز آذربایجان و مردم تبریز هست و دیده شده و مکرّراً تجربه شده است؛ خدا را شکر میکنیم. حقیقتاً بنده وقتی میبینم این شور و احساس و این گفتارها و بیانهای حاکی از ایمانِ عمیق و پرشور را، خدا را سپاس میگزارم، خدا را شکر میکنم؛ اینها نشانه‌ی نصرت الهی است. خداوند متعال در قرآن به پیغمبرش میفرماید: هُوَ الَّذی اَیَّدَکَ بِنَصرِه‌ وَ بِالمُؤمِنین؛(2) خداوند تو را با نصرت خود و به‌وسیله‌ی عزم و اراده و دستهای نیرومند مؤمنان و گامهای ثابت مؤمنان کمک کرد؛ نقش مؤمنین این است. نقش شما جوانها، شما مردم عزیز و پُرانگیزه یک چنین نقش عظیمی است که خدا در قرآن بیان میکند.

 روز بیست‌ونهم بهمن یک روز فراموش‌نشدنی است؛ البتّه مردم آذربایجان و مردم تبریز، روزهای فراموش‌نشدنی بسیاری دارند و مخصوص روز بیست‌ونهم بهمن نیست. در تاریخ معاصر ما، در تاریخ نزدیک به ما و در دوران مشروطه، قبل از مشروطه، بعد از مشروطه، روزهایی هست که هرکدام از آنها اگر تبیین بشود، توصیف بشود، مایه‌ی افتخار یک ملّت است؛ اینها مال شما است، مال آذربایجان است و مال تبریز است. البتّه ما کم‌کاری داریم؛ این حرکتهای عظیم مردمی باید در رشته‌های گوناگون هنری و تبیینی و تبلیغی باز بشود، گفته بشود، تکرار بشود؛ ما یک مقداری در این زمینه‌ها انصافاً کم‌کار هستیم. لکن بیست‌ونهم بهمن، آن‌قدر زنده هست که هرچه هم کم‌کاری داشته باشیم، جلوه‌ی آن کم نمیشود؛ اگر نگوییم روزبه‌روز بیشتر میشود. مردم تبریز یک حرکتی در روز بیست‌ونهم بهمن انجام داده‌اند که نقش آن در بیداری ملّت ایران و در حرکت عظیم ملّت ایران، یک نقش استثنائی بود.

 خب، بحمدالله مردم آذربایجان متوقّف هم نشده‌اند؛ در طول سالهای متمادی -از سال 56 تا امروز که از آن روز تا حالا 38 سال، 39 سال میگذرد؛ در تمام این مدّت- این مردم در صفوف مقدّم جهاد و مبارزه و ایستادگی و فعّالیّت حضور داشته‌اند؛ اینها ارزش است؛ این همان چیزی است که این ملّت احتیاج دارد، این همان چیزی است که آینده‌ی کشور وابسته‌ی به آن است.

 در مورد بیست‌ودوّم بهمن هم، عین همین قضیّه صادق است؛ بیست‌ودوّم بهمن باید روزبه‌روز، سال‌به‌سال زنده‌تر، درخشان‌تر و برجسته‌تر شود؛ این نیاز کشور ما است. و من لازم است که از اعماق دل تشکّر کنم از ملّت بزرگ ایران به‌خاطر حماسه‌ای که امسال در بیست‌ودوّم بهمن آفریدند. مراکزی که جمعیّتها را تخمین میزنند -تخمین‌های نزدیک به واقع- برای من گزارش آوردند که امسال جمعیّت، تقریباً در همه‌ی شهرهای کشور به‌میزان قابل توجّهی بیش از سال گذشته بود؛ در تبریز شما، یک درصدِ بالایی بیش از سال گذشته بود؛ در بعضی از شهرهای دیگر [هم] همین‌جور؛ اینها را مراکز مسئول و مرجعِ این کار برآورد میکنند و به ما گزارش میکنند. این خیلی مهم است، این خیلی باارزش است؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که مردم در عزم راسخ خود، اندکی خلل ایجاد نکردند؛ آن‌هم در موقعیّتی که قدرتهای مسلّط جهانی، قدرتهای ظالم و مستکبر عالم که متوجّه ایران اسلامی هستند، همه‌ی تلاش خودشان را به کار میبرند که انقلاب را از یادِ مردم ببرند، یا بکلّی به فراموشی بسپرند یا آن را ضعیف کنند و کم‌رنگ کنند در ذهن مردم. این تلاشی است که امروز دارد با جدّیّت از سوی قدرتهای عالم دنبال میشود و در یک‌چنین شرایطی ملّت ایران درست عکس آنچه آنها میخواهند عمل میکند و پُرشورتر از هر سال، این مراسم را انجام میدهد.

 خب، جشن انقلاب بر شما مردم مبارک باد و بحمدالله مبارک شد؛ جشن بیست‌ودوّم بهمن یک جشن عمومی بود در سرتاسر کشور. من قبل از بیست‌ودوّم بهمن عرض کردم که ما دو عید در پیشِ‌رو داریم:(3) یکی عید انقلاب است که بیست‌ودوّم بهمن بود، یکی عید انتخابات است؛ انتخابات هم عید بزرگی است برای کشور. ما درباره‌ی انتخابات خیلی حرف زدیم؛ نه این انتخابات هفته‌ی آینده، در کلّ انتخاباتها در سراسر کشور، در طول زمان آنچه لازم است عرض کرده‌ایم، باز هم عرض خواهیم کرد و باز هم خواهیم گفت. بنده از گفتن حقیقت خسته و ملول نخواهم شد و میگویم برای مردم آنچه لازم است ان‌شاءالله.

 انقلاب اسلامی دوران تحقیر ملّت ایران را خاتمه داد؛ قبلاً ملّت ایران به‌وسیله‌ی بیگانگان و قدرتها تحقیر میشد؛ تحقیر علمی میشد، تحقیر سیاسی میشد، تحقیر اجتماعی میشد. آنچه را قدرتهای مسلّط و عمدتاً آمریکا در این سالهای آخر مایل بودند، به سران رژیم پهلوی دیکته میکردند و آنها هم عیناً همان را عمل میکردند؛ قبل از آمریکا هم انگلیسی‌ها این نقش را در کشور ایفا میکردند؛ انقلاب اسلامی آمد این تحقیر غیر قابل تحمّل را برطرف کرد و به کشور و به ملّت عزّت داد، استقلال داد و انسانیّت او را مطرح کرد. وقتی یک ملّت احساس هویّت کرد، آن‌وقت استعدادها در او شکوفا میشود و شد؛ استعدادها شکوفا شد، کشور پیشرفت کرد. امروز کشور در ردیف عزّتمندترین کشورهای دنیا است؛ ملّت ایران جزو آبرومندترین ملّتهای دنیا است در چشم دشمنان خود، چه برسد به دوستان؛ این برای دشمنان ما قابل تحمّل نیست. این برای آمریکا که یک روزی اینجا مثل حیاطِ خلوتش بود و برای رژیم صهیونیستی که اینجا یک روز آرامشگاهش بود و می‌آمدند اینجا استراحت میکردند، غیر قابل تحمّل است؛ برای دشمنان ملّت ایران اینکه یک ملّتی صریحاً بِایستد و بدون هیچ‌گونه ملاحظه‌ای نظرات قاطع خود را علیه استکبار بیان بکند و به دیگر ملّتها جرئت بدهد، قابل تحمّل نیست، لذا هرچه میتوانند دارند تلاش میکنند. این تلاش دشمن تا کِی ادامه خواهد داشت؟ تا وقتی‌که شما ملّت ایران به آن‌چنان قدرتی دست پیدا کنید که بتوانید آنها را مأیوس کنید؛ همه‌ی تلاش دشمن مصروف این میشود که مانع رسیدن شما به این مرحله بشود. همه‌ی دعواهایی که شما ملاحظه کردید بر سر مسئله‌ی هسته‌ای راه انداختند، حرفهایی که در باب حقوق بشر میزنند، تهدیدهایی که میکنند، تحریمهایی که کردند و باز هم تهدید میکنند که تحریم میکنیم، برای این است که این ملّت را در این راهی که پُرشتاب دارد حرکت میکند، از شتاب بیندازند و آن را متوقّف کنند؛ البتّه انگیزه‌ی ملّت ایران انگیزه‌ای است که با این چیزها کم نخواهد شد، کم‌رنگ نخواهد شد.

 خب، مسئله‌ی انتخابات در پیش است؛ من چیزهایی را که میبینم، چیزهایی را که احساس میکنم، باید با ملّت عزیزمان در میان بگذارم. بعضی از حرفها را باید به مسئولین محترم بگویم و میگویم، بعضی از حرفها را باید افکار عمومی ملّتمان مورد توجّه قرار بدهند و من وظیفه دارم آنها را به ملّتمان عرض بکنم: دشمن درصدد آن است که افکار عمومی ما را از اهداف خود و نیّات پلید خود غافل نگه دارد؛ برنامه‌هایی را میچینند، قطعات جداگانه‌ای را در جاهای مختلف تدارک می‌بینند تا این قطعات را به هم وصل کنند، آن‌وقت آن نقشه و توطئه‌ی اصلی آنها تحقّق پیدا کند؛ ما باید نگذاریم. چه کسی باید نگذارد؟ ملّت. کشور مال شما است، کشور مال ملّت است، صاحب کشور، ملّت عزیز ما است؛ او باید نگذارد؛ منتها امثال این حقیر هم وظیفه داریم که ملّت عزیز را آگاه کنیم. من میبینم که در زمینه‌ی انتخابات، دشمنان دارند تلاش میکنند؛ میخواهند انتخابات آن‌جوری که آنها میخواهند برگزار بشود. البتّه تهِ دلشان این بود که انتخابات برگزار نشود؛ چند سال قبل از این در یک دوره‌ای تلاش هم کردند که بلکه بتوانند کاری کنند که انتخابات برگزار نشود؛ خدای متعال نگذاشت؛ از آن مأیوسند و میدانند که سعی آنها برای متوقّف کردن انتخابات کشور به جایی نخواهد رسید، لذا میخواهند اِعمال نفوذ کنند در انتخابات و هرجور میتوانند انتخابات را خراب کنند؛ مردم باید آگاه باشند و نقطه‌ی مقابل آنچه آنها میخواهند، عمل کنند.

 یکی از کارهایی که آنها امروز بجد دنبال میکنند این است که شورای نگهبان را تخریب کنند؛ ببینید برادران و خواهران عزیز! تخریب شورای نگهبان معنا دارد. آمریکایی‌ها از اوّل انقلاب با چند نقطه‌ی اساسی در کشور و در نظام جمهوری اسلامی بشدّت مخالف بودند که یکی‌اش شورای نگهبان بود؛ سعی کردند، تلاش کردند و از بعضی افراد داخلی غافل و بی‌توجّه هم سوءاستفاده کردند بلکه بتوانند بساط شورای نگهبان را جمع کنند -البتّه نتوانستند و نمیتوانند- حالا درصددند تصمیم‌های شورای نگهبان را زیر سؤال ببرند. معنای این کار چیست؟ جوانهای عزیز ما به این درست توجّه کنند؛ وقتی تصمیم‌های شورای نگهبان زیر سؤال رفت و ادّعا شد که اینها غیر قانونی است، معنایش چیست؟ معنایش این است که انتخاباتی که پیش رو است، غیر قانونی است؛ وقتی انتخابات غیر قانونی شد، برخلاف قانون شد، نتیجه‌اش چیست؟ نتیجه‌اش این است مجلسی که بر اساس این انتخابات تشکیل خواهد شد، غیر قانونی است؛ معنای غیر قانونی بودن مجلس این است که در طول چهار سال هر قانونی که در این مجلس بگذرد، اعتبار ندارد و بی‌اعتبار است؛ یعنی کشور را چهار سال در خلأ مجلس و خلأ قانون نگه داشتن؛ معنای تخریب شورای نگهبان این است و دشمن این را میخواهد. البتّه آن‌کسانی که با دشمن در داخل هم‌صدایی میکنند، بیشترشان ملتفت نیستند چه‌کار میکنند. من متّهم نمیکنم کسی را به خیانت؛ ملتفت نیستند، توجّه ندارند امّا واقع قضیّه این است. تخریب شورای نگهبان، اینکه شورای نگهبان را ما زیر سؤال ببریم و بگوییم که تصمیم‌گیری‌هایشان برخلاف قانون بوده است، تخریب شورای نگهبان نیست، تخریب انتخابات است، تخریب مجلس است، تخریب چهار سال قانون‌گذاری در مجلس است؛ دنبال این هستند. ببینید، نقشه را چه زیرکانه میکشند. این را من باید به افکار عمومی بگویم؛ افکار عمومی باید بدانند این را؛ آن‌کسی که علیه شورای نگهبان حرف میزند، خودش ملتفت نیست و توجّه ندارد که چه‌کار دارد میکند امّا کار این است. تلاش دشمن متمرکز است بر اینکه جمهوری اسلامی را از مردم‌سالاری دینی -این پدیده‌ی بی‌نظیر، این پدیده‌ی بدیع، این پدیده‌ی جذّاب برای ملّتهای مسلمان- محروم کنند؛ تلاششان این است. اگر میتوانستند انتخابات را متوقّف میکردند که نتوانستند و نخواهند توانست؛ اگر میتوانستند شورای نگهبان را از بین میبردند یا نظارت او را بی‌اثر میکردند که نتوانستند. حالا که نتوانستند، به این راه‌ها متوسّل شدند، از این راه‌ها دارند وارد میشوند؛ باید حواسمان جمع باشد.

 مجلس خیلی مهم است؛ مجلس شورای اسلامی جایگاه بسیار با اهمیّتی است. چرا؟ چون مجلس ریل‌گذار حرکتِ دولت است. دولتها را در نظر بگیرید مثل یک قطاری که بر روی یک ریلی باید حرکت کنند؛ این ریل را مجلس شورای اسلامی با قوانین خود میگذارد. البتّه در گذاشتن قانون، دولت و مجلس همکاری میکنند؛ دولت لایحه میدهد، مجلس لایحه را کم و زیاد میکنند، اصلاح میکنند، تصویب میکنند. این ریل گذاشته میشود و دولت باید روی این ریل حرکت بکند. اگر چنانچه مجلس به دنبال رفاه مردم، عدالت اجتماعی، گشایش اقتصادی، به دنبال پیشرفت علم، پیشرفت فنّاوری، به دنبال عزّت ملّی و استقلال ملّت باشد، ریل‌گذاری او به سمت این هدفها خواهد بود؛ اگر مجلس مرعوب غرب باشد، مرعوب آمریکا باشد، دنبال حاکمیّت جریان اشرافی‌گری باشد، ریل‌گذاری او در این جهتها خواهد بود؛ کشور را بدبخت خواهند کرد. اهمّیّت مجلس اینها است؛ اینها چیز کمی است؟ اهمّیّت مجلس همان‌طور که امام فرمودند به این است که در رأس امور است.(4) معنای «رأس امور» این نیست که در سلسله‌مراتب اجرائی، مجلس نقشی دارد یا نماینده‌ی مجلس نقشی دارد؛ نه، مجلس در سلسله‌ی مراتب اجرائی هیچ نقشی ندارد؛ دستگاه عظیم دولت است که اجرا میکند، امّا مجلس تعیین‌کننده‌ی مسیر است، مسیر را معیّن میکند؛ دولتها موظّفند و مجبورند برطبق قانون که در این مسیر حرکت کنند؛ روی این ریل حرکت کنند. خب، این ریل را چه کسی بنا است بگذارد؟ چه کسی بنا است این ریل‌کشی را بکند؟ به کدام سمت بنا است این ریل گذاشته بشود؟ این است که اهمّیّت نمایندگی مجلس و نمایندگان مجلس را روشن میکند. خب، البتّه دشمن همه‌جور کاری انجام میدهد. این مربوط به مجلس شورای اسلامی بود.

 مجلس خبرگان از لحاظ اهمّیّت اصولی و اساسی و زیربنائی از این هم مهم‌تر است. مجلس خبرگان به مسائل جاری کشور کاری ندارد امّا مسئله‌ی تعیین رهبری است. چه کسی را رهبر خواهند کرد، چه کسی بنا است تصمیم‌گیر و سیاست‌گذار اصلی کشور باشد؟ این بستگی دارد به اینکه در مجلس خبرگان چه کسانی باشند. مجلس خبرگان آن مجلسی است که در وقت لازم رهبر را معیّن میکند؛ اگر مردمی باشند دلبسته‌ی به انقلاب، دلباخته‌ی ملّت، آگاه از توطئه‌های دشمن، ایستاده و پایدار در مقابل دشمن یک‌جور عمل میکنند، اگر خدای نکرده این چیزها نباشد، جور دیگری عمل میکنند. لذا الان دشمن بر روی مجلس خبرگان هم حسّاس است.

 رادیوی انگلیسی دارد به مردم تهران دستورالعمل میدهد به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید! معنای این چیست؟ انگلیسی‌ها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران. یک روزی بود که پادشاه کشور وقتی میخواست تصمیم مهمّی بگیرد، سفیر انگلیس را صدا میکرد و از او میپرسید که این کار را بکنم یا نکنم. انگلیس‌ها یک روزی این‌جور در امور کشور دخالت میکردند؛ بعد هم آمریکایی‌ها، یک مدّتی هم هر دو؛ امروز این دستها قطع شده است؛ امروز جلوی این دخالتها گرفته شده است به برکت انقلاب، به برکت بیداری مردم؛ دلشان تنگ شده، حالا از راه رادیو به مردم دارند دستور میدهند به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید. اینکه ما عرض میکنیم در انتخابات، مردم با بصیرت، با آگاهی، با دانایی وارد بشوند، به‌خاطر این است؛ بدانند دشمن چه میخواهد؛ وقتی شما دانستی دشمن چه میخواهد، عکس او عمل میکنی؛ معلوم است. اهمّیّت این انتخابات به‌خاطر این است که این انتخابات مثل همین راه‌پیمایی چند روز قبل -بیست‌ودوّم بهمن- مظهر بیداری ملّت ایران است، مظهر دفاع از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است، مظهر دفاع از استقلال کشور است، مظهر دفاع از عزّت ملّی است. اینکه بنده به همه‌ی ملّت ایران عرض میکنم که حضور پیدا کنید، شرکت کنید، اعلام نظر کنید به‌خاطر این است؛ مسئله مهم است.

 دشمنان ما دشمنان بی‌پروایی هستند؛ در رأس آنها شبکه‌ی خطرناک و دور از انسانیّت صهیونیستی است که بر دولتها و بر قدرتهای غربی تسلّط دارند؛ بخصوص بر آمریکایی‌ها. شبکه‌ی صهیونیستی -نه رژیم صهیونیستی؛ خود رژیم صهیونیستی یک گوشه‌ای از مجموعه‌ی استکبار آمریکایی است- که تجّارند، پول‌دارهای درجه‌ی یک دنیایند، تبلیغات دنیا دست اینها است، بانکهای دنیا دست اینها است، متأسّفانه بر بسیاری از کشورها مسلّطند؛ بر دولت آمریکا مسلّطند، بر سیاست آمریکا مسلّطند، بر سیاست بسیاری از کشورهای اروپایی مسلّطند؛ در مقابل اینها باید بیدار بود. آمریکایی‌ها طبق نظر آنها عمل میکنند، برطبقِ میل آنها عمل میکنند.

 الان بر سر همین قضیّه‌ی هسته‌ای و این مذاکرات هسته‌ای -که خب حرفها گفته شد، مطالب گفته شد و این جریان طولانی انجام گرفت- همین دو روز قبل از این، مجدّداً بار دیگر یک مسئول آمریکایی گفت ما کاری میکنیم که سرمایه‌داران و سرمایه‌گذاران بزرگ دنیا جرئت نکنند بروند ایران سرمایه‌گذاری کنند. دشمنی را می‌بینید! آمریکا این است. یکی از هدفهای کسانی که دنبال این مذاکرات بودند -و انصافاً هم تلاش کردند و زحمت کشیدند؛ این کسانی که این مذاکرات را انجام دادند، حقیقتاً زحمت کشیدند، عرق ریختند، واقعاً صرف وقت کردند- گشایش اقتصادی با سرمایه‌گذاری خارجی‌ها بود؛ [امّا] امروز آمریکایی‌ها جلوی همین را میگیرند. چندین بار تا حالا گفته‌اند؛ باز دیروز پریروز، دو سه روز قبل از این، یکی دیگرشان مجدّداً گفت ما کاری میکنیم که سرمایه‌گذارها جرئت نکنند بروند ایران سرمایه‌گذاری کنند. اینکه بنده ده بار گفتم به آمریکایی‌ها نمیشود اعتماد کرد، معنایش این است؛ اینکه میگوییم اینها غیر قابل اعتمادند، معنایش این است.

 سیاستمداران آمریکایی اعتراض میکنند که چرا در راه‌پیمایی‌های ایران و در اجتماعات ایران، مردم میگویند «مرگ بر آمریکا». خب [وقتی] شما این‌جوری عمل میکنید، میخواهید مردم ایران چه بگویند؟ این گذشته‌ی شما است، این سابقه‌ی شما است، این [هم] رفتار امروز شما است. دشمنی شما حتّی بدون پرده‌پوشی است. بله، در دیدارهای خصوصی لبخند میزنند، دست میدهند، حرفهای چرب‌ونرم میزنند، زبان خوش به کار میبرند؛ [امّا] این مربوط به دیپلماسی دیدارهای خصوصی است؛ اهمّیّتی ندارد، ارزشی ندارد، تأثیری در واقعیّت ندارد. واقعیّت این است که قرارداد را ببندند، مذاکرات را بکنند، دو سال چک‌وچانه بزنند، بعد که قضایا تمام شد بگویند حالا ما نمیگذاریم، و تهدید کنند که میخواهیم تحریم جدید بگذاریم برای اینکه سرمایه‌گذار خارجی بترسد، واهمه کند و نزدیک نیاید؛ تصریح هم میکنند به این! آمریکا این است؛ در مقابل این دشمن نمیشود انسان چشم خود را ببندد، نمیشود انسان حمل بر صحّت بکند. این [درباره‌ی] وفای به عهدشان و قابل اعتماد نبودنشان. ملّت عزیز ایران! طرف شما یک چنین عنصری است؛ بیدار باید بود، هشیار باید بود. ما نمیخواهیم برای خودمان دردسر بیخودی درست کنیم؛ بعضی‌ها نگویند شما مدام آمریکا را وادار میکنید و تحریک میکنید؛ نه، آمریکا تحریک نمیخواهد، آمریکا دشمن است. آمریکا یک روز صاحب ایران بوده است، انقلاب آمده این [کشور] را از دستش بیرون آورده است؛ از پا نمیخواهد بنشیند تا وقتی‌که دوباره خودش را مسلّط بکند. آمریکا این است.

 علاج کار کشور عبارت است از بیداری مردم، حفظ انگیزه‌های ایمانی مردم، به‌کار گرفتن جوانان پُرانگیزه و مؤمن، و تقویت درونی کشور؛ این تنها راه است. ملّت ایران باید از درون قوی بشود؛ اقتصادش قوی بشود، علمش قوی بشود، دستگاه‌های مدیریّتی‌اش قوی بشود و بالاتر از همه، ایمانش روزبه‌روز قوی‌تر بشود. این راه علاج است؛ این همان راهی است که تا امروز ملّت ایران رفته است. و دشمنانی میخواستند این انقلاب را، آن روزی که یک نهال باریکی بود از زمین بکَنند و نابود کنند و نتوانستند، امروز همان نهال باریک تبدیل شده است به یک درخت تناور: کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّمآءِ * تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها؛(5) امروز انقلاب این است. امروز دشمن غلط میکند که به فکر برافکندن انقلاب باشد. مردم اتّحاد خودشان را حفظ کنند، یکپارچگی خودشان را حفظ کنند، یک‌صدایی خودشان را در دفاع از انقلاب و اصول انقلاب و آرمانهای انقلاب حفظ کنند؛ مسئولین محترم کشور که علاقه‌مند به سرنوشت این کشورند، کار را به‌خاطر خدا و برای رضای خدا برای مردم انجام بدهند؛ به نیروهای داخلی اعتماد کنند و تکیه کنند.

 البتّه ما گفته‌ایم اقتصاد مقاوتی درون‌زا و برون‌گرا است. من هیچ‌وقت نگفتم دُور کشور حصار بکشیم، امّا این درون‌زایی را فراموش نکنید؛ اگر اقتصاد ملّی از درون نجوشد و فوَران نکند، به جایی نخواهد رسید. بله، تعامل با دنیا در زمینه‌های اقتصادی خیلی خوب است امّا تعامل هوشمندانه و تعاملی که معنایش درون‌زایی اقتصاد باشد. راهش این است که ملّت بِایستد، مسئولین بِایستند و آگاهانه و هوشیارانه حرکت کنند. جوانهای عزیز! به توفیق الهی و به فضل الهی، شماها خواهید دید آن روزی را که آمریکا و بزرگ‌تر از آمریکا و همه‌ی متّحدین آمریکا، در قبال جمهوری اسلامی ایران هیچ غلطی نخواهند توانست بکنند.

 خداوندا! رحمت و لطف خودت را بر این ملّت عزیز نازل کن. پروردگارا! این انگیزه‌ها، این ایمانها و این شور معنوی فراوان را روزبه‌روز در این کشور افزایش بده. از شما برادران و خواهران عزیز تشکّر میکنم. به همه‌ی مردم عزیز آذربایجان و مردم تبریز هم سلام میرسانم؛ مَندَن‌ده سلام یِئتیرون.


1) در ابتدای این دیدار، آیت‌الله محسن مجتهدشبستری (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در استان) مطالبی ارائه کرد.
2) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی 62
3) بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران (1394/11/19)
4) صحیفه‌ی امام، ج 17، ص 115
5) سوره‌ی ابراهیم، بخشی از آیات 24 و 25؛ «... مانند درختی پاک است که ریشه‌اش استوار و شاخه‌اش در آسمان است؛ میوه‌اش را هر دم به اذن پروردگارش میدهد ...»



نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 94/12/6
زمان : 9:58 صبح
بیانات رهبر انقلاب مدظله العالی در دیدار مردم نجفآباد
نظرات ()

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(1)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

 به همه‌ی برادران و خواهران عزیز نجف‌آبادی که حقیقتاً، بی‌ملاحظه و بی‌تعارف نمونه‌ای از مردان و زنان انقلابی، مؤمن، باوفا در تمام دورانهای انقلاب بوده‌اید و هستید خوشامد عرض میکنم، بخصوص به خانواده‌های معظّم شهیدان و علمای محترم و اقشار مختلف عزیزی که تشریف دارید.

 آنچه جناب آقای حَسناتی درباره‌ی نجف‌آباد گفتند، به‌طور کامل مورد تصدیق و تأیید اینجانب است؛ بنده هم حقیقتاً شهادت میدهم که مردم نجف‌آباد امتیازی بر بسیاری از مناطق کشور دارند؛ در صداقتشان، در وفاداری‌شان، در سابقه‌شان نسبت به انقلاب. آن‌وقتی که مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی در غربت بود، نجف‌آباد محلّ شکوفایی تفکّرات این مبارزات بود. بنده در همان دوران -سالهای پیش از انقلاب- آمدم و از نزدیک نجف‌آباد را دیدم و شور مردم، شعور مردم، حضور مردم و فهمشان از مسائل انقلاب را؛ همه‌ی قشرها؛ نه‌فقط قشر جوانِ آن روز یا قشر روشنفکرِ آن روز؛ با بعضی افراد روستایی و عامی هم انسان وقتی در[باره‌ی‌] مسائل انقلاب حرف میزد، میدید روشنند، آگاهند، پایبندند. رحمت خدا بر آن کسانی که در این راه زحمت کشیدند، تلاش کردند، مردم را آگاه کردند.

 و انقلاب که پیروز شد، نجف‌آباد باز هم در صفوف مقدّم قرار داشت. اشاره کردند به لشکر نجف، شهید کاظمی(2) و دیگر شهدای این لشکر؛ آن فرماندهان صادق، مؤمن، وفادار، غیور، کارآمد. بنده رفتم لشکر را در منطقه‌ی عملیّات در خودِ جبهه بازدید کردم -بیش از یک‌بار- نشانه‌های همین خصوصیّات بارز را انسان در آنجا هم میدید. ایستادید، ایستادگی کردید، صدق و وفا به‌خرج دادید، شهید دادید، جانباز دادید؛ اجر شما پیش خداوند محفوظ است؛ نام شما در لوحه‌ی زرّین تاریخ انقلاب درخشنده است. راه را باید ادامه بدهید؛ هنوز به آخر منزل نرسیده‌ایم؛ باید همچنان پیش برویم، باید همچنان تلاش کنیم، باید همچنان جهاد کنیم؛ میدانها تفاوت کرده است امّا اصل جهاد برقرار است. اگر بتوانیم این امانت را به نسل بعد تحویل بدهیم وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم. بحمدالله جوانهای شما فعّالند، پُرتلاشند، آگاهند؛ کشور هم مال جوانها است. امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال برکات شهدای شما، بزرگان شما، علمای بزرگی را که این شهر تحویل داده است -چه آنهایی که در نجف‌آباد بودند، چه آنهایی که در اصفهان بودند، چه آنهایی که در مشهد بودند، چه آنهایی که در قم بودند، [یعنی‌] صادرات عالِم و صادرات مجتهد از این شهر پُربرکت- برای شما محفوظ بدارد و نتایج این برکات را در کلّ کشور ببینیم.

 من اشاره‌ای هم بکنم به ایّام شهادتِ دُردانه‌ی اهل‌بیت، فاطمه‌ی زهرا، صدّیقه‌ی طاهره (سلام‌الله‌علیها) که این روزها بنا بر روایت 75 روز، ایّام شهادت آن بزرگوار است. امیرالمؤمنین این روزها با دل شکسته، با سینه‌ی پُر از غم، با عزیزه‌ی خود وداع میکند و ودیعه‌ی گرانبهای پیغمبر را به او برمیگرداند؛ دل امیرالمؤمنین پُر از غم است امّا اراده‌ی او و همّت او مطلقاً کاستی نگرفته است؛ این درس است برای من و شما. گاهی دل از غم مالامال میشود -از این قبیل قضایا در زندگی انسان هست؛ چه زندگی فردی، چه زندگی اجتماعی- امّا عزم و اراده باید راسخ بماند، گام باید محکم برداشته بشود؛ غمهایی هست که کوه‌ها را میشکند، [ولی‌] انسانِ مؤمن را نمیتواند بشکند؛ راه را باید ادامه داد.

 من امروز به‌مناسبت اینکه در آستانه‌ی انتخابات هستیم و انتخابات، بسیار مهم است، چند نکته را مایلم در باب انتخابات عرض بکنم.

 نکته‌ی اوّل اهمّیّت خود این انتخابات است؛ صرفاً این نیست که ما میرویم پای صندوق رأی و یک برگه‌ی رأیی به نام کسی و کسانی می‌اندازیم در صندوق؛ مسئله این است که انتخابات در کشور ما قد برافراشتن ملّی است؛ ملّت با انتخابات در مقابل دشمن سینه سپر میکند، عرضِ اندام میکند؛ اهمّیّت انتخابات این است. وقتی دشمن مشاهده میکند که بعد از 37 سال با این‌همه فشار، با این تحریمهای ظالمانه، با این تبلیغات غرض‌آلود و خباثت‌بار نتوانسته است مانع مردم از بیعت با نظام بشود، عظمت این انقلاب در چشم او هیبت پیدا میکند، ملّت ایران عظمت پیدا میکند؛ انقلاب او عظمت پیدا میکند؛ انتخابات این است. انتخابات به‌معنای حمایت از عزّت ملّی و استقلال ملّی و به‌معنای ایستادگی ملّت ایران است. ببینید، الان آقای حَسناتی درباره‌ی وفاداری و ایستادگی مردم نجف‌آباد گفتند؛ هم شما در دلتان احساس افتخار کردید، هم این حقیر در دلم احساس افتخار کردم؛ وقتی‌که وفاداریِ یک مجموعه و ایستادگی و قدرت عزم و اراده‌ی آنها ظاهر میشود، هر بیننده‌ای، هر شنونده‌ای احساس افتخار میکند؛ انتخابات، نشان دادنِ وفاداری ملّت ایران است. یک ملّتِ قریب به هشتاد میلیونی در این میدان پُر از دشمن، میدان مین، میدان مقابله‌ها و مبارزه‌های غرض‌آلود و خباثت‌آلود این‌جور شجاعانه، این‌جور دلیرانه حضور خودش را اعلام میکند؛ انتخابات این است. ببینید چقدر مهم است! هر که به عزّت ایران اسلامی علاقه‌مند است، در این انتخابات باید شرکت کند و میکند؛ حالا ان‌شاءالله خواهید دید. دنیا روز جمعه خواهد دید که مردم ایران چطور مشتاقانه به‌سمت انجام وظیفه و احقاق حق -که هم وظیفه است، هم حق است- حرکت میکند. به نظر من این نکته مهم‌ترین نکته‌ای است که در باب انتخابات باید گفت و بنده مکرّر عرض کرده‌ام و عرض میکنم؛ اصل انتخابات.

 نکته‌ی دوّم این است که همچنان‌که ما ملّت ایران در مقابل این انتخابات و در مقابل انتخابات‌ها در طول این 37 سال حسّاس بودیم، بدخواهان ملّت ایران هم همین‌جور حسّاس بودند؛ آنها هم با ترفندهای مختلف میخواستند یک ایرادی بر این انتخابات‌ها وارد کنند؛ انواع‌واقسام ترفندها: یک مدّتی سعی میکردند بگویند انتخابات دروغ است، اصلاً انتخابات در ایران نیست؛ که خب، جلوی چشم همه، انتخابات بود؛ تبلیغات آن سالهای اوّل این‌جوری بود. یک مدّتی سعی کردند که با تبلیغات، صریحاً مردم را از رفتن پای صندوق بازبدارند؛ حتّی در یک دوره‌ای از انتخابات، رئیس‌جمهور آمریکا دو سه روز به انتخابات، صریحاً خطاب به ملّت ایران گفت نروید رأی بدهید! مردم چه‌کار کردند؟ لج کردند، آن‌دفعه بیشتر از همیشه رأی دادند؛ این هم یک ترفند بود که مردم را با انواع حیَل و با تبلیغات مختلف، از رفتن پای صندوق بازبدارند. یک ترفند دیگر این بود که به مردم تفهیم بکنند که انتخاب شما فایده‌ای ندارد؛ شما اسم زید را مینویسید، اسم عمرو درمی‌آید؛ اینها را میگفتند، یادتان هست؛ حالا شاید جوان‌ترها یادشان نباشد، ندیده باشند آن روزها را، امّا اغلب یادشان هست؛ این را به‌صورت شعار درمی‌آوردند و میگفتند؛ متأسّفانه یک عدّه غافل هم در داخل کشور با آنها هم‌نوایی میکردند؛ یک مدّتی هم این‌جوری میگفتند. هیچ‌کدام از اینها فایده نکرد؛ این ترفندها نتوانست مردم را سست کند؛ فهم مردم و درک مردم از اهمّیّت قضیّه را نتوانست تحت‌الشّعاع قرار بدهد؛ حالا راه‌های دیگری را هم دارند تجربه میکنند. البتّه دولتمردان آمریکایی به تجربه دریافته‌اند که باید اظهارنظر نکنند؛ هرچه اظهارنظر کنند، مردم عکسش عمل میکنند، لذا این دفعه آنها ساکتند؛ دولتمردهای آمریکایی سکوت کرده‌اند، از ترس، هیچ حرف نمیزنند که نبادا یک چیزی بگویند، مردم عکسش عمل کنند، امّا ریزه‌خواران خوان استکبار که رفته‌اند آنجا و شده‌اند نان‌خور دولت آمریکا و دولت انگلیس، اینها مشغولند؛ در رادیوها، در رسانه‌های گوناگون، رسانه‌های دنیای مجازی و اینترنت و امثال اینها شب و روز مشغولند. یکی از کارها این است که نظرسنجی‌های دروغین پخش کنند و از این نظرسنجی‌ها نتیجه بگیرند که مردم علاقه‌ای به انتخابات ندارند.

 یکی از این ترفندهایی که اخیراً یاد گرفته‌اند و دارند اعمال میکنند، ایجاد دوقطبی‌های کاذب است؛ دوقطبی‌های دروغین. این نکته، نکته‌ی مهمّی است؛ من یک‌قدری درباره‌ی این بیشتر صحبت کنم با شما برادران و خواهران عزیز: دوقطبی دروغین.

 خب، انتخابات مسابقه است؛ معلوم است در مسابقه همه تلاش میکنند برنده بشوند، همه تلاش میکنند جلو بیفتند؛ طبیعت مسابقه، شور و نشاط و دوندگی و مانند اینها است؛ انتخابات مسابقه است؛ یکی جلو می‌افتد، یکی عقب میماند؛ این دشمنی نیست، این عناد نیست، این دوقطبی شدن نیست. مرتّباً در رادیوها و در تلویزیون‌ها و در رسانه‌های گوناگونشان خبر از دوقطبی شدن ملّت ایران -یعنی دودستگی‌ای که با همدیگر دشمنند و علیه هم تلاش میکنند- میدهند. بله، در ایران اسلامی یک دوقطبی‌ای وجود دارد؛ دوقطبی انقلاب و استکبار. آن کسانی که تفاله‌های بازمانده‌ی از دوران غلبه‌ی استکبارند و هرکسی که دنبال آنها است، همفکر آنها است، بله، اینها با انقلاب بدند؛ این دوقطبی هست امّا قاطبه‌ی ملّت ایران، قاطبه‌ی انقلابی، علاقه‌مند به نظام اسلامی، عاشق امام و خاطرات امام -آنهایی که امام را حتّی یک لحظه هم ندیدند و بعد از رحلت امام به دنیا آمدند- و فرمایشات امام، صدای امام، توصیه‌های امام و اصولی که امام پایه‌گذاری کرده [هستند]؛ قاطبه‌ی ملّت ایران به اینها علاقه‌مندند؛ بله، [بین‌] آن کسانی که به امام علاقه‌مندند، به انقلاب علاقه‌مندند، با کسانی که اصل انقلاب را قبول ندارند، اصل نظام را قبول ندارند، البتّه یک دوقطبی این‌جوری هست. من البتّه به آنهایی که حتّی نظام را هم قبول ندارند، گفتم ایران را که قبول دارید؛ [پس‌] برای عزّت ایران بیایید؛ حالا بعضی گوش میکنند و بعضی هم گوش نمیکنند.

 الان در این انتخابات، دو قطبی القا میکنند؛ دوقطبی‌های القائی؛ اصلش آنجا است، اینجا هم گاهی تکرار میشود؛ امّا کسانی‌که اطّلاع دارند از تبلیغات بیگانه، گوش میکنند، خبر میشوند، میدانند که این مال آنها است. دوقطبیِ مجلس دولتی و مجلس ضدّ دولتی؛ کأنّه در ایران یک عدّه طرف‌دار مجلس دولتی‌اند، یک عدّه طرف‌دار مجلس ضدّ دولتی‌اند؛ نه، ملّت ایران نه مجلس دولتی میخواهند، نه مجلس ضدّ دولتی میخواهند؛ ملّت ایران مجلسی میخواهند که به وظایف خودش آشنا باشد؛ بداند که چه بر عهده‌ی او است در قانون اساسی؛ متعهّد باشد، متدیّن باشد، شجاع باشد، مرعوب آمریکا نباشد؛ علاقه‌مند واقعی به پیشرفت کشور باشد، پیشرفت کشور را در تربیتِ علمیِ جوانانِ بااستعدادِ این کشور و این ملّت بداند. این‌جور مجلسی را میخواهند؛ مجلسی که درد مردم را بشناسد، درد کشور را بشناسد، درصدد درمان و علاج آن دردها باشد -قانون‌گذاری یعنی این- مردم این‌جور مجلسی را میخواهند. مجلس دولتی و مجلس ضدّ دولتی یعنی چه! اینها دوقطبی‌های کاذب است. شما با یکایک ملّت ایران تماس بگیرید و بگویید آیا شما مجلسی میخواهید که دردهای کشور را، مشکلات کشور را، مشکلات مردم را بشناسد و بخواهد آن را حل کند یا مجلسی که طرف‌دار زید یا عمرو باشد. جواب چیست از طرف مردم؟ معلوم است که مردم آن اوّلی را میخواهند؛ برای مردم این مهم است؛ مجلس متدیّن، مجلس متعهّد، مجلس شجاع، مجلس فریب‌نخور که فریب ترفند دشمن را نخورد؛ مجلسی که به عزّت ملّی و استقلال ملّی اهمّیّت بدهد و عزّت ملّی را پایمال نکند، استقلال ملّی را پایمال نکند؛ بِایستد در مقابل طمع‌ورزی و زیاده‌خواهی استکبار، در مقابل طمع‌ورزی قدرتهایی که دستشان از ایران کوتاه شده و دارند تلاش میکنند که دوباره برگردند و زمام قدرت را در این کشور در دست بگیرند؛ این‌جور مجلسی. مسئله‌ی اقتصاد درون‌زا را ما مطرح کردیم؛ مردم مجلسی میخواهند که برای اقتصاد درون‌زا، به معنای واقعی کلمه وقت‌گذاری کند، ریل‌گذاری کند و دولت موظّف بشود بر اساس این حرکت بکند؛ آنچه مردم میخواهند اینها است.

 یک نکته‌ی دیگر این است که بنده از چندی پیش گفتم مراقب نفوذی‌ها باشید؛ بعضی‌ها بیخود، برآشفته شدند؛ برآشفتگی ندارد. آمریکایی‌ها برای بعد از دوران مذاکرات هسته‌ای، یک نقشه برای داخل ایران داشتند، یک نقشه برای منطقه. این برای ما روشن بود و روشن شد. نقشه برای ایران داشتند، هنوز هم دارند؛ نقشه برای منطقه داشتند، هنوز هم دارند؛ دارند تلاش هم میکنند؛ میدانند که در مقابل اهداف پلید آنها در منطقه چه کسی محکم ایستاده؛ این را هم میدانند و متوجّهند. خب، وقتی‌که دشمن برای داخل کشور برنامه دارد، چه‌کار میکند؟ از نفوذی استفاده میکند. معنای نفوذی این نیست که حتماً رفته باشد پول گرفته باشد برای اینکه بیاید در فلان دستگاه نفوذ کند و خودش هم بداند چه‌کار دارد میکند؛ نه، گاهی نفوذی، نفوذی است، خودش هم نمیداند! امام (رضوان‌الله‌علیه) فرمودند گاهی حرف دشمن با چند واسطه از دهان مردمان موجّه شنیده میشود. امام هوشیار بود، امام مجرّب بود. دشمن یک چیزی میگوید، یک چیزی میخواهد، این را با وسایل گوناگونی، با چند واسطه کاری میکند که از زبان فلان آدم موجّه که نه پولی از دشمن گرفته، نه تعهّدی به دشمن داده، بیرون بیاید. مگر ندیدیم اینها را؟ مگر تجربه نکردیم اینها را؟ در همین مجلس شورای اسلامی مگر ندیدیم که یک نماینده‌ای آمد نظام را متّهم کرد به دروغ‌گویی! گفت ما ده سال است، سیزده سال است داریم به دنیا دروغ میگوییم، در تریبون مجلس شورای اسلامی! در این منبر عمومی! خب، او حرف دشمن را دارد میزند؛ دشمن به ما میگفت شما دروغ میگویید! حالا یکی از خود ما پیدا میشود میگوید نظام دارد دروغ میگوید! این نفوذی نیست؟ احیاناً خودش هم خبر ندارد و نمیداند. مجلسی داشتیم که در حال مذاکرات گرم دشوار هسته‌ای در دورانی که رئیس‌جمهور محترم فعلی ما رئیس مذاکرات هسته‌ای بود و داشتند با زحمت، با شدّت حرف میزدند، با طرفهای مقابل مجادله میکردند و درواقع مبارزه میکردند برای اینکه حرف ایران را سبز کنند، در مجلس طرح سه‌فوریّتی آوردند برای اینکه حرف طرف مقابل سبز بشود! همان‌وقت رئیس هیئت مذاکره که رئیس‌جمهور محترم فعلی ما است، گلایه کرد و گفت ما داریم آنجا مبارزه میکنیم، اینجا آقایان دارند طرح به نفع دشمن طرّاحی میکنند؛ خب، اینها نفوذ است؛ اینها چیست؟ [مگر] نفوذ شاخ‌ودم دارد که بعضی تا گفته میشود نفوذ، برآشفته میشوند که آقا، گفتید نفوذ، گفتید نفوذ؟ بله، باید مراقب بود. خب، پس دشمن در فکر نفوذ است؛ چه کسی باید مراقبت بکند؟ هم مردم باید آگاهانه مراقبت بکنند، هم مسئولان، سیاسیّون، شخصیّت‌های سیاسی؛ آنها بیشتر لازم است مراقب باشند. مراقبت کنند آنچه میدانند خواست دشمن است انجام نگیرد. وقتی می‌بینید که دشمن یک حرفی میزند برای ایجاد دودستگی [مثلاً] از شما تعریف میکند، این میخواهد ایجاد تردید بکند؛ خب دشمن که دوست شما نیست، وقتی شما می‌بینید که دشمن یک چنین ترفندی را دارد به کار میبرد، بلافاصله و بی‌درنگ ابراز بیزاری کنید، بگویید نخواستیم. شما که میگویید دشمن با این کار قصد تفرقه‌افکنی دارد، خب نگذارید ذهن مردم مردّد شود. این چیزها را باید توجّه داشت. برمیگردیم به فرمایشات امام؛ امام میگفتند آن‌وقتی که دشمن از شما تعریف کرد، در رفتار خودتان و کارهای خودتان تردید پیدا کنید و مراجعه کنید ببینید چه اشتباهی کرده‌اید که دشمن خوشش آمده و از شما تعریف میکند. دستورالعمل انقلاب اینها است، این‌جوری باید عمل کرد، این‌جوری باید پیش رفت؛ نباید غفلت کرد. اداره‌ی کشور کار آسانی نیست؛ پیش بردن یک ملّت به این بزرگی، با این عظمت و با این رشادت کار یک‌ذرّه دوذرّه نیست؛ باید مواظب بود، باید مراقب بود، باید با چشم باز حرکت کرد، باید با عزم راسخ در مقابل دشمن حرکت کرد. این هم یک نکته‌ی مهمّی است که عرض کردم.

 یک نکته‌ی دیگر این است که ما از ادبیّات سیاسی دشمن استفاده نکنیم؛ من این مسئله را، بخصوص به دوستان و برادران محترم خودمان در مشاغل گوناگون سیاسی و دولتی و غیر دولتی و مانند اینها تأکید میکنم؛ از ادبیّات دشمن استفاده نکنید. دشمنان انقلاب از روز اوّل آمدند تعبیر ادبیّات تندرو و میانه‌رو را مطرح کردند؛ فلانی تندرو است، فلان جریان تندرو است، فلان جریان میانه‌رو است. آن روز، از همه تندروتر هم از نظر آنها امام بزرگوار بود؛ امروز هم از همه تندروتر، به نظر آنها این بنده‌ی حقیر هستم. میانه‌رو حرف قشنگی است امّا اسلام این‌جوری حرف نمیزند؛ بفهمیم معارف اسلامی را. اسلام، طرف‌دار میانه و طرف‌دار «وسط» است: وَ کَذلِکَ جَعَلن?کُم اُمَّةً وَسَطًا.(3) امّا «وسط» در اسلام چیست؟ در مقابل تندرو است؟ نه، «وسط» در مقابل منحرف است: اَلیَمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّریقُ الوُسطی‌? هِیَ الجادَّة؛(4) این نهج‌البلاغه است. راه میانه یعنی راه مستقیم، راه جادّه. اگر از این راه مستقیم منحرف شدید -چه به این طرف و چه به آن طرف- این غیر میانه است. پس در مقابل میانه‌رو تندرو نیست؛ در مقابل میانه‌رو منحرف است. آن کسی میانه‌رو نیست که منحرف از راه و منحرف از جادّه است؛ امّا در جادّه، بعضی‌ها تندتر میروند و بعضی‌ها کندتر میروند. تند رفتن در صراط مستقیم چیز بدی نیست؛ سابِقوا اِلی‌ مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم؛(5) جلوتر بروید. آنهایی که امروز در بیرون از مرزهای کشور میگویند تندرو، مقصودی دارند و معنایی مورد نظرشان است. دوستان ما و برادران ما در داخل مراقب باشند آنچه مقصود او است تکرار نکنند. آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصمّم‌تر و پایدارترند؛ حزب‌اللّهی‌ها را میگویند تندرو. میانه‌رو [هم‌] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد. در ادبیّات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانه‌رو این است: تندرو کسی است که پایبند انقلاب است، میانه‌رو کسی است که در مقابل خواسته‌های آنها تسلیم است. حالا چه کسی در مقابل آنها تسلیم است؟ خوشبختانه خودشان هم اعتراف دارند و میگویند در ایران میانه‌رو نداریم، همه تندروند. این حرف حرف درستی است؛ در ملّت ایران هیچ‌کس طرف‌دار وابستگی به اینها نیست. گاهی غفلت میشود، لغزش به‌وجود می‌آید و بعضی اشتباه میکنند، امّا قاطبه‌ی ملّت ایران طرف‌دار انقلابند، دنباله‌روِ انقلابند و پافشاری بر انقلاب میکنند؛ آنها به این میگویند تندرو. چرا ما تکرار کنیم حرف آنها را؟ به داعش هم میگویند تندرو؛ داعش تندرو است؟ داعش منحرف است؛ منحرف از اسلام است، منحرف از قرآن است، منحرف از صراط مستقیم است. ما به این معنا تندرو نداریم. توجّه کنند ادبیّاتی که دشمن به کار میبرد و معنای خاصّی را که در نظر دارد ما تکرار نکنیم.

 من یک نکته‌ی دیگر هم عرض بکنم که نکته‌ی آخر باشد. برادران عزیز، خواهران عزیز، فرزندان عزیز من، جوانان! هرچه انتخاب کنید برای خودتان انتخاب کرده‌اید. انتخاب خوب شما به خود شما برمیگردد؛ اگر انتخاب با غفلت انجام بدهید که انتخاب بدی از آب دربیاید و از کار دربیاید، بدی‌اش به شما برمیگردد؛ خاصیّت کار این است. با اختیار و با اراده دارید یک اقدامی را انجام میدهید، سعی کنید کار را درست انجام بدهید. اگر درست و با دقّت انجام دادید، دو فایده میبرید: اوّلاً خدای متعال از شما راضی میشود که کار را درست انجام داده‌اید؛ ثانیاً نتیجه‌ی کار به احتمال زیاد نتیجه‌ی درست خواهد بود. اگرچنانچه کار را با ملاحظه و با دقّت انجام بدهیم، ممکن هم هست یک‌وقتی نتیجه خوب از آب درنیاید امّا آن اجر اوّلی وجود دارد؛ وقتی کار را شما با دقّت و با بصیرت انجام دادید، خدای متعال از شما قبول میکند، ولو یک اشتباهی هم انسان در اثنا کرده باشد؛ امّا اگر بی‌دقّت انجام دادید، نه؛ خدای متعال هم ناراضی میشود، احتمال مصادف شدن با حق هم کم میشود. انتخاب که میخواهید بکنید، بشناسید و انتخاب کنید؛ بشناسید. به دینشان، به تعهّدشان، به وفاداری‌شان به انقلاب، به ایستادگی‌شان در راه انقلاب، به عزم و اراده‌شان، به شجاعتشان و به مرعوب نشدنشان خاطرجمع بشوید، [آن‌وقت‌] رأی بدهید؛ چه در انتخابات مجلس شورای اسلامی، چه در انتخابات مجلس خبرگان؛ فرقی نمیکند، هر دو مهم است، که من قبلاً درباره‌ی اهمّیّت هر دو صحبت کرده‌ام. آنجایی هم که نمی‌شناسید، نگویید من نمی‌شناسم پس رأی نمیدهم؛ نه، بروید سراغ کسانی که به دین آنها، به تعهّد آنها و به بصیرت آنها اطمینان دارید، از آنها سؤال کنید؛ این راه علاج است. بنابراین، راه روشن است، هدف روشن است، وظیفه و تکلیف روشن است، کار هم بزرگ است. و وقتی انسان کار بزرگ را و کار خدایی را درست انجام داد، اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛(6) وقتی شما در راه نصرت الهی قدم زدید، خدای متعال قطعاً شما را نصرت خواهد کرد. در آن صورت، نتیجه‌ی انتخابات نتیجه‌ای خواهد بود که ان‌شاءالله به نفع کشور است هرچه باشد. و بدانید من اعتقاد راسخ دارم با همه‌ی تلاشی که دشمن دارد می‌کند -که در این 37 سال، دشمن دائماً تلاش کرده است- برای ضربه زدن به انقلاب، و انقلاب و کشور دائماً به‌رغم اَنف او(7) پیش رفته است، بدانید بعد از این هم خدای متعال پیروزی نهایی را برای شما ملّت ایران و برای این کشور مقدّر فرموده است و ان‌شاءالله شما به نتیجه خواهید رسید و خدای متعال دشمنان شما را مغلوب خواهد کرد و به فضل الهی دشمن نخواهد توانست به این انقلاب و به این نظام اسلامی هیچ‌گونه ضربه‌ای وارد کند.

 از خداوند متعال علوّ مقام شهیدان عزیز را و علوّ مقام امام بزرگوار را که این راه را در مقابل ما گشودند، مسئلت میکنیم و توفیقات ملّت ایران را در همه‌ی مسائلشان، بخصوص در این مسئله‌ای که ان‌شاءالله دو روز بعد با آن مواجه هستند، از پروردگار عالم مسئلت میکنیم.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌


1) در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام مصطفی‌ حَسناتی (امام جمعه‌ی نجف‌آباد) مطالبی بیان کرد.
2) شهید احمد کاظمی (فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
3) سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی 143؛ «و بدین‌گونه شما را امّتی میانه قرار دادیم ...»
4) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 16
5) سوره‌ی حدید، بخشی از آیه‌ی 21؛ «[برای رسیدن‌] به آمرزشی از پروردگارتان، بر یکدیگر سبقت جویید ...»
6) سوره‌ی محمّد، بخشی از آیه‌ی 7
7) برخلاف میل و خواسته‌ی او



نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 94/12/6
زمان : 9:57 صبح
حاشیههای دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب
نظرات ()

ولادت عقیله‌ی بنی‌هاشم حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها فرصت خوبی است برای یاد کردن از شهیدانی که این روزها دوباره فضای زندگی ایرانیان را به عطر شورانگیز شهادت معطّر کرده‌اند. شهیدانی که «حقیقتاً حق بزرگی بر گردن همه ملت ایران دارند. (بیانات در دیدار خانواده‌های شهیدان مدافع حرم 5/بهمن/94)» تمام این شهیدان یک صفت مشترک دارند: "شهید مدافع حرم" امتیازی که آنان را متمایز کرده است: «اگر اینها نمی‌رفتند و دفاع نمی‌کردند، امروز دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام حرم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را با خاک یکسان کرده بودند، سامرا را با خاک یکسان کرده بودند و اگر دست‌شان می‌رسید کاظمین و نجف و کربلا را هم با خاک یکسان می‌کردند. (بیانات در دیدار خانواده‌های شهیدان مدافع حرم 7/دی/94)»

اما فقط دفاع از حرم نیست که به آنها جلوه‌ی دیگری داده، امتیاز دیگرشان کوتاه کردن دست متجاوزان از خاک ایران اسلامی است؛ آن هم نه در مرزهای کشور که کیلومترها دورتر از آن، یعنی دفاع از کشور، دین و انقلاب اسلامی. شهیدان مدافع حرم «با دشمنی مبارزه کردند که اگر اینها مبارزه نمی‌کردند، این دشمن می‌آمد داخل کشور. اگر جلویش گرفته نمی‌شد ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و در بقیه استانها با اینها می‌جنگیدیم و جلوی اینها را می‌گرفتیم. در واقع این شهدای عزیز ما جان خودشان را در راه دفاع از کشور، ملت، دین و انقلاب اسلامی فدا کردند. (بیانات در دیدار خانواده‌های شهیدان مدافع حرم 5/بهمن/94)»

امتیاز دیگر این شهیدان که حکایت از مظلومیت آنها دارد، «شهادت در غربت» است. «امتیاز سوم هم این است که اینها در غربت به شهادت رسیدند. این هم یک امتیاز بزرگی است و پیش خدای متعال فراموش نمی‌شود. 5/بهمن/94»

ولادت با برکت دختر امیرالمؤمنین علیهما‌السلام، که حالا دفاع از حریم پاکش نمادی است برای دفاع از «حریم اسلام»، بهانه‌ای است برای انتشار حاشیه‌‌های یکی از دیدارهای خانواده‌های شهیدان مدافع حرم با رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیت رهبری (در تاریخ 5/خرداد/1394).


* ای کاش من هم یک فرزند شهید بودم!
از سر و صدای بچه‌های خردسال، می‌شود حدس زد که خانواده‌های شهیدی که امروز مهمان آقا هستند، از طایفه‌ی شهدای جدیدند؛ همان‌هایی که نامشان این روزها بیشتر شنیده می‌شود: "شهدای مدافع حرم".

مگر این بچه‌ها می‌گذارند تا در محضر آقا خیلی جدی و رسمی باشی! راستش را بخواهی اصلاً نمی‌توانی در مقابل ناز و ادای گاه و بی‌گاه این کودکان معصوم بی‌تفاوت باشی و همان‌قدر که دلت با صاحب مجلس است، فکرت با این کودکان! تویی و نازهای فرزندان خردسال شهیدان مدافع حرم؛ دوست داشتن که نه، اصلاً انگار دِینی به گردن توست تا برای لحظه‌ای هم که شده آنها را در آغوش بگیری و دست نوازش به سرشان بکشی و برای لحظاتی هم که شده با محبت خود، جای خالی بابای شهیدشان را پر کنی! اما این دغدغه و نگرانی خیلی زود از بین می‌رود. زمانی که رفتار سرشار از عاطفه‌ی آقا را با فرزندان شهید می‌بینی و بوسه‌باران گونه‌های فرزندان شهید را؛ پر بیراه نمی‌گوید یکی از حاضران در مجلس که "ای کاش من هم یک فرزند شهید بودم!"

اما دلم برای دختر خردسال با آن موهای دم خرگوشی‌‌اش سوخت. تقلای این طفلک معصوم برای دیدن آقا دیدنی بود. قبل از آغاز مراسم خود را به صندلی آقا رساند و مدتی روی آن نشست. وقت آمدن آقا نیز مادر محکم دستش را گرفت و اجازه نداد تا به سمت ایشان برود. هرچقدر هم تلاش کرد تا در هنگام نماز با گذشتن از صف‌ها خود را به امام جماعت برساند، موفق نشد. اما برنامه که شروع شد، بالاخره توانست دستش را از دست مادر جدا کند و به آقا برسد و کنار صندلی ایشان جا خوش کند. چادرش هم همراهش بود؛ اما این پایان ماجرا نبود؛ آنقدر کنار آقا ورجه وورجه کرد تا خسته شد؛ وقتی نوبت به خانواده‌ی شهیدش رسید، حیف که دیگر خواب بود و از لذت چشیدن طعم لبخند و بوسه‌های آقا در بیداری محروم شد.

آغازگر این ضیافت، بیانات آقا در وصف شهدای مدافع حرم و امتیازات آنها نسبت به دیگر شهیدان است؛ «اقدام داوطلبانه»، «اعتقاد خالصانه با پشت سر گذاشتن هیجانات جوانی»، «پشت کردن به تعلقات زندگی و زن و فرزند» و «دفاع از حریم اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام» چهار شاخصی است که آقا برای این شهیدان می‌شمردند و تأکید می‌کنند «چهارمین ویژگی بالاترین آنهاست.»

* پرواز به بهشت
شاید گُل سخنان آقا اشاره‌شان به روایاتی از معصومین علیهم‌السلام است که خانواده‌های شهیدان را حسابی دلگرم می‌کند و لبخند شادی و رضایت را بر لبان آنها می‌نشاند: «ما در روایاتمان مواردی را داریم که ائمه علیهم‌السلام به عده‌ای از شهدا اشاره کردند و گفتند که اینها اجر دو شهید را دارند. در مورد یک گروهی از مجاهدان زمانِ ائمه علیهم‌السلام روایت است که اینها در روز قیامت از روی شانه‌های بقیه‌ی مردم عبور کرده و به بهشت می‌روند؛ خدا اینها را پرواز می‌دهد. من در مورد شهدای شما یک چنین تصوری دارم؛ من خیال می‌کنم اینها همان‌هایی هستند که هر یک شهیدشان، اجر دو شهید دارد؛ گمان می‌کنم اینها از جمله کسانی هستند در روز قیامت -که همه‌ی ما گرفتاریم، همه‌ی ما مبتلا هستیم؛ در روز قیامت اولیاء هم مبتلا هستند؛ در آن روز- این جوانان، فرزندان، همسران و پدران ما به لطف الهی به سمت بهشت پرواز می‌کنند، و دیگران به حال اینها غبطه می‌خورند، اینها از این قبیل‌اند.»

نوبت گفت‌وگوی دو طرفه‌ی خانواده‌های شهیدان با آقا می‌رسد. اولین خانواده، خانواده‌ی شهید «هادی کجبافی» از اهواز است. آقا با تجلیل از همسر شهید رشته‌ی سخن را به‌دست می‌گیرند: «شنیدم شما در مراسم همسر شهیدتان بیانات خوبی داشتید؟» همسر شهید، قرآنی پاسخ می‌دهد: «هذا من فضل ربی»

ماجرای صحبت‌هایی که تجلیل آقا را برانگیخته از این قرار است که همسر شهید در یادبود شهیدش در اهواز به درخواست تروریست‌ها برای فروختن پیکر شهید کجبافی پاسخ داده و گفته بود: «ما پیکر عزیزمان را در راه خدا داده‌ایم و آنچه را که در این راه دادیم، پس نمی‌گیریم. شنیده‌ایم که برای تحویل شهید عزیزمان دشمن پیشنهاد هزینه‌ای گزاف داده است، ولی به عنوان خانواده شهید راضی به این کار نیستیم، حاضر نیستیم حتی یک ریال نیز برای تحویل پیکر پاک شهیدانمان به داعش پرداخت شود.»

نوبت به فرزندان شهید می‌رسد. یکی از پسران در پاسخ به آقا که از ازدواج او می‌پرسند، می‌گوید: «می‌خواستیم عروسی کنیم که پدر شهید شد و نشد» آقا می‌گویند: «چه اشکالی دارد؟ اشکالی ندارد. عروسی کنید. ان‌شاءالله شما بچه‌های خوب و حزب اللهی هرچه فرزند بیشتر بیاورید نسل جماعت حزب اللهی در کشور بیشتر می‌شود.»

خانواده‌ی شهید "حسین بادپا" از کرمان دومین خانواده شهیدی است که مورد تجلیل آقا قرار می‌گیرد. پدر پیر شهید لنگ لنگان خود را به آقا می‌رساند؛ پیرمرد نمی‌تواند جلوی اشکش را بگیرد و با اشک بر پیشانی آقا بوسه می‌زند.

مادر شهید می‌گوید: "آقا را اذیت نکن!" آقا پاسخش را با خنده می‌دهند: «اذیت که نیست خانم!» پدر و مادر شهید دعا می‌کنند که دیگر فرزندانشان هم در راه ولایت فدا شوند؛ دختر شهید از آقا برای کنکورش التماس دعا دارد؛ آقا هم برایش دعا می‌کنند: «ان‌شاءالله؛ اولاً در کنکور قبول شوی و بعد هم زود ازدواج کنی» حسن ختام دیدار این خانواده، پنج بوسه‌ی آقا بر گونه‌ی راست و یک بوسه بر گونه‌ی چپ پسر کلاس اولی شهید بادپا است.

* عبایی که جا ماند!
نوبت خانواده‌ی شهید "حجت‌الاسلام محمّدمهدی مالامیری کجوری" است؛ پدر شهید که از روحانیون است بدون عبا مقابل آقا ایستاده؛ انگار شوق دیدار با آقا، موجب شده عبای پدر شهید جا بماند؛ آقا می‌پرسند: «عبایتان را کجا گذاشتید؟» پدر شهید می‌گوید: "یادم رفت!" آقا می‌گویند: «پس شما اینجا بی‌عبا آمدید و باید یک عبا به شما بدهیم» هدیه‌ای که در پایان دیدار به دست پدر شهید می‌رسد.

 پدر شهید درباره‌ی فرزندش می‌گوید: "استاد دروس سطح عالی حوزه بود" و بعد ادامه می‌دهد: "خوشحال هستیم که خانواده‌ی شهید شدیم. تا به حال در مقابل خانواده‌ی شهدا و جانبازان احساس شرمندگی می‌کردیم و تازه این شرمندگی از ما برداشته شد." آقا دعا می‌کنند: "خداوند شما را در دنیا و آخرت سرافراز کند." گفت‌وگوی این خانواده شهید با ابراز محبت آقا به دو دختر شهید ادامه می‌یابد؛ یکی از آن دو دختر، همان دختر با موهای دم‌خرگوشیِ این روایت است که حالا خوابش برده؛ همسر شهید هم به آقا می‌گوید: "وقتی شعری را که شما خواندید -ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند- به همراه همسرم دیدیم، خیلی ناراحت شدیم، با صحبتی که آخرین بار با شهید داشتیم، نیت کردیم که اگر فرماندهانش قبول کنند بیشتر از 45 روز در منطقه بماند، بعد از آن را به نیابت از شما در جبهه مقابله با تکفیری‌ها باشد که الحمدالله با شهادت ایشان، این نیت او زیباتر شد" آقا می‌گویند: "خدا ان‌شاءالله سایه‌ی شما خانواده شهید را از سر این مملکت کم نکند."

خانواده‌ی بعدی، خانواده‌ی شهید "رضا نقشی قره‌باغ" از آذربایجان غربی هستند؛ آقا به درخواست پدر شهید، دقایقی به زبان آذری با او صحبت می‌کنند.


* رزمنده‌ی یک‌ساله!
شهید "مهدی نوروزی بهاری" شهیدی نام‌آشناتر است. همان شهیدی که پیش از شهادت، تصاویرش در مقابله با فتنه‌گران سال 88 رسانه‌ای شده بود، و بیش و پیش از تیر داعش به تیغ تهمت و افترای اصحاب فتنه و داعشی‌های وطنی نواخته شده بود. مادر شهید از پدر مرحوم شهید می‌گوید که او هم جانباز بوده است و بعد مادر آرزوی خود را می‌گوید: "آرزویم است که تمام خانواده‌ام راه مهدی را بروند و شهید شوند." آقا می‌گویند: «آن کسی که در راه خدا دادید ذخیره‌ی شما است پیش خدای متعال؛ خدا او را در بانک ذخیره‌ی الهی برای شما حفظ می‌کند؛ خدا تمام آنها (فرزندانتان) را حفظ کند.»

همسر شهید از آماده به رزم بودن فرزند یک‌ساله‌ی شهید می‌گوید: "محمدهادی لباس رزم پوشیده و آمده که چفیه‌اش را از شما بگیرد و لبیک‌گو باشد" آقا با خنده می‌گویند: «محمد هادی را می‌گویید؟ خدا ان‌شاءالله محمد هادی را برای شما حفظ کند و نگه دارد و ان‌شاءالله از مردان خوب آینده شود!» آقا بعد از چند بوسه بر سر این رزمنده‌ی یک‌ساله به او چفیه می‌دهند. همسر شهید می‌گوید: "تمام این دلتنگی‌ها با این دیدار بر طرف شد" و آقا جواب می‌دهند: «خدا ان‌شاءالله همه‌ی این دلتنگی‌های شما را در دنیا و آخرت برطرف کند. ان‌شاءالله عزیز باشید، شما با این روحیه خیلی برای این کشور ارزش دارید، اگر بفهمند؛ بعضی‌ها این را نمی‌فهمند، اگر بفهمند شما خیلی قیمت و ارزش دارید.» پاسخ آقا به برادر شهید هم که از آقا می‌خواهد تا برای شهادتش دعا کنند، جالب است: «خدا ان‌شاءالله شما را برای این کشور نگه دارد و همه بدانند که کشور ایران در آینده به مردان خوب، مؤمن، کارآمد و مجاهد احتیاج دارد؛ نه اینکه جنگ شود؛ منظور این است که این کشور اگر بخواهد رشد کند، اگر بخواهد پیام انقلاب و امام باقی بماند و مانند کلمه‌ی طیبه رشد کند، به جوان‌های خوب، به مردان خوب و به زنان خوب نیاز دارد؛ ان‌شاءالله خدا شما را برای آن زمان حفظ کند.»

خانواده‌ی شهید "علی یزدانی کنزق" خانواده‌ی شهید بعدی است که آقا نامش را می‌برند و قرآن هدیه‌شان را امضا می‌کنند. پدر شهید با عکس شهیدش که حالا با اشک نمناک شده، به آقا نزدیک می‌شود و بعد از چند بوسه، با زبان آذری گفت‌وشنودی شکل می‌گیرد و پدر به پرسش‌های آقا درباره‌ی کنزق و محل زندگیش پاسخ می‌دهد.

شهید یزدانی هم مثل شهید مالامیری دو دختر خردسال دارد. همسر شهید در حالی که یک دختر در آغوش و دست دختر دیگر در دستش است، به آقا می‌گوید: "من به این فکر بودم که اگر خود شهید الان اینجا بود به شما چه می‌گفت. به نظرم تنها یک جمله می‌گفت آن هم این بود که آقا امر کردید و ما گفتیم بسم‌الله! دو سال پیش هم به من گفت و من گفتم بسم‌الله!" آقا می‌گویند: «اگر این روحیه‌ی شما نبود، مردان‌تان اینجور به دل و سینه‌ی دشمن نمی‌رفتند. این روحیه‌های خوب بود که این مردان را وارد این میدان‌ها کرد. خدا ان‌شاءالله شما را حفظ کند.»


* ازدواج بهشتی
نوبت به آخرین خانواده‌ی شهید می‌رسد؛ شهید "محسن کمالی دهقان". پدر شهید بعد از ابراز احساسات، از انقلابی که تشییع پیکر این شهید در شهرشان به‌پا کرده، تعریف می‌کند و از آقا می‌خواهد تا آخرین شعار شهیدش را که قبل از شهادت سر داده است، ببینند؛ فیلمی از لحظات شهادت شهید محسن است؛ آقا دستور می‌دهند ترتیبی داده شود تا این فیلم را ببینند و به پدر شهید می‌گویند: «این نعمت بزرگی است که خدا به شما فرزندی دهد که رفتنش از دنیا، به قول شما، در شهر خودش انقلابی به وجود بیاورد.» پدر، آرزوی مادر برای ازدواج فرزند شهیدش را واگویه می‌کند و می‌گوید: "شهید هر جا خواستگاری می‌رفت، می‌گفت که احتمال شهادتش وجود دارد، و یکی از شروط ازدواجش بود، برای همین هم ازدواج نکرد." آقا دعا می‌کنند: «خدا ان‌شاءالله ازدواج‌های بهشتی را نصیبش کند.» آقا به مادر شهید هم می‌گویند: «شما ما را دعا کنید؛ دل شما پاک است و حالا هم به خاطر شهادت فرزندتان، ان‌شاءالله مهبط انوار الهی است، از این فرصت استفاده کنید هم برای خودتان دعا کنید، هم برای ما، هم برای مردم و هم برای کشور و هم برای دولت دعا کنید.»

کم‌کم ضیافت رو به پایان است و حرف‌های خانواده‌های شهیدان هم، بیشتر در هم شده. هرکسی هر حرفی دارد، بدون لکنت با رهبر می‌گوید؛ به‌ویژه مادران شهیدان؛ همان‌هایی که آقا در دیداری درباره‌ی آنها گفته بودند: «من در دیدارهای بسیار زیادی که با خانواده‌‌ی شهدا داشتم، یک‌بار از یک مادر شهید گلایه نشنیدم.»

...چه بسا پیام این دیدار نقل قول یک برادر از برادر شهیدش باشد: "رفتیم تا انتقام حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را بگیریم و آرزو داریم که امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از ما راضی باشند."

منبع: روابط عمومی دفتر مقام معظم رهبری




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/11/25
زمان : 11:51 صبح
عکس:دیدار خانواده شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب
نظرات ()

رجانیوز: فضیلتشان گمنامی است. هنوز خیلی‌ها نامشان را نمی‌دانند، و از آن عجیب‌تر، بزرگی کاری که آن‌ها کردند را نمی‌دانند. تازه شهرها، آرام آرام دارند در آغوششان می‌گیرند و بهشت زهراها به وجودشان گلباران می‌شوند. آرام آرام محله‌ها دوباره بوی خون‌های خشکیده گرفته‌اند و نوجوان‌های محل با عکس پهلوان‌هایشان عکس یادگاری می‌اندازند. اما اینجا، کسی هست که ناشناخته‌ها را می‌شناسد. اینجا کسی هست که با «غریبان» قریبی کند. و برای همین هم قلوب اولیای آن سفرکردگانِ به مجلس کرامت مرتضوی و حسینی و زینبی، هوای دیدار او را می‌کند تا آهنگِ ارادت او کنند و هدیهِ عنایت بگیرند.

از یاد کودک هرگز نخواهد رفت آن نوشته‌های روی قرآن رهبر را که برای پدر نوشتند. حالا شاید بهترین عکسش، -بعدِ عکس‌های بابا- عکس هم‌آغوشی‌اش با رهبر باشد. همه این‌ها برای او تسلای اندوه یتیمی است، اما برای ما، تذکره بیداری از خواب طولانی‌مان. این مجلس، نشانه‌ای است که ما هم قدر بدانیم. این مجلس، شهادتِ عظمت کسانی است که پیکرهایشان، سپر شهرهایمان شد و آوازه شجاعتشان، شهر به شهر دنیا را زیر پا گذاشت. این مجلس، آوای غربت دارد اما؛ این مجلس همان مجلس است که غربت در آن سربلند بود؛ در یکی از همین مجلسها بود که رهبر برای یاران غریبش -مدافعان حریم اهل بیت (علیهم‌السلام)- شعری را زمزمه کردند: «... ما مدعیان صف اول بودیم... از آخر مجلس شهدا را چیدند.»

 

 




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/11/18
زمان : 1:11 عصر
دیدار دبیر و کارشناسان دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی با رهبر انق
نظرات ()

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش از ظهر امروز در دیدار امیر دریابان شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی و معاونان و کارشناسان دبیرخانه‌ی شورا، با اشاره به پیچیدگی و ابعاد مختلف مقوله‌ی «امنیت» در دنیای امروز، وظیفه‌ی شورای عالی امنیت ملی را تصمیم‌گیری در چارچوب نگاه کلان و چند بُعدی به مقوله‌ی امنیت، و وظیفه‌ی مهم دبیرخانه را «تصمیم‌سازی» برای ایجاد مسیر صحیح «تصمیم‌گیری» در شورای عالی امنیت ملی خواندند و تأکید کردند: برای آنکه دبیرخانه نقش بسیار مهم تصمیم‌سازی را به‌درستی و به‌خوبی انجام دهد، باید فضای حاکم بر دبیرخانه‌ی شورای عالی امنیت ملی و جهت‌گیری‌های آن، کاملاً منطبق بر «تفکر صحیح و خالص انقلابی و حزب‌اللهی» باشد.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه امنیت یکی از حیاتی‌ترین نیازهای جامعه است و بر همین اساس در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است، افزودند: امروز مقوله‌ی امنیت از یک موضوع نظامی و امنیتی صرف خارج شده و دارای ابعاد اقتصادی، معیشتی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، روانی و اخلاقی است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای وظیفه‌ی اصلی شورای عالی امنیت ملی را نگاه جامع به مقوله‌ی امنیت و با در نظر گرفتن همه‌ی ابعاد آن، خواندند و گفتند: دبیرخانه‌ی شورا باید وظیفه‌ی مهم تصمیم‌سازی را به‌گونه‌ای انجام دهد که تصمیم‌گیری‌های شورای عالی امنیت ملی در چارچوب نگاه صحیح و چندبُعدی به مقوله‌ی امنیت باشد.
ایشان با اشاره به فعالیت‌های مختلف دبیرخانه‌ی شورای عالی امنیت ملی، خاطرنشان کردند: انجام صحیح نقش تصمیم‌سازی دبیرخانه منوط به حاکم بودن «فضای صددرصد انقلابی» در این نهاد است زیرا اگر جهت‌گیری‌های زاویه‌دار با انقلاب اسلامی در دبیرخانه‌ی شورای عالی امنیت ملی تأثیرگذار شود، نتیجه‌ی مطلوب بدست نخواهد آمد.
رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه «جهت‌گیری و گرایش‌های انقلابی»، توهمات و کلیات محض نیستند، افزودند: گرایش‌ها و جهت‌گیری‌های انقلابی، واقعی و کاملاً روشن و واضح و مبتنی بر بیانات امام رحمه‌الله است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به تلاش برخی برای جابجایی خطوط اصلی و روشن انقلاب تأکید کردند: امام رحمه‌الله «مظهر انقلاب اسلامی» است و بر همین اساس، بیانات ایشان که در ده‌ها جلد کتاب مدون شده، «مبانی انقلاب» است.
ایشان موارد تکرارشونده در بیانات امام رحمه‌الله را «خطوط اساسی و اصول انقلاب اسلامی» خواندند و گفتند: براساس سخنان امام رحمه‌الله ، موضوع «مردم»، «استقلال کشور»، «تدین و پایبندی به مبانی اسلامی»، «مبارزه با استکبار و زورگویی»، «مسأله‌ی فلسطین»، «موضوع معیشت مردم»، «توجه به مستضعفین و رفع فقر»، خطوط اصلی انقلاب هستند که از ترکیب آنها «هندسه‌ی انقلاب» به‌دست می‌آید.
رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه تصمیم‌های شورای عالی امنیت ملی باید در چارچوب خطوط اصلی انقلاب باشد، خاطرنشان کردند: باید در شورای عالی امنیت ملی و دبیرخانه‌ی این شورا، «تفکر انقلابی صحیح و خالص حزب‌اللهی» حاکم باشد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، برخی تفکر انقلابی را قبول نداشتند و برخی هم با اینکه در داخل نظام بودند اما اعتقادی به مبارزه با استکبار نداشتند که باید در مقابل این جریان ایستاد.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه در 37سال گذشته، همواره مبارزه وجود داشته است، گفتند: البته امروز به‌واسطه‌ی شیوه‌های جدید و پیچیده‌ی دشمن، همچون موضوع فضای سایبری و تأثیرات فرهنگی، اعتقادی، اجتماعی و ضدامنیتی آن، این مبارزه سخت‌تر و حساس‌تر شده است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، با اشاره به تأثیر آرام و بی‌سروصدای شیوه‌های جدید در «امنیت زیرپوستی جامعه» خاطرنشان کردند: شورای عالی امنیت ملی باید به همه‌ی این مسائل در بخش‌های مختلف رسیدگی و تصمیم‌گیری کند و بر همین اساس دبیرخانه‌ی شورا نیز باید با اندیشه‌ی کارآمد و تلاش خستگی‌ناپذیر و کار کارشناسی مبتنی بر تفکر انقلابی، تصمیم‌سازی صحیح را برای مقابله با شیوه‌های پیچیده و جدید ضدامنیتی انجام دهد.
ایشان در پایان سخنان خود، امیر دریابان شمخانی را در ردیف یادگاران بسیار خوب دوران دفاع مقدس خواندند و از زحمات و تلاش‌های دبیرخانه‌ی شورا در تهیه‌ی گزارش‌های کاربردی و به‌هنگام در موضوعات مختلف قدردانی کردند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/32166/smpf.jpg
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقای شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی، با بیان گزارشی از فعالیت‌های دبیرخانه، «سیاست‌گذاری»، «هماهنگی» و «نظارت» را سه مأموریت اصلی شورای عالی امنیت ملی دانست و گفت: دبیرخانه‌ی شورا، حمایت و پشتیبانی تخصصی از تصمیمات شورای عالی امنیت ملی را برعهده دارد و این ظرفیت همواره باید در خدمت سیاست‌های کلان نظام و رهبری باشد و ارتقا یابد.



نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 94/11/15
زمان : 10:4 صبح
رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس جمهور چین:
نظرات ()

توافق برای «روابط استراتژیک 25 ساله» ایران و چین درست و حکمت آمیز است/ رویکرد آمریکاییها فریبکارانه و غیرصادقانه است/رئیس جمهور چین:برخی ابرقدرتها به‌دنبال سیاست جنگلی هستند

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس جمهوری خلق چین، تأکید کردند: توافق رؤسای جمهوری ایران و چین برای یک روابط استراتژیک 25 ساله، کاملاً درست و حکمت آمیز است.

خبرگزاری فارس: توافق برای «روابط استراتژیک 25 ساله» ایران و چین درست و حکمت آمیز است/ رویکرد آمریکاییها فریبکارانه و غیرصادقانه است/رئیس جمهور چین:برخی ابرقدرتها به‌دنبال سیاست جنگلی هستندبه گزارش خبرگزاری فارس، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (شنبه) در دیدار آقای شی جین پینگ رئیس جمهوری خلق چین و هیأت همراه، با اشاره به سابقه کهنِ ارتباطات تجاری و فرهنگی دو ملت ایران و چین، تأکید کردند: دولت و ملت ایران همواره به دنبال گسترش روابط با کشورهای مستقل و قابل اطمینان همچون چین بوده و هستند و بر همین اساس، توافق رؤسای جمهوری ایران و چین برای یک روابط استراتژیک 25 ساله، کاملاً درست و حکمت آمیز است.

رهبر انقلاب اسلامی، سخنان رئیس جمهور چین مبنی بر لزوم احیای «جاده ابریشم» و گسترش همکاریهای کشورهای واقع در این مسیر را ایده ای کاملاً منطقی و قابل قبول خواندند و گفتند: جمهوری اسلامی ایران هیچگاه همکاریهای چین در دوران تحریم را فراموش نخواهد کرد.
حضرت آیت الله خامنه ای، «انرژی» را یکی از مسائل مهم دنیا خواندند و خاطرنشان کردند: ایران تنها کشور مستقل در منطقه است که در زمینه انرژی می تواند مورد اطمینان قرار گیرد زیرا برخلاف برخی کشورهای منطقه، سیاست انرژی ایران تحت تأثیر هیچ عامل غیرایرانی قرار نمی گیرد.
ایشان با اشاره به سیاستهای سلطه گرانه برخی کشورها بویژه امریکا و همکاری غیرصادقانه آنها با کشورهای دیگر افزودند: این وضعیت موجب شده است که کشورهای مستقل، به دنبال همکاریهای بیشتر با یکدیگر باشند و توافق ایران و چین برای روابط استراتژیک 25 ساله در همین چارچوب است که باید با پیگیری جدی دو طرف، توافق ها حتماً به مرحله عملیاتی برسند.
رهبر انقلاب اسلامی، با اشاره به تمایل و نگاه به شرق در فرهنگ ایرانی گفتند: غربی ها هیچگاه نتوانسته اند اعتماد ملت ایران را جلب کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای، سیاست امریکا نسبت به ایران را در میان کشورهای غربی، بدتر و خصمانه تر دانستند و افزودند: همین سیاستهای خصمانه موجب شده است که ملت ایران و مسئولان کشور، گسترش روابط با کشورهای مستقل را پیگیری کنند.
ایشان با تأکید بر اینکه موضوع «چین واحد» از سیاستهای اصولی و قطعی جمهوری اسلامی ایران است، به سخنان رئیس جمهور چین درخصوص گسترش همکاریهای امنیتی میان دو کشور اشاره کردند و افزودند: متأسفانه منطقه ما به دلیل سیاستهای غلط غربی ها و همچنین برداشتی انحرافی و غلط از اسلام دچار ناامنی شده است که خطر گسترش یابندگی دارد که باید با همکاریهای خردمندانه جلوی آن را گرفت.
رهبر انقلاب برخی کشورهای منطقه را منشأ اصلی این تفکر انحرافی دانستند و خاطرنشان کردند: غربیها نیز به جای تقابل با منشأ اصلی این تفکر و گروههای تروریستی، مسلمانان را در اروپا و امریکا مورد تهاجم و فشار قرار داده اند در حالیکه این جریانهای تروریستی با تفکر صحیح اسلامی کاملاً متفاوت هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به اصرار امریکاییها و غربیها در استفاده از عنوان «دولت اسلامی» برای برخی گروههای تروریستی گفتند: این رویکرد، اهانت به مسلمانان است و به جای علاج مشکل، بطور غیرمستقیم زمینه تقویت این گروهها را بوجود می آورد.
ایشان، ادعای امریکاییها مبنی بر تشکیل «ائتلاف مبارزه با تروریسم» را یک فریبکاری خواندند و تأکید کردند: رویکرد امریکاییها در همه مسائل اینگونه است و آنها هیچگاه رفتار صادقانه ندارند.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان اظهار امیدواری کردند: نتایج گفتگوها و توافق های تهران به معنی واقعی کلمه برای هر دو طرف سودمند باشد.
در این دیدار که آقای روحانی رئیس‌جمهور نیز حضور داشت، آقای «شی جین پینگ» رئیس جمهوری خلق چین با ابراز خرسندی از سفر به ایران و تشکر از احساسات صمیمانه و صادقانه دولت و ملت ایران، این صمیمیت را ناشی از همکاریها و مبادلات دوستانه و درازمدت دو کشور دانست و گفت: همکاریهای دوجانبه ایران و چین بر پایه «منافع متقابل» باید به صورت روزافزون افزایش یابد.
رئیس جمهوری چین با اشاره به سابقه اتصال ایران و چین از طریق راه قدیمی جاده ابریشم، این جاده را نماد «صلح، پیشرفت و تبادلات دوستانه» خواند و افزود: کشورهایی که در مسیر این جاده قرار دارند با توسعه همکاریهای خود می توانند در مقابل الگوی امریکاییها برای برهم زدن توازن اقتصاد منطقه از منافع خود دفاع کنند و به اهدافشان دست یابند.
آقای «شی جین پینگ» گفت: برخی ابرقدرتها به‌دنبال حاکم کردن انحصار و سیاست جنگلیِ «یا با ما یا دشمنِ ما» هستند اما پیشرفت اقتصادهای نوظهور، انحصار قدرت را از دست آنها خارج و فضای مناسبی برای ایده‌ها و سیاستهای دولتهای مستقل فراهم کرده است.
رئیس‌جمهوری چین حمایت کشورش از «موضوع هسته‌ای ایران» و همچنین حمایت ایران از «چین یکپارچه و واحد» را نمونه‌ای از اعتماد متقابل و سیاستهای مستقل دو کشور برشمرد و افزود: ما مسیر توسعه مستقل را دنبال می‌کنیم و آمادگی داریم همانگونه که در زمان تحریمها در کنار ایران بودیم، پس از برداشته شدن تحریمها نیز همکاریهای خود را در همه زمینه‌ها گسترش دهیم.
آقای «شی جین پینگ» با اشاره به مزیتهای فراوان «جغرافیایی، انسانی و انرژی ایران»، گفت: اقتصاد چین و ایران مکمل یکدیگر هستند و در این سفر در خصوص برنامه‌ریزی برای همکاری استراتژیک 25 ساله به توافق رسیده ایم و آماده گسترش و تعمیق همکاریها در بخشهای فرهنگی، آموزشی، فناوری، نظامی و امنیتی در سطح شرکای راهبردی هستیم.
رئیس‌جمهوری چین، ایجاد ساز و کاری برای افزایش همکاریهای امنیتی دو کشور در مواجهه با تروریسم و مسائل پیچیده منطقه را ضروری دانست.
آقای «شی جین پینگ» سخنان رهبر انقلاب را نیز حکیمانه و دوراندیشانه خواند و افزود: دولت و ملت چین نسبت به جنابعالی نگاه دوستانه و صمیمانه‌ای دارند و امیدواریم همچون گذشته به پیشرفت روابط دو کشور کمک کنید.




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/11/4
زمان : 8:30 صبح
بیانات رهبر حکیم انقلاب در دیدار دستاندرکاران برگزاری انتخابات
نظرات ()

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(1)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.

 خیلی خوش‌آمدید برادران و خواهران عزیز! این اجتماع صمیمی و گرم و متشکّل از زحمت‌کشان در یک امر بسیار مهم، حقیقتاً اجتماع مبارکی است. امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال با نظر لطف و رحمت به همه‌ی شما، به یکایک شما توجّه بفرماید و شما را در این کار بزرگی که بر عهده دارید و در این دل‌گفته‌های جناب آقای جنّتی هم تا حدودی ظاهر بود، مورد تأیید و لطف خودش ان‌شاءالله قرار بدهد. ولادت حضرت عسکری را تبریک عرض میکنم؛ پدر بزرگوار ولیّمان و اماممان و سیّد و سالارمان (ارواحنا فداه). ورود به آستانه‌ی ماه بهمن را هم تبریک عرض میکنم؛ ماه افتخار، ماه تحوّل عظیم تاریخ ملّت ایران، ماه حوادث بزرگ که ان‌شاءالله خودمان را شایسته‌ی آن کنیم که به این ماه و به حوادث آن ببالیم و افتخار کنیم.

 دو سه کلمه در باب انتخابات عرض میکنم. خب، مطالبی را جناب آقای جنّتی (حفظه‌الله تعالی و ادام‌الله وجوده و برکاته) و همچنین جناب آقای رحمانی فضلی، وزیر محترم و زحمت‌کش کشور بیان فرمودند؛ مطالب خوبی بود، همه‌ی مطالبی که فرمودند، مطالب دقیق و مهمّی بود؛ بنده هم چند جمله‌ای عرض میکنم -حرفهایی قبلاً هم زده‌ایم، بعد هم اگر عمری باشد، باز فرصت هست و مطالبی را خواهیم گفت- چند کلمه هم اگر وقت باقی بود، درباره‌ی این مسئله‌ی اخیر، مسئله‌ی برجام و این توافق، عرض خواهم کرد.

 در مورد انتخابات توجّه کنیم که انتخابات یک رقابت است، یک مسابقه‌ی ملّی است بین آحاد کشور؛ اگر این مسابقه خوب و سالم و قوی برگزار شد، در بین این تیمهای مختلف هر تیمی ببرد، افتخارش مال فدراسیون خواهد بود. این‌جوری است دیگر. وقتی تیمهای ورزشی خوب بازی کنند، چه تیم الف، چه تیم ب، چه تیم پ اگر برد، فدراسیون از بازی قوی و سالم اینها به خود میبالد. انتخابات هم همین‌جور است؛ اگر ملّت ایران، خوب، قوی، جازم و عازم وارد میدان بشود و صندوقهای رأی را از رأی خود و عزم خود پُر کند، ایران خواهد بالید، جمهوری اسلامی خواهد بالید و افتخار خواهد کرد؛ حالا هر که ببرد، هر که ببازد. در واقع بُرد و باختی برای ملّت وجود ندارد؛ ملّت در هر صورت برنده است. این نکته‌ی اساسی در باب انتخابات است.

 خب، رقابت سالم و مسابقه‌ی سالم چیست؟ رقابت سالم این است که همه خوب بازی کنند، همه خوب حرکت کنند. شرط اوّل همین‌طور که عرض کردیم، شرکت همگان است؛ همه بیایند. بنده در صحبت قبلی هم این را به همه گفتم که آن کسانی که ممکن است نسبت به نظام جمهوری اسلامی هم حتّی مسئله داشته باشند، نسبت به امنیّت کشور که دیگر مسئله ندارند، نسبت به اقتدار کشور که دیگر مسئله ندارند. خب، امروز این نظام، امنیّت کشور را حفظ کرده است، پیشرفت کشور را تسریع کرده است، به این ملّت عزّت داده است؛ اینها که دیگر قابل انکار نیست، اینها را که دوست دارند؛ [پس‌] وارد این میدان بشوند برای عزّت بخشیدن به ایران و ایرانی، برای استمرار امنیّت ملّی، برای تضمین پیشرفتی که بحمدالله از اوّل انقلاب شروع شده و تا امروز بی‌وقفه پیش رفته؛ برای اینها باید وارد بشوند. همه باید وارد بشوند. البتّه آن‌کسی که محض رضای خدا و برطبق وظیفه وارد میدان میشود، علاوه بر این خیرات، یک دستاورد دیگری هم دارد که بسیار عظیم است و آن دستاورد، رضای الهی است، رضای خدا است. این، شرط اوّل است: همه وارد بشوند و با نشاط وارد بشوند؛ و من به شما عرض بکنم که وارد هم میشوند. این ملّتی که ما دیده‌ایم و این آگاهی و بصیرتی که این ملّت از خود نشان داده، به فضل الهی، به اذن الهی، به توفیق الهی ان‌شاءالله ملّت عزیزمان وارد خواهد شد.

 یک عدّه‌ای کمین کرده‌اند که با عدم ورود مردم در عرصه‌ی انتخابات یا با تحریم انتخابات یا با سست‌کردنِ انتخابات -که حالا اشاره خواهم کرد- یک مچ‌گیری از نظام جمهوری اسلامی بکنند؛ یک عدّه‌ای کمین کرده‌اند. ملّت در مقابل این کمین‌کرده‌های نابکار، کارآمدیِ خودش را نشان داده است، امروز هم نشان خواهد داد. این حرف اوّل من و مهم‌ترین حرف من در همه‌ی دوره‌های انتخابات بوده است، الان هم هست: شرکت همگانی و بانشاط مردم.

 مسئله‌ی دوّم که سلامت انتخابات و سلامت این رقابت را تأمین و تضمین میکند، این است که مردم با بصیرت، با فکر وارد بشوند و انسانهای صالح را انتخاب بکنند. آدمهایی را انتخاب بکنند که وقتی رفت در آن مسند نشست -حالا آن مسند هرچه باشد؛ چه مسند عضویّت در مجلس خبرگان باشد یا در مجلس شورای اسلامی باشد یا ریاست جمهوری باشد- خودش را سپر بلای مشکلات کشور قرار بدهد، فانی در خدمات و مصالح و منافع عمومی مردم باشد، کشور را به دشمن نفروشد، مصالح کشور را برای رودربایستی با این و آن زیر پا نگذارد؛ باید این را انتخاب کنند. این میشود یک انتخابات خوب.

 بله، بنده گفته‌ام و باز هم میگویم که آن کسانی که حتّی نظام را قبول ندارند بیایند در انتخابات شرکت کنند، رأی بدهند، امّا نه‌اینکه کسی که نظام را قبول ندارد، بخواهند مجلس بفرستند. هیچ‌جای دنیا چنین چیزی وجود ندارد که [وقتی‌] ما گفتیم آقا شما که نظام را قبول نداری بیا، بگوید خیلی خب، پس اجازه بدهید من به کسی رأی بدهم که او هم نظام را قبول ندارد؛ این معنی ندارد. در هیچ‌جای دنیا در مراکز تصمیم‌گیری، آن کسی که اصل نظام کشور را قبول ندارد راه نمیدهند؛ [حتّی‌] یک جاهایی با اندک تهمتی طرف را کنار میزنند. همین کشور آمریکا که امروز خودش را نماد آزادی و مانند اینها معرّفی میکند و یک عدّه آدمهای ساده‌لوح هم قبول میکنند و ترویج میکنند، در آن دورانی که جریان چپ در دنیا وجود داشت -اینها البتّه حالا مطرح نیست- اینها هرکسی را به اندک بیانی که نشان‌دهنده‌ی یک گرایش ضعیف به تفکّرات اقتصادیِ سوسیالیستی مثلاً بود، با قاطعیّت رد میکردند. کمونیست نبود، معتقد به کمونیسم هم نبود، معتقد به سوسیالیسم هم نبود، امّا [اگر] یک رگه‌ی مختصری در مسائل اقتصادی نشان میداد، ردّش میکردند؛ همین‌جایی که حالا اسم آزادی و اسم دموکراسی و مانند اینها را می‌آورند و به ما اعتراض میکنند که شما چرا شورای نگهبان دارید. بی‌حیاها! بنابراین اینکه ما مقیّد باشیم کسی برود در مجلس که نظام را، مصالح کشور را، ارزشهای اساسی کشور را تأیید بکند، تقویت کند، دنبال بکند، یک حقّ عمومی است. این هم در انتخابات و در سلامت انتخابات مؤثّر است.

 نکات دیگری هم وجود دارد: همه به قانون تمکین کنند. من خیلی خوشم آمد که دیدم آقایان محترم، هم جناب آقای جنّتی (حفظه‌الله)، هم جناب آقای رحمانی فضلی، روی مسئله‌ی قانون‌گرایی تکیه کردند؛ این توصیه‌ی همیشه‌ی ما است. بنده همیشه به دست‌اندرکاران ذی‌ربط در قضیّه‌ی انتخابات تأکیدم این است که میگویم پا را جای قرصی بگذارید؛ جای قرص، نقطه‌ی قانونی است؛ قانون. مرّ قانون را رعایت کنید.

 به نهادهای قانونی اهانت نشود؛ این را توجّه کنید. یک نهاد قانونی را که یک وظایفی دارد، نباید مورد افترا قرار بدهیم یا مورد اهانت قرار بدهیم. نهاد قانونی، نهاد قانونی است؛ نه‌اینکه اشتباه نمیکند؛ هر نهاد قانونی‌ای مثل همه‌ی آدمها، مثل این حقیرِ پُر از تقصیر و اشتباه ممکن است اشتباه کنیم امّا این موجب نمیشود که ما یک نهاد قانونی را مورد اهانت قرار بدهیم، در انظار عمومی، در تبلیغاتمان، در حرفهای خودمان تخفیف کنیم؛ نه، این باب اگر باز شد، هرج‌ومرج خواهد شد. خب، سلیقه‌ی جنابعالی این است، به فلان نهاد قانونی بی‌احترامی میکنی، یکی دیگر سلیقه‌ی دیگری دارد، به آن نهاد قانونی‌ای که تو به آن وابسته هستی بی‌احترامی میکند؛ این خوب است؟ این باب را باز نکنند.

 اذهان عمومی را مشوّش نکنند که آقا، معلوم نیست چه خواهد شد، نمیدانیم چه خواهد شد. این کار بسیار غلطی است؛ قبلاً هم من تذکّر داده‌ام؛ بگذارید مردم همچنان‌که حق است، همچنان‌که واقع است، با شوق، با ذوق، با نشاط بروند به سمت انتخابات. تشویش افکار عمومی کار بسیار غلطی است؛ مردم را به انتخابات بدبین نکنند.

 نامزدهای انتخاباتی به یکدیگر اهانت نکنند؛ خب، جنابعالی نامزد هستید، معتقدید که آدم صالحی هستید، آدم برجسته‌ای هستید؛ بسیار خوب، از خودتان هرچه میخواهید تعریف کنید بکنید امّا به رقیبتان اهانت نکنید، به رقیبتان تهمت نزنید، از رقیبتان غیبت هم نکنید؛ تهمت و افترا یعنی نسبتی بدهید که واقعیّت ندارد، [امّا] غیبت یعنی نسبتی بدهید که واقعیّت دارد؛ غیبت هم نباید بکنید. بنابراین این هم یک وظیفه است و یک معیار است برای سلامت انتخابات. نمایندگان بروند آنچه را در وسعشان، در قدرتشان، در صلاحیّتشان هست، برای مردم بیان کنند؛ مردم هم نگاه میکنند، خوششان می‌آید رأی میدهند، خوششان نمی‌آید رأی نمیدهند؛ این میشود [انتخابات‌] سالم.

 وعده‌های غیر عملی ندهند؛ بعضی از نامزدها، وعده‌هایی به مردم میدهند که خودشان هم میدانند از دست آنها ساخته نیست؛ شما که نمیتوانی این وعده را عملی کنی، چرا به مردم وعده میدهی؟ چرا مردم را امیدوار میکنید به چیزی که میدانید نخواهد شد؟ گاهی وعده‌های غیر قانونی میدهند! [میگویند] فلان عمل را انجام میدهیم درحالی‌که میدانند آن عمل خلاف قانون است؛ یا خلاف قانون اساسی است، یا خلاف قانون عادی است؛ وعده‌های این‌جوری هم ندهند؛ شعارهای غیر قانونی ندهند. با مردم صادقانه باید برخورد کرد؛ همه‌ی ملّت ما این‌جور هستند که صداقت را احساس میکنند، درک میکنند؛ وقتی ما غیر صادقانه برخورد کردیم، ممکن است کسانی یک لَمحه‌ای(2) و لحظه‌ای به اشتباه دچار بشوند لکن بعد حقیقت معلوم خواهد شد؛ باید صادقانه با مردم رفتار کرد، صادقانه باید با مردم حرف زد. این جزو آداب حتمی انتخابات سالم است.

 یک عادتی هم در بعضی پیدا شده است که همین‌طور مدام تکرار میکنند «تندروها، تندروها»؛ خب بله، تندرَوی و کندرَوی -طرف افراط و تفریط- هر دو بد است، این معلوم است امّا [اینکه] تندروی چیست، کندروی چیست، خطّ میانه کدام است، چیزهای خیلی واضح و روشنی نیست، جزو مسائل بیّن نیست، تبیین لازم دارد. چون برای ما خیلی زیاد خبر می‌آید؛ این روزنامه‌ها و مطبوعات گوناگون را هم آدم نگاه میکند، من میفهمم که بعضی وقتی میگویند تندروی، جریان حزب‌اللّهی و مؤمن مورد نظرشان است؛ نه، جریان مؤمن را، جریان انقلابی را، جوانان حزب‌اللّهی را متّهم نکنید به تندروی؛ اینها همان کسانی هستند که با همه‌ی وجود، با همه‌ی اخلاص در میدان حاضرند، آنجایی هم که دفاع از مرزها لازم باشد، دفاع از هویّت ملّی لازم باشد، مسئله‌ی جان دادن و خون دادن مطرح باشد، همینها هستند که به میدان می‌آیند. به صِرف اینکه یک جایی یک قضیّه‌ای واقع بشود که مورد قبول و تأیید نباشد، فوراً پای حزب‌اللّهی‌ها را [وسط] بکشند، مثل قضیّه‌ی سفارت عربستان که البتّه کار بسیار بدی بود، کار غلطی بود و هرکسی کرده باشد کار غلطی است؛ جماعت مؤمن را، جوانهای انقلابی را که هم انقلابی‌اند -چون بنده با این جوانها تا حدود زیادی و از دور و نزدیک اُنس دارم- هم خیلی اوقات عقلشان و فهمشان و تعقّلشان هم از بعضی از بزرگ‌ترها خیلی بیشتر است، خوب میفهمند، خوب تحلیل میکنند، خوب مسائل را تشخیص میدهند و سینه‌چاک انقلابند، سینه‌چاک اسلامند، به این بهانه ما تضعیف کنیم که فلان قضیّه در فلان‌جا اتّفاق افتاده است که اتّفاق بدی بوده! بله، سفارت عربستان که هیچ، در سفارت انگلیس هم که چند سال پیش، آن اتّفاق افتاد، بنده بدم آمد؛ اصلاً هیچ قابل قبول نیست این‌جور عملیّات؛ این عملیّات عملیّات بسیار بدی است، به ضرر کشور و به ضرر اسلام و به ضرر همه است؛ این را بهانه قرار ندهند برای اینکه جوانهای انقلابی ما را مورد تهاجم قرار بدهند؛ این هم یک مسئله است.

 بنابراین انتخابات، همین‌طور که آقای جنّتی درست فرمودند، یک نعمت بزرگ و یک فرصت بزرگ است؛ شکرگزاری لازم دارد این نعمت بزرگ؛ شکرگزاری‌اش به این است که همه‌ی ما در هرجا که هستیم، سعی کنیم این را خوب برگزار کنیم، سالم برگزار کنیم و نگذاریم با رفتارهای ما، با حرفهای ما، با بعضی از نسنجیده‌گویی‌هایی که گوشه‌وکنار انسان می‌شنود، این عمل بزرگ، این حرکت بزرگ، این افتخار بزرگ مشوّش و مُشوَّه(3) بشود؛ این را حواسمان باشد؛ حادثه‌ی بسیار بزرگی است.

 شما هم دست‌اندرکار این کار بزرگ هستید؛ بدانید، بله، زحمات زیاد است، مشکلات زیاد است، توقّعات زیاد است، گاهی اوقات تیرهای تهمت هم به طرف شماها -هرجا که هستید؛ چه در هیئتهای اجرائی، چه در هیئتهای نظارت؛ چه در وزارت کشور، چه در شورای نگهبان- سرازیر میشود؛ اینها هست لکن بدانید اجرتان پیش خدا خیلی زیاد است؛ چون کار، کار بزرگی است. چون به کار بزرگی اشتغال دارید، [اگر] ان‌شاءالله نیّتتان نیّت الهی باشد، انجام وظیفه‌ی اسلامی و انقلابی باشد، اجرتان پیش خدای متعال بزرگ است؛ بنابراین از سختی این کار و از دشواری این راه واهمه نکنید و کار را با بهترین وجهی دنبال کنید. این راجع به انتخابات.

 راجع به مسئله‌ی برجام؛ خب این هم حادثه‌ای بود، حادثه‌ی بزرگ و مهمّی هم بود؛  حقّاً و انصافاً هم زحمت کشیدند؛ نه‌اینکه حالا همه‌ی خواسته‌های ما برآورده شد؛ نه، امّا همان مقداری که از خواسته‌های جمهوری اسلامی برآورده شد، این برادران عزیز -وزیر محترم خارجه، هیئت مذاکره‌کننده، شخص رئیس‌جمهور محترم- انصافاً خیلی تلاش کردند؛ ما میدیدیم دائم در حال تلاش و حرص‌وجوش و حرکت و فکر و دنبال [کردن‌] و نشستن و جلسات طولانی و بی‌خوابی و امثال اینها [بودند]؛ ان‌شاءالله خدای متعال به همه‌ی آنها اجر بدهد و کارهایشان مورد سپاس الهی قرار بگیرد؛ این به جای خود محفوظ؛ لکن یک عدّه‌ای دارند این‌جور وانمود میکنند که کأنّه این دستاوردهایی که حالا مثلاً پیدا شد، آمریکا یک لطفی کرد به ما که این تحریمها را مثلاً برداشت؛ این‌جور نیست. یک عدّه‌ای از این فرصت میخواهند استفاده کنند، باز چهره‌ی منحوس استکبار را بزک کنند؛ این خیلی خطرناک است. چه لطفی؟ جنابعالی زحمت کشیدی، پول جمع کردی و یک خانه ساختی؛ قلدر محلّه می‌آید کلید خانه را از دست شما میگیرد، مثلاً نصف خانه را تصرّف میکند، شما را زیر فشار قرار میدهد؛ بعد شما با زحمت، با تلاش، با نیروی فکری، با نیروی بدنی، با نیروی عمومی، با تبلیغات، کاری میکنی که او از خانه بیرون برود امّا دو اتاق را باز برای خودش نگه بدارد؛ اینکه از خانه بیرون رفت، غصبش را کم کرد، منّتی دارد؟ آمریکایی‌ها این‌جور هستند. ما انرژی هسته‌ای را با توانایی‌های خودمان، با فکر دانشمندانمان، با پشتیبانی‌های دولتهای مختلف‌[مان‌] پیش بردیم، چهار شهید دادیم در این راه، به این نقطه رساندیم؛ شوخی است؟ کاری کردیم که دشمن که یک روز حاضر نبود یک سانتریفیوژ در این کشور بچرخد، حالا مجبور شده به‌خاطر واقعیّتهای موجود، تحمّل کند که چند هزار سانتریفیوژ وجود داشته باشد. این لطفی از طرف آنها نیست؛ این تلاش ملّت ایران است، تلاش دانشمندان است. [آنها] تحریم کردند برای اینکه مردم را عصبانی کنند و به خیابان بکشانند. بنده این را چند سال پیش گفتم؛(4) بعضی‌ها گفتند این تحلیل است؛ بله، شاید آن روز تحلیل بود امّا امروز خبر است؛ خودشان گفتند؛ افراد متعدّدی از آنها در بیانات مختلف گفتند هدف ما این است که مردم را از نظام جمهوری اسلامی، از دولت جمهوری اسلامی عصبانی کنیم. میخواستند مردم را به خیابان بکشانند؛ [امّا] مردم ما ایستادند؛ این مقاومت مردم، این ایستادگی مردم پشتوانه‌ی کار سیاسی و دیپلماسی و مذاکره و این حرفها شد. دشمن مجبور شد؛ همین مقداری که عقب‌نشینی کرد، به‌خاطر این بود که ملّت از خودش اقتدار نشان داد؛ دولت جمهوری اسلامی از خودش اقتدار نشان داد، عزّت نشان داد. البتّه من شخصاً معتقدم که میشد ما از این بهتر هم انجام بدهیم، خب، بالاخره توان و فرصت و امکانات همین اندازه را اقتضا کرد، ولی همین اندازه پیشرفتی که انجام گرفت، کار قابل توجّهی است، کار مهمّی است و این به‌خاطر پشتیبانی ملّت، به‌خاطر اقتدار ملّی، به‌خاطر اتّصال فراوان نظام جمهوری اسلامی با آحاد مردم و بدنه‌ی مردم بود.

 این را هم عرض بکنم که مسئله‌ی هسته‌ای و دعوای استکبار -که اصلش آمریکا است و آن بت بزرگ آمریکا است، بقیّه‌ی دولتهای غربی‌ای هم که در این زمینه وارد شدند، آن بتهای حاشیه‌ای و دوروبری هستند- با ما در قضیّه‌ی هسته‌ای، فقط قضیّه‌ی هسته‌ای نبود، وَالّا میتوان سوگند یاد کرد که اینها میدانند که جمهوری اسلامی دنبال بمب هسته‌ای نیست؛ این را میشود قسم خورد؛ مسئله مسئله‌ی دیگری است. این جزئی از یک حرکت عمومی است برای زیر فشار قرار دادن ملّت ایران، برای متوقّف کردن حرکت انقلابی ملّت ایران به سوی اهدافش، برای متوقّف کردن گستره‌ی نفوذ روزافزون نظام جمهوری اسلامی در منطقه و در جهان؛ این یک واقعیّتی است. نه اینکه ما دنبال کنیم این قضیّه را؛ طبیعت کار این است؛ حرف نو است، جذّاب است، دلهای پاک و نیّتهای صادق آن را می‌پسندد لذا نفوذ جمهوری اسلامی و اعتبار جمهوری اسلامی گسترش پیدا میکند، اینها متوحّش میشوند. هدف اینها این است که این را متوقّف کنند؛ هدف اینها این است که به ملّتها تفهیم کنند که جمهوری اسلامی ایران هم نتوانست بر اساس دین، یک نظامی را بر پا کند و ادامه بدهد و اداره کند؛ میخواهند این را نشان بدهند و هدف این است؛ این را باید همه متوجّه باشند؛ مسئولین هم باید متوجّه باشند، آحاد مردم ما هم توجّه داشته باشند.

 آمریکا با زور و با تبلیغات دروغین میخواهد کار خود را پیش ببرد؛ باید در مقابل زور او و در مقابل تبلیغات دروغین او مقاومت کرد. الان هم همه‌ی مسئولان -چه مسئولین دولتی، چه آن هیئت نظارتی که ما توصیه کردیم-(5) مراقب باشند که طرف مقابل خدعه نکند؛ چون طرفْ اهل خدعه است، اهل خدعه کردن است. به لبخند و به ماسکی که او بر چهره زده نمیشود اعتماد کرد.

 من به شما عرض بکنم، آمریکای دوران ریگان و آمریکای دوران بوش با آمریکای امروز هیچ فرقی ندارند، هیچ تفاوتی ندارند. همچنان‌که آمریکای دوران ریگان یک‌وقتی لازم دانست و مناطق ما را در خلیج فارس، از روی حقد و غضب بمباران کرد، امروز هم [اگر] بتوانند همین کار را میکنند. آمریکا تفاوتی نکرده؛ سیاستهای آمریکا در مقابل اسلام و در مقابل جمهوری اسلامی، سیاستهای ثابتی بوده. البتّه روشهایشان متفاوت است؛ یکی این روش را دنبال میکند، یکی آن روش را دنبال میکند، امّا هدفشان یک چیز است؛ این را باید همه متوجّه باشند. لذا اهل خدعه‌اند و خدعه میکنند. مراقب خدعه کردن‌ [آنها] باشند؛ مراقب باشند که آنچه آنها دارند انجام میدهند، منطبق باشد بر آنچه به‌معنای واقعی کلمه تعهّد کرده‌اند. این خدعه‌ی طرف مقابل را نبایستی نادیده بگیرند. و اگرچنانچه خدعه‌ای از طرف دیدند، آن‌وقت در مقابل، بایستی مقابله‌به‌مثل بکنند؛ یعنی اگرچنانچه طرف [مقابل‌] نقض عهد کرد، این‌طرف هم باید نقض عهد بکند، ایستادگی باید بکند.

 این حرکتی که جوانهای عزیز سپاه پاسداران ما در دریا کردند و در مقابل تجاوز دشمن از خودشان هویّت و قدرت نشان دادند -که تا حالا فرصت نشده که از اینها تشکّر بکنم؛ و واقعاً هم تشکّر میکنم از اینها- کار بسیار درستی کردند؛ دشمن تجاوز کرد به آبهای ما، اینها رفتند دشمن را محصور کردند. کسانی که مسئولین سیاست هستند، در همه‌ی عرصه‌های جهانی همین‌جور عمل کنند؛ مراقب تجاوز دشمن باشند و ببینند کجا تجاوز میکند، کجا دارد از خطوط تجاوز میکند، و با قدرت جلویش را بگیرند.

 یک نکته‌ی دیگری که من بارها تذکّر داده‌ام این است که حالا که تحریمها برداشته شد، آیا مشکل اقتصاد کشور و معیشت مردم و سفره‌های مردم با برداشتن تحریمها حل خواهد شد؟ نه، مدیریّت لازم است، برنامه لازم است. من، هم در زمان این دولت، هم در زمان دولت قبل که بخشی از تحریمهای مهم تازه شروع شده بود و بخشی هم در انتظار زمان بود که شروع بشود گفتم که مشکلات اقتصادی کشور ممکن است بیست درصد، سی درصد، چهل درصد مربوط باشد به تحریمها [امّا] بقیّه مربوط به مدیریّت ما است؛ ما باید مدیریّت کنیم، ما بایستی درست عمل کنیم و راه عمل هم اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی را همه تأیید کردند، همه تصدیق کردند، برایش برنامه‌ریزی کردند -خوشبختانه دستگاه‌های دولتی، دوستان ما در دولت برنامه‌هایی دارند برای پیگیری- بجد باید آن را پیگیری کنند و کشور را باید از لحاظ اقتصاد مقاوم کنند؛ وَالّا اگر چشم ما به تصمیم بیگانه باشد، به دست بیگانه باشد، به جایی نمیرسیم. نفت ما را امروز تقریباً به یک‌پنجمِ قیمت رسانده‌اند. نفت را که سرمایه‌ی اصلی اقتصاد ما است متأسّفانه، تقریباً به یک‌پنجم قیمت رسانده‌اند. تازه همان 100 دلار یا 110 یا 120 دلار هم قیمت واقعی نفت نبود؛ قیمت واقعی نفت از آن هم بیشتر است -این را هم من قبلها گفته‌ام-(6) امّا همان [قیمتی‌] هم که بود، آن را تقریباً به یک‌چهارم یا به یک‌پنجم تقلیل داده‌اند. اگر چشم انسان به دست دشمن باشد، این اتّفاقات زیاد می‌افتد. اینها تکانه‌های اجتناب‌ناپذیری است که انسان در مقابلش اختیاری ندارد؛ ما باید اقتصاد را جوری بکنیم که در مقابل این تکانه‌ها بتواند محکم بِایستد و تحت تأثیر قرار نگیرد.

 الان هم که هیئات می‌آیند و میروند، مسئولین دولتی هوشیار باشند؛ این‌جور نباشد که قرارداد بستن با هیئتهای تجاری و صنعتی و اقتصادیِ بیگانه‌ای که می‌آیند و میروند، به صنعت داخل، به کار داخل، به کشاورزی داخل لطمه بزند. ما البتّه به مسئولین محترم هم این را در جلسات خصوصی گفته‌ایم که مراقبت باید بکنند. یعنی باید کشور روی پای خودش بِایستد. ما یک ملّت قوی و با تعداد زیادیم -ما نزدیک به هشتاد میلیون جمعیّتیم؛ این جمعیّت کمی نیست- ده‌ها میلیون جوان تحصیل‌کرده در کشور ما هست؛ ما در همه‌ی بخشها و در همه‌ی قسمتها آدمهای توانا و دانا داریم؛ این هم که منابع زیرزمینی ما است، این هم تنوّع عجیب‌وغریبِ فصلی و اقلیمی کشور ما است؛ همه‌ی اینها امکانات است، همه‌ی اینها فرصت است. ما باید روی پای خودمان بِایستیم، به دیگران نبایستی اتّکاء بکنیم.

 خب، دشمن، دشمن است و نقشه‌هایش به ضرر ملّتها است؛ در این منطقه این‌جور است. یادتان هست که چند سال قبل از این، آمریکایی‌ها گفتند «خاورمیانه‌ی جدید»؛ ما آن‌وقت درست نفهمیدیم چه‌کار میخواهند بکنند که اسمش را خاورمیانه‌ی جدید میگذارند؛ حالا فهمیدیم خاورمیانه‌ی جدید چیست: خاورمیانه‌ی جنگ، خاورمیانه‌ی تروریست، خاورمیانه‌ی تعصّب و تحجّر، خاورمیانه‌ی مشغول به هم؛ در سوریه جنگ است، در عراق جنگ است، در لیبی جنگ است، تروریسم در همه‌ی این کشورها گسترده است، در ترکیه تروریسم است، در جاهای دیگر تروریسم است؛ این خاورمیانه‌ی جدید است؛ این آن چیزی است که آنها دنبالش بودند. بله، انکار میکنند لکن انسان چشم دارد، انسان عقل دارد، نگاه میکند میبیند. جنگ شیعه و سنّی راه بیندازند، عناصر داخلی را در کشورها مسلّح کنند و به جان ملّتها و دولتها بیندازند. این آن خاورمیانه‌ی جدید اینها است. آمریکا را بشناسند.

 کشور ما بحمدالله به برکت تدیّن مردم، انقلابیگری مردم و بصیرت مردم، از دست‌اندازی‌ها و تعرّضهای دشمنان سوگندخورده‌ی مردم تا حدود زیادی مصون مانده. بله، ضربه زده‌اند، یک کارهایی کرده‌اند امّا نتوانسته‌اند ضربه‌ی اساسی بزنند و به توفیق الهی نخواهند توانست ضربه‌ی اساسی بزنند. و به توفیق الهی ملّت ایران آن روزی را که بر همه‌ی سیاستهای استکباری فائق بیاید و به آرزوهای خود برسد، ان‌شاءالله خواهد دید و تمام آن اهداف و آرمانهای بزرگ انقلاب اسلامی را ان‌شاءالله ملّت ایران تجربه خواهد کرد. تلاش عمومی ما لازم است، تلاش مخلصانه‌ی ما لازم است، همکاری‌های ما لازم است، مهربانی‌های ما نسبت به هم لازم است. با همدیگر باشیم، با همدیگر بسازیم، با همدیگر کار کنیم، اهداف را فراموش نکنیم، آرمانهای بلند را فراموش نکنیم، در همه‌ی میدانها صمیمانه قدم برداریم. خدا با ملّت ایران است، و ان‌شاءالله پیروزی از آنِ ملّت ایران است. خداوند ان‌شاءالله همه‌ی شما را موفّق و مؤیّد بدارد. خداوند شهدای عزیز ما و امام بزرگوار ما را با پیغمبر محشور کند.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته


1) دهمین دوره‌ی انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره‌ی انتخابات مجلس خبرگان رهبری، هفتم اسفند سال جاری به‌طور همزمان برگزار میگردد. در ابتدای این دیدار، آیت‌الله احمد جنّتی (دبیر شورای نگهبان) و عبدالرّضا رحمانی فضلی (وزیر کشور) گزارشی ارائه کردند.
2) لحظه، زمان کوتاه‌
3) زشت‌
4) ازجمله، بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی (1393/1/1)
5) نامه به رئیس‌جمهور درباره‌ی الزامات اجرای برجام (1394/7/29)
6) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی (1379/1/6)



نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/11/4
زمان : 8:25 صبح
بیانات رهبر انقلاب امام خامنه ای مدظله العالی در دیدار مردم قم 2
نظرات ()

مسئله‌ی دوّم درست انتخاب کردن است. خب آراء و سلایق ممکن است مختلف باشد، عیبی ندارد امّا همه سعی کنند درست انتخاب کنند. سعی‌مان را بکنیم؛ ممکن است این سعی به نتیجه برسد و انتخاب درست باشد؛ ممکن است سعی ما به نتیجه نرسد و غلط انتخاب کنیم، عیبی ندارد؛ خدای متعال از ما قبول خواهد کرد، چون کار خودمان را کرده‌ایم، تلاش خودمان را کرده‌ایم، سعی خودمان را کرده‌ایم. مثلاً حالا دو انتخابات در پیش داریم: انتخابات مجلس و انتخابات خبرگان.

 خب مجلس خیلی مهم است؛ هم از لحاظ قوانین، هم از لحاظ ریل‌گذاری برای حرکت دولتها -این ریل را مجلس میگذارد تا این قطار حرکت کند و به سمت هدفها برود- هم در مسائل بین‌المللی. ملاحظه میکنید که بحمدالله مجلس کنونی ما، در مسائل بین‌المللی، مواضع خیلی خوبی میگیرد؛ این خیلی برای کشور مغتنم است. این کجا، و اینکه یک مجلس شورائی ما تشکیل بدهیم که در مقابل دشمنان بین‌المللی و جبهه‌ی متّحد دشمنان، حرف آنها را بزند [کجا]؛ اینها خیلی با هم فرق میکند. این کجا که مجلسی داشته باشیم که چه در قضیّه‌ی هسته‌ای و چه در قضایای گوناگون دیگر، حرف دشمن را تکرار بکند؛ یا اینکه نه، مجلسی مستقل، آزاد و شجاع باشد؛ همان‌جوری که مردم شعار میدهند، داخل مجلس شعار بدهند؛ همان‌جوری که مردم میخواهند، در داخل مجلس موضع‌گیری کنند؛ این خیلی مهم است. مجلس شورای اسلامی، بنابراین، هم برای مسائل داخلی کشور، هم برای اعتبار جهانی و بین‌المللی کشور، خیلی دارای اهمّیّت است و یکایک افراد نماینده دخیلند. شما میخواهید رأی بدهید، فلان شهر یک نماینده دارد، فلان شهر -مثلاً فرض کنید فلان استان- ده نماینده دارد؛ خب هرکدام از اینها نقشی دارند، فعّالیّتی دارند؛ انسان باید به شکل اطمینان‌بخشی به نتیجه برسد. به نظر بنده این‌جور میرسد که چون یکایک افراد را ممکن است نشناسیم -خود بنده هم وقتی این فهرستها را می‌آورند که بیایم رأی بدهم، بعضی از آدمهای این فهرستها را نمی‌شناسم امّا اعتماد میکنم به آن کسانی که [اینها را] معرّفی کرده‌اند، و نگاه میکنم ببینم آن کسانی که این فهرست را معرّفی کرده‌اند چه کسانی هستند؛ اگر دیدم اینها آدمهای متدیّن و مؤمن و انقلابی‌ای هستند، به حرفشان اعتماد میکنم و به [فهرست‌] آنها رأی میدهم؛ اگر دیدم نه، کسانی که این فهرست را داده‌اند کسانی هستند که به مسائل انقلاب، به مسائل دین، به مسائل استقلال کشور خیلی اهمّیّتی نمیدهند، دلشان دنبال حرف آمریکا و غیر آمریکا است، به حرفشان اعتماد نمیکنم؛ به نظر من این راه خوبی است- نگاه کنیم ببینیم این فهرستی که به ما داده میشود برای مجلس شورای اسلامی یا مثلاً برای مجلس خبرگان، این فهرست را چه کسی دارد به ما میدهد. به افرادی اعتماد بکنیم که واقعاً به دین‌داری اینها و به تقیّد اینها اعتقاد داشته باشیم؛ بدانیم اینها متدیّنند، بدانیم انقلابی‌اند، بدانیم در خطّند، در راه امامند، امام را واقعاً قبول دارند؛ راهش این است که اینها را بدانیم. اگرچنانچه کسانی این‌جور عمل بکنند و این تحقیق را بکنند، کار خودشان را انجام داده‌اند؛ خدای متعال ثواب خواهد داد، ولو اینکه در یک مورد، اشتباه هم اتّفاق بیفتد. مثلاً آن کسی که من خیال کردم آدم خوبی است و به او رأی دادم، اتّفاقاً آدم مطلوبی نباشد ولی من تلاش خودم را کرده‌ام و خدای متعال اجر خواهد داد.

 مجلس خبرگان هم خیلی مهم است. مجلس خبرگان، بظاهر -اگر به چشم ظاهری نگاه کنیم- هر سالی دو مرتبه می‌آیند دور هم جمع میشوند، می‌نشینند بحثهای سیاسی و غیرسیاسی میکنند و بعد هم متفرّق میشوند؛ نباید به این چشم نگاه کرد به مجلس خبرگان. مجلس خبرگان بنا است که رهبر انتخاب کنند؛ [این‌] شوخی است؟ آن روزی که رهبر فعلی در دنیا نباشد یا رهبر نباشد، باید اینها رهبر انتخاب بکنند. چه کسی را انتخاب خواهند کرد؟ آیا کسی را انتخاب خواهند کرد که در مقابل هجمه‌ی دشمن بِایستد، به خدا توکّل کند، شجاعت نشان بدهد، راه امام را ادامه بدهد؟ آیا چنین کسی را انتخاب میکنند یا کسی را انتخاب میکنند که جور دیگری است؟ این خیلی مهم است. کسی را شما میخواهید برای مجلس خبرگان انتخاب بکنید که در واقع، او رهبر را انتخاب خواهد کرد که کلید حرکت انقلاب در دست او است؛ این خیلی اهمّیّت دارد، این کار کوچکی نیست. لذا باید تحقیق کرد، باید اعتماد پیدا کرد. پس بنابراین، اصل انتخابات و شرکت در انتخابات به‌عنوان یک اصل، یک مسئله است، مسئله‌ی انتخاب اصلح یا صالح هم یک مسئله است که این هم باید مورد توجّه قرار بگیرد.

 مسئله‌ی شاخصهای انقلابیگری هم خیلی مهم است؛ یعنی واقعاً بدانیم شاخصها چیست، شاخصهای انقلابیگری را درست پیدا کنیم، در ذهن خودمان مشخّص بکنیم، از کسانی که مطّلع‌تر از ما هستند بپرسیم. اگر این کارها انجام بگیرد، این ماندگاری انقلاب، بدون تردید، خواهد بود.

 دو خصوصیّت وجود دارد در عمل به این وظایف،: یک خصوصیّت همین است که انقلاب ماندگار خواهد شد. بدیهی است که ما، هم ریزش داریم، هم رویش داریم؛ بارها بنده گفته‌ام این را. کسانی هستند که یک روز انقلابی بودند، بعد فردا به‌خاطر یک عارضه‌ای، یا بحق یا بناحق، از انقلاب روبرمیگردانند. بعضی‌ها هستند که یک کار خلاف توقّعشان انجام میگیرد -فرض کنید یک ظلمی در یک جایی بهشان میشود- حق با آنها است امّا این موجب میشود که از انقلاب روبرگردانند؛ این کار ناحق است. بعضی‌ها هم به‌خاطر مسائل شخصی، مسائل خانوادگی و مسائل گوناگون، از انقلاب روبرمیگردانند. این میشود ریزش؛ اینها ریزشهای انقلاب است. همه‌ی انقلابها ریزش دارند، همه‌ی نهضتهای اجتماعی ریزش دارند امّا در کنار این ریزشها رویش [هم‌] هست. من اطّلاعاتم کم نیست، من از خیلی جاها مطّلعم؛ بنده وقتی نگاه میکنم، رویشها را بیش از ریزشها میبینم؛ این‌همه جوان مؤمن، این‌همه تحصیل‌کرده‌ی مؤمن، این‌همه افراد تحلیلگر مؤمن، این‌همه افراد کارآمد در مسائل فنّی و در مسائل علمی، همه مؤمن؛ اینها رویشهای انقلاب است. یک روزی در این کشور، مشکل ما [این‌] بود که همه‌ی کسانی که میتوانستند در دانشگاه‌های ما درس بدهند، به پنج هزار نفر نمیرسیدند. اوّل انقلاب این‌جوری بودیم؛ یک عدّه‌ای رفته بودند، یک عدّه‌ای نمی‌آمدند، یک عدّه‌ای صلاحیّت نداشتند. [امّا] امروز ما ده‌ها هزار نفر استاد مؤمن در عرصه‌ی کارهای دانشگاهی داریم؛ استادان مؤمن، آنهایی که واقعاً به انقلاب پایبندند و معتقدند از بُن‌دندان؛ این چیز کمی نیست، چیز کوچکی نیست، اینها را انقلاب تربیت کرده است. این‌همه جوان مؤمنِ نویسنده، هنرمند، عالم، فنّاور، مبلّغ، سخنور؛ در عرصه‌های گوناگون، در مسائل داخلی در مسائل خارجی. اینها رویشهای انقلابند، رویشهای سرسبز و آماده؛ این خیلی باارزش است. بنابراین، اگر ما به وظایفمان در زمینه‌ی انقلاب عمل کنیم، معنای این، ماندگاری افزایش این رویشها و انبوه شدن این روشها است.

 دوّم، آرامشی است که به دل انسان می‌نشیند. خدای متعال در قرآن درباره‌ی بیعت با پیغمبر میفرماید: لَقَد رَضِیَ اللهُ عَنِ المُؤمِنینَ اِذ یُبایِعونَکَ تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلوبِهِم فَاَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِم؛(5) ای پیامبر ما! آنهایی که با تو بیعت کردند -خدای متعال میدانست که در دلهای اینها چیست- این بیعت با آن انگیزه‌ی صادقانه موجب میشود که خدای متعال سکینه و آرامش را بر دلهای آنها نازل کند. وقتی سکینه بر دلها نازل شد، دغدغه‌ها از بین خواهد رفت، نگرانی‌ها از بین خواهد رفت، ناامیدی از بین خواهد رفت. امروز یکی از کارهای مهمّ دشمنان ایجاد ناامیدی و تزریق ناامیدی است؛ در بخشهای مختلف جوان را ناامید کنند، پیر را ناامید کنند، انقلابی سابق را ناامید کنند. این آرامش و سکینه‌ی الهی، امید به انسان میدهد. بیعت با پیغمبر این‌جوری است. شما امروز وقتی با انقلاب بیعت میکنید و بیعتتان را تازه میکنید و تجدید میکنید، با پیغمبر بیعت کردید. آن‌کسی که امروز با امام خمینی بیعت میکند، با پیغمبر بیعت کرده. وقتی شما خطّ انقلابی امام را زنده نگه میدارید و نمیگذارید مندرس بشود، نمیگذارید رنگ کهنگی بگیرد، در واقع با پیغمبر بیعت کردید؛ با پیغمبر که بیعت کردید، آن‌وقت: اَنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلی‌ رَسولِه وَ عَلَی المُؤمِنینَ؛(6) [این‌] در یک آیه‌ی دیگر [است‌]؛ در این آیه: فَاَنزَلَ السَّکینةَ عَلَیهِم؛ خدای متعال آرامش را به دلها خواهد داد. وقتی آرامش داشتید، اطمینان قلب داشتید، آن‌وقت در عرصه‌ی مقابله‌ی با دشمن دچار حیرت نمیشوید، دچار ناامیدی نمیشوید، دچار تزلزل نمیشوید؛ امروز براساس این سکینه و این آرامش، انسان میتواند یقین کند که ملّت ایران بر آمریکا و توطئه‌هایش قطعاً پیروز خواهد شد.(7)

 ان‌شاءالله که خدای متعال همه‌ی شماها را موفّق بدارد؛ همه‌ی ما را در این راه ثابت‌قدم بدارد؛ ما را جزو آن سربازانی قرار بدهد که برای ماندگاری انقلاب تلاش میکنیم و از بذل موجودی خودمان دریغ نداریم. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد الطاف و تفضّلات خودت را بر این ملّت نازل کن؛ روح مطهّر امام را از ما شاد کن؛ قلب مقدّس ولیّ عصر (ارواحنافداه) را از ما شاد بفرما.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌


1) از جمله، سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی 38؛ «... [این‌] سنّت خدا است که از دیرباز در میان گذشتگان معمول بوده. ...»
2) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی 23؛ «سنّت الهی از پیش همین بوده. ...»
3) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 56
4) برزمین افکندن، شکستن‌
5) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی 18؛ «براستی خدا هنگامی که مؤمنان، زیر آن درخت با تو بیعت میکردند از آنان خشنود شد، و آنچه در دلهایشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد ...»
6) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی 26؛ «آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده‌ی خود و بر مؤمنان فرود آورد. ...»
7) تکبیر و شعار مرگ بر آمریکا توسط حضّار




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/10/20
زمان : 9:16 صبح
بیانات رهبر انقلاب امام خامنه ای مدظله العالی در دیدار مردم قم 1
نظرات ()

 

به‌مناسبت سالروز قیام نوزدهم دی‌ماه 1356 مردم قم
در حسینیه‌ی امام خمینی رحمه‌الله


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.

 خیلی خوش‌آمدید برادران و خواهران عزیز قمی! نام قم در تاریخ به همّت مردم قم ثبت شد به عنوان پیشروان و پیش‌رانان. هرچه از آن روزها تا امروز گذشته و سپری شده است، حوادث و تجربه‌های مردم عزیز قم آن مفهوم را تقویت کرده و استمرار بخشیده است. بحمدالله قم کانون انقلاب، مرکز انقلاب، خاستگاه انقلاب و ان‌شاءالله جایگاه استمرار و تقویّت روزافزون انقلاب است. خیلی خوش‌آمدید؛ ان‌شاءالله که خداوند متعال به همه‌ی شما اجر بدهد. این سرود زیبایی هم که خواندید، آن قسمت ترجیع باید فقط خطاب به ولیّ‌عصر (ارواحنافداه) باشد و لا غیر. عادت کنیم که همه‌ی اخلاص و همه‌ی فداکاری و همه‌ی محبّت و همه‌ی قلب خود را به آن بزرگوار اهدا و تقدیم کنیم. دعای به آن بزرگوار مستوجب دعای آن بزرگوار برای دعاکننده است. این در روایات ما هست.

 درباره‌ی نوزدهم دی که امروز اجتماع گرم و صمیمی شما عزیزان به آن مناسبت است، سخنان زیادی گفته شده است؛ در این سالها ما گفتیم، دیگران گفتند. بعضی از حرفها هم تکراری است، حرف جدیدی نیست لکن با همه‌ی این احوال ماجرای نوزدهم دی کهنه‌شدنی نیست. اینکه ما یک چیزهایی را تکرار کنیم که قبلاً هم گفتیم، موجب نمیشود که این حادثه رنگ کهنگی به خود بگیرد، مثل حادثه‌ی عاشورا؛ نمیخواهیم مقایسه کنیم اهمّیّت آن حادثه را با حوادث دیگر ولی در مقام تشبیه مثل حادثه‌ی عاشورا است؛ هزار و دویست سیصد سال است که حادثه‌ی عاشورا گفته میشود تکرار میشود، همه‌ی حرفها بارها و بارها بر زبانها جاری میشود امّا حادثه کهنه نمیشود؛ حادثه مثل خورشید درخشان که هر روز هست امّا دارای کهنگی نیست، رنگ کهنگی ندارد؛ هر سال، هر ماه در زندگی این جامعه و جوامع اسلامی نورافشانی میکند، نور میدهد، انرژی میدهد، قوّت میدهد. این حادثه هم همین جور است؛ از جنس حادثه‌ی عاشورا است. علّت هم این است که کاری که در نوزدهم دی انجام گرفت، کار بزرگی بود؛ کاری بود که هروقت شبیه این کار در میان هر ملّتی، هر جمعیّتی اتّفاق بیفتد، آثار آن شگفت‌آور خواهد بود. خب، زمینه در میان ملّت ایران آماده بود؛ بدون زمینه‌ی آماده هیچ کاری به ثمر نمیرسد. بیانات امام در طول این سالهای مبارزات، و مبارزات کسانی که مبارزه کرده بودند، و تبیین و گسترش تفکّرات انقلابی در سراسر کشور، علاوه‌ی بر اینها، وجهه و جایگاه روحانیّت و مرجعیّت در بین مردم که از قرنها پیش جاافتاده بود، همه زمینه بود لکن این زمینه احتیاج داشت به یک کلید راه‌اندازنده؛ آن کلید را قمی‌ها زدند. کار بزرگی بود؛ به دفاع از امام بزرگوار وارد میدان شدند؛ میدان هم میدان متعارفی نبود؛ گلوله بود، تیراندازی بود، وحشت بود، سرکوبگری بود. بدون ترس، با شجاعت کامل، با درک به‌هنگام -که روی این کلمه من تکیه دارم: درک به‌موقع، احساس تکلیف به‌موقع؛ نه دیرتر از وقت لازم- وارد میدان شدند؛ خون به‌ناحق‌ریخته‌ی شهدای نوزدهم دی و شجاعت مردم قم و به‌هنگام واردشدن مردم قم، فهمیدن وظیفه در لحظه‌ی لازم کار خودش را کرد؛ در واقع این کلیدی بود که زده شد، آن زمینه به جریان افتاد و ملّت به‌پاخاست. بنابراین کار قمی‌ها یک کار فراموش نشدنی است.

 نمیخواهم من تاریخ را عرض بکنم. ما مسائل روز داریم؛ امروز باید ببینیم تکلیف ما برای فردا چیست. خب، انقلاب پیروز شد؛ پیروزی انقلاب برحسب محاسبات متعارف دنیا امر محالی بود. هیچ‌کس باور نمیکرد که در کشوری مثل ایران با حسّاسیّتی که قدرتهای استکباری روی آن داشتند -اینجا استراحتگاه صهیونیست‌ها بود، اینجا محلّ حضور مستشاران آمریکایی بود، اینجا جایی بود که بیگانگان در آن احساس آرامش و آسایش میکردند؛ تقریباً ده روز قبل از نوزدهم دی رئیس‌جمهور آمریکا در تهران در سخنرانی‌ای گفت که ایران جزیره‌ی ثبات است؛ این‌جوری روی این کشور حساب میکردند- در یک چنین جایی، در یک‌چنین کشوری، با این‌چنین حکومت سرکوبگر و ظالم که بی‌محابا با مردم روبه‌رو میشد، و با سایه‌ی سنگین آمریکا بر این کشور به‌حسب محاسبات عادی محال بود که یک انقلاب بر مبنای دین، بر مبنای اعتقاد دینی و ایمان مردم، به دست مردم، با رهبری مرجع تقلید و روحانی شاخص به پیروزی برسد؛ این محال بود. لذا بود که هیچ دستگاه اطّلاعاتی در دنیا نتوانست حدس بزند که این اتّفاق خواهد افتاد؛ چون اصلاً با محاسبات عادی جور نمی‌آمد. در یک چنین کشوری، یک انقلاب این‌جوری رخ بدهد و این انقلاب هم ناکام نشود -حالا عرض خواهم کرد در مقایسه‌ی با بعضی حوادث دیگر این کشور- انقلاب نظام درست کند، نظام‌سازی کند، جمهوری اسلامی به وجود بیاید و این جمهوری اسلامی همین‌طور بماند و روزبه‌روز قوی‌تر، ریشه‌دارتر و ستبرتر بشود. هیچ قاعده‌ی مادّی و محاسبه‌ی مادّی‌ای چنین چیزی را قبول نمیکرد؛ ممکن نمیدانست امّا شد. اینکه شد، نشان‌دهنده‌ی این است که بر این عالم کُون، بر این عالم وجود، قوانینی حاکم است که اهل مادّه آن قوانین را نمی‌شناسند؛ آن قوانین را نمی‌بینند؛ سُنَّةَ اللهِ فِی الَّذینَ خَلوا مِن قَبل.(1) در جای دیگر: سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبل.(2) سنّت خدا یعنی قوانین الهی؛ قوانینی وجود دارد در عالم وجود، در سرتاسر این کُون عظیم. این قوانین مثل قوانین طبیعی، مثل قانون جاذبه، مثل قانون ستارگان و خورشید و ماه و آمد و رفتِ ماه و خورشید در شبانه‌روز، اینها قانون است؛ قانون طبیعی است. همین‌جور قوانینی در جوامع انسانی وجود دارد، این قوانین را اهل مادّه با چشمهای کم‌سو نمیتوانند درک بکنند امّا وجود دارد. خب، وقتی که ما زمینه‌ی این قوانین را به دست خودمان فراهم کردیم، خدای متعال قانون را محَکّم میکند. آتش سوزندگی دارد، باید شما زمینه را فراهم بکنید، آتش را روشن کنید، جسم غیر مرطوب را روی آتش بگیرید، آتش خواهد گرفت؛ زمینه را فراهم بکنید، قانون طبیعی کار خودش را خواهد کرد. باید زمینه را فراهم کرد؛ ملّت ایران این زمینه را فراهم کرد. این حرفها را بزرگان ما گفته‌اند، هم قرآن مکرّر فرموده است، هم در کلمات ائمّه (علیهم‌السّلام)، در کلمات رسول خدا، اینها وجود دارد. فَلَمّا رَأَی اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَینا النَّصر.(3) امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه میفرماید: صادقانه وارد میدان بشوید، ایستادگی بکنید، خدای متعال دشمن شما را سرکوب خواهد کرد و به شما نصرت خواهد داد. این قاعده‌ی کلّی و قانون است. این قاعده در انقلاب تحقّق پیدا کرد؛ مردم صادقانه وارد میدان شدند و ایستادگی کردند.

 خب، همین‌جا یک نتیجه بگیریم و آن این است که ما یک جبهه‌ی وسیع دشمن در مقابل خودمان داریم. جبهه‌ی وسیع دشمن از سردمداران رژیم صهیونیستی تا سردمداران دولت آمریکا، تا دیگر ایادی و عوامل استکبار جهانی، تا عوامل تکفیری، تا داعش؛ یعنی ببینید چه جبهه‌ی عظیمی است. یک طیف عظیم و نامتجانس؛ اینها همه دشمن نظام جمهوری اسلامی‌اند؛ [پس‌] یک جبهه‌ای وجود دارد. خیلی کارها هم میتوانند بکنند، حملات تبلیغاتی میکنند، تمام این دستگاه‌های رسانه‌های دنیا در مشت اینها است. علیه جمهوری اسلامی هرچه دلشان میخواهد میپراکنند. کلیدهای اقتصادی دست اینها است، قدرتهای سیاسی دست اینها است، نظامهای امنیّتی دست اینها است، سرویس‌های اطّلاعاتی مال اینها است؛ اینها در مقابل نظام جمهوری اسلامی هستند. خب، یک عدّه‌ای وقتی چشمشان به این جبهه می‌افتد، دلشان میریزد. این به‌خاطر این است که از آن کلیدواژه‌ی مهم سنّت الهی غفلت میکنند. خب، همین دشمنی‌ها و بالاتر از این دشمنی‌ها با خود انقلاب بود؛ انقلاب پیروز شد. امروز هم  همان دشمنی‌ها است؛ امروز هم شما اگرچنانچه به لوازمش عمل بکنید، شما پیروز خواهید شد؛ بروبرگرد ندارد. فَلَمّا رَأَی اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِّنا الکَبت؛ این امروز هم صادق است. من و شما وقتی صادقانه وارد میدان بشویم، به لوازمش عمل بکنیم، ایستادگی کنیم، بصیرت به خرج بدهیم، بموقع اقدام بکنیم، درست حرف بزنیم، درست عمل بکنیم، صادقانه وارد میدان بشویم، همان حرفی که امیرالمؤمنین فرموده وجود دارد: «اَنزَلَ بِعَدُوِّنا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَینا النَّصر؛ پیروزی مال ما است، کبت(4) و سرکوبگری متعلّق به دشمن است. خب، پس تا اینجا مسئله‌ی انقلاب به‌عنوان یک نقطه‌ی اساسی و روشن، یک درس بزرگ برای آینده‌ی ما میدهد.

 و امّا عرض کردیم این انقلاب در مقایسه‌ی با حوادث دیگر؛ اگر مقایسه بکنیم با حوادث دیگری که در همین کشور اتّفاق افتاده است -حوادث دنیا هم همین‌جور- [یک حادثه‌ی بی‌نظیر است‌]. بنده حالا بخواهم وارد بشوم و مقایسه کنم با بعضی از انقلابهای بزرگ، طول خواهد کشید؛ یک مقدار هم قبلها یک وقتهایی عرض کردیم امّا با حوادث داخل کشور خودمان؛ مثلاً فرض بفرمایید انقلاب را مقایسه کنید با نهضت ملّی شدن صنعت نفت که یک حادثه‌ی بزرگی بود در کشور؛ آنجا هم مردم وارد میدان شدند، آنجا هم مردم بودند، که به آن میگویند نهضت ملّی، معروف شده است در زبان سیاسیّون به‌عنوان نهضت ملّی. درخواست نهضت ملّی چه بود؟ یک درخواست حدّاقلی بود؛ دنبال استقلال اقتصادی و استقلال سیاسی و استقلال همه‌جانبه نبود؛ نفت ما دربست در اختیار انگلیس‌ها بود، در نهضت ملّی شدن صنعت نفت، درخواست این بود که نفت را از دست انگلیسی‌ها بگیریم و دست خودمان باشد. خب، این چیز خیلی زیادی نبود، البتّه مهم بود امّا استقلال کامل نبود. در این نهضت هم مردم به میدان آمدند، حوادثی هم اتّفاق افتاد امّا نهضت دو سه سال بیشتر طول نکشید؛ دو سه سال بیشتر طول نکشید! دشمن توانست این نهضت را سرکوب کند، ادامه پیدا نکند. بعد که نهضت سرکوب شد، وضع نفت بدتر از قبل شد؛ یعنی کنسرسیومی که بعد از قضایای بیست و هشتم مرداد در کشور به وجود آوردند، خیلی وضعش بدتر بود از آنچه قبلاً وجود داشت؛ یعنی اگر قبلاً دست انگلیس بود، حالا دست انگلیس و آمریکا [بود]! وضع نفت چهارمیخه در اختیار دشمنان بود؛ تا آخر هم همین‌جور بود؛ تا قبل از انقلاب هم همین‌جور بود. خب ببینید، بحث انقلاب اسلامی بحث نفت نبود، بحث استقلال کامل بود؛ استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی؛ با این شعارها آمد به میدان؛ قابل مقایسه‌ی با نهضت ملّی نیست امّا آن نهضت طاقت نیاورد؛ این نهضت، این انقلاب هم موفّق شد، هم باقی ماند، ماندگار شد.

 مقایسه‌ی با نهضت مشروطیّت؛ انقلاب را مقایسه کنیم با مسئله‌ی مشروطیّت. خب، مشروطیّت هم خیلی حادثه‌ی مهمّی در این کشور بود امّا مطالبه‌ی نهضت مشروطیّت و انقلاب مشروطیّت چه بود؟ محدودکردن حکومت مطلقه‌ی مستبدّانه‌ی پادشاهان؛ پادشاه بماند، همان خُرده‌فرمایش‌ها را داشته باشد، منتها آن قدرت مطلقه‌ای که در اختیار شاه بود محدود بشود؛ [مثلاً] یک مجلسی تشکیل بشود، این درخواست مشروطیّت بود. خیلی از مردم هم آمدند به میدان -افراد گوناگون آمدند- کشته دادند، شهید دادند امّا دشمن بر آن نهضت مسلّط شد و آن را در مشت گرفت، در اختیار گرفت و در واقع آن را نابود کرد. بعد از نابودکردن نهضت مشروطیّت، دیکتاتوری مضاعف شد! یعنی پانزده‌سال بعد از امضای مشروطیّت، رضاخان سر کار آمد؛ رضاخانی که دیکتاتوری‌اش قابل مقایسه‌ی با هیچ‌کدام از دیکتاتورهای قبلی نبود: ظالم، هتّاک، همه‌جوره دشمن؛ و نوکر اجنبی. دیگران حالا اگر مستبد بودند، این‌جور تسلیم اجنبی نبودند؛ به دستور اجنبی آمد و به دستور اجنبی هم رفت؛ انگلیس‌ها همه‌کاره بودند. یک‌وقتی آمد یک‌خرده‌ای سروگوشی بجنبانَد، زدند تو سرش تمام شد و رفت. مشروطیّت با وجود درخواست حدّاقلّی، قابل دوام نبود، نماند، از بین رفت.

 انقلاب اسلامی چه؟ انقلاب اسلامی نگفت حکومت سلاطین را محدود کنیم؛ گفت اصلاً سلطنت یعنی چه؟ معنای سلطنت چیست؟ یک ملّتی دارند زندگی میکنند، مملکت مال آنها است، چرا باید یک‌نفری بیاید مسلّط بر مردم باشد و فرمان او بر زندگی مردم جاری باشد؛ اصلاً انقلاب اصل سلطنت را، اصل حکومت مطلقه را آمد از بین برد. امّا انقلاب ماند؛ ببینید این ماندگاری‌ها تحلیل دارد که چرا ماند؟ چرا با اینکه در نهضت ملّی هم مردم حضور داشتند -البتّه نه مثل انقلاب، تا حدود زیادی مردم بودند- با آن درخواست حدّاقلّی، قادر نشد بماند امّا انقلاب اسلامی با آن درخواست حدّاکثریِ استقلال ماند؟ چرا نهضت مشروطیّت با آن درخواست حدّاقلّیِ محدود شدنِ قدرت مطلقه نتوانست و طاقت نیاورد بماند امّا انقلاب اسلامی با این درخواست حدّاکثری و مطالبه‌ی حدّاکثری که ریشه‌کنی سلطنت و رژیم پادشاهی در کشور بود آمد، موفّق شد و ماند؟

 اینها تحلیل لازم دارد. تحلیل را شما جوانها بروید بکنید، برای من روشن است؛ جوانها بروند تحلیل کنند، بنشینند، فکر کنند و ببینند که اینجا چه چیزی نقش‌آفرینی کرد؟ کدام عنصر تأثیر گذاشت که آن نهضتها نتواند باقی بماند و نتواند به نتایج نهایی خودش برسد امّا این انقلاب توانست قدرتمندانه بایستد؟ علّت چه بود؟ اینها را بنشینند جوانهای ما تحلیل کنند. اگر ما بتوانیم تحلیل درستی از این حوادث پیدا کنیم، آن‌وقت دیگر این بذر ترس و رعب و ناامیدی که بعضی در دل مردم میپاشند بکلّی خواهد پوسید و از بین خواهد رفت؛ [اگر] بتوانیم درست بفهمیم، راه آینده‌ی این کشور کاملاً روشن خواهد شد. باقی ماندن، ماندگاری، طاقت آوردن برای یک حادثه‌ی اجتماعی، خیلی عنصر مهمّی است. خب بله حوادثی در دنیا رخ میدهد که گاهی خیلی هم بزرگ [است‌] امّا زائلش میکنند، دشمن بر آن تسلّط پیدا میکند و آن را از بین میبرد؛ اینکه یک انقلاب بتواند بماند خیلی مهم است. البتّه اینها بحثهای طولانی لازم دارد و جوانها باید یک قدری بروند مطالعه کنند.

 فرض کنید مثلاً انقلاب معروف فرانسه -که معروف به انقلاب کبیر فرانسه است- خب واقعاً انقلاب بود، یک انقلاب کامل و همه‌جانبه و با حضور مردم؛ با آن حوادث تلخ که اتّفاق افتاد، انقلاب بالاخره به پیروزی رسید امّا بقای این انقلاب به پانزده سال هم نرسید. انقلاب ضدّ سلطنت بود؛ کمتر از پانزده سال بعد از شروع انقلاب، سلطنت ناپلئون شروع شد؛ یک سلطنت مطلقه‌ی کامل؛ بعد هم بکلّی انقلاب فراموش شد! همان کسانی که رفته بودند، خانواده‌ای که با انقلاب برافتاده بودند، همانها برگشتند، سلطنت کردند، سالهای متمادی حکومت کردند؛ بعد باز مردم یک سر و صدای دیگری کردند، دوباره همین‌جور؛ در حدود صد سال این کشمکش در فرانسه وجود داشت تا بالاخره آن جمهوریّتی که انقلاب به دنبال آن بود، بعد از حدود نود سال یا صد سال برقرار شد؛ نتوانستند نگه دارند انقلاب را؛ انقلاب شوروی هم یک جورِ دیگر، آن هم همین جور. اینکه یک انقلاب بتواند بماند، بتواند خودش را نگه دارد، بتواند با دشمنان خودش پنجه دربیفکند، بتواند بر آنها غالب بشود، خیلی مسئله‌ی مهمّی است؛ انقلاب ما تنها انقلابی است که این کار را توانسته است بکند، بعد از این هم باید بتواند بکند.

 من به شما عرض بکنم، الان همه‌ی مراکز فکر و اندیشه‌ی سیاسی در دنیای استکبار -چه در آمریکا، چه در بعضی از کشورهای دیگر استکباری- متوجّه این است که چه‌کار کنند که بتوانند این درخت را، درخت تناور را که یک روزی یک نهال باریکی بود و نتوانستند آن را از بین ببرند و حالا درخت تناوری شده، ریشه‌کن کنند، سرنگون کنند؛ همه‌ی همّت این است. توجه کنید تا مطلب در ذهنها بنشیند. خبرهایی که ما داریم، تحلیل‌هایی که برای ما می‌آید از طرف آنهایی که تحلیل‌های آنها را به ما منعکس میکنند، دائم در فکر این هستند که چه‌کار کنند این انقلاب را از بین ببرند؛ حالا این انقلاب هم به توفیق الهی، به همّت شما مردم همین‌طور سرش را انداخته پایین و دارد به پیش میرود؛ روزبه‌روز قوی‌تر، روزبه‌روز پیشرفته‌تر.

 همه‌ی همّت آنان این است که این ماندگاری را یک‌جوری به هم بزنند؛ همه‌ی همّت من و شما باید این باشد که این ماندگاری را افزایش بدهیم. از اوّل انقلاب دائم در فکر این بودند که این را از بین ببرند: جنگ تحمیلی به‌خاطر همین بود؛ جنگهای قومیّتها در اطراف کشور به‌خاطر همین بود؛ محاصره‌ی اقتصادی به‌خاطر همین بود؛ تحریمهای شدیدی که در این سالهای اخیر برقرار کردند برای همین است؛ تشکیل گروه‌های تکفیری در شرق و در غرب کشور ما همه برای همین است که این انقلاب را از بین ببرند، این ماندگاری را که برای اینها بسیار بهت‌آور و سخت و دردآور است، از بین ببرند؛ همه‌ی همّتشان این است.

 هر روز هم یک ابتکاری درست میکنند؛ این کارهایی که در سال 88 کردند، از ابتکارات جدید بود که ابتکار آمریکایی‌ها بود. البتّه در چند جای دیگر تجربه کرده بودند، مخصوص ما نبود؛ در چند کشور دیگر این را تجربه کرده بودند، بعد آمدند همین تجربه را در کشور ما پیاده کنند که آن‌جور تودهنی خوردند. این ابتکار این بود که به بهانه‌ی انتخابات، در یک کشوری که حالا در آن انتخابات هست و فرض کنیم یک دولتی سر کار است که مورد قبول آمریکا نیست و منافع آمریکا را آن‌چنان که آنها دلشان میخواهد تأمین نمیکند، انتخاباتی کرده‌اند و این دولت رأی آورده است؛ بعد بیایند آن اقلّیّتی را که رأی نیاورده است بکشانند داخل میدان، بیاورند در خیابان. و برای اینکه این اقلّیّت را برجسته کنند و دیده شود، یک رنگی را مشخّص میکنند؛ ارغوانی، گُلی، سبز و مانند اینها؛ آنچه به ما رسید سبزش بود که قبل از آن در جاهای دیگر، رنگهای قرمز و نارنجی و مانند اینها را درست کرده بودند که آن اقلّیّتی را که رأی نیاورده است با [این‌] ترفند بکشانند داخل خیابان. [چون] مردمند دیگر -واقعاً هم مردمند؛ منتها مردمی هستند که نامزد مورد نظر آنها رأی نیاورده است؛ در مردم بودنشان شکّی نیست- هرجا باشند، ایستادگی کنند؛ آنها هم مرتّب کمک کنند و اگر لازم شد پول بدهند، کمک سیاسی کنند، اگر لازم شد حتّی سلاح به دست آنها بدهند تا نتیجه‌ی انتخابات را به‌هم‌بزنند. این کار را در چند کشور انجام دادند و موفّق شدند؛ آمدند اینجا هم انجام بدهند، خب نتوانستند؛ اینجا هم عین همان قضیّه بود.

 البتّه دوستان ما آن اوقاتی که این قضایا اتّفاق افتاد، به بنده مرتّب توصیه کردند که اسم انقلاب رنگی را نیاورم؛ من هم چون معتقد به مشورتم -بالاخره مشاورین نظر دارند و اهل فکرند- اسم انقلاب رنگی نیاوردم امّا خب انقلاب رنگی بود؛ درواقع کودتای رنگی، یک کودتای رنگی ناموفّق. خب این خیلی مهم است؛ این اتّفاقی که در کشورهای دیگر -در چهار پنج کشور- آمریکایی‌ها با پول، با امکانات انجام دادند و موفّق شدند؛ در جمهوری اسلامی موفّق نشد؛ بااینکه پشتیبانی کردند.

 رئیس‌جمهور آمریکا اندکی قبل از آن قضایا به بنده نامه نوشته بود -نامه‌ی دوّم- و کلّی اظهارات موافقانه با بنده‌ی حقیر و با نظام جمهوری اسلامی [کرده بود]؛ بنده هم قصد داشتم جواب بدهم و نمیخواستم جواب ندهم؛ بعد که این قضایا اتّفاق افتاد، سریعاً موضع‌گیری کرد به نفع همان کسانی که علیه نظام، علیه انقلاب، علیه اسم اسلام در جمهوری اسلامی در خیابانهای تهران ظاهر شدند و تمام کارهایی را که مخالفین کردند، مورد تأیید اینها قرار گرفت؛ البتّه بیشتر از این میخواستند بکنند، نتوانستند. حالا هم یک عدّه از مخالفین رئیس‌جمهور فعلی آمریکا میگویند شما در سال 88 حمایت کامل نکردید از آن کسانی که علیه جمهوری اسلامی بودند؛ ولی چرا، حمایت کردند؛ منتها خب ملّت ایران بموقع حرکت کرد، بموقع وارد صحنه شد، کار درست را انجام داد.

 غرض این است که این ماندگاری مسئله‌ی مهمّی است؛ این ماندگاری را بایستی به‌عنوان یک هدف در نظر داشت و در این فکر بود که چگونه تأمین خواهد شد. نگاه کنید ببینید عناصر ماندگاری انقلاب چیست، آن عناصر را باید تک‌تکِ ما تأمین کنیم، همه‌ی ما باید تأمین کنیم. البتّه این را عرض کردم که تحلیل آن به‌عهده‌ی شما جوانها است. این دوره‌ی بعد از قضایای مذاکرات هسته‌ای را خود آمریکایی‌ها اسم‌گذاری کرده‌اند: «دوره‌ی سخت‌گیری بر ایران»، سخت‌گیری باید بکنیم؛ خیلی خب، حالا سخت‌گیری که بیشتر از سخت‌گیری‌های گذشته نیست. جوانان ایران، ملّت ایران، مسئولان کشور بایستی آگاهانه، هشیارانه، امیدوارانه، با شهامت، با توکّل به خدای متعال، با تکیه‌ی بر نقاط قوّت فراوانی که دارد، در مقابل دشمنی دشمنان بایستند؛ این خیلی مهم است. هر لحظه‌ای وظیفه‌ای هست، آن وظیفه را باید شناخت و بایستی انجام داد. خب حالا در این زمینه یک قدری طولانی صحبت شد.

 مسئله‌ی انتخابات را مطرح کنم؛ یکی از کارها همین انتخابات است. انتخابات درواقع یک نفس تازه دادن به ملّت ایران است؛ [ملّت ایران‌] یک نفس تازه‌ای پیدا میکند، طبیعت انتخابات این است. اینکه ملّت ایران بیایند تک‌تک وارد میدان بشوند و رأی بدهند [که‌] آقا عقیده‌ی من این است، فلانی باید مسئول باشد -حالا چه در ریاست جمهوری، چه در مجلس شورای اسلامی، چه مجلس خبرگان؛ هر کدام از اینها جداگانه در جای خود اهمّیّت فراوانی دارد- هر فردی از آحاد ملّت که این احساس مسئولیّت را بکند، خودش یکی از آن عناصر حفظکننده‌ی انقلاب است. حضور مردم یکی از آن عناصری است که دشمن را ناکام میکند. اینکه ما تکیه میکنیم، تأکید میکنیم، اصرار می‌ورزیم بر اینکه مردم همه شرکت کنند در انتخابات و من بارها این را قبلاً گفته‌ام -حالا چندبار یادم نیست- که حتّی آن کسانی که نظام را قبول ندارند، برای حفظ کشور، برای اعتبار کشور بیایند در انتخابات شرکت کنند. ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، عیبی ندارد امّا انتخابات مال رهبری نیست، مال ایران اسلامی است، مال نظام جمهوری اسلامی است. همه باید بیایند در انتخابات شرکت کنند؛ این موجب میشود که نظام جمهوری اسلامی تقویت بشود، پایداری آن و ماندگاری آن تأمین بشود، کشور در حصار امنیّت کامل باقی بماند -که خب بحمدالله امروز هست- این موجب میشود که ملّت ایران در چشم ملّتهای دیگر آبرو پیدا کند و اعتبارش بالا برود؛ در چشم دشمنانش ابّهت پیدا کند ملّت ایران؛ انتخابات این است. بنابراین اصل انتخابات حضور مردم در پای صندوقهای رأی و رأی دادن آنها است. همه باید شرکت کنند؛ شرکت در انتخابات آبروی نظام جمهوری اسلامی است، آبروی اسلام است، آبروی ملّت ایران است، آبروی کشور است. این مسئله‌ی اوّل است.

 



نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/10/20
زمان : 9:16 صبح
بیانات رهبر انقلاب امام خامنه ای مدظله العالی در دیدار ائمه جمعه
نظرات ()

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على آله الطّیبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فى الارضین.

خیلى جلسه‌ى مطلوب و جذّابى است براى بنده؛ جلسه‌اى که در آن شما برادران عزیز، ائمّه‌ى محترم جمعه، کارگزاران معنوى و فرهنگى انقلاب در سراسر کشور در آن حضور دارید. کاش میتوانستیم با یکایک شما برادران عزیز بنشینیم و صحبت کنیم. افسوس که هم وقت و هم توان و نیروى کارآمد، آن‌چنان نیست که به بنده این توفیق را بدهد که بتوانم با شما یکایک بنشینیم، صحبت کنیم و از شما بشنویم. دوست میداشتم که بتوانم از خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى شما گاهى بشنوم. سابق به بعضى از شهرستان‌ها که میرفتیم، مقیّد بودم خطبه‌ى جمعه‌ى آن شهرستان را که از رادیو پخش میشد بشنوم؛ حالا دیگر مسافرتهایمان هم کم شده، این توفیق هم کمتر به ما دست میدهد. به‌هرحال این جلسه براى من جلسه‌ى مغتنمى است؛ شما را زیارت کردیم؛ گزارش جناب آقاى تقوى را هم شنیدیم که مبسوط و مشروح و مفید بود. دو مطلب من عرض میکنم در این دیدار؛ یک مطلب درباره‌ى مسئله‌ى نماز جمعه است که مسئله‌ى مورد ابتلاء ما و شما است و مسئله‌ى بسیار مهمّى است؛ یک مسئله هم اجمالى در باب مسئله‌ى انتخابات است که نزدیک آن هستیم. چند جمله‌اى درباره‌ى هرکدام از این دو مسئله عرض خواهیم کرد.

در مورد مسئله‌ى نماز جمعه باید عرض کنم که نماز جمعه یک قرارگاه است؛ قرارگاه ایمان، قرارگاه تقوا، قرارگاه بصیرت، قرارگاه اخلاق. از تعبیر قرارگاه نباید ما وحشت بکنیم، چون قرارگاه جزو تعبیرات و اصطلاحات مربوط به جنگ و مبارزه و این چیزها است. خب، این جنگ وجود دارد، بر ما تحمیل شده - ما درحال جنگیم، منتها جنگ نظامى نیست؛ جنگ معنوى است، جنگ اعتقادى و ایمانى است، جنگ سیاسى است - همچنان‌که در دفاع مقدّس هشت سال بر ما جنگ را تحمیل کردند. ما که دنبال جنگیدن با همسایه‌مان نبودیم، بر ما تحمیل شد؛ حمله کردند. ما ابتدا حمله نمیکنیم؛ حتّى در جایى که دفاع لازم نباشد، دفاع هم نمیکنیم؛ لَئِن بَسَطتَ اِلَىَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنى مآ اَنَا بِباسِطٍ یَدِىَ اِلَیکَ لِاَقتُلَکَ اِنّى اَخافُ اللهَ رَبَّ العلَمین؛(2) ما این‌جورى هستیم. آنجایى که دفاع لازم است، چرا، وارد عرصه‌ى دفاع میشویم. و خدا را شکر که ملّت ایران، نیروهاى انقلاب، رهبر بزرگ و عزیزِ فقیدِ ما - که بحمدالله نامش، یادش، راهش زنده است - نشان دادند که در زمینه‌ى دفاع، توانا هستند. ما در حال یک چنین نبردى هستیم؛ ما در حال یک چنین جهادى هستیم. به ایمان مردم ما حمله میکنند، به بصیرت مردم ما حمله میکنند، به تقواى ما حمله میکنند، به اخلاق ما حمله میکنند، ویروس‌هاى گوناگونِ خطرناکِ معنوى را در میان ما پراکنده میکنند؛ خب، ما چه کار کنیم؟ باید دفاع کنیم. این، قرارگاه لازم دارد، مثل قرارگاه‌هاى میدان جنگ؛ نماز جمعه یکى از مهم‌ترینِ این قرارگاه‌ها است؛ قرارگاه ایمان است، قرارگاه تقوا است. با این چشم به نماز جمعه نگاه کنیم. شما هم فرمانده قرارگاهید؛ قرارگاه‌هاى میدان جنگ هرکدام فرماندهى دارند؛ فرمانده قرارگاه امامت جمعه، شخص امام جمعه است.

خب، عمده‌ى [هدف‌] در این قرارگاه تبیین است؛ مسئله‌ى تبیین. عمده‌ى هدف انبیاى الهى تبیین بود؛ حقیقت را بیان کنند؛ چون آن چیزى که موجب میشود انسانها گمراه بشوند این است که حقیقت را نمى‌شناسند؛ عمده این است. از این قبیل هم هستند که حقیقت را میدانند امّا انکار میکنند، لکن عمده‌ى انحرافها ناشى از ندانستن حقیقت است و انبیاى الهى آمدند تا حقیقت را بیان کنند، واضح کنند، ظاهر کنند، حجّت را تمام کنند بر مردم؛ مسئله‌ى تبیین این است. اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء؛(3) شما میراث‌بر انبیا هستید، از جمله در این قضیّه؛ مسئله‌ى تبیین.

نماز جمعه همچنان‌که از اسم آن پیدا است، محلّ جمع است، محلّ اجتماع است؛ این هم یک فرصت بزرگى است براى تبیین کردن. گاهى شما ناچارید بروید به درِخانه‌ى این، درِخانه‌ى آن، یا اینکه از راه‌هاى غیر مستقیم استفاده کنید. این وسایل ارتباط جمعى که امروز وجود دارد، درست است که فراگیر است - اینترنت و شبکه‌هاى اجتماعى و بقیّه‌ى چیزها خیلى فراگیر است - لکن نگاه روبه‌رو و چشم‌درچشم و احساس حضور و شنیدن نفَس گوینده و مخاطب یک چیز دیگر است؛ اجتماع، دُور هم جمع شدن، یک چیز دیگر است. ممکن است چند صد هزار نفر یک حرفى را، یک پیامى را در اینترنت یا با پیامک بگیرند، امّا این خیلى فرق میکند با اینکه همین چند صد هزار نفر یک‌جا جمع بشوند، یک نفر با آنها حرف بزند، صحبت کند. این نگاه کردنِ روبه‌رو یک تأثیر فوق‌العاده‌ى دیگرى دارد؛ این در اختیار شما است. نماز جمعه فرصت اجتماع است، محلّ تجمّع است؛ مردم را گرد هم جمع میکند؛ میتوانند با هم تبادل کنند؛ میتوانند قرار بگذارند؛ میتوانند اقدام کنند؛ اینها خیلى مهم است. کسانى که از دین بیگانه هستند - چه خارجى‌ها، چه بعضى از عوامل بیچاره‌ى خودمان در داخل که این امکانها را ندارند - حسرت میخورند که چطور نمیتوانند و وسیله‌اى ندارند براى اینکه مردم را یک‌جا جمع کنند، با هم حرف بزنند، با هم تبادل کنند؛ با عناوین مختلف میخواهند این کارها را انجام بدهند؛ تازه [مانند] این درنمى‌آید.

خب، حالا که این‌جور شد، پس نماز جمعه قلب فرهنگى هر شهر است؛ مرکز فرهنگى هر شهر، نماز جمعه است؛ - البتّه شرایطى دارد که حالا بعضى از اینها را عرض خواهیم کرد. جایى است که آنجا هدایت‌گرى انجام میگیرد؛ من تأکید میکنم این هدایت‌گرى صرفاً هدایت‌گرى سیاسى نیست، هدایت‌گرى سیاسى و فرهنگى است. ما گمان نکنیم که اگر فرض کنید در فلان مسئله‌ى سیاسى روز که محلّ ابتلاء هم هست، دادِ سخن دادیم و حرف زدیم و مطالب خودمان را با بیان شیوا بیان کردیم، قضیّه تمام شد؛ نه، ما هدایت‌گرى فرهنگى را از هدایت‌گرى سیاسى بنیانى‌تر میدانیم؛ هدایت‌گرى سیاسى خیلى لازم است و از آن نباید صرف نظر کرد، امّا هدایت‌گرى فرهنگى و فرهنگ مردم، اخلاق مردم‌[مهم‌تر است‌].

فرض بفرمایید که مسئله‌ى سبک زندگى که ما سه چهار سال پیش مطرح کردیم،(4) یکى از مسائل مهم است. سبک زندگى شُعبى دارد؛ یکى از مهم‌ترین اهداف دشمنان ملّت ایران و دشمنان اسلام این است که سبک زندگى مسلمانها را عوض کنند و شبیه به سبک زندگى خودشان بکنند. واقعیّتهاى زندگى، در فکر انسان اثر میگذارد؛ رفتار روزانه در دل و روح انسان اثر میگذارد - هم روح خود انسان، هم روح مخاطبان و معاشران انسان - اینها میخواهند این را تغییر بدهند.

اسلام یک سبک زندگى براى ما آورده است. فرض بفرمایید ادب. یکى از کارهاى مهم ادب است. فرنگى‌ها در برخوردهاى معمولى‌شان خیلى مقیّد به ادب نیستند؛ ما ایرانى‌ها از قدیم معروف بودیم به اینکه در گفتارهایمان، در مخاطباتمان ملاحظه‌ى ادب را میکنیم؛ احترام طرف مقابل را حفظ میکنیم. اینها میخواهند این را عوض کنند و متأسّفانه یک جاهایى هم موفّق شده‌اند. فرض کنید شما با یکى مخالفید، میخواهید راجع به او حرف بزنید؛ دوجور میشود حرف زد: یک‌جور میشود هتّاکانه و بى‌باکانه و بى‌ادبانه حرف زد؛ یک‌جور هم میشود مؤدّب حرف زد. شما ببینید در قرآن کریم در بسیارى از موارد وقتى صحبت از فاسقین است، صحبت از کافرین است، صحبت از بدهاى اشرار عالم است، میفرماید: وَ لکنَّ اَکثَرَهُم لا یَعلَمون؛(5) نمیگوید همه‌ى آنها؛ ملاحظه میکنید؛ بالاخره یک اقلّى هستند بین همینها که اینها تعقّل دارند؛ قرآن کریم ملاحظه‌ى حقّ آنها را میکند و «اَکثَرَهُم» میفرماید.

یک مسئله در همین سبک زندگى و عادات و روشهاى خوب زندگى، مثلاً حالا کتاب‌خوانى [است‌]. البتّه در این گزارشى که فرمودند، یک اشاره‌اى به این معنا هست، منتها این خیلى مهم است که ما مردم را، جوانها را وادار کنیم به کتاب‌خوانى. کتاب خواندن خیلى مهم است؛ کتاب خوب را هم معرّفى کنید. حتّى بنده تصوّر میکنم - حالا البتّه این را باید آقایانى که مسئول هستند، جوانبش را بررسى کنند - و فکر میکنم خوب است که محلهاى نماز جمعه، مرکز نمایش کتابهاى خوب و کتابهاى روز و کتابهاى مطلوب باشد؛ که بیایند ببینند این کتابها هست، اگر میخواهند از همانجا یا از جاى دیگر تهیّه کنند. مردم را وادار کنیم به کتاب‌خوانى؛ نخبگان را وادار کنیم به تولید کتاب؛ اینها یک چیزهایى است که لازم است. خب، این برخى از این مسائل بود.

یکى از مسائل مهم در باب نماز جمعه، جذب جامعه‌ى جوان کشور است. ما با اینکه نسبتِ جوانهایمان الان از قبل - سالهاى دهه‌ى 60 و اوایل دهه‌ى 70 - اندکى کمتر است امّا درعین‌حال جامعه‌ى ما بحمدالله جامعه‌ى جوانى است؛ ما جوان زیاد داریم. جوانها را جذب کنید به نماز جمعه؛ جذب جوانها به نماز جمعه با گفتن اینکه «جوانها بیایید، جوانها تشویق بشوید» به این‌جور چیزها درست نمیشود؛ باید جوان کشانده بشود از طریق دل، از طریق فهم. یکى از چیزهایى که جوان را جذب میکند به نماز جمعه، سخن متقن و متین است. حرف سست، چه در زمینه‌ى سیاسى، چه در زمینه‌ى فرهنگى، افرادى را که در آنجا هستند - حالا یک عدّه‌اى عادت کرده‌اند، به‌عنوان عادت مى‌آیند نماز - آن جوانى را که دنبال حرف است که از این منبر بشنود، او را جذب نمیکند؛ حرف نو [بزنید]: «سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر».(6) معناى حرف نو حرف بدعت‌آمیز نیست که بگوییم آقا بدعت! نه، سخن نو؛ شما فکر بکنید، تأمّل کنید، اندیشه کنید، کاوش کنید، سخنان نوِ جذّاب پیدا میکنید براى جوانها؛ آن‌وقت جوانها مى‌آیند. مى‌آیند در این جلسات شرکت میکنند؛ خودشان شرکت میکنند بدون اینکه شما به آنها بگویید.

برادران عزیز! یکى از چیزهایى که جوانها را جذب میکند احساس صمیمیّت است. جوان عاطفى است؛ با هدایت عاطفه و دل، خیلى کارها را انجام میدهد. اگر احساس صمیمیّت کند، احساس مهربانى کند، احساس راستى کند، مى‌آید؛ احساس کبریا در من و شما بکند، نمى‌آید؛ احساس غرور بکند، احساس تظاهر بکند، نمى‌آید. این چیزها را باید درست کرد، آن‌وقت جوان مى‌آید. وقتى جوانها آمدند، شما درواقع نیروى محرّکه و پیشران کشور را دارید تغذیه میکنید. جوان، نیروى پیشران کشور است؛ او را آن‌وقت تغذیه میکنید.

یکى از چیزهایى که در مورد ائمّه‌ى جمعه به نظر بنده مهم است - که دنبال همین حرف قبلى است - رفتار طلبگى است، نه رفتار ادارى. دستگاه امامت جمعه، یک دستگاه طلبگى است؛ دستگاه آخوندى است؛ دستگاه ادارى نیست؛ شکل ادارى به آن نباید داد. حضور مدیرانه در باب نماز جمعه جواب نمیدهد؛ حضور طلبگى و روحانى‌مآب و آخوندمآبانه جواب میدهد؛ رفتار رئیس‌مآب نباید باشد، رفتار روحانى‌مآب باید باشد؛ رفتار پدرانه، رفتار برادرانه، رفتار صمیمانه؛ این رفتار روحانى است.

[مسئله‌ى‌] بعدى هم ملاحظه‌ى حق را کردن [است‌]. گاهى اوقات من میبینم بعضى از کسانى که مثلاً منبرهاى عمومى نسبتاً بزرگى دارند، براى گفتن مطلب، ملاحظه‌ى خواست مخاطب را میکنند؛ یک‌وقت او دلش میخواهد شما این‌جورى حرف بزنید، شما [هم‌] این‌جورى حرف میزنید؛ این غلط است. ما قبل از انقلاب هم داشتیم. در بین نیروهاى اهل حرف و مثلاً مباحث نو و مباحث فکرى اسلامى، کسانى بودند که نگاه میکردند ببینند این کسى که اینجا آمده از چه چیزى خوشش مى‌آید؛ اگر از یک حرف مثلاً خاصّى ولو غلط هم بود خوشش مى‌آمد، اینها میگفتند. این [کار] را نکنید، این غلط است. آنچه درست است بگویید، ولو به مذاق شنونده خوش نیاید؛ [کمااینکه]میتوان آن را با استدلال و با زبان گرم و نرم بیان کرد که همان حرفى که برخلاف مذاق او است و به کام او ممکن است تلخ هم باشد، به کام او شیرین کرد.

یک مسئله‌ى دیگر هم مسئله‌ى تکریم امام‌جمعه است. امام‌جمعه، هم خودش باید خود را تکریم کند، هم مردم باید او را تکریم کنند، هم دفتر مرکزى که در تهران است او را باید تکریم بکند. تکریم به‌معناى تشریفات نیست، به‌معناى فرش قرمز انداختن نیست؛ تکریم یعنى قدرشناسى؛ [اینکه]شما به‌عنوان امام‌جمعه، خودتان قدر خودتان را بدانید و خودتان را تکریم بکنید؛ معنایش این است که دامن را از چیزهایى که انسان را آلوده میکند بالا نگه [دارید]. اینها چیزهاى مهمّى است که بایست مورد توجّه قرار بگیرد.

به‌هرحال، فرصت امامت جمعه و توفیق اقامه‌ى جمعه در کشور ما حقیقتاً توفیق بزرگى است. در بعضى از کشورهاى اسلامى، معمول است که [خطبه‌هاى‌] نماز جمعه را دستگاه‌هاى ادارى روى کاغذ مینویسند و میدهند به امام‌جمعه، آن امام‌جمعه هم میرود و در آن منبر همان کاغذ را میخواند. این نماز جمعه نیست به نظر ما؛ این خطبه‌ى نماز جمعه نیست. این خواندن بخشنامه‌ى فلان اداره است؛ فلان اداره که مخصوص مسائل مذهبى است، یک چیزى مینویسد و میگوید آقا، این را شما برو آنجا بخوان، او هم میرود آنجا میخواند. خطبه‌ى نماز جمعه این نیست؛ خطبه‌ى نماز جمعه آن است که از دل و مغز فعّال امام‌جمعه میجوشد و تراوش میکند، بر زبان او مى‌آید و با بیان بلیغ و فصیحى، برحسب نیاز مردم، آن را به مردم منعکس میکند. هروقتى یک خلأیى وجود دارد، هروقتى یک نیازى وجود دارد؛ این نیاز را باید شناخت. باید آن چیزى را هم که این نیاز را برطرف میکند شناخت؛ آن داروى فکرى، آن طعام فکرى و تغذیه‌ى فکرى‌اى هم که این نیاز را برطرف میکند و اشباع میکند طرف مقابل را باید شناخت و با بیان خوب بایستى بیان کرد. این آن چیزى است که به نظر من، در مورد مسئله‌ى امامت جمعه لازم است.

به‌هرحال ما قدردان نماز جمعه هستیم، از خداى متعال هم واقعاً متشکّریم. یک‌وقتى با ائمّه‌ى جمعه، خدمت امام رفته بودیم؛ آن سالهاى اوّل که تازه تشکیل شده بود و امام هم بنده را مفتخر کرده بودند به امامت جمعه‌ى تهران، ما با ائمّه‌ى جمعه خدمت ایشان رفتیم و بنده یک صحبتى کردم. آن جمله‌اى که من گفتم که از دلم برآمده بود، این بود که گفتم همچنان‌که خداى متعال براى مردم لیلةالقدر را قرار داد، و در تفسیر سوره‌ى انّاانزلنا از ائمّه (علیهم‌السّلام) نقل شده است که در حکومت بنى‌امیّه هزار ماه گذشت و مردم لیلةالقدر نداشتند - هزار ماه حکومت بنى‌امیّه بود، در آن هزار ماه لیلةالقدر نبود و مردم محروم بودند از این لیلةالقدر؛ این در روایات ما هست - همین‌طور ما از نماز جمعه در دوران حکومت طاغوت محروم بودیم. در بعضى از شهرها، به‌عنوان همان روش قدیم، حکّام یک نفر را معیّن میکردند و میگذاشتند. البتّه در بعضى از شهرها هم مثل مشهد، امام‌جمعه‌ى محترم و مکرّمى بود - مرحوم آقاى حاج شیخ غلامحسین تبریزى که مرد بسیار: هم عالم، هم متّقى، هم زاهد [بود]- که ربطى به حکومت نداشت؛ ازاین‌قبیل هم داشتیم، لکن در خیلى از شهرهاى دیگر، امام‌جمعه منصوب آن حکومتهاى طاغوت بود؛ مردم هم نمیرفتند و اعتنا هم نمیکردند. آن نماز جمعه‌اى که حاکم طاغوتى آن را بگذارد، براى مردم جذّاب نیست و مردم هم نمیرفتند. گفتم ما در سالهاى متمادى محروم بودیم از نماز جمعه و شما نماز جمعه را به ما دادید، به ملّت ایران دادید. واقعاً نعمت بزرگى است. این راجع به مسئله‌ى امامت جمعه.

امّا مسئله‌ى انتخابات. البتّه تا انتخابات هنوز وقت هست - مثلاً فرض کنید چهل پنجاه روزى هنوز وقت داریم - ما هم مجال داریم تا مطالبى که داریم به مردم عرض کنیم. بنده مخالفم با اینکه دو سال قبل از انتخابات یا یک سال قبل از انتخابات، فضاى کشور را ما انتخاباتى بکنیم؛ بنده مخالفم، امّا خیلى‌ها این کار را کردند؛ این غلط است. وقتى فضا انتخاباتى شد، لازمه‌ى فضاى انتخاباتى رقابت و درگیرى - ولو درگیرى زبانى - و تبادل انواع و اقسام حرفهاى احیاناً نامناسب و زشت به یکدیگر است. فضاى انتخاباتى، انسان را از حقایق جارى جامعه و از نیازهاى حقیقى جامعه غافل میکند. این کار، کار خوبى نیست، بنده مناسب نمیدانستم که از قبل راجع به انتخابات صحبتى بکنم؛ لکن حالا دیگر تقریباً فصل انتخابات است و بایستى مطالبى را گفت.

اوّلاً نفْس انتخابات خیلى اهمّیّت دارد؛ این نعمت بزرگى است. همان‌طور که در باب نماز جمعه عرض کردیم، در باب انتخابات هم عرض میکنم که انتخابات واقعاً نعمت بزرگى است. این هم از برکات نگاه روشن و عمیق امام بزرگوار ما بود. کسانى در همان زمان بودند که معتقد بودند [وقتى‌] حکومت اسلامى است، انتخابات لزومى ندارد؛ امام فرمود نه، انتخابات باید باشد و منشأ اثر باشد، مردم تصمیم بگیرند، مردم انتخاب کنند و آنچه مردم میخواهند بشود. نتیجه‌ى این سیاست، این شد که مردم در کنار انقلاب و در وسط میدان باقى ماندند و تا امروز بحمدالله باقى مانده‌اند؛ چون خود مردمند که دارند انتخاب میکنند، خود مردمند که دارند تصمیم میگیرند. انتخابات نعمت بزرگى است.

انتخابات از جمله‌ى چیزهایى است که بحمدالله [در جمهورى اسلامى‌] هست. ما این‌همه هم انتخابات داشته‌ایم [امّا]دشمنان ما هم دریغ نکردند از اینکه بگویند اینجا دیکتاتورى است. [درحالى‌که]دیکتاتورهاى منطقه رفیقهاى خودشان هستند و بر سرِ خوان غارت و یغماى ملّتها با هم شریکند و سهیمند، به آنها چیزى نمیگویند - مثل همین دولتهایى که مشاهده میکنید و مى‌بینید و میدانید - امّا جمهورى اسلامى را متّهم میکنند. اگر انتخابات نبود، این دیگر تهمت نبود [بلکه]واقعیّت میشد؛ یعنى اگر حقیقتاً از مردم این حق گرفته میشد، حرف دشمن راست درمى‌آمد. بحمدالله این حق به مردم داده شده است، انتخابات هم هست، انتخابات هم بحمدالله آزاد است. وجود انتخابات، هم در جوّ داخلى یک احساس استقلال و هویّتى به مردم میدهد و احساس میکنند که همه‌چیز مال خودشان است - واقع قضیّه هم همین است؛ صاحب مملکت مردمند و خودشان تصمیم میگیرند، خودشان اقدام میکنند؛ هم در قوّه‌ى مجریّه، هم در قوّه‌ى مقنّنه، هم بالواسطه در مورد رهبرى و بقیّه‌ى مواردى که انتخابات است - هم مایه‌ى آبرو و اعتبار در خارج از کشور است؛ در جوّ جهانى، حقیقتاً این انتخابات مایه‌ى اعتبار و آبرو است. بنابراین خود انتخابات، فى‌نفسه یک امر بسیار مهم و یک نعمت بزرگ است.

انتخابات را نباید خراب کرد. بعضى‌ها خوششان مى‌آید و کأنّه عادت دارند که از نزدیکى انتخابات، دائم بر کوس نامطمئن بودن انتخابات بدمند؛(7) عادت کرده‌اند. این خیلى عادت بدى است، مرض بدى است، چرا؟ انتخابات انتخابات سالمى است. ممکن است در هر انتخابى، یک تخلّفى در یک گوشه‌اى انجام بگیرد؛ این ممکن است، همیشه هم ازاین‌قبیل اتّفاق مى‌افتد - خب در کارهاى خود ما هم، کارهاى شخصى و عمومى و خصوصى‌مان ممکن است تخلّفاتى اتّفاق بیفتد - امّا تخلّفاتى که نتایج انتخابات را تغییر بدهد، مطلقاً وجود ندارد؛ تخلّف سازمان‌یافته مطلقاً وجود ندارد؛ عدم رعایت مسئولان دولتى و غیردولتىِ انتخابات ابداً وجود ندارد. از اوّل انقلاب تا حالا هم همین‌جور بوده؛ مسئولان، مسئولانه به مسائل انتخابات [پرداخته‌اند و] همه‌ى دولتهایى که در این بین بوده‌اند. دولتهایى که آمده‌اند و رفته‌اند، بعضى‌ها از لحاظ گرایشهاى سیاسى 180 درجه با هم تفاوت داشته‌اند امّا رفتار همه‌ى آنها در مورد انتخابات، رفتار درستى بوده. [نباید]کسى ادّعا کند که در این انتخابات خیانت شد یا [تقلّب]شد. یک‌وقتى - شاید این را من قبلاً هم گفته‌ام - در مورد انتخابات تهران در یک دوره‌اى، خیلى جنجال شد؛ سروصدا شد و اصرار شد بر اینکه این انتخابات ابطال بشود. بنده گفتم باید تحقیق کنید؛ در تهران دو سه میلیون از مردم آمده‌اند در انتخابات شرکت کرده‌اند، ما رأى اینها را بکلّى باطل کنیم؟ این چه حرفى است! باید تحقیق کنیم ببینیم چه‌جورى است. تحقیق کردیم، معلوم شد که نه این‌جور نیست. تحقیق مفصّل کردیم؛ بنده در آن سالها صریحاً نوشتم به شوراى نگهبان که نخیر، انتخابات نباید دست بخورد. یعنى انتخابات حقّ مردم است، مال مردم است و ما نمیتوانیم انتخابات را متّهم کنیم به اینکه مثلاً فرض کنید که این‌جور است یا آن‌جور است؛ نه، انتخابات انتخابات سالمى است، در همه‌ى دوره‌ها سالم بوده، حالا هم ان‌شاءالله به توفیق الهى همین‌جور خواهد بود و چهارچوب قوانین و مقرّرات و وجود آدمهایى که مراقبند، مواظبند، موظّفند، نمیگذارد که انتخابات دچار این اختلال بشود. این یک مطلب.

امّا عرض کردیم انتخابات حقّ‌النّاس است؛(8) این حقّ‌النّاس امر مهمّى است. خب در زبانها هم زیاد تکرار میشود که فلانى گفته انتخابات حقّ‌النّاس است و حقّ‌النّاس است و مدام تکرار میشود؛ منتها خب [باید] به عمق این حقّ‌النّاس برسیم. معناى حقّ‌النّاس بودن این نیست که فقط آن کسى که پاى صندوق نشسته است باید این حقّ‌النّاس را رعایت کند که مثلاً فرض کنید آراء را عوضى نخواند یا کم و زیاد نکند؛ این یکى از مصادیق رعایت حقّ‌النّاس است. یک مطلب، مطلب حقّ داوطلب است؛ یکى از حقوق مردم، رعایت حقّ این داوطلبى است که مى‌آید و وارد این میدان میشود و نامزد انتخابات میشود که اگر آدم صالحى است، ما او را رد نکنیم، میدان بدهیم به اینکه او بیاید. نقطه‌ى مقابلش هم همین‌جور است؛ اگرچنانچه آدم ناصالحى است، راهش ندهیم؛ اگرچنانچه در این مجلس - حالا چه مجلس خبرگان، چه مجلس شوراى اسلامى، چه در هرجایى که انتخابات هست - آدمى باشد که صلاحیّت قانونى ورود در اینجا را نداشته باشد و ما از این اغماض کنیم، صرف‌نظر کنیم، رعایت نکنیم، دقّت نکنیم و او وارد بشود، این هم باطل کردن حقّ مردم است، خراب کردن حقّ مردم است؛ این هم ضدّ حقّ‌النّاس است.

یکى از ابعاد دیگر حقّ‌النّاس بودن، حفظ امانت است؛ آن کسانى که آراء را در اختیار دارند، آن کسانى که آراء را میشمرند، آن کسانى که ثبت میکنند و گزارش میکنند، آن کسانى که جمع میبندند و خلاصه آن کسانى که اداره‌ى صندوقها به عهده‌ى آنها است، باید کمال امانت را رعایت کنند؛ یعنى در این زمینه‌ها اندک‌تخلّفى، خیانت در امانت است.

یک بُعد دیگر حقّ‌النّاس بودن، پذیرش نتیجه‌ى قانونى انتخابات است؛ [یعنى‌] وقتى‌که به یک نتیجه‌اى رسید و مراکز قانونى تصدیق کردند که این است، پذیرش این نتیجه [حقّ‌النّاس است‌]؛ ضدّ آن کارى که در سال 88 انجام شد. خب در سال 88 یک حرف منکر و مستنکَرى(9) را آمدند مطرح کردند که تقلّب شده است و باید این انتخابات برهم بخورد؛ حالا مردم چقدر شرکت کردند؟ چهل میلیون! چهل میلیون [نفر از] مردم شرکت کردند در یک انتخاباتى و رأى دادند به کاندیداهاى مختلف، نامزدهاى مختلف؛ این آقایان به ادّعاى تقلّب [این را گفتند]. البتّه بنده با اینها خیلى مماشات کردم - حالا کارهاى جزئى‌اى که انجام گرفت طولانى است - مماشات کردیم، حرف زدیم، گفتیم بیایید، بگویید بروند صندوقها را نگاه کنند؛ هر تعداد صندوقى که شما میخواهید. اعتناء نکردند، گوش نکردند؛ بنا بر این نبود که زیر بار این حرف حق بروند؛ زیر بار حرف حق نرفتند و براى مملکت خسارت درست کردند. من نمیدانم بنا است که این خسارتهایى که در سال 88 بر ما وارد شد کِى جبران بشود؟ واقعاً نمیدانم! هنوز جبران نشده. این هم یکى که نتیجه‌ى انتخابات را همه بپذیرند.

یک مسئله‌ى دیگر، رعایت حق در سیاهه‌هاى پیشنهادى است؛ این سیاهه‌هایى که پیشنهاد میکنند، فهرستهایى که براى نامزدها میدهند. آن کسانى که این فهرستها را میدهند، واقعاً رعایت حق را بکنند؛ مسئله‌ى رفیق‌بازى و جناح‌بازى و مانند این چیزها را دخالت ندهند و نگاه کنند ببینند که چه کسى واقعاً شایسته است؛ آن کسى را که شایسته است بگذارند و به مردم معرّفى کنند. این هم یک بخش و یک بُعد از رعایت حقّ‌النّاس است.

یک بُعد دیگر این است که مردمى که میخواهند رأى بدهند، اعتماد کنند به آن مجموعه‌هایى که واقعاً قابل اعتمادند؛ بعضى‌ها هستند که قابل اعتماد نیستند؛ کَالَّذِى استَهوَتهُ الشَّیطین؛(10) گاهى این‌جور نیست که از روى صفا و واقعیّت و علاقه‌مندى به انقلاب‌[باشد] - اساس کار، انقلاب است - و از روى علاقه‌مندى به انقلاب بیایند یک فهرست پیشنهادى را بدهند؛ نه، روى مقاصد دیگر - گاهى اوقات مقاصد فاسد - پیشنهادهایى میدهند. مردم توجّه کنند و ببینند که آن فهرستهایى را که پیشنهاد شده است از کجا پیشنهاد شده؛ از طرف چه کسى پیشنهاد شده؛ آن کسانى را که مورد اعتمادند، قابل اطمینانند، قابل اعتمادند انتخاب بکنند. این هم یکى از چیزها است. بنابراین مسئله‌ى حقّ‌النّاس که گفتیم این ابعاد را دارد - ابعاد دیگرى هم دارد که حالا من نمیخواهم تفصیل بدهم - و واقعاً این به این معنا، حقّ‌النّاس است.

یک مسئله‌ى مهم درباره‌ى انتخابات، حضور حدّاکثرى است که حالا من ان‌شاءالله بعدها اگر عمر بود تا قبل از انتخابات، راجع به حضور حدّاکثرى باز صحبت خواهم کرد. هرچه جمعیّت بیشتر در انتخابات شرکت کند، استحکام نظام و اعتبار کشور بالاتر خواهد رفت؛ هرچه بیشتر مردم شرکت کنند، اعتبار نظام بالا خواهد رفت. چون نظام، نظام مردمى است و واقع قضیّه این است که متّکى به عواطف مردم و احساسات مردم و انتخاب مردم و خواست مردم است. بنده این عقیده را [در مورد حضور] حدّاکثرى از قبل هم داشته‌ام و همیشه هم رویش اصرار کرده‌ام، این بار هم اصرار دارم و ان‌شاءالله بیشتر هم درباره‌اش صحبت میکنم.

یک مسئله مسئله‌ى نفوذ است؛ نفوذ. ما این مسئله‌ى نفوذ را در قضیّه‌ى برجام و پس از برجام مطرح کردیم؛ این خیلى مسئله‌ى عجیب و خیلى مسئله‌ى مهمّى است. کسانى که در مسائل گوناگون دسترسى به اطّلاعات دارند، خوب میدانند که چه دامى براى کشور گسترده‌اند یا میخواهند بگسترانند براى نفوذ کردن در حصن و حصار اراده و فکر و تصمیم ملّت ایران، با انحاء مختلفِ تدابیر و سیاستها و توطئه‌ها؛ این الان در جریان است؛ مردم در باب انتخابات باید خیلى متوجّه این باشند. اگر فرض کنیم عنصر نفوذى به شکلى وارد مجلس شوراى اسلامى بشود یا وارد مجلس خبرگان بشود یا در ارکان دیگر نظام نفوذ بکند، مثل موریانه از داخل میجَود و پایه‌ها را سست میکند و فرو میریزد؛ قضیّه این‌جورى است. مسئله‌ى نفوذ خیلى مهم است که حالا من ان‌شاءالله عرض خواهم کرد. البتّه در این زمینه روشنگرى لازم است؛ روشنگرىِ بدون اتّهام، بدون تهمت زدن، بدون مصداق معیّن کردن، امّا روشنگرى اذهان مردم؛ چیز لازمى است. ببینید، یکى از آن چیزهایى قرآن کریم خطاب به مخالفین، به یهود در آن روز، [میگوید] و بر آنها ایراد میگیرد این است: لِمَ تَلبِسونَ الحَقَّ بِالباطِلِ وَ تَکتُمونَ الحَقَّ وَ اَنتُم تَعلَمون؛(11) یکى از ایرادهاى بزرگ این است که شما باطل را با حق مخلوط میکنید، مشتبِه میکنید؛ «لبس» یعنى اشتباه، «تَلبِسونَ» [یعنى‌] مشتبِه میکنید حق را با باطل، وَ تکتُمونَ الحَقَّ، حق را کتمان میکنید. حقیقت را باید بیان کرد که این وظیفه‌ى ما است.

برادران عزیز! امروز روز حسّاسى است، روزگار، روزگار فوق‌العاده حسّاسى است. یک دستگاه پیگیر و یک جبهه‌ى فراگیر علیه انقلاب اسلامى مشغول کارند؛ پول به بازار مى‌آورند، سلاح به بازار مى‌آورند، توطئه مى‌آورند، به قول خودشان اتاقهاى فکر دارند و دائم دارند کار میکنند؛ علّت هم این است که احساس خطر میکنند. حق با آنها است، واقعاً باید احساس خطر کنند؛ چون فکر اسلامى از محدوده‌ى نظام جمهورى اسلامى خارج شده. خودش خارج شده؛ من بارها مثال زده‌ام و گفته‌ام مثل هواى خوش، مثل باد لطیف، مثل بوى گُل؛ بوى گُل را که نمیشود در باغ محصور کرد، بوى گل مى‌آید و اطراف باغ پخش میشود. تفکّر انقلابى، تفکّر اسلامى ناب، تفکّر اسلامى که داراى حاکمیّت است و نه اسلامى که صرفاً حرف زدن است و همین‌طور بظاهر و به‌صورت تقدّس‌مآبانه یک احترام ظاهرى‌اى برایش قائلند و هیچ هم به آن عمل نمیکنند، اسلامى که منشأ اثر است در ساخت جامعه و نظام جامعه. این یک فکرى است که امروز در دنیاى اسلام منتشر شده است و یک جاهایى انسانهاى قوى و کارآزموده‌اى را پرورش داده و تربیت کرده، لذا احساس خطر میکنند. فکر هم میکنند که کانون این حرکت عظیم و همه‌گیرِ اسلامى، جمهورى اسلامى است؛ باید اینجا را بمباران فکرى و بمباران سیاسى بکنند و دارند میکنند؛ انواع و اقسام کارها را میکنند: پول خرج میکنند، توطئه میکنند، میروند و مى‌آیند در سطوح مختلف که با جمهورى اسلامى، با ایران اسلامى چه‌کار کنیم. همه‌ى کارهایى را هم که برایشان ممکن است انجام میدهند - ما خبر داریم؛ یعنى این چیزى که بنده عرض میکنم تحلیل نیست، اطّلاع است - از تحریکات داخلى، از تحریکات اشرار، از پول خرج کردن، از دامهاى اخلاقى پهن کردن؛ انواع و اقسام کارها را دارند انجام میدهند براى اینکه بتوانند این نفوذ را انجام بدهند؛ بایستى به این توجّه داشت و این بسیار مهم است.

آمریکایى‌ها به این انتخابات چشم طمع دوخته‌اند؛ اینها در ایران دنبال تحوّلند؛ ما هم دنبال تحوّلیم. بنده بارها گفته‌ام که جامعه نمیتواند ساکن بماند، باید پیش برویم، تحوّل پیدا کنیم، تغییر پیدا کنیم؛ منتها تحوّل ما به‌سمت اسلامى شدن کامل [است‌]. چون الان اسم ما اسلامى است امّا خب خیلى راه داریم تا اسلامىِ کامل بشویم؛ مرتّب باید پیش برویم و روزبه‌روز نزدیک‌تر بشویم به آن اهدافى که نبىّ مکرّم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) براى جامعه‌ى اسلامى معیّن و مقرّر کرده است؛ باید تلاش کنیم. ما هم معتقد به تحوّلیم امّا تحوّل آنها ضدّ تحوّل ما است؛ آنها که میخواهند تحوّل در ایران انجام بگیرد یعنى ما از آن اهداف، دائم دور بشویم؛ هرچه نزدیک شدیم دور بشویم، مدام عقب‌گرد کنیم و برویم به‌سمتى که آنها میخواهند. چشم طمع دوخته‌اند به همه‌ى حوادث داخلى کشور ما؛ در اینجا دو نفر از آدمهاى شاخص که با همدیگر اختلاف نظر پیدا میکنند آنها چشم طمع میدوزند؛ و ازجمله به انتخابات؛ به انتخابات هم چشم طمع دوخته‌اند. ملّت ایران بایستى على‌رغم دشمنان، حرکت خود را - چه در این انتخابات و چه در هر مسئله‌ى مهمّ دیگر اجتماعى - درست ضدّ خواست دشمن انجام بدهد و به دهان دشمن بکوبد.

خب، فعلاً همین مقدار کافى است؛ ان‌شاءالله اگر عمرى بود و مجال و فرصتى بود و حال و توانى بود، بعدها هم راجع به انتخابات باز عرایضى با مردم عزیزمان دارم که عرض خواهم کرد. حالا هم دیگر تقریباً ظهر است و وقت اذان و نماز؛ امیدواریم خداى متعال ما را از نمازگزاران محسوب فرماید.
والسّلام‌علیکم‌ورحمةالله‌وبرکاته‌
 
1) در ابتداى این دیدار، حجّت‌الاسلام سیّدرضا تقوى (رئیس شوراى سیاستگذارى ائمّه‌ى جمعه‌ى سراسر کشور) گزارشى ارائه کرد.
2) سوره‌ى مائده، آیه‌ى 28؛ «اگر دست خود را به‌سوى من دراز کنى تا مرا بکشى، من دستم را به‌سوى تو دراز نمیکنم تا تو را بکشم، چراکه من از خداوند، پروردگار جهانیان میترسم.»
3) کافى، ج 1، ص 32
4) بیانات در اجتماع بزرگ جوانان استان خراسان شمالى (1391/7/23)
5) از جمله، سوره‌ى انعام، بخشى از آیه‌ى 37؛ «... و بیشتر آنان نمیدانند.»
6) فرّخى سیستانى، دیوان، قصاید؛ «فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر/ سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر»
7) ادّعاى آن را داشتن‌
8) مصاحبه پس از شرکت در انتخابات ریاست جمهورى (1392/3/24)
9) زشت، ناپسند، ناخوشایند
10) سوره‌ى انعام، بخشى از آیه‌ى 71؛ «... مانند کسى که شیطانها او را در بیابان از راه به در برده‌اند ...»
11) سوره‌ى آل‌عمران، بخشى از آیه‌ى 71



نویسنده : لبیک
تاریخ : سه شنبه 94/10/15
زمان : 8:1 صبح




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.

Reba.ir

کد بارشی


رفتـــ 25
تحلیل آمار سایت و وبلاگ