سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی به آدرس www.samandehi.ir ثبت شده است .

عکس: سردار سلیمانی و روزگار جوانی
نظرات ()

مردانی که همه عمر را در نبرد و مقاومت طی می‌کنند. مردانی خستگی ناپذیر که نه تنها تن به جبر تاریخ نمی‌دهند که تاریخ را پیش روی خود به تسلیم وا می‌دارند. این عکس، شامل تعدادی از آن مردان است. برخی چون شهید زین الدین، شهید مهدی باکری، شهید محمد اثری نژاد و شهید کاظمی رفتند، اما از این جمع سردار قاسم سلیمانی (دومین نفر، ایستاده از چپ) مسیر جهاد را در تاریخ تداوم می‌بخشد.




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/9/29
زمان : 10:48 صبح
ماجرای هدیه رهبر انقلاب به سمیر قنطار
نظرات ()

من برای اولین بار که رهبر ایران را دیدم از این که او اطلاعات زیادی درباره من دارد، تعجب کردم .حتی از زندگی من در زندان نیز خبر داشتند. من ایشان را دو بار دیده ام. یک بار در یکی از کنفرانس ها بود که از ایشان درخواست کردم انگشترشان را به من بدهند...

باشگاه خبرنگاران: «سمیر قنطار» قدیمی ترین اسیر لبنانی دربند رژیم صهیونیستی در 20 جولای 1962در روستای دروزی نشین «عیبه» از توابع استان «جبل» لبنان به دنیا آمد. وی در سال 1978 میلادی طی یک عملیات ضد صهیونیستی در شهر صهیونیست نشین نهاریا به اسارت در آمد و در لبنان «سردار اسرا »لقب گرفت. 

ماجرای هدیه انگشتر رهبر انقلاب به «سمیر قنطار»

سمیر قنطار در تاریخ 22 آوریل 1979 در حالی که تنها 16 سال داشت به همراه سه تن از اعضای گروه فلسطینی «جبهه خلق برای آزادی فلسطین» به نام های« عبدالمجید اصلان»، «مهنا الموید» و«احمد الابرص» به شمال سرزمین های اشغالی نفوذ کردند و به محل اقامت یک صهیونیست به نام «هاران» در شهر «نهاریا» یورش بردند و در اقدامی متهورانه او را ربودند. 

در همین زمان با نیروهای پلیس مواجه و با آنان درگیر شدند که در جریان این درگیری یکی از نیروهای پلیس رژیم صهیونیستی کشته شد. در این درگیری دو تن از همراهان قنطار یعنی« اصلان » و«موید» شهید شدند ولی خود وی و «احمد ابرص» از سوی نیروهای پلیس رژیم صهیونیستی دستگیر شدند. در تبادل اسرای سال 2008 بین اسرائیل و حزب ا... لبنان از زندان آزاد شد.

هرکس که مقابل شما به عنوان فردی که طولانی ترین دوران اسارت در زندان های صهیونیست ها را داشته اید می نشیند دوست دارد بداند شما چه زمانی و چگونه اسیر شده اید. ما هم از همین سوال آغاز می کنیم و خواهش می کنیم که ماجرا را با جزئیات برای مان بگویید.

بسم ا... الرحمن الرحیم.

ابتدا خوش آمد می گویم به شما برادران که از ایران عزیز آمده اید. درباره مقاومت ابتدا این نکته را یادآور شوم که مقاومت و فعالیت ها با آغاز مقاومت و نبرد فلسطینی ها آغاز شد در آن لحظه مقاومت لبنان وجود نداشت و مقاومت لبنان و یا احزاب لبنانی در فلسطین حضور نداشتند. 

در آغاز فعالیت من به عنوان مبارز این احساس را داشتم که باید برای آزادی فلسطین عضو موثری باشم. لذا عضو نهضت آزادی بخش فلسطین شدم. پیش از اسارت در سال 1979 در چند عملیات رزمندگان مقاومت لبنان شرکت کرده بودم و یک بار نیز از مرز اردن در سال 1978 وارد فلسطین شدم. اما از سوی رژیم اردن دستگیر شدم و 11ماه در زندان بودم و در روز 1978.12.25 آزاد شدم و بلافاصله پس از آن، عملیات نظامی را در نهارایا (شمال فلسطین اشغالی) انجام دادم و اسیر شدم. آن عملیات که از دریا انجام شد عملیات ویژه ای بود.

این عملیات در واقع به دلیل اعتراض به توافق کمپ دیوید و سازش سادات با اسرائیل بود. هدف تاکتیکی دیگر هم گرفتن اسیر از اسرائیل برای تبادل اسیران فلسطینی بود. اصل عملیات هم این بود که از اعماق خاک اسرائیل اسیر بگیریم. این کار برای اسرائیل بسیار سنگین بود و به مقاومت روحیه داد. این گونه بود که آوریل 1979 یعنی حدود 2ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران،  اسیر شدم.

شرح آن عملیات را برایمان می گویید؟

ما از طریق دریا وارد فلسطین اشغالی شدیم و با قایق لاستیکی مسیرمان را ادامه دادیم. غیر از من 3 نفر دیگر هم در این عملیات حضور داشتند. پس از رسیدن به فلسطین اشغالی،حدود ساعت 2 نیمه شب عملیات را آغاز کردیم. این عملیات تا ساعت 6 صبح ادامه داشت. 6 نفر از اسرائیلی ها کشته و 12نفر دیگر نیز زخمی شدند. بزرگ ترین دانشمند اتمی آن زمان اسرائیل به نام«دانی هاران»، عضو کمیته هسته ای اسرائیل، در میان کشته شدگان بود.

در اولین مرحله عملیات، یک مانع در مرز آبی ایجاد کردیم تا بتوانیم یک نفربر نظامی را بزنیم. ما خودرو سازمان امنیت اسرائیل را هدف قرار دادیم که سبب کشته شدن فرمانده امنیتی اسرائیل به نام "الیاهو شاهر" شد. هم چنین یک نفر دیگر هم مجروح و فلج شد. پس از آن برای این که اسیر بگیریم به یک ساختمان 3 طبقه حمله کردیم. در آنجا با نگهبانان درگیر شدیم. 

در این ساختمان دانشمند هسته ای اسرائیل زندگی می کرد. خیلی اتفاقی دانشمند اتمی اسرائیل را شناسایی کردیم. در داخل 3 طبقه بمب های دستی کار گذاشتیم زیرا هدف ما پاکسازی ساختمان و دستگیری «دانی هاران» بود که در طبقه سوم سکونت داشت. او را به همراه دختر کوچکش در محل سکونتش دیدیم و در یک عملیات غافل گیرانه بالاخره او را اسیر کردیم.

باید توجه داشت که درعملیات استشهادی، بازگشت غیرممکن است. زیرا رسیدن به اعماق فلسطین و بازگشت محال به نظر می رسید. ما اصرار داشتیم عملیات ما را صهیونیست ها ببینند و لذا مخفیانه نرفته بودیم. آن زمان سواحل بسیار تحت نظر بود. زیرا یک سال پیش، در همان منطقه ،عملیات استشهادی دیگری توسط "نظال المغربی" صورت گرفته بود.

هنگام بازگشت، تعداد زیادی نظامی را نزدیک قایق بادی دیدیم. آن ها ما را در ساحل متوقف کردند و بین ما درگیری سختی صورت گرفت. یکی از صهیونیست هایی که در آنجا زخمی شد،"یوسف صاحور" ،رئیس امنیت ملی اسرائیل، با درجه سرهنگی، بود. اسرائیلی ها او را به سختی از معرکه خارج کردند. من هم به شدت مجروح و بعد هم اسیر شدم. از همراهان من، یک نفر اسیر و دو نفر، شهید شدند. 

اما من را در آن زمان به علت این که فرمانده عملیات بودم،آزاد نکردند. آن موقع من 16.5 سال داشتم. پس از آن در شرایط بسیار سخت بازجویی قرار گرفتم و به دادگاه صهیونیست ها معرفی شدم. رئیس ارتش اسرائیل در آن زمان "رافیل آتن" نام داشت که درخواست اعدام مرا کرد و من به اعدام محکوم شدم،اما گروه های مذهبی اسرائیل اعلام کردند که در تعالیم یهود چیزی به نام اعدام وجود ندارد و مانع از اعدام من شدند. بعد از آن به 542 سال، زندان محکوم شدم. در حقیقت به گونه ای دیگر زندانیان را می کشتند. یعنی به تدریج و در طول سال های طولانی آن ها را اعدام کردند.

من در حالی با مقاومت آشنا شدم که نیروهای فلسطینی در لبنان و اسرائیل حضوری فعال داشتند و مقاومت می کردند،علاوه بر آن در میان نظامیان فلسطینی هم موضوع جنگ با اسرائیل، به دلیل حملات مستمر هوایی،وجود داشت.

شما از چه زمانی وارد فعالیت های نظامی برای مقاومت در برابر صهیونیست ها شده اید؟

از 14.5سالگی وارد حوزه مقاومت شدم. من از خانواده ای ثروتمند در منطقه جبل لبنان بودم.پدرم تلاش داشت که مرا برای آموزش به خارج بفرستد. اما من جوابی برای نرفتن به خارج و عشق به فلسطین نداشتم زیرا خود را جزو فلسطین می دانستم.

در دوران زندان چندبار از کاری که کردید پشیمان شدید و با خود می گفتید ای کاش در آن عملیات نبودید؟

من در طول 30 سال اسارت،هیچ گاه احساس پشیمانی نکردم. حتی پیشنهاد شد نامه هایی به خانواده های کشته شدگان بنویسم و اظهار پشیمانی کنم تا در مجازاتم تخفیف دهند،اما من این کار را نکردم.

از همان لحظه اول،خبرنگاران،اسارت مرا گزارش دادند.لذا امکان کشتن من نبود زیرا،کشتن من برای اسرائیل گران تمام می شد.بنابراین به بهانه درمان شکنجه ام کردند؛ از 5گلوله ای که در بدنم داشتم،4 تا را بدون بیهوشی خارج کردند و . . . اما اصلا پشیمان نشدم.

بازجویی که تمام شد هنوزتحت درمان بودم. چند شبانه روز به شکل مصلوب نگهداری شدم. بلندگو در گوشم می گذاشتند، تا حدی که بیهوش می شدم. آبی را که سگ از آن خورده بود به من می خوراندند.این ها را در کتاب خاطرات آن زمان نوشته ام.

دادگاه هم برای شما برگزار شد؟

دادگاه صوری بود. در دادگاه خبرنگاران هم بودند. محاکمه 3ماه طول کشید و تحت پوشش کامل رسانه ای کامل بود. یادم هست در آخرین جلسه صحبتی کردم و این سند شده است. به قاضی گفتم اهمیتی ندارد که مرا به حبس ابد یا اعدام محکوم کنید و اهمیتی هم ندارد که من را محاکمه کنید. من این جا برای کاری آمدم و هدفم این است که روزی فرا برسد که ملت فلسطین به سرزمین خود بازگردد و هویت اصلی خود را بازیابد.

در آن دادگاه من به زندانی انفرادی محکوم شدم .5سال به طور متناوب انفرادی کشیدم و هر گاه بین اسرای فلسطینی بودم، طوری عمل می کردم که هر لحظه امکان داشت که دشمن ما را بکشد. آن ها هم با محکوم کردن 542ساله، یا 100سال یا 200سال در واقع در حال کشتن ما بودند.

در سال 1980 استراتژی اسارت را برای خودم تعریف کردم و آن، زندگی با عزت و مقاومت در زندان بود. به ویژه آن که «موشه دایان» وزیر جنگ اسرائیل که از 1970 تا 1974 وزیر جنگ بود گفته بود این اسرا اگر روزی آزاد شوند باید در جامعه خودشان، بی اثر، معلول و بی خاصیت باشند و توان انجام کاری را نداشته باشند.

در دوران طولانی اسارت فعالیت های خاصی هم انجام می دادید؟

ما در اسارت سعی کردیم چند کتاب به دست آوریم.حتی چند بار اعتصاب غذا کردیم.حدود 200نفر در این اعتصاب ها شهید شدند.ازسال 1982 اعتصاب را آغاز کردیم در این اعتصاب 33 روزه 4 نفر از اسرا به نام های علی حجوی، قاسم حلاوه، انیس دوله و اسحاق مراغه شهید شدند. یادم هست در آن زمان مردم فلسطین تظاهرات خیابانی بزرگی انجام می دادند. لذا دشمن به درخواست هایمان تن داد و صلیب سرخ کتاب ها را به ما داد. در نهایت توانستیم به حق خود برسیم و چند کتاب را به دست آوریم. 

از این طریق توانستیم زمان را از فرصت انتظار مرگ به فرصت مقاومت و سال های زندان را به سال های مقاومت تبدیل کنیم.درخواست های ما از سوی اسرائیل اجابت می شد.ما در اسارت جنگ و دشمن را در یک سانتی متری خود می دیدیم و عملا در اسارت جنگ را آغاز کرده بودیم. ما هیچ گاه خود را اسیر نمی دانستیم. مقاومت و خنده های ما در زندان بزرگ ترین شکنجه برای اسرائیلی ها بود. دشمن بدن های ما را شکنجه می کرد اما ما روح آن ها را سوهان می زدیم و معلوم است که ما پیروز بودیم.

ما مامور حمایت از انجمن ملی اسرای فلسطینی بودیم.سخنگوی اسیران داشتیم. در برنامه های فرهنگی شرکت می کردیم و دشمن را در زندان ها به ذلت کشیدیم.

در ابتدا اخبار خارج را نداشتیم اما بعدها در 3 نوبت بلندگوها اخبار عربی را منتشر می کرد.روزنامه ای هم به نام "انباء" که اسرائیلی ها منتشر می کردند به ما می دادند. ما این اخبار را به مسخره می گرفتیم. پس از آن موفق به ورودقاچاقی رادیو به زندان شدیم.گروهی هم به نوشتن و انتشار اخبار اقدام می کردند. من از سال 1980 رهبر اسرا بودم. ما شخص معینی نداشتیم،در حقیقت محور ما فلسطین و دشمن محوری ما هم اسرائیل بود.

به یاد دارم درسال 1992، 210 هزار نظامی اسرائیل برای کنترل مردم در خیابان های فلسطین اشغالی مستقر شدند. چون قرار بود تظاهرات بزرگی برگزار شود. این تظاهرات 19روز طول کشید و چند فلسطینی شهید شدند، البته مردم هم 3 اسیر گرفتند. پس از این اعتصاب وزارت دفاع اعلام کرد که باید درخواست های اسرا را اجابت کرد تا مردم بفهمند. پس از آن اجازه استفاده از تلویزیون و رادیو را هم به ما دادند.

اسرائیلی ها برای موجه نشان دادن خود و بیان این که دولتی دموکراتیک و منطبق با معیارهای اروپایی دارند، آزادی هایی را به ما دادند. آن ها می دانستند وقتی اعتصاب غذا شروع می شود و عده ای جان خود را از دست می دادند، فلسطینی ها برای همراهی با ما تظاهرات می کنند و کشته می دهند، این موضوع در جهان منتشر می شد و چهره واقعی اسرائیل نمایان می شد.وقتی به خواسته های ما جواب می دادند در واقع ما را دوست نداشتند.اصلا برای آن ها مهم نیست که اسیران بمیرند یا زنده بمانند. بلکه  آن ها برای حفظ آبروی خود این کارها را می کردند. آن ها از تبلیغات و رسانه ها به شدت وحشت دارند و اگر کسی رسانه ای نباشد محکوم به مرگ است.

قطعا زندان همه اش درد و رنج و شکنجه است اما می خواهم سوال متفاوتی در این مصاحبه خراسان بپرسم. خوشحال ترین روزی را که در زندان بودید به یاد دارید؟

ما در زندان،اخبار پیروزی های مقاومت را پیگیری می کردیم و بر این باور بوده و هستیم که ثمره خون شهیدان،آزادی لبنان و فلسطین از اشغال گری است.این جزو افتخارات ماست که برای اولین بار بخش هایی از لبنان با جنگ آزاد شد نه با مذاکره. من می دانستم که سید حسن همواره به فکر من بود. پس از آن که 2اسیر از اسرائیل گرفته شد شک نداشتم که لحظات آزادی من به زودی فرا می رسد. احساس شادی در آن روز را تا آخر عمر فراموش نمی کنم.آن روز من به زندانبانان گفتم به زودی آزاد خواهم شد. زیرا مردی که آزادی لبنان را رقم زده است به فکر آزادی من نیز هست.

شما به دلیل حضور طولانی در زندان های برخی از شهرهای فلسطین اشغالی اطلاعات جامع و کاملی درباره صهیونیست ها و نوع نگاه آن ها به مسائل مختلف دارید. کمی دراین باره توضیح می دهید؟

اسرائیل یک جامعه غیرمنسجم از ملت های جهان است که سعی می کند خود را منسجم نشان دهد "بن گوریون"(موسس نظام صهیونیست ها) سعی کرد برای ملت اسرائیل فرهنگی مشخص را معین کند اما به علت تناقض های مختلف در اسرائیل، نتوانست این کار را انجام دهد.در حال حاضر نیز اسرائیلی ها شاهد تبعیض زیادی هستند. شهروند درجه یک اروپایی خود را «آقای اسرائیل» می داند ،درجه دومی ها از یهودیان شرق و از دولت های عربی و اسرائیلی هستند، این ها از نظر اروپایی ها عقب مانده اند. درجه سومی ها فلسطینی های قبل از 1948 بودند اما اکنون اتیوپی ها درجه 3 هستند که در دهه 90 آمدند و فلسطینی ها درجه 4 شده اند.

به همین علت 2 مدرسه فرهنگ وجود داشت.فرهنگ اول مربوط به کسانی است که معتقدند باید جهان را تسخیر کنیم تا آن را پاک کنیم و در این راه باید اعراب را با خود همراه کنیم.این فرهنگ هواداران صلح است.فرهنگ دوم این است که اسرائیل باید در محدوده کنونی بماند و همچنین از همسایگان خود می ترسد که این یک تناقض فرهنگی در اسرائیل است، یعنی مبارزه یا مبارزه نکردن با همسایگان!

اسرائیلی ها سکولار و به سنت های قدیمی بسیار سطحی پایبند هستند.تمامی یهودیان اسرائیلی از فرهنگ صهیونیسم پیروی می کنند و فقط صهیونیست های متدین تعالیم مذهبی دارند.

حتی مذهبی هایی وجود دارند که معتقدند اسرائیل نباید تشکیل شود،اینان منتظر مسیح هستند و معتقدند که صهیونیسم باعث تاخیر در ظهور مسیح شده است. اما این واقعیت هم وجود دارد که یهودیان در هر شرایطی (البته تنها گروه اندکی که بسیار کم هستند) معتقدند که باوجود جنایاتی که اسرائیل علیه مردم جهان انجام می دهد، باید ازصهیونیسم و اسرائیل حمایت کرد. ارتش هم اکثرا سکولار هستند،یعنی حدود 75درصد سکولار و 25درصد متدین. اما اکنون این نسبت به 40درصد متدین و 60درصد سکولار تبدیل شده است.

شما با رهبر انقلاب اسلامی هم دیدار داشته اید...

بله! من برای اولین بار که رهبر ایران را دیدم از این که او اطلاعات زیادی درباره من دارد، تعجب کردم .حتی از زندگی من در زندان نیز خبر داشتند. من ایشان را دو بار دیده ام.یک بار در یکی از کنفرانس ها بود که از ایشان درخواست کردم انگشترشان را به من بدهند وایشان علاوه بر انگشتر، چفیه اشان را نیز به من دادند.آن دیدار،دیداری بسیار عاطفی بود.

شما به عنوان یکی از فعالان حال حاضر جریان مقاومت، نظرتان درباره برخی تحولات منطقه و به ویژه موضع گیری هایی که گروه هایی مانند حماس انجام می دهند چیست؟

من قبل از این که خالد مشعل از سوریه خارج شود با او دیدار داشتم و درباره برخی مسائل سیاسی با او بحث کردم. فهمیدم که حماس به اخوان المسلمین وفا دارند و اگر بنا باشد بین سوریه که به آن ها پناه داد و اخوان المسلمین که ریشه حماس است یکی را انتخاب کنند،بدون شک اخوان المسلمین را انتخاب خواهند کرد.

من بر این باورم تمام آن چه که تحت عنوان مذاکرات چند جانبه و دوجانبه با حضور آمریکا یا اسرائیل صورت می گیرد نمایشی بیش نیست.

و درباره ترکیه؟

معتقدم آنکارا تنها در گفتار مخالف اسرائیل است.اگر واقعا ترکیه با اسرائیل مخالف بود باید مانند ایران که در اولین ساعات پیروزی انقلاب،سفارت اسرائیل را بست،درعمل با اسرائیل مخالفت و قطع رابطه می کرد.

شرایط برخی انقلاب های منطقه را چگونه می بینید؟

اگر چه به نظر می رسد نهضت های بیداری اسلامی دچار انحراف شده اند اما این امیدواری وجود دارد که به زودی مردم در کشورهای اسلامی، متوجه انحرافات انقلابی شوند و به مسیر صحیح انقلاب خود بازگردند، این اتفاق ان شاءا... به زودی رخ خواهد داد.

از شما تشکر می کنیم. درپایان اگر نکته خاصی دارید بفرمایید...

اکنون ایران کشوری است قوی با مردمی مهربان و عزتمند که با وجود تنگناهای موجود در ایران، از مقاومت لبنان حمایت می کند. مردم ایران باید خود را سرافراز بدانند زیرا الگوی جهان شده اند...سرافراز باشید.




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/9/29
زمان : 10:46 صبح
گفتوگو با دانشجوی نیجریهای که به واسطه آیت الله زکزکی شیعه شد 2
نظرات ()

پس شما هیچ نماینده ای در پارلمان ندارید.
 
نه! ما نماینده نداریم. اگر هم در انتخابات شرکت می‌‌‌کردیم نمی‌‌‌توانستیم به مجلس راه پیدا کنیم. چون ما در اقلیتیم و در عمل اهل سنت به ما رای نمی دهند. فکر می‌کنم وضعیت شیعیان را به خوبی شرح داده باشم!
 
بله، ممنون. امکانش هست حالا در مورد روند شیعه شدن خودت برایم توضیح بدهی؟
 
بله، منشأ تشرف من به تشیع برادر کوچکم محمد جمیل بود. او چند سالی بود که شیعه شده بود، من هم می‌‌‌دانستم اما در این مورد با او صحبت نمی‌‌‌کردم و از او سوالی نمی پرسیدم. ما در خانه پیش از این همگی مالکی بودیم و در واقع به نوعی پیرو تصوف بودیم.
 
معذرت می خواهم حرفت را قطع می کنم. به نظر می‌‌‌رسد که اهل تصوف در مقایسه با اهل سنت وخصوصا وهابی ها انسانهای متعادلی هستند. به نظر تو این تعادل کمکی به بررسی تشیع بدون پیش قضاوت و تعصب کرده است؟
 
همینطور است، اما در سال 1999 که من به دانشگاه رفتم، تحت تاثیر دوستهای وهابی زیادی که در آنجا پیدا کردم تصوف را به کلی کنار گذاشتم. خصوصاً یکی از دوستانم که از عربستان آمده بود و در مدینه درس خوانده بود به شدت ما را تحت تاثیر خود قرار داد و مرا به وهابیت جذب کرد و من سلفی  شدم. الآن هم بسیاری از دوستان من کماکان وهابی هستند.
 
از زمانی که این دوست وهابی به ما اضافه شد، ما مرتب در جلسات مطالعه و توضیح "صحیح بخاری" او شرکت می‌‌‌کردیم. یک روز صحبت از این بود که چرا حضرا فاطمه(س) برای مطالبه حق خود نزد ابوبکر رفتند؟ می‌‌‌گفتند که این توهین به خلیفه بوده است. می گفتند که این از حرص و آز ایشان بوده که اینطور باغ فدک را مطالبه و پیگیری می‌‌‌کردند. اینجا نقطه‌‌‌ای بود که من شروع به تفکر کردم که چه‌‌‌طور می‌‌‌شود که اینها به این راحتی به دختر پیامبر حرص و طمع نسبت می‌‌‌دهند! عجیب است! کسانی که باغ را غصب کردند طمع‌‌‌کار نیستند اما او که اقدام به مطالبه حقش کرده طمع‌‌‌کار و حریص است؟
 
موضوع دیگر صحبت از اهل بیت پیامبر بود. او می‌‌‌گفت که اهل بیت واقعی پیامبر همسران ایشان بوده اند. او توضیح می‌‌‌داد که بعضی خانواده امام علی(ع) را اهل بیت می‌دانند، بعضی آل جعفر را و برخی آل عباس را و گروهی آل عقیل را. سپس در این میان تأکید می کرد شیعیان که اعتقاد دارند خانواده علی (ع) اهل بیت هستند اشتباه می‌‌‌کنند. من دوباره به فکررفتم که چرا او کاری با عقاید شافعی‌‌‌ها یا مالکی‌‌‌ها ندارد و فقط در هر موضوعی روی عقاید شیعیان تکیه می کند و آنها را غلط می‌شمارد؟
 
از همین‌جا بود که من شروع به مطالعه کردم. از آن به بعد شخصاً تمام کتاب‌هایی که آن دوست وهابی از انها صحبت کرده بود را خواندم و هم‌‌‌زمان تحقیقاتم را در مورد تشیع بیشتر کردم. البته از برادرم نمی‌‌‌پرسیدم، چون با خودم فکر می کردم که او شیعه است و فقط بهترین و بی نقص‌‌‌ترین عقاید تشیع را به من خواهد گفت. معمولاً این‌‌‌گونه است که وقتی شما پیرو آیینی هستید بهترین و جذاب ترین نکات آن را برای دیگران بازگو می‌‌‌کنید. همیشه دوستانم در حضور من به برادرم حمله می‌‌‌کردند و می‌‌‌گفتند او در حقیقت کافر است. او دائماً از علمای ما انتقاد می‌‌‌کند و نظرات آنها را رد می کند. من همیشه به آنها می‌‌‌گفتم چرا به من می‌‌‌گویید؟ چرا با خود او وارد بحث نمی‌‌‌شوید؟ این هم برایم جای سوال داشت و عجیب بود. من برادرم را می‌‌‌شناختم. ما هیچ بدی‌‌‌ای از او ندیده بودیم. همواره وقتی که دوستانم از کار برادرم یا حرف او به من شکایت می‌‌‌کردند، من نزد او می‌‌‌رفتم و از او توضیح می‌‌‌خواستم. توضیح او همیشه برایم قانع کننده بود.
 
تحقیقم را در مورد اهل بیت ادامه دادم. چون به زبان عربی چندان مسلط نیستم، تعدادی کتاب به زبان انگلیسی پیدا کردم. نویسنده یکی از آن کتاب‌‌‌ها دکتر تیجانی السماوی بود که خود مذهبش را از تسنن به تشیع تغییر داده است. در کتاب "آنگاه که هدایت شدم" او شرح می‌‌‌دهد که روابطش با تعدادی از شیعیان چگونه بوده و علت شیعه شدنش چه بوده. از اینجا بود که من شروع کردم به مقایسه آنچه که او به نام تشیع می‌‌‌گفت با کتاب‌‌‌های صحاح سته. عجیب بود! چون می‌‌‌دیدم که هر چه آنها می‌‌‌گویند در کتاب‌‌‌های حدیث ما هم وجود دارد. همین ها باعث می‌‌‌شد که من جدی تر و علاقه مند بشوم و به این نقطه برسم که لازم است تحقیق بیشتری در مورد تشیع انجام بدهم. لازم بود که قدم به قدم جلو بروم و مطمئن شوم که این (تشیع) آن راهی است که باید رفت.
 
در مورد دوازده امام، فهمیدم که در حالی که اهل سنت عقیده دارند که پس از پیامبر(ص) تنها چهار خلیفه یعنی ابوبکر، عمر، عثمان و علی (ع) بوده‌اند، شیعیان به دوازده امام اعتقاد دارند که یکی پس از دیگری از زمان وفات پیامبر(ص) آمده اند. من در صحیح بخاری حدیثی پیدا کردم که از قول پیامبر (ص) نقل می کرد که اسلام کامل نمی‌‌‌شود مگر اینکه دوازده امیر پس از من بیایند. در حدیث دیگری دیدم که هم ایشان فرمایش مشابهی داشتند با این تفاوت که تاکید کرده بودند که آنها همگی از قریش هستند. این در حالی بود که در منابع اهل سنت هیچ حدیث مشابهی با تاکید بر چهار نفر بودن خلفاء ذکر نشده است. جالب بود! از آنها پرسیدم که پس شما چرا اینقدر روی چهار خلیفه تاکید دارید؟
 
دوباره روی اهل بیت پیامبر متمرکز شدم تا اینکه در کتاب "صحیح مسلم" حدیثی را پیدا کردم که شیعیان به ان حدیث کساء می‌‌‌گویند. در این حدیث جریان کاملاً روشن است. فاطمه (س) به پیامبر وارد می‌‌‌شود، پیامبر او را به نشستن زیر عبای خود دعوت می‌‌‌کنند، همین اتفاق برای حسنین (ع) و امام علی (ع) می‌‌‌افتد. در اینجا ام سلمه، همسر پیامبر (ص)، می‌‌‌پرسد که ای رسول خدا آیا من هم می‌‌‌توانم وارد شوم، پیامبر می‌‌‌فرماید "مکانکِ، مکانکِ" یعنی در جای خودت بمان! بعد می‌‌‌فرماید: پروردگارا، اینها اهل بیت من هستند. من تفسیرهای گوناگونی از اهل سنت دیدم که همگی این حدیث را نقل کرده اند. اما آنها این [حدیث را] نادیده می‌‌‌گیرند. نمی دانم چرا! واقعاً نمی‌‌‌فهمم چرا! 
 
به نظر من وقتی کسی بخواهد راه هدایت را پیدا کند و حق را پیدا کند و بپذیرد، آن را پیدا خواهد کرد و حق خودش را به او نشان خواهد داد. اما نمی‌‌‌دانم چرا برخی مردم اینجا و آنجا، نمی‌‌‌خواهند ببینند. در عوض تبلیغات زیادی می‌‌‌کنند و به مردم هشدار می‌‌‌دهند که با شیعیان هم‌‌‌نشین نشوید، گمراهتان می‌‌‌کنند، آنها خیلی باهوشند و بلدند چه‌‌‌طور صحبت کنند. یعنی چه بلدند چه طور صحبت کنند؟ به نظر من حقیقت حقیقت است، هر طور که از آن صحبت کنی آدم ها را جذب می‌‌‌کند. برای همین است که آنها می‌‌‌گویند هرگز با ما حتی صحبت نکنند، هرگز!
 
کار تحقیقی بعدی من روی موضوع کربلا بود. بازدر کتاب‌‌‌های اهل سنت روایتی را پیدا کردم که مطابق آن جبرئیل به پیامبر(ص) خبر می‌‌‌دهد که نوه‌‌‌ ایشان حسین (ع) به دست مردم خودشان کشته خواهد شد و پیامبر (ص) هم این جریان را برای ام سلمه تعریف می کنند. جالب اینجاست که همه اینها در کتابهای اهل سنت وجود دارند.
 
با یافتن و روبرو شدن با اینگونه حقایق بود که من به مرور معتقد به تشیع شدم و رسماً شیعه شدم و تمامی اعمالم را مطابق فقه شیعه انجام دادم. از این زمان مرحله‌‌‌ی جدیدی از ارتباط‌های من با دوستانم شروع شد. یک روز مشغول وضو گرفتن بودم که یکی از دوستان وهابی‌‌‌ام آمد و از من پرسید که چرا اینطور وضو می‌‌‌گیرم و فقط مسح می‌‌‌کشم. من در جوابش توضیح دادم که خیلی ساده است برای اینکه اگر به قرآن رجوع کنی خواهی دید که قرآن در مورد وضو گرفتن به مسح کردن فرمان داده است. لزومی ندارد که شما به این طرف و آن طرف مراجعه کنید و بگویید که فلان حدیث و بهمان حدیث به ما می‌‌‌گویند که باید دست و پایمان را بشوییم. پیامبر فرموده که هرگاه گفتاری از من شنیدید که با قرآن تطبیق نمی‌‌‌کرد، آن گفتار من نیست. این روش شستن پا با قرآن در تناقض است، پس نمی‌‌‌تواند گفتار پیامبر باشد. دوستم خیره به من ماند و رفت.
 
من حتی کسانی را می‌‌‌شناسم که این حرف‌‌‌ها را پذیرفتند و بدون اینکه اعلام کنند، در خفا مطابق احکام تشیع زندگی می‌‌‌کنند. به این علت اعلام نمی‌‌‌کنند که می‌‌‌دانند که توسط اطرافیان و حتی خانواده‌‌‌شان تحت فشار قرار می‌‌‌گیرند و منزوی می‌‌‌شوند. [در نیجریه] تبلیغات فراوانی می‌‌‌کنند که اگر کسی شیعه شود باعث دردسر و در خطر افتادن خانواده می‌‌‌شود. البته در حال حاضر وضع بهتر شده، الآن تعداد بیشتری از شیعیان نیجریه برای تحصیل و تحقیق در مورد تشیع به ایران می‌‌‌روند و این خود باعث شناخت بیشتر تشیع در نیجریه می‌‌‌شود. نتیجه آن کم شدن بغض نسبت به تشیع میان مردم نیجریه است.
 
عنصر دیگری که به گرایش مردم نیجریه به تشیع کمک کرده این است که اکثر مسلمانان نیجریه مالکی  هستند. احکام مالکی‌‌‌ها بسیار به شیعیان جعفری نزدیک است: به عنوان مثال آنها هنگام نماز دستانشان را نمی‌‌‌بندند، مانند وهابی‌‌‌ها در نماز جماعت اصرار ندارند که انگشتان پاهای مأمومین به یکدیگر بچسبند و برای سجده مقید هستند که یا بر روی زمین یا بر روی فرشی سجده کنند که با الیاف طبیعی بافته شده باشد. نکته دیگردر مورد آنان این است که بیشتر مالکی‌‌‌ها صوفی هستند اصولاً صوفی‌‌‌ها با تشیع مشکلی ندارند.
 
گفتی که بیشتر مسلمانان نیجریه مالکی هستند، در این صورت بدنه حکومت چه مذهبی دارند؟
 
حکومت در دست سلفی‌‌‌هاست و آنها با آمریکا و عربستان متحد هستند.
 
عجیب است! در بسیاری از کشورهای اسلامی همین مشکل را داریم، گروهی که در اقلیت مذهبی قرار دارند، بر کل کشور حکومت می‌‌‌کنند.
 
بله، آنها می‌‌‌دانند کشورها را چطور اداره کنند. برای اینکه حکومت کنند ابایی از کشتن یا هر کار دیگری ندارند. ما این چیزها را دیده ایم! آنها هر کس را که لازم باشد می‌‌‌کشند تا خود بمانند. حمله می‌‌‌کنند، وارد خانه‌‌‌ها می‌‌‌شوند، دستگیر می‌‌‌کنند. آنها به حکومت حریص‌‌‌اند... بگذریم...
 
رابطه‌‌‌ات با خانواده‌‌‌ات چگونه است؟
 
در حال حاضر رابطه‌‌‌ام با خانواده بسیار خوب است. آنها می‌‌‌دانند من و برادرم شیعه هستیم و برادر کوچک‌ترمان که دانشجوست هم اخیراً شیعه شده است. مادربزرگمان هم سال گذشته، در حالی که شیعه بود فوت کرد. ما برای او روایت‌‌‌هایی از شهادت حضرت فاطمه (س) و عاشورا و زندگی امامان تعریف می‌‌‌کردیم و همین باعث گرایش او به تشیع شد. او روز عاشورا بیرون می‌‌‌آمد و مردمی که مشغول عزاداری بودند را تماشا می‌‌‌کرد. همین اتفاق برای دیگر مسلمانان نیز می‌‌‌افتد. آنها با کنجکاوی به خیابان می‌‌‌آیند و مراسم بزرگداشت عاشورا و میلاد پیامبر (ص) و روز قدس را تماشا می‌‌‌کنند و از ما در مورد جزئیات کارهایی که می‌‌‌کنیم می‌‌‌پرسند. مثلاً در روز عاشورا می‌‌‌پرسند چرا سیاه پوشیدید؟ چرا این کارها را می‌‌‌کنید؟ اینها چه هستند که بلند کرده اید؟ ما هم البته برای آنها توضیح می‌‌‌دهیم، پوسترها و برگه‌‌‌هایی را چاپ می‌‌‌کنیم و میان آنها توزیع می‌‌‌کنیم. نتیجه این است که الآن اکثر مسلمانان نیجریه در مورد واقعه کربلا آگاهند و بسیاری از آنها حتی به آنچه که در کربلا واقع شده، باور دارند. در حال حاضر در هر شهر بزرگ و کوچکی که بروی لااقل نشانه ای از عزاداری عاشورا خواهی دید.
 
چند سال پیش یکی از علمای اهل سنت در شهر ما به همراه گروهی از شاگردانش مشغول تماشا کردن مراسم عزاداری ما بودند. ما صحنه وقایع عاشورا را با اسب‌‌‌ها و مردان جنگی و شمشیرها (مانند تعزیه‌‌‌ی ایرانی) بازسازی کرده بودیم. یکی از شاگردان از استاد خود پرسیده بود که آیا واقعیت دارد که مسلمانان نوه‌‌‌ی پیامبرمان را در این روز این‌‌‌گونه کشته‌‌‌اند؟ استاد به گریه می‌‌‌افتد و تایید می‌‌‌کند. شاگرد با تعجب می‌‌‌پرسد: یعنی اینها درست می‌‌‌گویند؟ استاد دوباره تصدیق می‌‌‌کند. شاگرد می‌‌‌پرسد: پس چرا ما به آنها ملحق نمی‌‌‌شویم؟ چرا ما همراهشان عزاداری نمی‌‌‌کنیم؟! استاد جواب نمی‌‌‌دهد و سکوت می‌‌‌کند. یکی دیگر از علمای اهل سنت را می‌‌‌شناسم که مالکی و صوفی است. او حتی خود ماجرای واقعه عاشورا را برای شاگردان و مستمعینش می‌‌‌خواند و تعریف و تفسیر می‌‌‌کند. وهابی‌‌‌ها و سلفی‌‌‌ها چندان دل خوشی از او ندارند و پشت سرش نماز نمی‌‌‌خوانند. سلفی‌‌‌های مسجد خود را دارند و پشت سر صوفی‌‌‌ها نماز نمی‌‌‌خوانند. آنها صوفی‌‌‌ها را کافر می‌‌‌دانند. شیعیان را کافر می‌‌‌دانند. خلاصه اگر عقاید آنها را باور نداشته باشی کافری!
 
رابطه‌‌‌ شیعیان نیجریه با امام مهدی (عج) چگونه است؟
 
شیعیان نیجریه در این مورد مانند همه شیعیان دیگر نقاط جهان اعتقاد دارند و رفتار می‌‌‌کنند. ما همه باور داریم که امام پس از غیبت کوتاه اولیه، الآن در غیبت بلند خود هستند. ما هر روز بعد از تمامی پنج نمازمان، در سجده شکر برای آمدن امام مهدی دعا می‌‌‌کنیم.
 
چه دعایی است؟ به عربی می‌‌‌خوانید؟
 
دعایی است که در مفاتیح آمده و به زبان عربی است. اما من آن را حفظ نیستم. گفته‌‌‌اند که می‌‌‌توانیم به زبان خودمان نیز بخوانیمش. همچنین در صلواتمان می‌‌‌گوییم "اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم" که این هم دعایی است برای امدن امام مهدی. ما غدیر را نیز جشن می‌‌‌گیریم. لباس نو می‌‌‌خریم. جمع می‌‌‌شویم. اطعام می‌‌‌کنیم. نماز می‌‌‌خوانیم. به دیدار هم می‌‌‌رویم، به هم تبریک می‌‌‌گوییم و برای هم دعا می‌‌‌کنیم و یکدیگر را برادر و خواهر صدا می‌‌‌زنیم. جالبه در آن روز هیچکس اسم دیگری را صدا نمی زند و همه یکدیگر را برادر و خواهر خطاب می‌‌‌کنند.
 
شما به خاطر اینکه خودتان شیعه شده‌‌‌اید و به خاطر شرایط و سختی‌‌‌هایی که از سر گذرانده‌‌‌اید، احتمالاً بیش از هر کسی قدر نعمتی که در اختیارتان هست را می‌‌‌دانید. برای شکر این نعمت و تداوم آن چه کارهایی می‌‌‌کنید؟
 
ما شیعیان نیجریه فعالیت‌‌‌های متنوعی را برای تداوم تشیع‌‌‌مان انجام می‌‌‌دهیم. مثلاً شنبه‌‌‌ی هر هفته ما جلسه‌‌‌ای به نام "تعلیم" داریم. در این "تعلیم" یاد می‌‌‌گیریم که چگونه عبادت کنیم و چگونه وظایفمان را به عنوان شیعه انجام دهیم. معمولاً محتوای این جلسات کلی و برای عموم است. اگر کسی بخواهد جزئیات بیشتر یاد بگیرد به "مدرسه" می‌‌‌رود یا اینکه شخصا از شیخ می‌‌‌پرسد. اما اصل موضوع این است که در هر شهر شیعیان یک مسجد اصلی دارند که روزهای شنبه همگی در آن جمع می‌‌‌شوند و از احکام و تکالیف خود و حتی از تحلیل شرایط جهانی آگاه می‌‌‌شوند و در آنجا یکدیگر را می-بینند. این باعث شده که تک تک شیعیان نیجریه کاملاً در جریان آنچه که در دنیا می‌‌‌گذرد هستند، از فلسطین و ایران گرفته تا عربستان و افغانستان و پاکستان. بدون خبر داشتن از دنیا نمی‌‌‌توانیم به درستی بفهمیم که تکلیف‌‌‌‌‌‌مان چیست. ببین! همین که ما پایمان را از کشورمان بیرون گذاشتیم چه‌‌‌قدر دیدمان نسبت اسلام و تشیع وسعت پیدا کرده‌‌‌ است.
 
برای ما زنده‌‌‌ترین بخش جامعه شیعیان و آنچه که باعث ادامه حیات تشیع می‌‌‌شود جوانان هستند. به نظر من در نیجریه و ایران باید برای جوان‌‌‌ها کار کرد. ما تشکل‌‌‌هایی داریم که همگی به صورت داوطلب تنها برای خدمت به دین‌‌‌مان در آنها عضو هستیم. جوان‌‌‌ها در ایران هم ‌‌‌می‌‌‌توانند جدا از کارهایی که دولت برای آنها می‌‌‌کند، گروه‌‌‌های داوطلبی تشکیل دهند و با مایه گذاشتن از خودشان در راه خدا، به مردم و جامعه در مورد آنچه که در دنیا می‌‌‌گذرد و حقایقی که در حال اتفاق افتادن است آگاهی دهند. به این ترتیب مردم با حقایق تشیع و چالش‌‌‌هایی که پیش روی او هست، آشنا می‌‌‌شوند. تنها با قربانی کردن و فداکاری است که می‌‌‌توان پیام تشیع را گسترش داد. 
 
برای من عجیب است که در حالی که ما در کشورمان داریم به مردم آنچه که از ایران یاد گرفتیم را تعلیم می‌‌‌دهیم و معارف شیعه را با ارجاع به ایران تبلیغ می‌‌‌کنیم، بعضی ایرانی‌‌‌ها را اینجا می‌‌‌بینیم و برایمان سوال پیش می‌‌‌آید که آیا اینها مسلمانند! خانم‌‌‌هایی که حجاب ندارند و شرایطی که خودت بهتر از من می‌‌‌دانی. حالا فکرش را بکن که کسانی باشند که به او بگوید که مسلمانان و شیعیانی هستند که به تو به عنوان یک ایرانی شیعه نگاه می‌‌‌کنند و می‌‌‌خواهند از ایرانی‌‌‌ها الگو بگیرند. پس تو مسئولی! اگر تو درست باشی، آنها نیز با الگو قرار دادن تو درست می‌‌‌شوند. البته من می‌‌‌فهمم که در هر کشوری کسانی هستند که طور دیگری رفتار می‌‌‌کنند و فکر می‌‌‌کنند. آنها چون در ایران به خاطر قوانین نمی‌‌‌توانند بعضی کارها را بکنند سعی می‌‌‌کنند از کشورخارج شوند تا آن کارها را بکنند! روشن است که آنها تحت تاثیر انگلیسی‌‌‌ها، آمریکایی‌‌‌ها و دیگر غربی‌‌‌ها هستند. علیرغم اینها اگر یک گروه جوانان داوطلب خالص و بی-چشم‌‌‌داشت وجود داشته باشد به نظر من آنها می توانند تاثیرگذار باشند. آنها باید مهربان و بدون پیش قضاوت باشند.
 
خود تو اینجا در مالزی، چه‌‌‌گونه با افرادی با مذاهب و ادیان متفاوت ارتباط برقرار می‌‌‌کنی؟
 
مختار: من در ارتباط با افراد، هنگامی که با کسی گفتگو می‌‌‌کنم بعد از چند دقیقه می‌‌‌توانم بفهمم که احتمالاً علایق و عقایدش چگونه است. اگر احساس کنم که ذهنش مشغول است و آماده پذیرش نیست، با او وارد گفتگو و صحبت از عقایدم نمی‌‌‌شوم. چون احساس می‌‌‌کنم تاثیر خاصی ندارد. گاهی اوقات می‌‌‌بینم که آنها شروع می‌‌‌کنند به محکوم کردن شیعه و بد گفتن از تشیع. با آنها وارد گفتگو نمی‌‌‌شوم. چون آنها از قبل تصمیم‌‌‌شان را گرفته‌‌‌اند و قضاوت‌‌‌شان را کرده‌‌‌اند. اما موقعیتی پیش می‌‌‌آید که شما می‌‌‌آیی و از من سوالی می‌‌‌پرسی. من با اشتیاق جواب می‌‌‌دهم. چون می‌‌‌دانم که دغدغه دانستن داری. می‌خواهی بشنوی.
 
یک روز در مسجد دانشگاه یکی آمد و از من پرسید چرا روی دستم سجده می‌‌‌کنم. من برایش توضیح دادم که ما باید بر خاک سجده کنیم، اگر خاک نبود بر چیزهایی که از خاک درست شده‌‌‌اند یا بر زیرانداز بافته شده از الیاف طبیعی. در هر مرحله از او تایید می‌‌‌گرفتم که اینکه حرف من از سنت پیامبر (ص) است، را قبول دارد. او تایید می‌‌‌کرد. او می‌‌‌گفت این فرش‌‌‌ها هم از کتان است. گفتم از کتان نیست، الیاف این فرش‌‌‌ها مصنوعی است! کاشی و موزائیک هم همینطور. درست است که اصلشان خاک است اما فرآیندی که روی آنها انجام شده و حرارتی که دیده‌‌‌اند دیگر آنها را از حالت طبیعی‌‌‌شان خارج کرده است. اما در عوض دست من بخشی از بدنم است و من فرزند آدم (ع) هستم که خداوند او را از خاک آفرید. پس وقتی سرم را روی دستم می‌‌‌گذارم مثل این است که بر خاک سجده کرده‌‌‌ام. او در جواب گفت که موافق است که بر خاک باید سجده کرد ولی نمی‌‌‌تواند بپذیرد که می‌‌‌شود بر دست نیز سجده کرد. می‌‌‌گفت اگر این‌‌‌طور است بنشین و دستت را بگذار روی پیشانی‌‌‌ات. گفتم برای سجده باید بدن را حرکت دهیم، این حالتی که تو می‌‌‌گویی که اصلاًسجده نیست. 
 
خلاصه بیشتر از نیم ساعت با هم گفتگو کردیم. او از من پرسید که پیرو چه مذهبی هستم. من در جوابش گفتم مذهب جعفری. او نمی‌‌‌دانست جعفری چیست (و این باعث شد که مقاومتش در مقابل شیعه، مانع شنوایی اش نشود) به او گفتم برو تحقیق کن ببین مذهب جعفری چیست. می‌‌‌دانستم اگر بگویم شیعه هستم می‌‌‌خواهد شروع به جدل کند و من تمایلی به بحث و جدل نداشتم. نکته‌‌‌ی دیگری نیز به او گفتم: پیشنهاد دادم برود در کتاب‌‌‌های مذهب مالکی جستجو کند و ببیند که نظر فقه مالکی نیز مانند آن چیزی است که من گفتم و ببیند که این حکم منحصر به "جعفری"ها نیست. او تشکر کرد و گفت که حتماً می‌‌‌رود و تحقیق می‌‌‌کند و با روی خوش از هم جدا شدیم.
 
البته هنگامی که در محیط زندگی، افراد مختلف از مذاهب مختلف حضور داشته باشند گاهی باید تقیه کرد. در نیجریه افراد بسیار متعصبی هستند که شستشوی مغزی شده‌‌‌اند. آنها در مورد ما بسیار بد فکر می‌‌‌کنند. مثلاً تصور می‌‌‌کنند که ما در پایان نماز با سه بار بالا و پایین بردن دستمان سه خلیفه اول را لعن می‌‌‌کنیم. این تصور در حالی که ما فقط تکبیر می‌‌‌گوییم شگفت انگیز است! در این شرایط که ما می‌‌‌دانیم گوش شنوایی برای توضیح و شفاف‌‌‌سازی وجود ندارد، دیگر دستمان را بالا و پایین نمی‌‌‌بریم و فقط الله‌اکبر می‌‌‌گوییم.
 
اما مثلاً در میان دوستان غیر شیعه‌‌‌ام در نیجریه من به راحتی تمامی آداب و احکام را رعایت می‌‌‌کنم. چراکه به راحتی می‌‌‌توانم با آنها صحبت کنم و توضیح دهم. جالب است که بدانی که از وقتی من شیعه شده‌‌‌ام آنها به مرور از وهابی‌‌‌گری افراطی دست کشیده اند و الآن کمی متعادل شده‌‌‌اند. به خاطر اینکه از من جز خوبی و مهربانی ندیده‌‌‌اند و طبیعتاً جذب شده‌‌‌اند. آنها کاملاً به من اعتماد دارند. برای کارهای‌‌‌شان با من مشورت می‌‌‌کنند. حتی الآن که در مالزی هستم با من تماس می‌‌‌گیرند و مشورت می‌‌‌کنند. در مقابل هر گاه مشکلی داشته باشند، من با پولم یا توانم به آنها کمک می‌‌‌کنم. آنها بیش از هر زمان دیگری به من احترام می‌‌‌گذارند و اعتماد می‌‌‌کنند. حتی وقتی بعضی از وهابی‌‌‌ها به من حمله می‌‌‌کنند آنها مدافع من هستند. ما می‌‌‌دانیم که امام علی (ع) هم با این طور افراد چگونه رفتار می‌‌‌کرد.
 
خیلی ممنونم. هر بار که با هم صحبت می‌‌‌کنیم، من با خود فکر می‌‌‌کنم که شما شیعیان نیجریه که این‌‌‌گونه تلاش می‌‌‌کنید و ایستاده‌‌‌اید، از منتظران واقعی امام مهدی (عج) هستید.
 
خوب شد گفتی! در مورد انتظار باید بگویم که ما یک مدرسه داریم که بچه‌‌‌هایی که به آن‌‌‌جا می‌‌‌روند با این فرض می‌‌‌روند یا فرستاده‌‌‌ می‌‌‌شوند که می‌‌‌خواهند خود را برای یاری امام مهدی آماده کنند. آنها وارد "جیش المهدی" می‌‌‌شوند. به آنها گفته می‌‌‌شود که شما برای اینکه برای آمدن امام آماده باشید نباید فقط بخورید و بخوابید! باید از هر جهت، جسمی، فکری، علمی، اعتقادی و ایمانی خود را آماده کنید. و حتی باید بعضی وقت‌‌‌ها باید به خود سختی بدهید و خود را گرسنه نگاه دارید تا قوی شوید. بله. البته! همه می‌‌‌دانند، ما منتظر امام مهدی(عج) هستیم.
 
از گفتگوی صمیمی و صریح و صادقانه‌‌‌ات ممنونم.



نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/9/29
زمان : 10:45 صبح
گفتوگو با دانشجوی نیجریهای که به واسطه آیت الله زکزکی شیعه شد 1
نظرات ()

حتی کسانی که تحت تاثیر تبلیغات ذهنیت خوبی نسبت به شیعیان ندارند، می‌‌‌گویند که عجیب است که فلان کس خیلی آدم خوبی است و شیعه نیز هست. همین روند به مرور ذهنیت آنها را اصلاح می‌‌‌کند. یک بار کسی به من گفت که تو آدم مهربان و محترم و خوبی هستی، چه طور شیعه هم هستی؟! من در جوابش گفتم که این تشیع است که مرا خوب کرده.

حتی کسانی که تحت تاثیر تبلیغات ذهنیت خوبی نسبت به شیعیان ندارند، می‌‌‌گویند که عجیب است که فلان کس خیلی آدم خوبی است و شیعه نیز هست. همین روند به مرور ذهنیت آنها را اصلاح می‌‌‌کند. یک بار کسی به من گفت که تو آدم مهربان و محترم و خوبی هستی، چه طور شیعه هم هستی؟! من در جوابش گفتم که این تشیع است که مرا خوب کرده.
گروه بین‌الملل رجانیوز - حنیف‌رضا جابری‌پور:بیش از سه سال پیش زمانی که در مالزی دانشجو بودم، با جوانی برخورد کردم که او نیز در یکی از دانشگاه‌‌‌های کوالالامپور تحصیل می‌‌‌کرد. یک روز در نماز جماعت کنار یکدیگر قرار گرفتیم و هر دو متوجه شدیم که نحوه ایستادن و قرار دادن دستهایمان شبیه یکدیگر است. بعد از نماز با هم دست دادیم و مشغول گفتگو شدیم. بعد از چند دقیقه متوجه شدم که از ماجرایی حرف می‌‌‌زند که من هیچ اطلاعی از آن ندارم. صفای باطن و صداقت گفتارش جذبم کرد و موجب شد تا از او درخواست کنم که گفتگوی مفصل تری داشته باشیم و من آن را ضبط کنم. متن زیر پیاده شده ترجمه این گفتگو است که اکنون پس از بیش از سه سال مرا به خود فراخوانده و شرایط امروز نیجریه مرا بر آن داشت تا برای انتشار آن قدمی بردارم. 
 
معمولا اینگونه است که ما جذب گفتگوهایی می شویم که مصاحبه شونده یا فردی سرشناس باشد یا تحلیل گری متخصص. متن زیر گفتگویی است با یک دانشجوی گمنام که در فن تحلیل صاحب تخصص نیست. او یکی از تازه شیعه های نیجریه است که آنچه که در آن دیار گذشته را با گوشت و پوست لمس کرده. این ویژگی باعث می شود تا او موضوع را از زاویه ای شرح دهد که احتمالا تحلیل گران مسایل آفریقا آن را اینگونه ندیده اند. بیان او ساده و بی آلایش و خالی از ملاحظات و ظرایف و پیچیدگی های سیاستمداران است. لذا کل گفتگو را بدون هرگونه دخل و تصرف و تغییر پیاده و ترجمه کرده‌ام.
 
امروز نمی‌‌‌دانم مختار کجاست و چه می‌‌‌کند. اگر سالم و در قید حیات است برایش آرزوی طول عمر و عزتمندی دارم و اگر همراه صدها هموطنش بر خاک افتاده از خداوند می‌‌‌خواهم با سالار شهیدان همنشینش بفرماید. (آذرماه 94)
 
***
 
بسم‌الله الرحمن الرحیم، خوشحالم که امکان این گفتگو فراهم شد و از تو ممنونم که به اینجا آمدی و این زمان را اختصاص دادی. من در مورد سه موضوع اصلی کنجکاوم که از تو بشنوم. یکی شخص یا جریانی که عامل اصلی حرکت شیعی در نیجریه بوده و دیگری داستان گرایش خودت به این مذهب و دیگری چالش ها و برخورد هایی که با دوستان قدیمی، خانواده و دیگر افراد اهل سنت داشتی و داری. خواهش می کنم از هر جا که مناسب می‌‌‌دانی شروع کن، من هر جا سوالی داشتم می پرسم.
 
مختار: بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آل محمد، شخصی که می خواهم درباره او صحبت کنم ابراهیم یعقوب زکزاکی است. همزمان با انقلاب ایران در سال 1979 او دانشجوی رشته اقتصاد در یکی از دانشگاه‌های نیجریه و رئیس انجمن دانشجویان مسلمان آنجا بود. در آن زمان هر دانشگاهی یک انجمن دانشجویان مسلمان داشته که تمامی آن انجمن ها با یکدیگر مرتبط بودند و زکزاکی رئیس گروه مرکزی و به عبارتی منتخب تمامی آن انجمن ها بود و در حقیقت رهبر تمام آن گروه ها بود. در آن زمان اخبار انقلاب ایران در تمام دنیا پخش می شد و همه خبردار شده بودند که یک انقلاب به نام اسلام در ایران در حال وقوع است.
 
در اینجا بود که نمایندگان انجمن دانشجویان مسلمان به این فکر افتادند که ما باید یک نماینده داشته باشیم که به ایران برود و از طرف دانشجویان مسلمان نیجریه شاهد این انقلاب باشد. دانشجویان از میان خودشان پول جمع کردند و ابراهیم یعقوب زکزاکی را به نمایندگی از جامعه اسلامی نیجریه به ایران فرستادند. در خلال این سفر بود که او با تشیع آشنا شد و با علما و محققان شیعی گفتگوکرد و تمامی اطلاعات لازم در مورد تشیع را کسب کرد و با حقایقی تازه از باورهای شیعی روبرو شد. اودر حالی به نیجریه برگشت که آدم جدیدی بود با اهداف جدید و باورهایی جدید. او با تعداد بسیار زیادی از پوستر های آیت الله خمینی به نیجریه برگشت و آنها را میان مردم توزیع کرد. در آن زمان بسیاری از مردم از آنچه که در جریان انقلاب ایران اتفاق افتاده بود خوشحال بودند و فکر می کردند از این راه است که همه دنیا می تواند تغییر کند. در آن زمان افکار زکزاکی به حدی سریع میان مسلمانان در حال پخش شدن بود که وارد هر خانه‌ای که می شدی از او صحبت بود و نشانه‌اش هم تصویری بود از آیت‌الله خمینی.
 
همزمان با این گسترش، دولت عربستان فعال شد. آنها به محض اینکه متوجه شدند زکزاکی طرفدار پیدا کرده و مورد توجه جامعه مسلمانان نیجریه قرار گرفته، در رسانه ها به او حمله کردند، از گروهی از دانشجویان برای تحصیل در وهابیت حمایت مالی کردند. آنها به سرعت کتاب هایی با مضامین حمله به تشیع منتشر کردند. برای مثال شایع کردند که شیعیان معتقدند که جبرئیل [امین] خیانت کرده و به جای وحی به علی(ع) به محمد(ص) وحی کرده است. آنها حکم بر کافر بودن شیعیان می‌‌‌دادند و ادعا می‌‌‌کردند که شیعیان به کامل بودن قرآن اعتقاد ندارند. آنها تعداد زیادی کتاب، مجله، نوارهای صوتی و تصویری منتشر کردند تا عموم مردم را نسبت به تشیع بدبین کنند. همه اینها در حالی بود که زکزاکی در بدو بازگشت از ایران، در معرفی باورهای جدید خود نامی از تشیع نمی برد و همه حرف ها و دعوت هایش را تحت عنوان "برادری اسلامی"  مطرح می‌‌‌کرد.
 
"برادری اسلامی" به سرعت در میان مسلمانان ریشه دواند و پرطرفدار شد. دولت نظامی نیجریه از همان دهه هشتاد (میلادی) بارها او را دستگیر کرد. او دو سال دستگیر بود، آزاد شد، مجدد دستگیر شد، یک سال زندانی بود، آزاد شد، دوباره به مدت سه سال دستگیر شد... در زندان شکنجه می شد تا حرف-های پیشین خود را نقض کند. هوادارانش که برای آزادی او تظاهرات می کردند به راحتی توسط نیروهای نظامی و پلیس کشته می‌‌‌شدند. در اینجا اعلام هوشمندانه آخرین جمعه ماه رمضان توسط آیت‌الله خمینی به عنوان روز قدس خیلی موثر واقع شد. این راهپیمایی که تا همین امسال هر ساله در نیجریه برگزار شده، در آن زمان بسیار جدی توسط هواداران زکزاکی برگزار می‌‌‌شد و البته هر بار توسط نیروهای نظامی سرکوب می شد. آنها مقابل مردم می‌ایستادند و شلیک می‌‌‌کردند. پیروان زکزاکی که می‌‌‌دانستند راه پیروزی همین است ادامه می دادند.
 
جریان دیگری که در این میان پیش آمد از این قرار بود که به مرور زمان توجه افراد به این نکته جلب شد که عناصر تبلیغی زکزاکی عمدتا معارف شیعی است و فقط تحت نام برادری اسلامی مطرح می شود. در این زمان سران گروه های برداری اسلامی گرد هم جمع شدند و صراحتا از زکزاکی پرسیدند که آیا تو مبلغ تشیع هستی و خودت را شیعه می دانی؟ در این زمان بود که او علنا تصدیق کرد که خود شیعه است و آنچه را تبلیغ می کند تشیع است و اعلام کرد که او تشیع را به عنوان باور راستینی می شناسد که پایه اش را پیامبر (ص) گذاشته اند و توسط امام علی (ع) ادامه پیدا کرده است.
 
- پس از چند سال از بازگشت او به نیجریه این اتفاق افتاد؟
 
تقریبا ده سال بعد از بازگشتن به نیجریه.
 
این یادآور دعوت علنی پیامبر (ص) پس از سه سال دعوت در خفی است.
 
درست است. در این زمان هواداران او دو دسته شدند. گروهی گفتند که این مرد مروج تشیع است و ما هرگز از او پیروی نخواهیم کرد و او دیگر نمی‌تواند رهبر ما باشد. این باعث شد که برادران اسلامی به دو دسته تقسیم بشوند. گروهی جدا شدند و گروهی به حمایت از او ادامه دادند. گروهی که از او جدا شدند مورد حمایت عربستان سعودی قرار گرفتند و از آن پس به شدت به حمله به او پرداختند. از آن به بعد اگر تو شیعه بودی دیگر نمی توانستی شغل دولتی داشته باشی. تمام کسانی که شغل دولتی داشتند از کار خود کنار گذاشته شدند. زندگی برایشان سخت شد و درآمدشان کاهش پیدا کرد. بعضی از آنها به کسب و کار پرداختند و بعضی برای ادامه زندگی مجبور به کارگری شدند. چه می‌‌‌شد کرد! حکومت نظامی بود و تمام قدرت را در دست داشت و با مخالفانش هر چه می‌‌‌خواست می‌‌‌کرد. اما به خاطر آگاهی‌‌‌ای که به وجود آمده بود، تشیع به رشد خود در نیجریه ادامه داد.
 
در ادامه گروهی از پیروان زکزاکی دست به تحقیق زدند. آنها می‌‌‌گفتند اگر هر آنچه که او می گوید درست است و عقاید شیعی را می توان حتی از کتاب های اهل سنت استخراج کرد، چرا نرویم و با چشم خود نبینیم؟ علاوه بر آن اگر واقعا اینطور باشد، چه حجتی از این قاطع تر در گفتگو با سنی ها؟ حال گروه های مختلفی مشغول به مطالعه و تحقیق و بررسی ریشه های تشیع شدند و حتی گروهی از آنان به ایران سفر کردند و معارف شیعی را در آنجا مستقیما فراگرفتند. به نیجریه بازگشتند و اعلام کردند که این مرد (زکزاکی) درست می گوید. تشیع دین دیگری نیست و عین اسلام است و اسناد عقاید شیعه در کتاب‌های اهل سنت موجود است، خصوصاً "صحاح سته"  که مجموعه ایست از مهم ترین کتاب های اهل سنت. 
 
با بازگشت این گروه قدرت تبلیغی شیعیان نیجریه افزایش پیدا کرد، اما دولت تا به امروز به آنها اجازه داشتن حتی یک رسانه خصوصی مستقل را نداده است. البته خوشبختانه آنها اجازه‌‌‌ی انتشار یک مجله را داده اند. اگر در اینترنت جستجو کنی می توانی نامش را پیدا کنی: "المیزان" . این مجله سهم زیادی در اگاهی بخشی به شیعیان نیجریه داشت. اما همین مجله هم در بعضی از دوران تحمل نمی‌‌‌شد. در زمان یکی از رئیس جمهورهای نیجریه به نام "ژنرال ثانی آباچا"  مجله المیزان زیر ذره بین قرار گرفت. او می خواست بداند که این مجله کجا منتشر می شود. قصدش ویران کردن آن مکان و حتی از بین بردن متولیان انتشار و توزیع آن بود. او همه نیجریه را جستجو کرد، اما محل نشر را پیدا نکرد، چراکه در آن زمان تمام کارهای مربوط به چاپ و نشر المیزان در یک خانه معمولی بدون هیچ نشان و اثری انجام می شد. اهالی آن خانه در یک اتاق زندگی می کردند و مابقی خانه پر بود از ماشین های چاپ. همچنین در میان نیروهای نظامی کسانی بودند که عقاید شیعی داشتند. آنها نیز کمک می‌‌‌کردند و برای مدتی مجله را مخفیانه در یکی از چاپخانه های ارتش چاپ می کردند! البته این پیش از این بود که شیعیان ماشین‌های چاپ خود را داشته باشند.
 
در سال 1998 ثانی آباچا فوت کرد و قدرت در نیجریه جابجا شد و این مقدمه ای بود برای اینکه زکزاکی بعد از نه سال –که زمان واقعا زیادی بود- از زندان آزاد شود. از سال 1999 تا کنون او دیگر دستگیر نشده و به کار خود ادامه داده است. او الان به عنوان رهبر تمامی شیعیان بخشهای غربی آفریقا شناخته می‌شود. تمامی شیعیان نیجر، غنا، کامرون و چاد او را رهبر خود می‌دانند. این مختصری بود در مورد مردی که تشیع را به نیجریه آورد. او در این راه چالش‌‌‌های فراوانی را از سر گذراند. مشکلاتی که عمدتا برای او از طرف عربستان سعودی و حتی از طرف آمریکا ایجاد می شدند.
 
می‌شود یک نمونه را بازگو کنید؟
 
یک بار از او دعوت شد تا برای چند سخنرانی به آمریکا برود. محافظانش او را تا در هواپیما همراهی کردند، اما به محض اینکه وارد هواپیما شد توسط ماموران "سی آی ای" و ماموران امنیتی نیجریه "اس اس" مستقیما به زندان برده شد. این در حالی بود که پیروان او تصور می کردند او در انگلستان است. بعد از گذشت دو هفته دیدند که هیچ خبری از او منتشر نمی‌‌‌شود و گویا مفقود شده است. آنها تماس‌‌‌هایی با انگلستان برقرار کردند و متوجه شدند که او در آنجا نیست. بعد از جستجوی فراوان به زندانی بودن او پی بردند. این را می گویم تا بدانی که او برای آنچه که ما امروز داریم خیلی سختی کشیده است. اما امروز شکر خدا ما میلیون‌ها شیعه در نیجریه داریم.
 
میلیون‌ها شیعه در سی سال؟
 
دقیقاً. در کمتر از سی سال. او الآن یک دانشمند و عالم بسیار مطرح است. حتی توسط مسیحیان بسیار مورد احترام است. حتی افراد غیر مذهبی نیز او را محترم می‌‌‌دانند چرا که او با افراد یکسان برخورد می‌‌‌کند و حقوق همه –حتی وهابی‌ها - را محترم می شمارد. او گروه‌‌‌های مختلف، از وهابی گرفته تا فرقه های صوفیه چون قادریه و تیجانیه، را برای گفتگو و تبادل نظر دعوت می‌‌‌کرد، آنها دعوت او می پذیرفتند و متقابلاً از او دعوت می‌‌‌کردند. او از فرصت هفته وحدت بهترین استفاده را برا ی ایجاد این نوع ارتباط ها می‌‌‌کند. او افرادی از مذاهب و ادیان و نژادهای مختلف دعوت می‌‌‌کند و گرد هم می آورد. او مسیحی و صوفی و وهابی و سلفی و شیعه را دعوت می‌‌‌کند و به همه فرصت می دهد تا در مورد وحدت با هم صحبت کنند. این سنت هر ساله اوست و آخرین آن همین سال گذشته بود که با موفقیت انجام شد.
 
همچنین راهپیمایی روز قدس – در اخرین جمعه ماه رمضان- هر سال در پانزده شهر نیجریه با شرکت میلیونی شیعیان برگزار می شود. حتی در پایتخت نیجریه! به جز پایتخت شهری دیگری هست در نیجریه به نام کانو  که حدود دوازده میلیون نفر جمعیت دارد و شهر بسیار مهمی است. ما سالهای اخیر در آنجا هم راهپیمایی روز قدس داشتیم. در این راهپیمایی‌‌‌ها شما می توانید پرچم های ایران، فلسطین و حزب الله لبنان را ببینید. آمریکا اصلاً این اتفاقات را دوست ندارد. از طرف دیگر دولت نیجریه کاملاً متمایل و وابسته به آمریکاست. حتی تعدادی از نیروهای پلیس نیجریه در اسرائیل تعلیم دیده اند. دموکراسی نیجریه خیلی مورد پسند آمریکاست!
 
بگذریم، تعداد پیروان شیخ زکزاکی در حال حاضر آنقدر زیاد شده که او نیجریه را به بخش های مختلفی تقسیم کرده و برای هر بخش یک نماینده تعیین کرده تا به امور شیعیان آن منطقه رسیدگی کند. شیعیان در هر کدام از این بخش‌‌‌ها بیمارستان و حتی مدارس خاص خود را دارند. شیعیان و در راس آنها شیخ زکزاکی زمان طولانی ای را صرف کرده اند تا شیعیان به منزلت مناسب شأن خود در نیجریه برسند. پیش از این اگر شما پیرو تشیع بودید، دیگران نه تنها با شما ازدواج نمی‌‌‌کردند و هیچ کمکی به شما نمی‌‌‌دادند بلکه حتی جواب سلام شما را هم نمی‌‌‌دادند. اما امروز به خاطر پایداری و ایمان قوی شیعیان اوضاع تغییر کرده است. در آن روزها شیعیان بسیار با هم متحد بودند. به محض اینکه یکی از آنها با مشکلی مواجه می شد، دیگران با هم همکاری می کردند، پول جمع می‌‌‌کردند تا مشکل او را حل کنند. نمونه‌‌‌ی دیگر در مورد سرپرستی خانواده‌‌‌ی کسانی بود که در راهپیمایی های گوناگون (مثل روز قدس، عاشورا، میلاد پیامبر) کشته می‌‌‌شدند. همسر و فرزندان کسی که در راهپیمایی کشته می شد، همان روز تحت تکفل شخص دیگری از شیعیان قرار می گرفتند. این تکفل شامل تمام نیازها از خوراک و پوشاک و مسکن گرفته تا تحصیل و سایر نیازها می‌‌‌شد. این عمل دقیقاً از روی عمل اصحاب پیامبر الگو برداری شده است. سنت دیگری که ما داریم این است هر مسلمان شیعی خود را موظف میداند تا در ماه دست کم یک نایرا (واحد پول نیجریه که هر 160 NGN با یک دلار مبادله می‌شود) برای امور شیعیان کمک کند. تصور کن که به این ترتیب در ماه میلیون‌ها نایرا جمع می‌شود. البته بعضی هستند که خیلی بیش از این کمک می کنند، یک نفر صد نایرا کمک میکند و دیگری دویست نایرا و حتی بعضی تا هزار نایرا! علت این هم‌‌‌ بستگی شاید این است که حکومت هیچ کمکی به شیعیان نمی کند. به هیچ وجه. البته ما هم برای کمک گرفتن به حکومت مراجعه نمی کنیم. چون هنگامی که حکومت به تو کمک کند و تو محتاج او باشی، او می تواند تو را کنترل کند.
 
وجه دیگر این خودکفایی شیعیان، مدارس خانوادگی ما هستند. معلمین این مدارس عموماً از افراد داوطلب هستند. من خود معلم داوطلب یکی از این مدارس بودم و بر اساس برنامه هفتگی مدونی به بچه ها ریاضی و کامپیوتر درس می دادم. پایه دیگر این استقلال، گروه "عصمت" است. در این گروه پزشک ها، پرستارها و سایر داوطلبین واجد شرایط با یکدیگر برای حل مسایل پزشکی برادران اسلامی همکاری می کنند. اهمیت کار این گروه بسیار بالا بوده و هست. تصور کن وقتی که مثلاً در یک راهپیمایی شخصی توسط نیروهای حکومتی مجروح می‌‌‌شده، نمی توانستند او را به بیمارستان یا مراکز پزشکی دولتی ببرند. چون اولاً او را پیدا می‌‌‌کردند ثانیا به راحتی در پایان یا حتی اواسط مداوا او را دستگیر می‌‌‌گردند و چه بسا از بین می بردند. به همین دلیل ما بیمارستان های خودمان را با تمام تجهیزات پزشکی لازم داریم. فکر می‌کنم همین حد در مورد نهضت شیخ ابراهیم زکزاکی کافی باشد.
 
بار قبلی که صحبت می کردیم در مورد اطمینانی که در جامعه نسبت به شیعیان به وجود آمده می‌‌‌گفتی.
 
درست است. البته! مسئله باور و ایمان ما به حدیثی است از امام جعفر صادق (ع) که می فرمایند اگر در اطراف شما کسی پیدا شود که در اعمال و اخلاق و رفتار خود از تو بهتر عمل کند و به مردم مهربان‌‌‌تر باشد، تو یک شیعه واقعی نیستی. در حالی که اطراف ما اهل سنت فراوانند و بسیاری از آنها انسان‌‌‌های خوبی هستند، ما، برای اینکه یک شیعه واقعی بمانیم، وظیفه داریم از همه آنها بهتر باشیم. به همین دلیل الآن وضع طوری شده که هنگامی که افراد (عموم مردم) متوجه می شوند شما شیعه هستید، با احترام بسیار با شما رفتار می کنند. همه می‌‌‌دانند که مثلا شیعیان محال است دزدی کنند، یا دروغ بگویند یا هر جور خلافی از ایشان سر بزند.
 
اجازه بدهید در این مورد داستانی جالب و واقعی برایت نقل کنم: مردی که عرقچین بر سر داشته (عرقچین قرمز یا سیاه در نیجریه نشانه ای از شیعه بودن است) وارد خانه ای می‌‌‌شود و از آنجا یک بز دزدی می‌‌‌کند. مردم او را دستگیر می‌‌‌کنند و تحویل پلیس می‌‌‌دهند. هنگام بازجویی پلیس، آن مرد با آگاهی از احترام اجتماعی‌‌‌ای که شیعیان دارند، اعلام می‌‌‌کند که شیعه است. آنها که به سختی باور می‌‌‌کردند او شیعه باشد، دوباره و چندباره از او می‌‌‌پرسند و او هر بار تأکید می‌‌‌کند که شیعه است. نهایتا پلیس می‌‌‌گوید که چون تو شیعه هستی ما نمی‌‌‌توانیم به این پرونده رسیدگی کنیم و باید تو را به "امیر" بخش خودتان (نماینده شیخ زکزاکی) ارجاع دهیم. ما تو را نزد امیرتان می‌‌‌بریم و به او خواهیم گفت که یکی از پیروان شما یک بز دزدیده است.
 
یک نفر از ایستگاه پلیس نزد امیر آن بخش رفت و ماجرا را برای او شرح داد. او گفته بود غیر ممکن است که یک شیعه دزدی کند. شیعیان حتی اگر از گرسنگی در حال مرگ باشند دزدی نمی‌‌‌کنند. اما چون او ادعا می کند که شیعه است من همراه شما به ایستگاه پلیس می‌‌‌آیم تا مشکل را حل کنیم. در ایستگاه پلیس از او پرسید که آیا تو از مایی؟ تو از شیعیان هستی؟ مرد جواب مثبت داد. 
 
امیر بلافاصله گفت: بسیار خوب. قانون ما قانون اسلام است. بر اساس قوانین اسلامی مجازات کسی مثل تو قطع دست است.
 
مرد که دید اگر سر و کارش با پلیس‌‌‌ها باشد به نفعش است و حداکثر جریمه نقدی یا چند روزی زندان در انتظارش است، حقیقیت را گفت و حرفش را پس گرفت. اما حالا دیگر امیر اصرار می کرد که چون تو گفتی شیعه هستی باید بیایی و قطع ید شوی. مرد به گریه افتاد و التماس کرد و به خدا قسم خود که شیعه نیست. امیر او را رها کرد و بازگشت.
 
واقعاً اینگونه است. در حال حاضر، شیعیان در میان مردم نیجریه بسیار خوش نام هستند. هر جا که افراد با یک شیعه روبرو هستند می‌‌‌دانند که می‌‌‌توانند کاملاً به او اعتماد کنند. می‌‌‌دانند که دروغ، دزدی یا کار خلاف قانون برای آنها تعریف نشده است. جالب اینجاست که حتی کسانی که تحت تاثیر تبلیغات ذهنیت خوبی نسبت به شیعیان ندارند، می‌‌‌گویند که عجیب است که فلان کس خیلی آدم خوبی است و شیعه نیز هست. همین روند به مرور ذهنیت آنها را اصلاح می‌‌‌کند. یک بار کسی به من گفت که تو آدم مهربان و محترم و خوبی هستی، چه طور شیعه هم هستی؟! من در جوابش گفتم که این تشیع است که مرا خوب کرده. اکثر آنها توسط وهابیان عربستان شستشوی مغزی شده اند که شیعیان آدم‌‌‌های درستی نیستند، مسلمان واقعی نیستند، به قرآن باور ندارند. همین تلقین ها آرام آرام ذهنیت آنها چنان خراب کرده که وقتی با ما روبرو می‌‌‌شوند به سختی باور می‌‌‌کنند که ما مسلمانیم و آدم های خوبی هستیم.
 
این خوش‌‌‌نامی و دقت در رفتار رابطه‌‌‌ای با در اقلیت بودن شما دارد؟
 
طبیعی است. وقتی شما در اقلیت باشید، باید با هم متحد باشید، باید بهتر رفتار کنید، لازم است به تمام معنی شیعه باشید تا به مرور خود را به جامعه بشناسانید. توجه داشته باش که این خوش‌‌‌نامی در شرایطی است که شیعیان اصلاً رابطه خوبی با حکومت نیجریه ندارند. مردم نیجریه می‌‌‌دانند که شیعیان قابل اعتمادترین افرادند و آدم های بسیار با ایمانی هستند. آنها دیده اند که شیعیان برای حفظ ایمان و باور خود به راحتی از جانشان می‌‌‌گذرند. آنها دیده اند که جوانان شیعه چه طور از فدا کردن جانشان در راهپیمایی‌‌‌ها خوشحال‌‌‌اند. همه دیده‌‌‌اند که آنها در مقابل لوله تفنگ سربازان حکومتی چه طور بی پروا می-ایستند.
 
علت این ثابت قدمی این است که شیعیان عقیده دارند که حکومت نیجریه حکومت فاسدی است و مبانی و ساختارش غیر اسلامی است و الگوبرداری شده از جوامع غربی است. شیعیان اعلام کرده اند که بر اساس "لا حکم الا لله" حکومتی که اساسی‌ترین رکن اش الله نباشد حکومت فاسدی است. طبعاً حکومت نیجریه شیعیان را کسانی می داند که با او در جنگند. ما حتی در رویدادهای دموکراتیکی که در نیجریه وجود دارد شرکت نمی‌‌‌کنیم. چرا که به نظر ما این سیستم فاسد است، بنابراین کسی که با این سیستم همکاری کند یا وارد آن شود نیز فاسد می‌‌‌شود. ما نه نامزد انتخابات می‌‌‌شویم و نه رای می‌‌‌دهیم. کسی که به یک مجلس فاسد وارد شود، خود به زودی به فساد کشیده می شود.
 



نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/9/29
زمان : 10:45 صبح
توزیع اولین بخش از کمک های مردمی ایران در یمن
نظرات ()

 

همزمان با ادامه حملات  آل سعود به مردم بی پناه و مظلوم یمن، اولین بخش از کمک های مردمی ملت ایران که توسط اتحادیه بین المللی امت واحده جمع آوری شده بود، با همکاری یکی از موسسات خیریه یمنی در میان خانواده های شهدا و مجروحین و آوارگان استان های تعز، مأرب و جوف توزیع شد.

 

اتحادیه بین المللی امت واحده در بیانیه ای اعلام کرد: همزمان با حلول ماه ربیع الاول نخستین بخش از کمک های مردمی ملت ایران در میان 145 خانواده شهید، مجروح و آواره در استان های تعز (105 خانواده)، مارب (مناطق حبابه و براقش، 32 خانواده) و جوف (8 خانواده) توزیع شد. این کمک ها شامل بسته های غذایی از جمله 25 کیلوگرم آرد گندم، 10 کیلوگرم برنج، 10 کیلوگرم شکر، روغن، و رب گوجه فرنگی بوده و با همکاری بنیاد خیریه الرضا (علیه السلام) در میان خانواده ها توزیع شده است.

 

مرحله نخست توزیع کمک های مردم ایران، مزین به جمله ای از وصایای امیرالمومنین (ع) به فرزندان خویش است که فرمودند: «کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا. دشمن ظالمو یاور مظلوم باشید»

 

در بخشی از این بیانیه از نهادهای ذی ربط خواسته شده نسبت به سرنوشت کمک های مردمی که با کشتی هلال احمر عازم جیبوتی شده و شایعات فراوانی پیرامون آن منتشر شد، شفاف سازی و اطلاع رسانی صورت گیرد.

 

همچنین با توجه به وضعیت بسیار وخیم مردم یمن و توزیع مرحله به مرحله کمک ها از مردم شریف ایران خواسته شده است کمک های خود را از طریق درگاه خیریه امت واحده به آدرس:http://enfaagh.iuuu.ir/    یا از طریق شماره کارت 5022291900056654  به نام «مجمع جوانان امت واحده» واریز کنند. جهت تفکیک مبالغ پروژه ها، از خیرینی که به صورت کارت به کارت مبلغ مورد نظر خود را واریز می کنند درخواست شده است مبلغ واریزی و کشور مد نظر را به شماره موبایل 09191283507 پیامک کنند.

 
 
 

 




نویسنده : لبیک
تاریخ : شنبه 94/9/28
زمان : 12:59 عصر
تاکتیک موشکی یمن در برابر رژیم سعودی/ ورود روسیه به کارزار یمن ب
نظرات ()

تاکتیک موشکی یمن در برابر رژیم سعودی/ ورود روسیه به کارزار یمن با ارسال موشک های اسکندر

به هر میزانی که تعدد و عمق حملات هوایی عربستان علیه یمن شدت می‌گیرد، ارتش و نیروهای مردمی یمن نوع پیشرفته‌تری از موشک‌های بالستیک خود را رونمایی کرده و به طرف پایگاه‌ها و مراکز کنترل و فرماندهی سعودی‌ها پرتاب می‌کنند.

بیش از 8 ماه از اعلام جنگ و حملات ناجوانمردانه ائتلاف 9 کشور عربی به سرکردگی عربستان سعودی به کشور یمن می‌گذرد، ارتش و کمیته مردمی یمن در سه ماهه نخست آغاز نبرد برای اینکه در برابر سوء تبلیغات سعودی‌ها ایستادگی کند و به جهان اسلام ثابت کند که به هیچ وجه قصد تخریب اماکن مقدسه را ندارد بر پایه خط مشی "صبر و سکوت" در مقابل حملات ناجوانمردانه و بی وقفه رژیم سعودی رفتار نجیبانه‌ای از خود نشان دادند.

ارتش عربستان در مقابل این رفتار نجیبانه به بهانه بازگرداندن «عبد ربه منصور هادی»، رئیس‌جمهور مستعفی و متواری یمن، حملات خود را آغاز کرده و با توجه به آگاهی که از ضعف پدافندی و نبود سامانه‌های موشکی زمین به هوای کارآمد در این کشور داشت، برای تحت فشار قرار دادن انقلابیون یمنی، با استفاده از جنگنده‌های اف 15 حملات خود را تشدید کرده و بسیاری از مناطق شهری، تاسیسات، مراکز اقتصادی، نظامی و غیرنظامی این کشور را بمباران کرد.

ارتش و کمیته‌های مردمی یمن پس از مدتی برای پاسخگویی به حملات گسترده و حشیانه خط مشی خود را تغییر داده و استراتژی توازن وحشت را با استفاده از توان راکتی و موشکی به اجرا گذاشتند که برای نمونه می‌توان به راکت‌های کوتاه‌برد «النجم الثاقب 1و2» با برد بیش از 70 کیلومتر و همچنین راکت‌های زلزال که از 150 کیلومتر تا 350 کیلومتر برد دارد، اشاره کرد .

در این استراتژی ارتش نیروهای مردمی یمن به هر میزانی که تعدد و عمق حملات هوایی عربستان شدت می‌گیرد، نوع پیشرفته‌تری از موشک‌های بالستیک را رونمایی کرده و به طرف پایگاه‌های و مراکز کنترل و فرماندهی  این کشور پرتاب می‌کند که برای نمونه به برخی از آن اشاره می‌کنیم.

 

*انهدام پایگاه نیروهای ائتلاف سعودی در مأرب با استفاده از موشک‌های "توچکا"

ارتش یمن و نیروهای کمیته‌های مردمی در ماه سپتامبر گذشته با موشک توچکا پادگان نیروهای ائتلاف سعودی را در مأرب هدف قرار داد. در این حمله تعدادی از نظامیان اماراتی کشته یا زخمی شدند و چند دستگاه تانک و خودروی زرهی و انبار سلاح نیز به شدت تخریب شدند.

بر اساس اطلاعات منتشره در رسانه‌های جمعی موشک سطح به سطح اسکراب ss-21 که نام روسی آن توچکا است به‌عنوان دومین نسل از موشک‌های کوتاه‌برد است که با داشتن قابلیت هدایت نهایی جست‌و‌جوگر از طریق «رادار کاوشی» از دقت قابل قبولی در اصابت اهداف برخوردار است.

براساس این گزارش طول این موشک 6/2 متر، برد آن 120 کیلومتر کلاهک جنگی آن 500 کیلوگرم وزن دارد.

این موشک در سه مدل مختلف الف- او تی ار 21 A (اسکارب A)، ب- او تی ار 21 B یا (اسکارب B)، ج- او تی ار 21 C (اسکارب C) توسعه یافته است که هر کدام نسبت به نوع قبل از برد و دقت و شعاع تخریبی بیشتری برخوردار است.

 

* "خمیس مشیط" جهنمی که "اسکادهای" یمنی برای جنگنده‌ و بالگردهای سعودی درست کردند

پایگاه هوایی"خالد بن عبدالعزیز" در "خمیس مشیط" همان پایگاهی است که در ژوئیه و اکتبر گذشته با موشک‌های "اسکاد" نیز هدف قرار گرفته بود.

پایگاه خبری پانوراما الشرق‌الاوسط در این رابطه اعلام کرده بود: موشک اسکادی که ارتش یمن به سمت پایگاه هوایی خمیس مشیط شلیک کرده، با دقت بسیار بالا شلیک ‌شده و به اهداف خود اصابت کرده و کشتار و ویرانی گسترده‌ای در این پایگاه ایجاد کرده است.


اسکادهای یمنی

 

براساس این گزارش آمار اولیه، در این عملیات موشکی ارتش یمن بالغ بر 17 جنگنده اف 16 و 9 بالگرد آپاچی و دو سکوی پرتاب موشک و مقادیر بالایی از انبار مهماتاین پایگاه تخریب شده است. در ابعاد انسانی نیز 66 افسر در دادگاه‌های نظامی متعدد به همراه 299 نیروی صف کشته شدند. علاوه بر اینها 83 نفر از کارمندان این پایگاه نیز کشته شدند. همچنین دو فرمانده عالی‌رتبه نیز در این حمله کشته شدند که نام آنها اعلام نشده است.

 


*انهدام پایگاه «عین الحاره» با استفاده از موشک «صرخه 3»

«صرخه 3» موشک دیگری است که نیروهای یمنی کمتر از یک هفته گذشته در جریان پاسخگویی به حملات عربستان و کشورهای موتلفه از آن رونمایی کردند و توانستند با این موشک‌های ساخت داخل پادگان «عین الحاره» را در جیزان هدف قرار دهند.

 

*«صرخه 3» موشکی با قابلیت کنترل از راه دور

برد موشک «صرخه 3»، بیست کیلومتر و طول آن سه متر است و همچنین وزن کلی آن نیز 150 کیلوگرم است. طول کلاهک جنگی آن 60 سانتیمتر است و وزن کلاهک آن نیز 50 کیلوگرم است. این موشک از قدرت انفجاری بالایی برخوردار است و با دقت بسیار زیاد نیز به هدف اصابت می‌کند.

بنابراین گزارش تاکنون از این موشک فیلم و تصویری ارائه نشده است اما براساس آنچه که رسانه های عربی منتشر کردند، این موشک دارای یک چاشنی در جلو و یک چاشنی در انتها است که قابلیت کنترل و انفجار از راه دور را به آن می‌دهد.

 

* ایجاد موازنه قوا مبتنی بر راهبرد استفاده متناوب از موشک‌های پیشرفته

ارتش و کمیته مردمی یمن در راستای همان راهبرد ایجاد موازنه قدرت مبتنی بر استفاده مرحله‌ای از توان موشکی، در روزهای اخیر در واکنش به حملات مستمر عربستان به مناطق مختلف یمن و کشتار شهروندان نوع جدیدی از موشک‌های بالستیک خود را با نام " قاهر 1" معرفی نمود که نسبت به موشک های قبلی از دقت عمل بسیار بالایی برخوردار است و قادر است اهداف را در بیش از شعاع 300 کیلومتری با دقت مورد اصابت قرار دهد.

 

بالستیک توچکا

*رونمایی از« قاهر1» در در واکنش به حملات مستمر عربستان 

روز گذشته پایگاه خبری المیادین در این رابطه نوشت: موشک « قاهر1» تنها موشکی نیست که نیروهای یمنی از آن در نبردهای خود استفاده می‌کنند؛ بلکه سامانه موشک‌های جدیدی وجود دارد که از سوی آن ها به تازگی وارد عرصه نبرد شده‌اند.

این گزارش می‌افزاید: یگان موشکی ارتش و نیروهای مردمی یمن موشک بالستیک زمین به زمین جدیدی را به نام «قاهر1» وارد میدان نبرد کرد و توانست با آن پایگاه هوایی "خالد بن عبدالعزیز" در منطقه "خمیس مشیط" در شهر مرزی عسیر عربستان سعودی را هدف قرار دهد.

این موشک برای نخستین بار است که در اختیار یمنی‌ها قرار می‌گیرد و در واقع همان موشک روسی "سام دو" است که در داخل اصلاح و پیشرفته شده و به یک موشک زمین به زمین قوی تبدیل شده است.

با استناد به گزارش المیادین این موشک در دو مرحله با سوخت جامد و مایع کار می‌کند و طول آن 11 متر و وزن آن دو تن است؛ که بعد از انجام اصلاحات لازم برد آن به دویست و پنجاه کیلومتر رسیده است.

 

*شباهت ظاهری « قاهر1» به موشک بالستیک "اسکندر"/ احتمال تسلیح موشکی ارتش یمن از سوی روسیه

اما در مقابل این تحلیل رویکرد دیگری نیز وجود دارد که با عنایت به فیلم پخش شده از پرتاب قاهر 1معتقد است این موشک به لحاظ شکل ظاهری، ابعاد و لانچر پرتابی شباهت‌هایی به موشک پیشرفته سامانه موشکی "اسکندر" روسی دارد؛ که شاید از سوی روسیه در اختیار ارتش یمن قرار گرفته باشد.

 

براساس این گزارش، روس‌ها که در دو سال گذشته در جریان جنجال‌آفرینی دولت ترکیه در خصوص قانع کردن ناتو برای استقرار سپر موشکی پاترویوت جهت مقابله با تهدیدات سوریه در ملطیه، قرار گرفتند، با اینکه خود در وحله نخست از مخالفان جدی انتشار این موشک‌ها در مرز سوریه بودند و آن را اقدامی در راستای افزایش تنش‌های منطقه ارزیابی می‌کردند، اما برای نشان دادن قاطعیت خود در حمایت از سوریه، اولین محموله از موشک‌های پیشرفته "اسکندر" را به سوریه تحویل دادند.

با نگاهی اجمالی به این روند می‌توان گفت مجهز کردن ارتش یمن به سامانه موشکی پیشرفته "اسکندر" از سوی روسیه در راستای برقراری موازنه قدرت در منطقه و جلوگیری از پیشرفت استراتژی کشورهای ائتلافی که با سیاست‌های منطقه‌ای‌اش در تعارض هستند دور از انتظار نیست.

همچنین با توجه به دانش موشکی که تاکنون در انقلابیون یمنی مشاهده شده است احتمال ارتقای موشک‌های اسکاد و نقطه‌زن کردن این نوع بالستیک‌ها براساس بهره‌گیری از موشک‌های پیشرفته روز دنیا نیز وجود دارد، که «صرخه 3» و «قاهر 1» می‌تواند نمونه‌هایی از آن باشد. 

 

*موشک رادارگریز "اسکندر" با قابلیت‌های ویژه راهبردی

موشک اسکندر که برد آن از 300 تا 500 کیلومتر عنوان شده از سیستم هدایت الکترواپتیکی موشکی  (قابلیت تعقیب و رد یابی امواج رادیویی یا رادار ایستگاه فرستنده توسط موشک) برخوردار است. این موشک قادر است تصویر منطقه یا هدف را گرفته و روی آن قفل کند و با سرعت آن را مورد اصابت قرار دهد.

موشک اسکندر مسیر پرواز را به‌صورت شبه بالستیک طی می کند و با انجام دادن مانورهای گریز از مرکز و حرکت زیگزاگی می‌تواند در هر سپر موشکی نفوذ کند. و در فازهای نهایی نیز می‌تواند از خود هدف‌های جعلی برای سیستم دفاعی دشمن تولید کند. این موشک هرگز چون دیگر موشک‌ها بر اثر فشار هوا(جو حول موشک) از خود خط سیر باقی نمی‌گذارد.

 

* "اسکندر" بالستیکی دقیق‌تر از موشک‌های کروز

اسکندر دقت، برد و قابلیت اطمینان زیادی از خود بروز داده که روش‌های مشابه هدف‌گیری نتوانسته‌اند به آن دست یابند. بمباران هوایی یا موشک‌های کروز هیچ یک قابلیت اسکندر را در درگیری با سپرهای دفاع هوایی پیشرفته امروزی ندارند.

اسکندر طراحی شده تا در تهدیدهای خطرناک و مواقع حساس به سرعت در حد کوتاه‌برد و به‌صورت تاکتیکی عمل کند، و همچنین قابلیت‌های موشک‌های برد بلند را در خود داشته باشد. در واقع بیشتر برای این طراحی شده تا واحدهای دشمن که قصد جنگ دارند را نابود کند و قابلیت آتش روی دشمن به‌صورت اقدام متقابل را دارد. دیگر ویژگی مهم این موشک تمییز خطا و هدف در هنگام شلیک و حرکت به سوی هدفی است که آن را مطمئن‌تر می‌کند.

 


این موشک با قابلیت نقطه‌زنی و ضریب خطایی کمتر از 7 متر جهت انهدام پایگاه‌های موشکی، سامانه‌های راداری و پدافندی، مراکز فرماندهی و کنترل، مراکز و تاسیسات نظامی و همچنین مقر توپخانه‌ای دشمن بیشترین کارایی را دارد.



*عدم کارایی سامانه پدافندی پاتریوت در برابر نسل قدیمی موشک‌های روسی

با توجه به تبلیغات گسترده غربی‌ها در خصوص قدرت و نفوذناپذیری و همچنین بکارگیری آخرین متد از تکنولوژی پیچیده در سامانه پدافندی پاتریوت، این سوال همواره ذهن مخاطب را به خود مشغول می‌سازد که چرا عربستان سعودی که از این سامانه‌های فوق مدرن بهره می‌برد تاکنون نتوانسته در برابر موشکهای زمین به زمین انقلابیون یمنی کارنامه خوبی را از خود به جای گذارد؟! و هنگامی که مشاهده می‌شود این سامانه در برابر نسل قدیمی بالستیک‌های روسی که به دهه های 70 و 80 میلادی بازمی‌گردد ناتوان است؛ فصل جدیدی از شک و تردیدها را نسبت به عدم کارایی این سامانه در اذهان عمومی باز می کند.

 

*افشاگری منابع صهیونیستی از حضور کارشناسان نظامی سامانه پاتریوت در پایگاه هوایی "خمیس مشیط"

برای روشن شدن این موضوع به مطلبی که از سوی پایگاه خبری صهیونیستی «والا» منتشر شده است و گفته می‌شود این پایگاه، به محافل نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی نزدیک است، توجه می کنیم، این پایگاه خبری به نقل از منابع نظامیش افشا کرد در جریان حمله موشکی نیروهای یمنی در ژوئیه سال جاری اقدام به شلیک 15 موشک اسکاد به پایگاه هوایی خمیس مشیط کرده، در حالی که رسانه‌های سعودی از شلیک 5 موشک خبر داده بودند.


سامانه پاتریوت

به نوشته این پایگاه خبری صهیونیستی؛ نظامیان آمریکایی که در این پایگاه حضور داشتند و مسئول استفاده عملیاتی از سامانه پدافندی پاتریوت در جریان حملات موشکی ارتش بودند، ضمن غافلگیری از شلیک 15 موشک اسکاد b تنها موفق به رهگیری و انهدام 2 یا 3 موشک شدند.

این پایگاه خبری در ادامه گزارش خود مدعی شد که ایران اطلاعات این پایگاه و حضور فرمانده نیروی هوایی عربستان سعودی را در اختیار انصار الله قرار داده است.


لحظه شلیک سامانه پاتریوت

البته این اولین باری نیست که سامانه پاتریوت در برابر موشک‌های روسی شکست می‌خورد؛ چراکه کارشناسان نظامی به خاطر دارند که در 25 فوریه 1991 و در خلال جنگ خلیج فارس، سکوی پرتاب موشک پاتریوت آمریکا در ظهران عربستان سعودی در درگیری با یک موشک اسکاد عراقی ناکام ماند. موشک اسکاد به یکی از آسایشگاه‌های سربازان آمریکایی اصابت کرد و 28 سرباز کشته و حدود 100 نفر دیگر مجروح شدند.

گزارشی که مدتی بعد از طرف دفتر بررسی سانحه به‌عنوان دلیل این عدم موفقیت ارائه و در آن چنین عنوان شد: مشکل نرم‌افزاری و اختلال در محاسبات را علت اصلی عدم موفقیت این سامانه عنوان کرد.

 

** هلاکت 146 نظامی ائتلاف عربستان در حمله موشکی روز گذشته ارتش یمن

در پی پاسخگویی به حملات نیروی هوایی عربستان، ارتش یمن روز گذشته یک فروند موشک «قاهر 1» را به فرودگاه منطقه‌ای جیزان شلیک کرد، این سومین موشکی است که در روز گذشته به مواضع نظامی سعودی‌ها در جنوب یمن شلیک شده است.

پایگاه هوایی «خالدبن عبدالعزیز» در خمیس مشیط استان عسیر عربستان و مرکز فرماندهی نیروهای متجاوز ائتلاف سعودی در منطقه «شعب الجن» «باب المندب» در استان «تعز» در جنوب غرب یمن هم به ترتیب نخستین و دومین اهداف موشک‌های بالستیک نیروهای یمنی طی روزهای گذشته بوده است.

ناظران معتقدند، این عملیات قدرتمندانه ارتش و کمیته‌های مردمی که در مرحله نخست استفاده از گزینه‌های راهبردی قرار دارد نشانه قدرت، اراده و درایت ارتش و کمیته‌های مردمی یمن است؛ که قریب به 9 ماه در برابر تجاوز ائتلاف سعودی مقاومت کرده‌اند.

همچنین ارتش یمن بامداد روز گذشته (دوشنبه) یک موشک توشکای دیگر به محل تجمع نیروهای ائتلاف سعودی در جنوب غرب یمن شلیک کردند.

«قاسم الزیدی» فرمانده نظامی انصار الله یمن نیز تایید کرد: این موشک به مرکز فرماندهی عملیات ائتلاف سعودی در منطقه «شعب الجن» در «باب المندب» شلیک شده و کاملا به هدف اصابت کرده است.


وی افزود: جسد سوخته 146 نظامی ائتلاف عربستان به شهر عدن و اردوگاه عمران رسیده و ائتلاف سعودی یک کشتی برای امداد پزشکی به ساحل تعز اعزام کرده تا زخمی‌ها را از نزدیکی باب‌المندب منتقل کند.

الزیدی گفت: آمار اولیه از خسارات مالی ائتلاف سعودی ناشی از این حمله موشکی نیروهای یمنی شامل انهدام سه هواپیمای آپاچی و بیش از 40 خودروی زرهی، هفت نفربر و پنج زره‌پوش متعلق به شرکت بلاک واتر است.

 

*برخورد دو کشتی سعودی با یکدیگر در پی حمله راکتی ارتش یمن

وی افزود: این حمله با انفجارهای مهیبی همراه بود که با پرتاب یک موشک کاتیوشا به سمت دریا نیروهای دریایی مستقر در سواحل یمن به وحشت افتاده و مجبور به فرار شدند که بر اثر آن دو کشتی سعودی به هم برخورد کرد.

فرمانده انصارالله تایید کرد که تعداد کشته‌های متجاوزان ائتلاف سعودی در این حمله، 152 نفر است که حداقل 23 سعودی، 9 اماراتی، هفت افسر مغربی و 42 نیروی عضو تیم «بلک واتر» در میان آنان است.

وی افزود: سرهنگ ستاد «عبدالله سهیان» فرمانده سعودی نیروهای ائتلاف در منطقه باب‌المندب و سرهنگ ستاد اماراتی «سلطان محمد بن هویدن الکتبی» و ژنرال «کارل» فرمانده کلمبیایی گردان نظامیان بلک واتر در میان کشته شدگان هستند.

تجاوز ائتلاف عربی ضد یمن تاکنون بجز ویرانی تاسیسات حیاتی و زیر ساختی این کشور و کشته و زخمی شدن هزاران شهروندان یمنی هیچ دستاوردی نداشته است و ارتش و کمیته‌های مردمی یمن همچنان به مقاومت اسطوره‌ای خود در دفاع از وطن‌شان ادامه می‌دهند.

 

منبع: دفاع پرس




نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 94/9/26
زمان : 9:5 صبح
سردار سلیمانی: برای پیدا کردن شهادت دشتها و کوهها را پیمودهام/ ش
نظرات ()

سردار سلیمانی: برای پیدا کردن شهادت دشت‌ها و کوه‌ها را پیموده‌ام/ شهادت در منا پایانی افتخارآمیز برای رکن‌آبادی بود

فرمانده نیروی قدس سپاه در واکنش به شایعات گسترده‌ای که درباره مجروح یا شهید شدن وی منتشر شده است، گفت: این‌ها چیزهایی است که دشت‌ها و کوه‌هایی را برای پیدا کردنش پیموده‌ام.

خبرگزاری فارس: سردار سلیمانی: برای پیدا کردن شهادت دشت‌ها و کوه‌ها را پیموده‌ام/ شهادت در منا پایانی افتخارآمیز برای رکن‌آبادی بود

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، سردار سرلشگر «قاسم سلیمانی» فرمانده سپاه قدس در تازه‌ترین اظهارنظر، یاد «عضنفر رکن‌آبادی» سفیر سابق ایران در لبنان را گرامی‌ داشت.

سردار سلیمانی روز یکشنبه (دیروز)  8 آذرماه در گفت‌وگو با خبرنگار پایگاه تحلیلی خبری الوقت در تهران گفت، شهادت در منا و پس از مناجات در عرفات و در سرزمین وحی برای آقای رکن آبادی یک پایان افتخارآمیز بود؛ وی با جهاد در راه خدا، به دیپلماسی رنگ وبوی دیگری بخشید.

سردار سلیمانی در این گفت‌وگو که در دفتر کار وی در تهران صورت گرفت، رکن آبادی را یک شخصیت انقلابی نامید که به دیپلماسی معنای تازه ای داده است. او گفت: «رکن آبادی زیر بمباران های وحشیانه رژیم صهیونیستی در جنگ 33روزه تابستان 2006 میلادی، نقش مهمی در حفظ شیرازه لبنان در برابر این تهاجم داشت».

فرمانده نیروی قدس سپاه در واکنش به شایعات گسترده‌ای که درباره مجروح یا شهیدشدن وی منتشر شده است، خندید و گفت: این‌ها چیزهایی است که دشت‌ها و کوه‌هایی را برای پیدا کردنش پیموده‌ام.

رسانه‌های اسرائیلی و به تبع آن رسانه‌های حامی مخالفان سوریه در روزهای گذشته، اخبار و شایعات متعددی را از شهادت سردار سلیمانی سپس جراحت وی منتشر کرده بودند.




نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 94/9/9
زمان : 11:26 صبح
گزارش ویژه اندیشکده مطالعات جنگ آمریکا
نظرات ()

محور ایران، روسیه و سوریه ضربه‌ای جدی به مواضع آمریکا است/ جبهه جنوبی ناتو، در تهدید مستقیم روسیه

یک اندیشکده آمریکایی نوشت: روسیه با اقدام خود تمام عملیات آمریکا در عراق و سوریه را تحت نظر گرفته و این بیانگر اعمال قدرت در دریای مدیترانه و دوره‌ای جدید از سلطه کرملین به عنوان قدرتی جهانی است.

خبرگزاری فارس: محور ایران، روسیه و سوریه ضربه‌ای جدی به مواضع آمریکا است/ جبهه جنوبی ناتو، در تهدید مستقیم روسیه

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، اندیشکده آمریکایی «مطالعات جنگ» در گزارشی پیرامون «ورود نیروهای روسیه به عرصه تحولات سوریه» نوشت: موضع هواپیماهای جنگنده روسیه در سوریه به کرملین این توانایی را می‌بخشد تا آمریکا و عملیات غرب را هم در سوریه و عراق و هم خارج آن کنترل کند.

بر اساس این گزارش، حال کرملین می‌تواند آمریکا را وادار کند ائتلاف موجود سوریه، ایران، روسیه و حزب‌الله را علیه هرگونه عملیات غیر متعارف و همه مخالفان حکومتی نه تنها داعش  و جبهه النصره پذیرا باشد. همچنین احتمال آن می‌رود که روسیه پایگاه هوایی و دریایی را در شرق مدیترانه برپا کند. این در حالی است که نیروهای روسی کار آموزش و دفاع هوایی و عملیات ویژه را در سوریه آغاز نموده‌اند.

*عملیات روسیه نقطه عطفی در برهه فعلی است

به نوشته اندیشکده مطالعات جنگ، عملیات روسیه نقطه عطف راهبردی به حساب می‌‌آید و موفقیت‌های آن فراتر از مرزهای سوریه است و شاید باید گفت دوره‌ای جدید از امنیت جهانی در حوزه ژئو پلتیک ایجاد شده است. با حضور روسیه در سوریه اولین بار در تاریخ است که این کشور پایگاهی زمینی را فراتر از محدوده دریای سیاه ایجاد کرده و آمریکا و ناتو باید با شناخت درست مخاطرات واقعی در این فعل و انفعالات تلاش نمایند. هرچند که دولت اوباما در توضیح در این زمینه تاکنون ناتوان باقی مانده است.

*نیات پوتین در سوریه با تیم متشکل از ایران و دیگر بازیگران منطقه

این اندیشکده در ادامه نوشت: درک اقدام روسیه البته خیلی سخت نیست و «ولادیمیر پوتین» رییس جمهور این کشور قصد دارد ائتلاف به رهبری آمریکا در حمله علیه دولت «بشار اسد» رییس جمهور سوریه و نیز ایجاد منطقه پرواز ممنوع و هر اقدامی قابل توجهی که به نیروهای اسد ضربه بزند را در هم شکند.

از سوی دیگر پوتین تیمی متشکل از ایران، روسیه، عراق و سوریه و البته حزب‌الله لبنان را شکل داده و مدعی است که این ائتلاف موثرتر از ائتلاف غرب است. در واقع رییس جمهور روسیه قصد دارد پایگاه دائمی را در خاورمیانه ایجاد کند، جایی‌که او قادر است جبهه جنوبی ناتو را مستقیما تهدید نماید، اقدامی که بیانگر اعمال قدرت در دریای مدیترانه و جهان عرب و نیز ایجاد مجدد دوره‌ای جدید از سلطه روسیه به عنوان قدرت جهانی است.

*آمریکا قادر به ضربه زدن به اسد نیست

این اندیشکده سپس نوشت: پوتین احتمالا سعی دارد ضمانت مبنی بر این ایجاد کند که آمریکا قادر به حمله موثر به حکومت اسد در برهه فعلی یا آینده نیست و حضور روسیه به تنهایی هرگونه حمله علیه اسد را دفع می‌کند. با در نظر گرفتن افزایش همکاری روابط ایران و  روسیه، می‌توان تصور کرد که پوتین مزایای مشابهی را نیز برای نیروهای ایران و حزب‌الله لبنان در جبهه سوریه ایجاد کرده با توجه به این‌که ارتش عراق نیز اینک اعلام کرده که با ایران، سوریه و روسیه تبادل اطلاعاتی خواهد داشت.

اندیشکده یاد شده در خاتمه این گزارش تحلیلی اذعان داشت: صف آرایی نظامی روسیه در سوریه ضربه‌ای جدی به آمریکا و مواضعش است و آمریکا در این ماجرا باید به طور تدریجی با واقعیت‌های جدید کنار آمده و با نشان دادن اکراه در ابتدا و سپس علاقه و میل بیشتر در آینده با محور ایران، روسیه و سوریه که اینک شکل گرفته است، همکاری کند.




نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 94/7/9
زمان : 9:8 صبح
عکس: سردار سلیمانی در الانبار عراق
نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 94/3/11
زمان : 8:32 صبح
چرا انصارالله یمن حمله نمیکند؟
نظرات ()

کیهان نوشت: چرا جنبش انقلابی انصارالله به حملات وحشیانه عربستان «پاسخی درخور» به گونه‌ای که بازدارنده باشد، نمی‌دهد؟ آیا این سبب تجری بیشتر رژیم متجاوز در حمله به مردم مظلوم یمن نمی‌شود؟ آیا این عدم واکنش متقابل این تلقی را ایجاد نمی‌کند که انصارالله دارای مشکل جدی در تسلیحات است؟ این سوالات در فضای ذهنی مردم منطقه به وجود آمده است. در این میان مردمی که شاهد فجایع ضدبشری رژیم بدوی آل‌سعود هستند، توقع جدی دارند که انصارالله ابتکار عمل را در تهاجمات نظامی بدست بگیرد. در پاسخ به این سوالات و نیز سوالات مشابه نکاتی قابل توجه وجود دارند:

1- پاسخ انصارالله به رژیم سعودی اگر در بالاترین سطح هم صورت گیرد در نهایت یک اقدام واکنشی است و بازی در میدانی است که دشمن آن را تنظیم کرده است براین اساس گروه‌های چریکی مشابه انصارالله هیچ‌گاه سطح عملیاتی خود را با عملیات آفندی دشمن تنظیم نکرده و خود به یک طراحی جدید استراتژیک روی می‌آورند به عنوان مثال در جریان جنگ 33 روزه که رژیم صهیونیستی مناطق شیعه‌نشین لبنان در جنوب این کشور را زیر بمباران شدید قرار داده بود به گونه‌ای که در استان جنوبی صور رژیم سفاک اسرائیل آنقدر بمب و موشک شلیک کرده بود که تو گویی‌ آن را سه بار شخم زده باشد در آن مقطع حزب‌الله لبنان از این امکان برخوردار بود که دو شهر حساس رژیم متجاوز یعنی تل‌آویو و حیفا را زیر ضربات شدید موشکی خود قرار دهد اما حزب‌الله پاسخ حملات گسترده را بصورت محدود داد. شلیک حزب‌الله در آن زمان عمدتا بصورت سمبلیک و موردی بود. این شلیک‌ها کشتار وسیع نظامیان و یا شهروندان دشمن را مدنظر نداشت بلکه شکستن سیطره و پرستیژ دشمن مدنظر حزب‌الله بود. حزب‌الله با شلیک دقیق چند موشک به سمت مرکز هدایت قطار شهری حیفا و انهدام آشیانه هواپیماهای نظامی دشمن در پایگاه هوایی صفد و یا با شلیک محدود چند موشک به تل‌آویو درصدد برمی‌آمد تا اجمالا به رژیم صهیونیستی توانایی خود در زدن نقاط حساس و برد موشک خود را گوشزد نماید. حرکت چریکی همواره بر این مبنا استوار است که مشروعیت را از طرف مقابل بگیرد و امنیت روانی آن را برهم بزند به گونه‌ای که در هر لحظه در انتظار واکنش غیرقابل محاسبه نیروی چریک باقی بماند. در این میان جنبش انصارالله 48 روز پس از آغاز جنگ توانسته است علی‌رغم واکنش محدود، مشروعیت و امنیت خاطر رژیم سعودی را مخدوش گرداند.
2- در جنگ‌های چریکی، پارتیزانی و نامتقارن، نیروی مقاومت براساس «مدیریت صحنه» حرکت می‌کند. نیروی مقاومت، برخلاف ارتش کلاسیک در جهت توسعه میدان درگیری برنامه رزم خود را نمی‌چیند بلکه تلاش می‌کند تا با محدود نگه‌داشتن دامنه درگیری و در عین حال نقل و انتقال سریع در میدان محدود به دشمن ضربه‌های اساسی وارد نماید. با نگاهی به محدوده جنگ 33 روزه لبنان و جنگهای غزه می‌توانیم از یک سو این استراتژی را در صحنه رزم مشاهده نمائیم و از سوی دیگر کارآمدی چنین استراتژی را هم تصدیق کنیم. در نقطه مقابل آن می‌توانیم مثال‌هایی هم درباره اقدامات آن دسته از گروههای نامتقارن که با گسترش دامنه درگیری شکست خورده‌اند را در محیط پیرامونی خود نشان بدهیم. انصارالله در این جنگ، منطقه محدودی در شمال غرب صعده یعنی استان جیزان را منطقه عملیاتی خود قرار داد. در این محدوده تعداد تلفات نظامی که دشمن داد از تعداد افراد یمنی عضو تشکیلات انصارالله بیشتر بود.
3- در این جنگ انصارالله ناچار بود بین تمرکز بر پاکسازی داخل یمن از نیروهای وابسته به عربستان و تمرکز در پاسخ بر عملیات تجاوزکارانه دشمن، یکی را انتخاب نماید چرا که توزیع قدرت انصارالله در این صحنه هزینه‌های سنگینی را بر او تحمیل می‌کرد و باعث گسترش دامنه درگیری، شدت درگیری و طولانی شدن دوره درگیری می‌شد. انصارالله در این صحنه هوشمندانه بر داخل تمرکز کرد و تنها بصورت نمونه و موردی وارد درگیری با  ارتش عربستان شد نتیجه کار جنبش انصار این بود که از یک سو جنگ خارجی را از یک منازعه پرشدت دو طرفه به یک منازعه کم شدت و یکجانبه تبدیل کرد. از این رهگذار، عربستان سعودی نتوانست مشروعیتی برای اقدامات خود بدست آورد. این رژیم اگرچه توانست به یک قطعنامه ضد یمنی 2216 دست پیدا کند اما در این تنها دستاورد سیاسی سعودی هم نشانی از مجوز حمله به یمن وجود نداشت از این رو بود که در طول دوره جنگ، عربستان دوبار ناچار به اعلام رویکرد عملیاتی جدید شد. در این دوران منازعه اگرچه بی‌رحمانه بود اما دامنه آن محدود بود توزیع حجم عملیاتی عربستان در این دوران به حدود 5000 سورتی پرواز نظامی رسید. از سوی دیگر جنبش انقلابی انصارالله در این دوران با پاکسازی بخش اعظم جنوب- شامل 7 استان- از عوامل وابسته به عربستان، استراتژی رژیم سعودی در بازسازی سیطره گذشته بر یمن را با شکست کامل مواجه کرد. این در حالی است که اگر انصارالله 1000 موشک به شهرهای عربستان شلیک می‌کرد - که خود نیازمند دقت شرعی بوده و با مانع دینی مواجه است- اما عوامل یمنی وابسته به عربستان موقعیت و مناصب خود را در یمن حفظ می‌کردند، برای عربستان کم ضررتر بود.
4- عربستان در این جنگ تلاش زیادی کرد تا به نام دفاع از سرزمین وحی و شهرهای مقدس مکه و مدینه و حرمین شریفین، یک جبهه ضد ایرانی و ضد یمنی را با مشارکت تعدادی از کشورهای عربی و اسلامی پدید آورد. حمله موشکی انصارالله به شهرهای سعودی- بخصوص در هفته‌های اول- به حکام ریاض کمک می‌کرد تا این داعیه باطل را جامه حقیقت بپوشانند. خویشتنداری انصارالله و محدود نگه داشتن دامنه پاسخ مبنای حرکت رژیم متجاوز را بهم ریخت.
در واقع آن هلوکاستی که رژیم سعودی برای آن تصویرسازی می‌کرد تا مشروعیتی برای حمله خود بدست آورد و پیرامون آن به یک جبهه منسجم ضدایرانی و ضدیمنی دست پیدا کند، عملا به وقوع نپیوست و فلسفه حرکت آل‌سعود باطل شد. اگر به اظهارات مقامات سعودی در اجلاس اخیر ریاض که با مشارکت افراد تبعیدی یمنی برگزار شد، نگاهی بیندازیم می‌بینیم که رژیم سعودی با اصرار زیاد تلاش می‌کند تا حمله به یمن را به درخواست منصور هادی معطوف کند و حال آنکه این رژیم در روزهای اول با این داعیه که حرمین شریفین در خطر بوده و امنیت عربستان و سایر دول عربی و اسلامی در معرض تهدید است، تهاجم نظامی را شروع کرد. ولی حالا از این شعارها فاصله گرفته و درصدد بر آمده است تا این تجاوز را به یک درخواست یمنی نسبت دهد. البته این هم دروغ‌ بزرگی است چرا که اگر منصور هادی درخواستی برای حمله ارائه کرده بود باید در روزهای اول جنگ در رسانه‌ها و یا مجامع حقوقی مطرح می‌شد. این در حالی است که به فرض درخواست هادی، مگر می‌توان با درخواست یک رئیس‌جمهور غیرقانونی و فراری به یک کشور حمله کرد. منصور اگر رئیس‌جمهور واقعی بود و به کل یمن هم حکومت می‌کرد و در عین حال از عربستان درخواست بمباران منازل و مساجد و بازارها و مدارس و... می‌کرد، دولت عربستان نمی‌توانست وارد عملیات نظامی علیه کشور همسایه خود شود. چه رسد به اینکه نه درخواستی بوده،نه منصور رئیس‌جمهور واقعی بوده و نه اساساً مشروعیتی برای چنین شقوقی قابل پذیرش است.
حرکت اولیه انصار و تمرکز روی دفاع داخلی مانع شکل‌گیری یک اتحاد نظامی با حضور کشورهایی نظیر پاکستان، ترکیه و مصر حول محور عربستان شد و اقدامات بعدی انصار در منطقه جیزان نیز به گونه‌ای طراحی شد که کشورهایی که در هفته اول جنگ و پس از پا پس کشیدن از مشارکت در عملیات ضد انصارالله، اعلام کردند در صورت حمله به عربستان از این کشور دفاع خواهند کرد و در کنار ارتش عربستان خواهند جنگید، عملا با وجود حملات پی در پی قبایل یمنی هوادار انصارالله به منطقه جیزان، کشورهایی نظیر پاکستان باز هم دست روی دست گذاشته و پشت آل‌سعود را خالی کردند.
5- اما به تعبیر ما «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است». اگر امروز عربستان به دلیل اینکه از بالاترین حربه خود که هجمه نظامی و بمباران بوده  علیه یمن استفاده کرده و لذا حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد، انصارالله به دلیل اینکه از حداقل حربه خویش یعنی پاسخ محدود و عشیره‌ای علیه عربستان استفاده کرده است، حرف زیادی برای گفتن دارد. انصارالله اگرچه هنوز در صحنه داخلی یمن به انتهای عملیات پاکسازی نرسیده است و بخصوص مرکز استان پهناور «حضرموت» یعنی مکلا که در اشغال نیروهای جریان انصارالشریعه- شاخه یمنی القاعده- نیازمند طراحی عملیات جدید از سوی انصار می‌باشد، در عین حال می‌تواند بین عملیات پاکسازی حضرموت و تهاجم به مناطقی از عربستان یکی را انتخاب کند. هم‌اینک انصارالله مطمئن است که آل‌سعود در این مواجهه نظامی تنها می‌باشد. انصار در دریا و زمین توانایی تلافی را دارد و البته می‌تواند دامنه و دایره و شدت آن را خود تعیین نماید.




نویسنده : لبیک
تاریخ : سه شنبه 94/2/29
زمان : 12:40 عصر




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.

Reba.ir

کد بارشی


رفتـــ 25
تحلیل آمار سایت و وبلاگ