وقتی تو خیابون چشمم به چشم یه جوون افتاد
سرم رو برگردوندم، وقتی از کنارم گذشت ،
بهم گفت : اُمل !!
وقتی سر به زیر با ناموس مردم حرف زدم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی تو تاکسی سوار شدم دیدم یه نامحرم کنارم نشسته ،
خودم رو جمع کردم ،
بهم گفت : اُمل !!
وقتی موقع اذان رفتم مسجد دانشگاه ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی چادر سرم گذاشتم تا کمتر جلب توجه کنم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی با عشوه و ناز با نا محرم حرف نزدم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی عکس بدون حجاب و برهنه ی خودمو توی فیس بوک برای کوبیدن لایک های پر از هوس نذاشتم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی زنگ گوشیم بوی پیراهن یوسفه ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی پای ثابت بچه های هیئت شدم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی موقع حرف زدن با نامحرم سرم پایین بود ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی در جواب رابطه دوستی پسر ترم بالایی گفتم : نه ،
بهم گفت : اُمل !!
وقتی نخواستم پشت سر دختر مردم راه برم و مزاحمش بشم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی پشت رهبرم حرف زدن ، رگ غیرتم بالا زد ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی بهترین کتاب رمانم شد “دا” ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی گفتم توی خونمون ماهواره نداریم چون عقیدم اینه که ماهواره دقیقا همون غارت فرهنگیه ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی بزرگترین آرزوم شد ” شهادت ” ،
بهم گفتن : اُمل !!
تازه فهمیدم این روزها هر کی از کنارم رد میشه ، چرا به من میگه : اُمل ؟!
اصلا خدایا شکرت که شدم اُمل در روزگاری که هرچیز غیر از آُمل بودن بوی کفر و فساد میده …