سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی به آدرس www.samandehi.ir ثبت شده است .

فسادهای انجام شده در دولت سابق ربطی به احمدینژاد ندارد
نظرات ()

عضو حزب کارگزاران سازندگی گفت: اگر فسادی مربوط به رئیس جمهور سابق وجود داشت به طور حتم محاکمه می‌شد و کسی با او تعارف نمی‌کرد ولی این موضوع به احمدی نژاد ربطی ندارد.

به گزارش خبرنگار میدان 72 از یاسوج، سید حسین مرعشی شب گذشته در جمع دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در نشستی با عنوان ارزیابی از عملکرد دولت تدبیر و امید، اظهار داشت: مهمترین کار دولت یازدهم در این مدت اصلاح سیاست‌های کشور است.

وی عنوان کرد: رئیس دولت یازدهم ملایم، عالمانه و با تکیه بر قدرت کارشناسی موجود در کشور سیاست‌های غلط را اصلاح کرد.

مرعشی با اشاره به اینکه مهمترین سیاست دولت روحانی تعامل با دنیا است، ابراز کرد: امروز کشورهای دنیا در زمینه اقتصاد باهم مراودات زیادی دارند که جزء چند کشور از جمله کره شمالی و تاحدودی کوبا دیگر کشور بسته ای نداریم.

وی گفت: نمی شود اقتصاد پویا بدون مراوده با دنیا داشت که همراه با دستاوردی برای مردم باشد.

عضو حزب کارگزاران با بیان اینکه کشورهایی در دنیا اقتصاد موفقی دارند که با شرایط ساده تری با کشورهای پیرامونی و حتی دوردست مبادله داشته باشد ، افزود: تجربه کشور چین نیز بیانگر این موضوع بوده زیرا این کشور تاقبل از سال 1978 میلادی اقتصاد قابل توجهی نداشت.

مرعشی افزود: کشور چین تا یکسال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران،  قدرت را در مسائل سیاسی و نظامی جستجو می‌کرد و بعد از این هوشمندانه درک کردند که قدرت آینده این کشور را اقتصاد تشکیل می‌دهد و برمبنای افزایش تولید ناخالص ملی قدرت را پایه ریزی کردند و متناسب با این سیاسیت روابط خارجی‌اش را تغییر داد.

وی با اشاره به سیاست‌های خارجی دولت یازدهم، خاطرنشان کرد: آقای روحانی اولویت کشور را در یکساله اخیر تجدیدنظر در روابط خارجی ایران با دنیا دانست که سیاستی هوشمندانه است.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت: بدلیل نگاه دوگانه غرب و سیاست های غلط خودمان دچار تحریم شدیم که مشکلاتی برای کشور پیش آمد.

مرعشی ادامه داد: رئیس جمهور کنونی ایران با اطلاع کامل از شرایط و نیازهای کشور به این نتیجه رسید که می‌بایست هم سانتیفیوژها و هم چرخ اقتصاد با هم بچرخد.

وی افزود: کشور نمی تواند به پای یک موضوع به نام هسته‌ای تمام سیاست های خود را تجمیع کند زیرا به رشته های علمی دیگر از جمله پزشکی، صنعت و کشاورزی نیاز است.

رئیس دفتر هاشمی رفسنجانی در دوران رایست جمهوری با اشاره به اینکه مابه دنیا برای بدست آوردن تکنولوژی ، منابع سرمایه ای و بازار نیاز داریم، تصریح کرد: در دنیا کشورهایی هستند که پس انداز مازاد داشته و کشورهای درحال توسعه ترجیح می‌دهند از این پس انداز استفاده کنند.

مرعشی با اظهار اینکه دولت اکنون بدنبال منابع ارزان برای ساختن ایران است، اظهار داشت: در این کشور باتوجه به پتانسیل های موجود ظرفیت ایجاد صدها میلیارد دلار پروژه اقتصادی داریم.

این فعال سیاسی خاطرنشان کرد: برخی سیاسیون عصبانی و حتی علاقمندند که مذاکرات به نتیجه نرسد و می خواهند ملت یا آقای روحانی را به زمین بزنند.

مرعشی گفت: مگر می شود دلسوز رهبری ، مردم و شیعه بود ولی بپذیریم ایران در بحران باشد.

وی به مذاکرات ایران در وین نیز اشاره کرد و گفت: وقتی وزیر امور خارجه عربستان و نتانیاهو به وین رفته و با جان کری مذاکره می‌کنند تا در روند مذاکرات خللی ایجاد کنند مانباید دنبال بهانه گیری باشیم.

وی با اشاره به اینکه نمی‌بایست خود را به نادانی بزنیم، تصریح کرد: نباید بپذیریم کشور ایران که همچون شیر می ماند در قفس باشد.

مرعشی ابراز کرد: ما اگر می‌خواهیم در خاورمیانه و دنیا با شرایط متعادل زندگی کنیم باید اقتصادمان رشد کند و این اتفاق تنها با تعامل امکانپذیر است.

این فعال سیاسی با بیان اینکه دولت تدبیر و امید سیاست های اقتصادی کشور را اصلاح کرد، افزود: تورم از 43 درصد در این دولت به زیر 20 درصد رسیده که این اقدام کوچکی در اقتصاد محسوب نمی شود و بطور حتم دولت یازدهم نرخ رشد اقتصادی را در ادامه روند کنونی اصلاح می کند.

مرعشی افزود: رئیس جمهور باید به حوزه رای خود توجه کافی داشته باشد زیرا جبهه‌ای شکل گرفته تا فضایی ایجاد که سیاست های غلط اصلاح شود و روحانی بیشتر از همه باید قدردان جبهه ای باشد که خرداد 92 را رقم زدند.

وی با بیان اینکه قدرت روحانی در پشتوانه مردمی است، خاطرنشان کرد: ما به‌عنوان اعضای این جبهه باید سخاوتمندانه از دولت حمایت کنیم زیرا حمایت از روحانی حمایت از رهبری خواهد بود.

عضو حزب کارگزاران با اشاره به اینکه به عملکرد دولت یازدهم نیز انتقاداتی وارد است، عنوان کرد: ما در جبهه داخلی برای سامان دادن حوزه سیاسی کشور کار داریم نه اینکه در قدرت بمانیم بلکه رقابت اساس کار باشد  و مردم قضاوت کنند.

مرعشی گفت: باید جبهه‌های اصولگرایی و اصلاح طلبی منسجم و نیرومند و دارای برنامه باشند و فرصت به نیروهای افراطی ندهند تا افکار آنها وارد تصمیم گیری کلان کشور شود.

عضو حزب کارگزاران سازندگی در قسمت دوم این برنامه در پاسخ به سوال دانشجویی اگر دولت آقای احمدی‌نژاد فساد داست چرا با وی برخورد نمی‌شود، گفت: اگر فسادی مربوط به رئیس جمهور سابق وجود داشت به طور حتم محاکمه می‌شد و کسی با او تعارف نمی‌کرد ولی فسادهای انجام شده به احمدی نژاد ربطی ندارد.

مرعشی همچنین در پاسخ به سوال دانشجوی دیگری که بعد از فتنه 88 یک سال زندان رفتید آن مدت چگونه گذشت؟، ابراز کرد: دوران زندانی‌ام خوش گذشت چون در آن مدت هیچ تکلیفی نداشتم و آن را زندان تنگ نظری می‌دیدم و ربطی به جمهوری اسلامی نداشت.

مرعشی همچنین در پاسخ به سوال دانشجوی دیگری که از وی شباهت و تفاوت‌های مجلس ششم و کنونی را جویا شد، اظهار داشت: مجلس کنونی را نمی‌شناسم ولی رفتارشان با دولت را از دور می‌بینم. خوف این دارم که مجلس از کفایت خالی شود.

این نماینده مجلس چهارم شورای اسلامی با اشاره به اینکه مجلس از عنصر کفایت کم رنگ شده است، افزود: باید تلاش کنیم مجلس آینده را مجلس یزرگان کنیم.

مرعشی خاطرنشان کرد: امیدواریم مجریان و ناظران انتخابات برای مجلس آینده جای انتخاب برای مردم بگذارند تا بتوانند انتخاب کنند.




نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 93/9/27
زمان : 6:58 صبح
پاسخ ده تن از فضلا و اساتید حوزه علمیه مشهد به ادعاهای علی مطهری
نظرات ()

بخشی از کلام علی مطهری به یک خلط بحث فقهی- کلامی بر می‌گردد که اگر آن به درستی تبیین شود، شاید بسیاری از شبهات دیگر به درستی حل شود و سوالی از حصر در اذهان عمومی جامعه و خود ایشان باقی نماند.

به گزارش میدان72 به نقل از جام نیوز، بعد از اتفاقات ناگوار سال 88، نظام بیش از یک سال به سران فتنه مهلت داد تا به دامان انقلاب بازگردند ولی در آغاز فتنه ای جدید، شورای عالی امنیت ملی حکم حصر آن ها را صادر کرد. از آن سال به بعد جناب علی مطهری دائما بر این قضیه اصرار داشته و دارد که همه مقصران فتنه می بایست محاکمه شوند و حصر خانگی سران فتنه خلاف قانون بوده و کار درستی نبوده و ظلم و خلاف عدالت است.

سخنان وی هر از چند گاهی مطرح شده و از سوی برخی مسئولین جواب هایی داده می شد. این جریان ادامه داشت تا زمانی که وی این ادعای خویش را در جلسه ای که برخی از نمایندگان با مقام معظم رهبری داشتند، مطرح کردند و رهبر انقلاب هم در جواب ایشان فرموده بودند: «من قبلا درباره بصیرت صحبت کرده‌ام و این که نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم این‌ها بزرگ است و اگر امام(ره) بودند شدیدتر برخورد می‌کردند. اگر این ها محاکمه شوند، حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعا شما راضی نخواهید بود».

با این همه، بعد از این دیدار بر خلاف انتظار، ایشان دوباره و چندباره بر این ادعای خویش اصرار ورزید تا جایی که به رئیس جمهور نامه نوشت و ایشان را تهدید به سوال در مجلس کرد، تا موضوع حصر سران فتنه را پیگیری کند. این نامه، عکس العمل های بسیاری در بر داشت، از صحبت های رئیس قوه مجریه و قوه مقننه گرفته تا ورود برخی از صاحب نظران و بزرگانی از جمله آیت الله حائری شیرازی و آیت الله جنتی و بسیاری از رسانه های داخل و خارج، همه و همه بخشی از این موج نظرات وی بود.

اندکی بعد، علی مطهری که همچنان به دنبال اثبات مدعای خود و اجرای تفکر خود در محاکمه سران فتنه بود، در مشهد لب به کلام گشود و سخنان تندتری بر زبان جاری کرد که با واکنش های جدی از سوی امام جمعه محترم مشهد و برخی مسئولین دیگر مواجهه شد.

با این همه بخشی از کلام جناب مطهری به یک خلط بحث فقهی- کلامی بر می گردد که اگر آن به درستی تبیین شود، شاید بسیاری از شبهات دیگر به درستی حل شود و سوالی از حصر در اذهان عمومی جامعه و خود ایشان باقی نماند. مطهری در مشهد پیرامون رفع حصر سران فتنه گفت: «نظر رهبری به حصر است و می‌گویند جرم این‌ها سنگین است و اگر محاکمه شوند حکم‌شان سنگین می‌شود و تاکنون با آنان ملاطفت شده است. این بحث نظر شخصی ایشان است و نه یک حکم حکومتی. اما در اینجا که راه قانونی داریم و قوه قضائیه باید کار خودش را انجام بدهد و نمی دهد، این جا جای حکم حکومتی نیست. پیغمبر اسلام هم نمی تواند بگوید حکم فلانی سنگین است و بدون شنیدن دفاعیت آنها حکم صادر کند. این نشان می دهد موضوع حصر نظر شخصی ایشان است و من از صحبت های ایشان قانع نشدم. باز هم اصرار دارم که حصر بدون محاکمه ظلم است و عادلانه نیست».

نکته بسیار مهم فقهی،کلامی که در صحبت های وی مشهود بوده و قصد بررسی آن را داریم، اولا تشخیص و تمیز حکم حکومتی با فتوا و تشخیص موضوع است و ثانیا پاسخگویی به این سوال که «در تشخیص موضوعات، اگر نظر ولیّ فقیه با نظر مکلف تعارض و اختلاف داشت، آیا نظر ولایت مقدم است یا تشخیص مکلف»؟ که بحثی دقیق و عمیق است و فرض های بسیاری برای مخاطب باید مسلّم و مسجل باشد تا بتوان به آن جواب دقیق داد. اما با این وجود برای گرفتن جوابی کوتاه و محسوس، در این زمینه «قاصدنیوز» به سراغ جمعی از فضلا و اساتید سطوح عالی حوزه علمیه مشهد مقدس رفته است تا تمام زوایای آن را با جزئیات و اثرات این مبحث فقهی، کلامی مهم در جامعه اسلامی بررسی کند.

* * *

سوال: به نظر شما با توجه به قرائن موجود، از صحبت های رهبر انقلاب در جلسه با نمایندگان و با توجه به اصل 176 قانون اساسی که بر تایید رهبر معظم انقلاب در لازم اجرا بودن مصوبات شورای‌عالی امنیت ملی تصریح دارد آیا می توان این جریان حصر سران فتنه را حکم حکومتی از سوی رهبر انقلاب دانست یا تعیین موضوعی از سوی ایشان است؟

و آیا تبعیت از ولیّ فقیه فقط محدود به حکم حکومتی است؟ یا در موضوعات هم تبعیت لازم است؟ به بیان دیگر، زمانی که برای تعیین مصادیق عدالت، ما با مشکل مواجهه شدیم و نظر ولایت بر موضوعی بود که به نظر ما آن موضوع خلاف عدالت به نظر می رسید، آیا در اینجا حرف و نظر ولیّ مقدم و واجب الاطاعه است، یا عدالت مورد نظر ما؟ در چنین مواقعی فرد مسلمان چه وظیفه ای دارد؟

حجت الاسلام باقر فرزانه- نظر حجه الاسلام و المسلمین فرزانه، امام جمعه موقت مشهد و رئیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی:

دقت کنید گاهی مسئله مورد بحث، موضوعی مانند فتنه است، که خط قرمز است. لذا وظیفه مکلف اطاعت است. در بحث فتنه وقتی رهبر معظم انقلاب می فرمایند خط قرمز است، بنابراین این موردی نیست که فرد اجازه داشته باشد طبق نظر شخصی خودش عمل کند و باید نظر ولی فقیه را اطاعت کند.

حال در مواردی که ولی فقیه نظری ندارد، فرد می تواند اظهار نظر کند، اما جایی که “ولی فقیه” خط قرمز تعیین کرده، فرد نمی تواند در کنار نظر ایشان نظری داشته باشد. رهبری معظم هم نظر خود را در مورد افراد فتنه گر و هم خطوط قرمز اعلام کرده اند. هر کاری که در حمایت یا تایید فتنه گر باشد، خلاف حرکت انقلاب و نظام و سخن صریح رهبری است و طور طبیعی خلاف شرع است.

حجت الاسلام دکتر سیدعلی دلبری- حجه الاسلام دکتر دلبری، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه مشهد مقدس، نویسنده و مولف آثار حدیثی و رجالی

اختیارات “ولی امر” منحصر به اجرای احکام اولیه نیست. وظیفه ولی امر، هدایت و رهبری جامعه بر اساس مصالح است و اگر در شرایط خاصی، مسئله ای با احکام اسلامی در تزاحم قرار گرفت از باب قاعده عقلی و شرعی تقدیم اهم بر مهم، ولی امر، مصلحت برتر جامعه را تشخیص داده و همان را مقدم می دارد.

در موضوع حصر سران فتنه اگر کسی به حق دنبال راه قانونی باشد، این حصر هم راه قانونی خود را طی کرده چرا که شورای‌عالی امنیت ملی حصر را صادر کرده است. ممکن است کسی اعتراض هم داشته باشد اما این اعتراض راهِ قانونی دارد. حال اگر قانون را قبول دارد، باید تابع باشد نه اینکه نظر بر طبل مخالفت بکوبد. آیا در واقع این گونه عملکرد، تضعیف ولی فقیه و ترویج اختلاف و تفرقه بین مسلمانان نیست؟ ممکن است انسان گاهی لغزشی ازش سر بزند، ولی اصرار بر آن، غیر قابل قبول است.

به فرض که ادعای این آقا درست باشد و حصر سران فتنه نظر رهبری باشد ولی سوال اینجاست که چطور می توان این نظر را یک نظر شخصی دانست؟ مگر رهبری بما هو یک شخص حقیقی چنین نظری داده اند؟ آیا دخالت در چنین موضوع مهمی که می رفت کشور در پرتگاه قرار گیرد، می تواند به عنوان شخصی از اشخاص جامعه از ایشان صادر شده باشد؟ این نظر ایشان، نظر بما هو ولی امر مسلمین در راستای اصلاح و ساماندهی نظام، حکم ولایی (سلطانی و حکومتی) است، پس می توان به روشنی تصریح کرد که این یک حکم حکومتی است.

شما اگر کلام رهبر معظم انقلاب را در مورد فتنه 88 مرور کنید، عبارات بسیار مهمی را مشاهده می کنید که می توان از آن ها به صراحت فهمید که تصمیم گیری در باره عاملان این حرکت نیازمند به حکم حکومتی ایشان است. برداشت ما از سخنان ایشان این است که: «انتخاباتی قانونی انجام می گیرد، عده ای می خواستند به زور خشونت با اردوکشی خیابانی، با آتش‌سوزی با اختلال نظم عمومی این نتیجه قانونی را عوض کنند. مگر پیش بردن جامعه به اغتشاش و ناامنی کم ظلمی است. اگر ظلم به یک شخص گناه است، مسلماً ظلم به یک نظام اسلامی، گناه بسیار بزرگتر و نابخشودنی است. آیا آبرو و حیثیت نظام اسلامی را در دید جهانیان بردن و به منافع یک ملت ضربه زدن گناه بخشودنی است؟ در جریان فتنه، رأی مردم و حضور مردم مورد خدشه قرار گرفت، نظام تکذیب شد، حکومت اسلامی مورد تهمت و تهدید قرار گرفت، دشمن داخلی و خارجی امیدوار شد و روحیه گرفت. به قانون تمکین نشد و برای کشور هزینه های زیادی درست شد که سال ها این مردم باید تاوان آن را بدهند، و از همه مهمتر کشور اسلامی را تا لب پرتگاهی بردند ولی لطف خدا شامل این ملت شد. این حرکت هم خلاف شرع، هم خلاف قانون است. با نگاه عادلانه، و غیرجانبدارانه هر انسان منصفی، اینها محکوم و مطرودند». چگونه می توان گفت وقتی با مجرمی با ملاطفت و تخفیف مجازات برخورد شود به او ظلم شده باشد؟

حجت الاسلام دکتر جهانگیری- حجه الاسلام دکتر جهانگیری، مدیر گروه فقه و اصول دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه

به نظر بنده جریان حصر سران فتنه حکم حکومتی است، و کسانی همچون آقای علی مطهری شایستگی ورود به مباحث اجتهادی را ندارند. این گونه مباحث باید توسط مراجع و مجتهدین مورد بحث قرار بگیرد ولی اگر در نهایت ولی فقیه، در مصداقی ورود پیدا کردند، تبعیت بر همه لازم است، و دیگری حق ورود به این موضوع را ندارد.

حال اگر شخصی به دنبال تشویش اذهان عمومی مسلمین بوده و هدف او آشوب، تفرقه و دو دستگی در جامعه باشد و بخواهد جایگاه و شأنیت رهبری نظام اسلامی را مورد هجمه و هدف قرار دهد، از مصادیق بارز “مفسد فی الارض “می باشد.

حجت الاسلام دکتر علی جلائیان- حجه الاسلام دکتر جلائیان، استاد حوزه و مدیر مرکز پژوهش‌های دانشگاه علوم اسلامی رضوی و عضو کمیسیون پژوهش حوزه علمیه خراسان رضوی

قطعا تشخیص موضوع به دست مکلف است، و در بسیاری از اوقات به عنوان یک فرد معمولی قادر به تشخیص آن موضوع خاص نیست و نیاز به مراجعه به متخصص آن موضوع وجود دارد. بنابراین خود مکلف مجبور است برای تشخیص، به یک متخصص مراجعه کند. برای نمونه در مورد روزه، نظر مرجع بر این است که اگر روزه برای شخص ضرر داشت، روزه نگیرد. حال شخص به طور دقیق نمی داند که روزه برایش مضر است یا نه به همین خاطر به یک پزشک متخصص مراجع می کند. پس در موارد بسیاری، خود مکلف نمی تواند موضوع را تشخیص دهد و حکم را از یک مرجع به عنوان یک متخصص در احکام و تشخیص موضوع را از یک متخصص در آن موضوع خاص می گیرد. شخص این دو مورد ذکر شده را کنار هم گذاشته و به نتیجه می رسد.

در برخی موارد مرجع با کمک گروه متخصص موضوع را بررسی می کند، یعنی علاوه بر فتوا موضوع را هم به طور تخصصی و علمی بررسی کرده و به دست آورده است. به عنوان مثال مرجع فتوا می دهد که ماهی اگر فلس دارد خوردنش حلال و اگر فلس ندارد، خوردنش حرام است. حال ما نمی دانیم که برخی ماهی ها فلس دارند یا نه، و بررسی این مورد هم برای مکلف سخت است. در این جا مرجع یک گروه متخصص را مشخص می کند، تا موضوع را بررسی کند و پس از آن که خصوصیات موضوع روشن شد در آن موضوع فتوا می دهد و بر مکلف لازم است که اطاعت نماید.

بنابراین، نظر تخصصی فقیه یعنی “فتوا” روی این موضوع می آید. پس اگر فقیه موضوعی را تخصصی بررسی کرد و در” موضوع” حکم می دهد، حکمش پذیرفته شده و واجب است که اطاعت شود، زیرا که علم به موضوع داشته و در همین مصداق خاص فتوا داده است.

درباره حکم حکومتی نیز مطلب اینگونه است فقیهی که حاکم می باشد زمانی که در موضوع خاص با توجه به مقام حکومتی اش اظهار نظر کند بر دیگران لازم است متابعت نمایند؛ اما در مورد سخنان آقای مطهری، نکته اش اینست که او می گوید، سران فتنه می بایست دادگاه بروند، اما فقیه حاکم (مقام معظم رهبری) در این موضوع نگاه حکومتی خویش را بیان می نمایند و با تیز بینی در جواب آقای مطهری در ابتدا به بصیرت افزایی اشاره می نمایند، آنگاه به عوارض بعدی محاکمه در دادگاه که خود می تواند زمینه فتنه دیگری باشد و در نظام مدیریتی کشور آسیب ایجاد کند. پس زمانی که رهبری معظم، به علی مطهری گفته اند که نظر من این است و دارند اجرا می کنند، یعنی حکم حکومتی داده اند.

با این وجود آنچه علی مطهری بیان کرده صحیح نیست، زیرا حاکم وارد موضوع شده؛ آن راشناسایی کرده، سپس نظر داده است. یعنی هرکجا فقیه وارد شد و موضوع را بررسی کرد و در موضوع، نظرش را داد این حکم است.

حال جالب است به جای اینکه از رهبر معظم انقلاب بابت این تشخیص ولایی و حکم شان ارزش قائل بوده و به خاطر ایجاد آرامش در کشور قدردانی شود، برخی شروع به مخالفت می کنند. البته این جریان تا زمانی که به عنوان بحث علمی مطرح می شود، قابل بیان است، اما زمانی که فضای جامعه را متشنج می کند، حکمش متفاوت است. یعنی اگر کسی به دنبال تشنج اجتماعی در نظام اسلامی باشد، می بایست دستگاه قضا با او برخورد کند.

حجت الاسلام دکتر فقیه اسفندیاری- حجت الاسلام دکتر فقیه اسفندیاری، استاد حوزه و دانشگاه و دبیرهیات علمی بنیاد بین‌المللی امام رضا (علیه السلام)

همان گونه که مقام معظم رهبری فرموده اند، اندیشه غلط باید نقد و تصحیح شود. نکته مهم این است که می بایست فرق بین حکم حکومتی و فتوا و جایگاه مصلحت در فقه ما و فقه حکومتی ما، در جامعه درست تبیین شود، آن چه اکنون نظام تصمیم گرفته است، و ما به نام “نظام” مطرح می کنیم، این قطعا به معنای حکم حکومتی است و این مستند به مصلحت است.

حجت الاسلام و المسلمین فاضلی نژاد، استاد حوزه علمیه مشهد مقدس، مدرس اعتقادات و کلام اسلامی

همان گونه که، ولایت سلسله مراتب دارد یعنی خداوند، پیامبر، امام و فقها، معیار برای تعبد و فرمان برداری ما این ها هستند، لذا اگر تبعیت کامل از ولایت فقیه نباشد، دیگر نامش ولایت نیست و در اختلاف نظرها، ولایت باید “میزان و معیار” باشد.

نکته مهم این است که نظر رهبری در مباحث کلان جامعه، با حکم حکومتی تفاوتی ندارد، شاید بتوان گفت که این عده ای که نظر رهبری را قبول ندارند، از حکم حکومتی ایشان هم پیروی نمی کنند. تعبد به “ولی”، اساس کار است، و جواب و استدلال در برابر این افراد، مسئله تعبد از ولایت الهی است که ولی فقیه مرتبه پایین این ولایت است. این فرد می بایست به مبانی توحیدی بیشتر توجه کند، یعنی توحیدش را اصلاح کند چرا که مطمئنا توحیدش مشکل و ایراد دارد که حاضر به تعبّد نیست و خودش را در برابر اولیا صاحب نظر و اندیشه، مجزا می بیند.

حجت الاسلام مهدی عدالتیان- حجت الاسلام و المسلمین عدالتیان، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه مشهد، مدیر مؤسسه راه روشن، مفسّر قرآن

ملاحظه کنید، این عده ای که در انتخابات شرکت می کنند، (اعم از اینکه به عنوان نامزد ثبت نام کرده اند و یا به عنوان کسانی که پای صندوق ها رای می دهند،) این نظام را به عنوان نظامی عادل قبول دارند، در غیر این صورت شرکت نمی کردند. در نتیجه اجازه ندارند، در فضای عمومی علیه نظام اسلامی، اجتماع و مخالفت کنند، چرا که منجر به فتنه می شود. مانند درگیری های سال 88 با وجود این که جمعیت زیادی نبودند و بسیاری از آن ها قصد تخریب نداشتند، اما به دلیل وجود چند معاند و اغتشاش گر در بین جمعیت، آشوب و شورش ایجاد شد.

حال اگر در مسئله یا موضوعی شک کنیم که این کار عادلانه است یا خیر؛ و یک فقیه و دین شناس تشخیص دهد که فلان کار عدالت است، و در مقابل فردی غیر متخصص نظر مخالف داشته باشد، در اینگونه اختلاف تشخیص ها، نظر فرد متخصص و فقیه بر نظر دیگران اولویت دارد. چرا که عدالت از شرایط ولی فقیه است، و اگر “ولیّ” شرط عدالت را نداشت، توسط خبرگان انتخاب نمی شد. حال که عادل است، اگر اختلاف مصداقی پیش بیاید، نظر متخصص و فقیه بر غیر فقیه مقدم است. از آن بالاتر در زمانی که یک مجتهد و مرجع تقلید هم، نظری خلاف نظر ولی فقیه حاکم داشته باشد، می بایست از باب نصیحت، به صورت غیر علنی به ایشان تذکر دهد، اما در فضای عمومی جامعه اگر اختلاف نظر بین دو فقیه پیش بیاید، نظر فقیه حاکم، ملاک و معیار بوده و تشخیص او مقدم است. مانند این که یک پزشک به شما بگوید که این غذا خوب نیست، سه نفر غیر پزشک هم بگویند مضر نیست، عقل حکم می کند که ما به حرف پزشک عمل کنیم.

درست است که عدالت شرط ولی فقیه است، اما بعد از تایید عدالت “ولیّ”، در اختلاف مصادیق، قبول حرف او، معیّن عدالت است. چرا که از نظر شرعی، باید از فقیهی که در راس امور است، تبعیت کرد، زیرا کسی که اطلاعات بیشتری دارد و مسائل داخل و خارج را به درستی می شناسد، با این که می دانیم معصوم نیست، اما چون درصد خطایش کمتر است و احاطه بیشتری دارد، و عقل حکم می کند که در نهایت، یک نفر حرف آخر را بزند، لذا قطعا فرمان او مقدم است و این خود به نوعی عدالت است.

بنابراین به دلیل این که احتمال خطای آن فردی که در راس کار است، از دیگران کمتر است، عقل بر اجرای اوامر، زمام دار امور، حکم می کند.

حجت الاسلام نخاولی- حجت الاسلام و المسلمین دکتر نخاولی، مدیر مؤسسه راه حق، مفسر، محقق و پژوهشگر علوم قرآنی

این موضع بحث مفصلی می طلبد، و در جای خود می بایست به آن پرداخته شود، اما اگر به صورت خلاصه بخواهم استدلالی مطرح کنم، می بایست گفت که، حکم حکومتی مخصوص شرایط خاص و معدودی است که در صورت صدور آن، بر همه مکلفین، حتی دیگر مراجع تقلید هم تبعیت از آن واجب است. اما اگر نظر فردی با نظر ولیّ فقیهی که مبسوط الید است، هماهنگ نبود، چند نکته را باید در نظر گرفت. اول اینکه، کسی که اشکالی به نظرش می رسد، و نظرش مخالف ولیّ است، باید صلاحیت تشخیص موضوع و حکم راداشته باشد. ثانیا قرارنیست همیشه نظر افراد با ولیّ فقیه یکسان باشد تا ملزم به تبعیت باشند، بلکه اگر مطالبقت داشت و ما گوش به فرمانش بودیم که کاری نکردیم و مهم آن جایی است که نظر ما با نظر ولیّ مخالف باشد و آن را تبعیت کنیم. ثالثا پس از تبعیت و اطاعت و عدم ایجاد تفرقه و دو گانگی در فضای عمومی جامعه، باید مشفقانه و از سر دلسوزی، نقد سازنده خود را به صورت خصوصی با ایشان مطرح کند و اگر چنین کرد، تکلیف شرعی او، تمام است.

اما با این وجود، به فرض که فرد این ویژگی ها را دارا باشد، اگر ولی فقیه آن نظر فرد را اعمال کرد که نشان می دهد، تشخیص مکلف درست بوده و اگر نظری غیر از نظر فرد ناصح را مطرح کرد، به خاطر اینکه فی نفسه ولی فقیه خودش در تشخیص احکام و تطبیق آن با موضوعات اعدل و افقه، و با توجه به گسترده بسیار زیاد اطلاعات رسیده به دست او، اینجاست که تبعیت نظر او بر همگان واجب است و ولی فقیه ملزم به پاسخگویی به همه افراد نیست، بلکه او ملزم است که تصمیم صحیح بر اساس عقل و شرع بگیرد.

ولیّ فقیه که ولایت برجامعه دارد، تا زمانی که شعار ارزش های دین بر زبان اوست، همیشه واجب الاطاعت است، و فقط زمانی می توان با او مخالفت کرد که، نظر او خلاف بیّن و قطعی شرع مقدس و احکام الهی باشد، و درتشخیص موضوعات که اختلاف نظر وجود دارد، می بایست بر نظر ولیّ جامعه تمکین کرد، چرا که مخالفت با ولایت فقیه، خلاف شرع قطعی است. حال اگر فردی بر اشتباه خود پافشاری کند و در حال متزلزل کردن جامعه باشد، می بایست برخورد جدی با او صورت بپذیرد.

کاری که امیرالمومنین (علیه السلام) با خلفا کردن، دقیقا همین شیوه بود. تازه با اینکه شرایط فقاهت و عدالت در آن ها محرز نبود و حکومت شان مشروعیت نداشت و در طرف مقابل، امیرالمومنین علی (علیه السلام) به عنوان برترین خلائق بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجود داشت، اما امیرالمومنین (علیه السلام) به حرف آن ها گوش می دادند و این در حالی بود می توانید در تاریخ و روایات مراجعه کنید و ببینید، چه دستوراتی می دادند و حضرت تا کجا به حرف این ها گوش کرده و عمل می کردند.

به عنوان مثال،در زمان عثمان، عده زیادی از مصرآمدند تا علیه وی شورش کنند. مشاورین عثمان به او گفتند، اگر علی (علیه السلام) در شهر باشد، شورشی ها تحریک می شوند، در نتیجه باید او را از شهر دورکنید. عثمان به امیرالمومنین (علیه السلام) می گوید، از شهر برو بیرون؛ حضرت هم بدون چون و چرا قبول می کنند. اما چندی بعد به این نتیجه می رسد که ایشان باید برای برقراری آرامش برگردند، دستور می دهد، حضرت برگردند، امام بر می گردند. اما چند روزی نمی گذرد که باز به دلائلی به حضرت دستور خروج از شهر را می دهد و حضرت چند باره تبعیت می کنند. حضرت امیر (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: اى ابن عباس‏، عثمان مقصودى جز این ندارد که مرا همچون شتر آبکش قرار دهد. گاهى بروم ‏و گاه باز گردم، یک بار فرستاد که از مدینه خارج شوم، و باز فرستاد که باز گردم! و هم‏اکنون نیز فرستاده است که بیرون رو![1]

سوال : جناب مطهری در صحبت های اخیرش مطرح کرده است که حصر سران فتنه، نظر شخصی رهبری است، اصلا اگر حرف و استدلال او را مبنی بر نظر شخصی بودن نظر رهبری بپذیریم، آیا شخص مکلف، وظیفه دارد در مقابل این گونه جریانات، با نظر ولی فقیه مخالفت خود را ابراز کرده و آن را در جامعه ترویج کند؟

حجت الاسلام دکتر علوی- حجه الاسلام دکتر علوی، مدرس دروس سطوح عالی حوزه علمیه و عضو هیئت علمی دانشگاه

آن جایی که اظهار نظر شخصی مکلف در مقابل یک مجتهد و حتی اظهار نظر یک مجتهد در برابر مجتهد دیگر، منجر به تضعیف نظام یا به عبارت دقیق تر”اختلال در نظام” شود، اظهار مخالفت جایز نیست. از آن بالاتر حتی در شرایط “تزاحم” ولایت فقیهان، یعنی جایی که هر دو طرف مجتهد و فقیه باشند، و نظراتشان مختلف باشد، حکم فقیهی که زعامت امور جامعه را در دست دارد یا به تعبیری “مبسوط الید” است، بر دیگر فقها حاکم است؛ بنابراین فقیه دیگری حق ورود به کار او را ندارد، به ویژه در حالتی که باعث به وجود آمدن هرج و مرج و تضعیف و اختلال در نظام شود، که مطئمنا به هیچ وجه چنین حقی ندارد. بنابراین حتی مجتهدی که کلام خود را بر حق می داند، به خاطر حفظ آرامش جامعه که اهم از نظر اوست، می بایست سکوت کند. حال این قضیه نسبت به شخص ملکف غیر مجتهد به طریق اولی ثابت است.

به عنوان مثال در موضوع بانکداری بین مراجع در بعضی زمینه ها مانند “جریمه دیر کرد” اختلاف نظر وجود دارد واکثریت مراجع آن را حرام می دانند، و همین نظر خود را با صراحت در فضای عمومی اعلام می کنند، در عین حالی که فقیهی که زمام امور را در دست دارند (یعنی رهبری معظم) این مورد را برای بانک ها اشکال نمی دانند. این جریان از این باب است آن بزرگواران می بینند اظهار نظر و بیان فتوای مخالفت فقیه مبسوط الید، باعث بهم خوردن جامعه نمی شود، لذا مطرح می کنند، ولی اگر در مصادیقی باعث اختلال در نظام و مورد سواستفاده دشمن باشد، قطعا آن بزرگواران ورود نکرده و نمی کنند.

حجت الاسلام دکتر سجادی زاده- حجه الاسلام و المسلمین دکتر سجادی زاده، مدرس دروس سطوح عالی حوزه علمیه و عضو هیئت علمی دانشگاه

اگر فرد علم داشته باشد، که منشا حکم اشتباه است، اگر مدارکی دارد، باید آن را به قاضی و حاکم شرع ابلاغ کند، و آن حکم در مورد او نافذ نیست. در این مورد هم، اگر حکم حکومتی بوده و منشا این حکم هم از نظر فردی اشتباه باشد، این نظر شخصی مکلف است، و نمی تواند به حرف خود، ترتیب اثر داده و حکم را نقض کند.

* * *

- نظرات برخی فقهای معاصر پیرامون حکم حکومتی:

* امام خمینی (ره) نیز در پیام بسیار مهم خود آورده است :«باید عرض کنم حکومت که شعبه‏ای از ولایت مطلقه رسول (ص) است، یکی از احکام اولیه اسلام و مقدم بر احکام فرعیه حتی نماز، روزه و حج است. حاکم می‏تواند حتی مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند و مسجدی که ضرار باشد در صورتی‏که بدون تخریب نشود، خراب کند… حکومت می‏تواند از حج که از فرایض مهم الهی است در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی است موقتا جلوگیری کند.»(صحیفه نور، 20/171-170).

* شهید مطهری(ره) در این باره می‏نویسد: «حتی اگر مصلحت جامعه اسلامی اقتضا کند که از یک مالک به طور کلی سلب مالکیت شود، حاکم شرعی تشخیص داد که این مالکیت به این شکل درآمده غده سرطانی است به خاطر مصلحت بزرگ‏تری می‏تواند این کار را بکند».(اسلام ومقتضیات زمان، 2/88).

* مرحوم شهید صدر (ره) می‏نویسد: «اِذااَمَرَ الحاکِم الشَرعی بشی تَقدیراً مِنهُ المصلَحه العامه وجَبَ اتباعه علی جمیع‏المسلمین ولا یعذِرُ فی مُخالِفته حتی من یری انَّ تلک المصلحه لا اهمیه‏لها؛ اگر حاکم شرع مسلمین به عنوان مصلحت عامه مردم به چیزی فرمان دهد مطابعت از او بر همه مسلمین واجب است و هیچ کس در مخالفت با او معذور نیست».(الفتاوی الواضحه، 161).

* مرحوم صاحب جواهر(ره) می‏فرماید: «اگر محتکر مجتهد باشد و افضل از حاکم باشد حاکم حکم به منع احتکار کند پیروی از او بر محتکر مجتهد واجب است».(جواهر الکلام، 22/514).

* مسئله 63 اجوبه الاستفتائات مقام معظم رهبری:

«جامعه اسلامی ناگزیر از داشتن ولی امر و حاکم و رهبر هست تا امت اسلامی را از شر دشمنان اسلام و مسلمین حفظ نماید، و از نظام جامعه اسلامی پاسداری نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّی قوی بر ضعیف جلوگیری نماید، و وسائل پیشرفت و شکوفائی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را تأمین کند. این کار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادی بعضی از اشخاص منافات داشته باشد، حاکم مسلمانان پس از این که وظیفه خطیر رهبری را طبق موازین شرعی به عهده گرفت، باید در هر مورد که لازم بداند تصمیمات مقتضی بر اساس فقه اسلامی اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نماید. تصمیمات و اختیارات ولی فقیه در مواردی که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم بر اختیارات و تصمیمات آحاد امت مقدم و حاکم است».

* * *

با این وجود، جناب مطهری نیک می داند که حصر سران فتنه، یا حکم حکومتی است یا نظر ولی فقیه که در هر دو صورت مخالفت عملی با ولی فقیه، خلاف شرع است. اما اینکه چرا وی همچنان بر نظر خود پافشاری می کند و نظر خود را عین عدل دانسته و نظر ولیّ فقیه را مصداق خلاف عدالت می پندارد، یا به عمق ضعف باورهای ایشان بر می گردد (که خلاف آن با توجه به مبانی مطرح شده از سوی ایشان می تواند ضعیف باشد.) و یا ایشان در حالتی از جو زدگی و خود حق پنداری قرار گرفته که می بایست دوستان نزدیک با ایشان صحبت کنند و ایشان را از مسیر غلط خود آگاه کنند تا ایشان از این رویه اشتباه و خلاف شرع خود بازگردد و یا مجری انجام سناریوی برای رسیدن به اغراضی بالاتر است که الله اعلم بما فی الصدور.

[1]- خطبه شماره240 نهج البلاغه- ومن کلام امام علی علیه السلام
قاله لعبد الله بن العباس وقد جاء برساله من عثمان بن عفان و هو محصور یسأله فیها الخروج إلى ماله بینبُع، لیقلّ هتفالناس باسمه للخلافه، بعد أن کان سأله مثل ذلک من قبل. فقال علیه السلام :یابْن عبّاسٍ، ما یرِیدُ عُثْـمانُ إِلاّ أنْ یجعلنِی جملاً ناضِحاً بِالْغرْبِ أقْبِلْ وأدْبِرْ! بعث إِلی أنْ أخْرُج، ثُمّ بعث إِلی أنْ أقْدُم، ثُمّ هُو الاْن یبْعثُ إِلی أنْ أخْرُج! واللهِ لقدْ دفعْتُ عنْهُ حتّى خشِیتُ أنْ أکُون آثِماً. آخر الخطب، و یتلوه المختار من کتبه و رسائله.

«عبد الله بن عباس‏»به هنگامى که عثمان در محاصره بود از ناحیه او این پیام را براى امام(ع) آورد که پیشنهاد مى‏کرد امام(ع)از مدینه خارج ‏شود و به ملک خود «ینبع‏» برود،تا مردم شعار خلافت ‏به نام او ندهند! واین بار دوم بود که عثمان از آن حضرت چنین درخواستى مى‏ کرد.

این بار امام(ع) در پاسخ عبد الله بن عباس فرمود: اى ابن عباس‏ عثمان مقصودى جز این ندارد که مرا همچون شتر آبکش قرار دهد. گاهى بروم ‏و گاه باز گردم، یک بار فرستاد که از مدینه خارج شوم، و باز فرستاد که باز گردم! و هم‏اکنون نیز فرستاده است که بیرون رو!به خدا سوگند من آن قدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم!




نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 93/9/27
زمان : 6:57 صبح
مشکل اصلی، طرح رهبر عالی ایران است
نظرات ()

“اقتصاد مقاومتی” و ایدئولوژی مطرح شده از سوی رهبر عالی ایران شاید معادلات را برای ایران تغییر دهد و این موضوعی است که شناخت ما را از اقتصاد این کشور مشکل کرده است.

به گزارش میدان 72 به نقل از جام نیوز، روزنامه صهیونیستی “جروزالم پست” (JerusalemPost) در گزارشی با این عنوان که “چگونه به اقتصاد ایران فشار بیاوریم؟” نوشت: «در زمانی که قدرت های جهانی و ایران بر سر یک میز نشسته و به دنبال حل برنامه هسته ای این کشور بودند، یک سوال مطرح بود و آن اینکه برنامه اقتصادی ایران تا چه اندازه در برابر فشارهای اقتصادی مقاوم است؟»

 

جروزالم پست در ادامه نوشت: «فشار اقتصادی به ایران، یک جنگ سخت تحلیلی را می طلبد و اگر بخواهیم مختصات اقتصاد ایران را بفهمیم و از آن به یک درک درست برسیم باید زمان زیادی صرف کنیم؛ چرا که رهبر عالی ایران [آیت الله] علی خامنه ای با طرح موضوع “اقتصاد مقاومتی” از اقتصاد این کشور در مقابل تحریم ها محافظت کرده است.»

این روزنامه صهیونیستی با اذعان به اینکه “ایدئولوژی رهبر عالی ایران، به اقتصاد این کشور، فاکتورهای غیرقابل پیش بینی بخشیده است” می افزاید: «با این حال، بزرگ ترین تهدید برای بهبود اوضاع کنونی اقتصاد ایران که در حال رهایی از تحریم هاست، فشار ماهرانه عربستان سعودی برای سقوط قیمت نفت است و اکنون بخش های انرژی ایران زمان بسیار سختی را می گذرانند.»

جرزالم پست با اشاره به تحلیل یک مقام بلندپایه سیاست خارجی نوشته است که «تهران یاد گرفته است با تحریم های غرب زندگی کند؛ اما نفت خط زندگی ایران است و قیمت آن اهمیت ویژه ای برای این کشور دارد. در صورتی که قیمت نفت به همین شکل ادامه پیدا کند، رهبران ایران باید فشارهای بیشتری را تحمل کنند و این در حالیست که همچنان مذاکرات هسته ای ادامه دارد.»

این روزنامه صهیونیستی انگلیسی زبان با تاکید بر منفوریت اسرائیل در ایران اضافه می کند: «ایران همچنان با اینکه با سرسختی عربستان روبرو شده است، باز هم اسرائیل را به عنوان دشمن شماره یک خود معرفی کرده است.»

جرزالم پست با ذکر این نکته که “روند اقتصادی ایران که در حال بهبود بود و اکنون با چالش بزرگی روبرو شده است” تاکید می کند که “اقتصاد مقاومتی” و ایدئولوژی مطرح شده از سوی رهبر عالی ایران شاید معادلات را برای ایران تغییر دهد و این موضوعی است که شناخت ما را از اقتصاد این کشور مشکل کرده است.




نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 93/9/27
زمان : 6:57 صبح
خواننده زیرزمینی دستگیر شد+ عکس
نظرات ()

خواننده زیرزمینی معروف به «ابلیس» در عملیات مشترک پلیس امنیت عمومی و امنیت اخلاقی خراسان رضوی دستگیر شد.

به گزارش میدان 72 به نقل از جام جم، این خواننده زیرزمینی که به تهیه آلبوم برای شبکه‌های ماهواره‌ای اقدام می‌کرد از مدت‌ها قبل تحت تعقیب نیروی انتظامی قرار داشت تا اینکه روز گذشته، ماموران پلیس اطلاعات و امنیت عمومی خراسان رضوی با کسب دستورات قضایی و راهنمایی‌های قاضی شعبه 904 دادسرای انقلاب اسلامی مشهد، عملیات دستگیری این فرد را آغاز کردند و او را دستگیر کردند.

133202_254

این گزارش حاکی است: ماموران انتظامی در ادامه عملیات، محل تهیه آلبوم‌های این خواننده زیرزمینی را نیز مورد بازرسی قرار دادند. وی که اسامی مستعار دیگری نیز دارد در فضای مجازی به «ابلیس» معروف است و کیبورد می‌نوازد.

او که متولد تهران است اما از سال‌ها قبل در مشهد زندگی می‌کند با سایت‌های اینترنتی فعالیت می‌کرد. این گزارش حاکی ست: به دستور قاضی «حیدری» تحقیقات پلیس درباره دیگر فعالیت‌های غیرقانونی این فرد ادامه دارد.




نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 93/9/27
زمان : 6:53 صبح
حمله شیرزاد و زیباکلام به صنعتی که برای آن پاکترین خون‎ها ریخته
نظرات ()

شیرزاد: 10هزار سانتریفیوژ با یکی چه فرقی دارد!؟/ زیباکلام: فناوری هسته‎ای برای ما ضرر دارد/ 12 سال فشار غرب تنها برای توقف یک فناوری بی فایده! / از شیرزاد تا شهریاری؛ دو استاد فیزیک، یکی بدنبال نوشاندن جام زهر و دیگری در پی شهادت!

 

گروه سیاسی - رجانیوز: کار مذاکره و توافق با کدخدا به بن‎بست رسیده است، این را براحتی می‎شد از نگرانی روزهای آخر مذاکرات وین 10 فهمید، حتی اگر کسی پیگیر مذاکرات بود، این را از اخبار حوالی گفتگوهای مسقط هم می‎توانست بفهمد و یا از تمدید خشک و خالی 7 ماهه توافقنامه‎ای که قرار بود به یک توافق بلند مدت و جامع منتهی شود. اما ظاهرا آنقدر این بن‎بست جدی شده است که برای شکستنش، بلندگوهای وطنی کدخدا چاره را در حمله به یکی از بزرگترین دستاوردهای علمی و استراتژیک کشور یافته اند دستاوردی که دشمن برای نداشتنش حاضر شد پنج نفر از بهترین و برجسته‎ترین دانشمندان کشور را به شهادت برساند.

به گزارش رجانیوز، صادق زیباکلام، احمدشیرزاد و هرمیداس باوند امروز در میزگردی که با هدف توجیه چرایی نادیده گرفتن فناوری هسته‎ای در کشور برگزار شد، راه پیشرفت را در تعطیلی صنعت هسته‎ای کشور معرفی کردند، راهی که البته چند هفته پیش جان کری نیز در گفتگویی آنرا به ایران پیشنهاد کرده بود.

بلندگوهای وطنی کدخدا با ادبیاتی مشابه از خوب بودن قرارداد ترکانمچای، به واجب بودن تعطیلی فناوری هسته‎ای در کشور رسیدند و با ذکر این شعار که اساسا انرژی هسته‎ای چه اهمیتی برای کشور می‎تواند داشته باشد، خواستار تعطیلی آن شدند.

این در حالی است که این سخنرانان که عنوان استادی سیاست، روابط خارجی و فیزیک هسته‎ای را هم یدک می‎کشند، به این پرسش ساده پاسخ ندادند که اگر این فناوری تا این حد بی ارزش و بی ثمر است، چه دلیلی دارد که امریکا و کشورهای غربی، شدیدترین فشارها را برای نداشتنش بر روی ایران وارد کرده‎اند و حتی تروریست‎هایی را اجیر کردند تا بهترین دانشمندان فیزیک هسته‎ای ما را برای توقف و عدم دستیابی به این فناوری به شهادت برسانند!؟

احمد شیرزاد، استاد فیزیک هسته‎ای و نماینده سابق مجلس ششم در این مراسم گفت: از سال 82 که مسئله پرونده هسته‌ای مطرح شده است به هیچ دستاوردی در این زمینه نرسیده‌ایم و اگر قرار بوده که مسئله هسته‌ای ما را به سمت رشد علمی برساند هیچ سند و کار تحقیقاتی این امر را ثابت نمی‌کند. سوال ما این است که اگر ما بجای 10 هزار سانتریفیوژ یک عدد داشته باشیم چه فرقی می‎کند!؟

او حتی تلاش غرب برای تبدیل آب سنگین به آب سبک در اراک را کاملا خیرخواهانه و به نفع ایران دانسته! و گفت: رآکتور آب سنگین اراک بسیار مضر است و حادثه چرنوبیل از این دست رآکتورها را در خود داشت و حالا در طرف غربی در مذاکرات جمهوری اسلامی ایران می‌گوید که آب سنگین این نیروگاه را با آب سبک عوض کند و این برای ما نیز بهتر است. 

در همین حال صادق زیباکلام دیگر سخنران این نشست که پیش از این برای اثبات قابل دفاع بودن توافقنامه ژنو، از توافقنامه ترکمانچای و اقدام فتحعلی شاه قاجار به عنوان یک رفتار عقلایی یاد کرده بود، در سخنان خود گفت: انرژی هسته‎ای به ضرر ما بوده است چرا اینقدر اصرار بر ادامه این فناوری داریم!؟

حملات به فناوری هسته‎ای کشور در حالی از سوی بلندگوهای داخلی کدخدا با شدت پیگیری می‎شود که هرگز این سوال مهم و جدی پاسخ داده نشده است که اگر این فناوری تا این حد بی ارزش است، علت تلاش بی‎وقفه برای عدم دستیابی ایران به این فناوری و همچنین شهادت بهترین دانشمندان کشور چه بوده است!؟

شاید لازم باشد پاسخ این پرسش را در تفاوت رویکرد دو استاد فیزیک دانست. آنزمان که احمد شیرزاد به عنوان استاد فیزیک دانشگاه صنعتی اصفهان، مشغول جمع آوری امضاء از همکاران مجلس خود برای نوشاندن جام زهر به رهبر انقلاب و وادادن در مقابل غرب برای تعطیلی صنعت هسته‎ای کشور بود، استادی مومن و جوان به نام مجید شهریاری، با ایمان و عظمی بزرگ به دنبال راهی بود تا کشورش را به یکی از بزرگترین فناوری‎های روز دنیا برساند.

نتیجه کار استاد اولی شد تحصن مجلس ششم و نتیجه فعالیت خالصانه استاد دومی شد دستیابی ایران به فناوری غنی سازی 20 درصد و ورود رسمی به باشگاه هسته‎ای دنیا، دستاوری که چندی بعد موجب شد تا شهریاری بجای آنکه تیتر یک رسانه‎های انگلیس و امریکا بشود، به هدف اول آنها برای ترور مبدل بشود و سرانجام خونش را برای سربلندی کشورش اعطا کند.

تفاوت و پاسخ پرسش در این دو رویکرد است، وطن پرستی و خون دادن برای کشور یا دعوت کشور به وادادگی و وابستگی دائمی به بیگانگان.

ممکن است این ایام و در فاصله هفت ماهه رسیدن به توافق با کدخدا، جاده صاف کن‎های داخلی با حمله به دستاوری که خون‎های بزرگی پای آن ریخته شده تلاش کنند تا این فناوری بزرگ را به تعطیلی بکشانند، اما این یک تجربه تاریخی است که خط خیانت و وادادگی داخلی، با مشتی محکم از سوی همین مردم سر جای خودش خواهد نشست.




نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 93/9/27
زمان : 6:49 صبح
روند خطرناکی که شیخ گروگانگیر سیدنی را تولید کرد
نظرات ()

پیوستن خوانندگان موسیقی رپ بریتانیایی، بوکسورها و فوتبالیست‌های نسبتا شناخته شده، دختران نوجوانان اروپایی و آمریکایی به گروه‌های تروریستی درگیر در عراق و سوریه شگفتی‌‌سازی‌های اتباع کشور غربی در تحولات اخیر منطقه بود ولی برای مردم استرالیا، نکته جالب تبدیل شدن نگهبان یک کاباره مشهور در استرالیا به یکی از فرماندهان داعش عجیب‌تر بود

به گزارش «تابناک»، ظاهرا محمد علی باریالی که خانواده افغانستانی وی بیش از سی سال پیش راهی هند و سپس استرالیا شده بودند، در ماه‌های اخیر در سوریه کشته شده است ولی نکته نگران‌کننده برای استرالیایی‌ها، ادامه‌دهندگان راه وی هستند. افرادی که سوابق زندگی آنها با رفتار افراطی این روزهای آنها تناسب چندانی ندارد.

علی معموری کارشناس مسائل دینی که سابقه تحصیل و تدریس در حوزه‌های علمیه ایران و عراق را دارد معتقد است که هارون مونس عامل تنهای گروگانگیری روز دوشنبه در سیدنی استرالیا، نمونه خوبی از یک تحول جدید در روند افراط‌گرایی است.

در سالهای اخیر افراط‌گرایی بین جمعیت مسلمانان استرالیا رشد سریعی داشته است. در واقع این افراط‌گرایی روش متداولی در بین ناراضیان از شرایط اجتماعی بوده است. این مساله حتی در بین کسانی که چندان مذهبی هم نبوده و یا حتی غیرمسلمان نیز بوده‌اند، اتفاق افتاده است. این واقعیت را می‌توان با توجه به جمعیت این تازه مسلمانان در بین افراطی‌های این کشور نیز قابل مشاهده است.

مروری سریع بر وب سایت شیخ هارون که اکنون از دسترس خارج شده است، نشان می‌دهد که وی حتی از برخی مسائل پایه‌ای الهیات اسلامی نیز اگاه نبوده است و به همین سبب است که محتوای وب سایت وی ملغمه‌ای از تفکرات سنی، شیعی، صوفی و سلفی و دیگر تفکرات است.

بعد از یک دهه فعالیت به عنوان شیخی خودخوانده، شیخ هارون نتوانسته بود حمایتی در بین جامعه مسلمانان استرالیا کسب کند و چهره قابل توجهی نبود و حتی به عنوان یک شیخ نیز پذیرفته نشده بود. علی‌رغم این مساله، جامعه مسلمانان استرالیا به سرعت از وی اعلام برائت کرد و با مردم این کشور اعلام همبستگی کرد.

مونس که در اواسط دهه 1990 از ایران گریخته بود، چند سال پس از ورود به استرالیا وارد فعالیت‌های مذهبی و سیاسی شد ولی نتوانست حمایت خاصی جذب کند. متمرکز نبودن سیستم انتصاب روحانیت در اسلام بر خلاف مذهب کاتولیک باعث شده است که هارون مونس بتواند خود را شیخ بنامد و افکار مذهبی خاصی را تبلیغ کند.

وی از مشکلات خانوادگی مختلفی رنج می‌برد و در چندین دادگاه حاضر شده بود و اخیرا نیز با وثیقه آزاد بود و منتظر دادگاه بود تا به اتهامات وی در باره کمک به قتل همسر سابقش و نیز چندین مورد اخلاقی رسیدگی شود. ضمن این که مدتها درگیر پرونده‌ای در باره ارسال نامه‌هایی برای خانواده سربازان کشته شده استرالیایی در افغانستان بود.

هارون مونس در ابتدا شیعه بود که دشمنان اصلی داعش محسوب می‌شوند ولی در ابتدای همین ماه اعلام کرده بود که تغییر مذهب داده است و با رهبر داعش بیعت کرده و قول داده بود به این گروه خواهد پیوست.

نکته مهم دیگر در مورد شیخ هارون، پرچمی بود که وی درخواست کرد و از گروگان‌ها خواست ان را در دست خود نگاه دارند. اگر چه در نگاه اول ممکن است معنای عبارات مندرج بر این پرچم که همان عبارات شهادتین است، چندان مورد توجه قرار نگیرد ولی این پرچم به نقطه عطفی در بنیادگرایی معاصر اشاره دارد.

عده‌ای که تحت تاثیر افکار سید قطب در مصر و یا ابوالعلا مودودی در پاکستان امروز هستند، با استفاده از این پرچم به باورهای تکفیری خود اشاره می‌کنند که بر اساس آن حتی بسیاری از مسلمانان نیز خارج از اسلام دانسته شده و فرقی بین آنها و غیرمسلمین در نظر گرفته نمی‌شود. به این وسیله آنها تنها خود را مسلمان می‌دانند.




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 93/9/26
زمان : 12:39 صبح
عقده گشایی غربی ها در برابر ضربه مهلک راهپیمایی اربعین
نظرات ()

هارون مونس طعمه کدام پروژه غرب شد؟

گروگان‌گیری سیدنی به هر شکلی که بود به پایان رسید؛ اما سوالات بدون پاسخی به جا گذاشته است که جواب دادن به آن‌ها می‌تواند پرده از مسائلی بردارد که این واقعه را عمیق‌تر از یک گروگان‌گیری ساده نشان دهد.

به گزارش میدان 72، صبح امروز خروجی تمام رسانه‌های غرب به شکلی ویژه به خبر یک گروگان‌گیری ساده در سیدنی استرالیا اختصاص یافت. گروگان‌گیری‌ای که خیلی زود به هواداران داعش و جبهه‌النصره پیوند زده شد.

خبرگزاری رویترز‌ صبح امروز نوشت: «یک فرد مسلح وارد کافه‌ای در مرکز سیدنی شد و شماری از گروگان‌ها را مجبور کرد تا پرچم‌های داعش را بر روی پنجره‌ها نصب کنند.»

«تونی ابوت»، ‌نخست‌وزیر استرالیا نیز با هشدار نسبت به طرح‌های شبه نظامیان برای هدف گرفتن کشورش گفت که این گروگان‌گیری انگیزه‌های سیاسی داشت.

اهمیت این گروگان‌گیری ناگهان تا حدی بالا رفت که سه بانک بزرگ استرالیا، شعبه‌های خود را در این شهر تعطیل کردند و مسیر پرواز هواپیماها از فراز سیدنی تغییر کرد.

پلیس استرالیا ساعت‌ها تلاش خود را به کار گرفت و نهایتا موفق شد که تعدادی از گروگان‌ها را آزاد کند. ناگهان تصویری مبهم از فرد گروگان‌گیر که پشت پنجره بود توسط دوربین‌های فیلم‌برداری‌ای که در محل حضور داشتند ثبت شد.

826035_172

خبرگزاری فارس درباره این ماجرا آورده است: « حدود 15 ساعت بعد از آغاز ماجرا، یک منبع در وزارت دادگستری استرالیا از کشف هویت فرد گروگان‌گیر خبر داد اما اعلام کرد که نام و ملیت وی منتشر نخواهد شد؛ اما بلافاصله خبرگزاری رویترز و سپس دیگر رسانه‌های غربی مانند «آسوشیتدپرس»، به نقل از پلیس استرالیا اعلام کردند که فرد مسلح، «شیخی سابقه‌دار» است که ملیت ایرانی دارد و نام او «هارون مونس» است.

826033_117

نکته جالب توجه در این مسئله، انتشار یک‌باره و سریع حجم بالای از اطلاعات شخصی، خانوادگی و عکس‌های متعلق به این فرد است.

وبسایت «ویکی‌پدیا» در توضیح هویت این فرد آورده است که شیخ هارون «محمد حسن منطقی (بروجردی)، روحانی متولد ایران (بروجرد1343) است که به استرالیا مهاجرت کرده و در شهر سیدنی زندگی می کند.»

همچنین بر اساس این وبسایت وی نام خود را به هارون مونس تغییر داده سپس به شیخ هارون شهرت یافته است.

در سوابق وی که در فضای مجازی موجود است، آمده که «تفاسیر لیبرالیستی وی از اسلام موجب دستگیری فرزند و همسرش شد و در سال 1996 به عنوان پناهنده از ایران فرار کرد.»

در 15 نوامبر 2013، هارون توسط پلیس «نیوساوث ولز» به مشارکت در قتل همسر سابقش به وسیله چاقو و آتش زدن وی متهم شد.»

به محض آنکه نام و تصویر این شخص توسط پلیس انگلیس به عنوان عامل گروگان‌گیری امروز سیدنی منتشر شد، فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به سرعتی باور نکردنی شروع به بازنشر اطلاعات به دست آمده از وی کردند. اما آنچه که در این بازنشرها و ریتوئیت‌ها به شدت خودنمایی می‌کند آثار ایرانی بودن و روحانیِ شیعه بودن این فرد گروگان‌گیر است و پرواضح است که برای رسانه‌های غربی هیچ چیز به این اندازه جالب توجه نخواهد بود.

826034_528

هرچند که وقتی مسئله مشکلات تروریستی طی چند ماه اخیر در استرالیا را کنار حملات این کشور به داعش در قالب ائتلاف آمریکایی ضد داعش می‌گذاریم می‌بینیم که ظاهرا مسئله به گونه‌ دیگری است و یک روند تاریخی چند ماهه کار را به اینجا و به این سبک گروگان‌گیری کشانده است، اما سوالاتی هست که پاسخ دادن به آن‌ها مسئله را به گونه‌ای دیگر تعریف می‌کند. چند سوال وجود دارد که پاسخ آن‌ها نمایشی بودن گروگان‌گیری امروز را محتمل‌تر می‌سازد:

در اولین اخباری که به شدت توسط رسانه‌های غربی درباره این گروگان‌گیری منتشر شد، هیچ صحبتی از پرچم داعش یا جبهه‌النصره نشده بود. حال سوال اینجاست که چرا یک گروگان‌گیری ساده باید تا این حد بزرگ‌نمایی شود که یک شهر را به تعطیلی بکشاند؟

چطور می‌شود توجیه کرد که یک نفر گروگان‌گیر پشت پنجره آمده، فیلم‌بردارها او را دیده‌اند اما تک‌تیراندازها او را ندیده‌اند یا از خیر زدن او گذشته‌اند؟ این سوال وقتی بغرنج‌تر می‌شود که بدانیم سیستم‌های امنیتی و اطلاعاتی استرالیا یکی از قوی‌ترین و پیچیده‌ترین سیستم‌های دنیاست و این سیستم پیچیده نتوانسته تعداد گروگان‌گیرها را تشخیص دهد.

اگر این واقعه، تنها یک گروگان‌گیری توسط یکی از طرفداران داعش یا جبهه‌النصره بود، پس چرا تمام شبکه‌های خبری جهان به طور مستقیم آن را پخش کردند، به گونه‌ای که 11 سپتامبری دیگر روی داده است؟

چرا این اتفاق باید به جای آنکه مثل همیشه، مستقیما و بدون هیچ واسطه‌ای به داعش و شهروندان غربی به داعش پیوسته و از عراق و سوریه برگشته متصل شود، این‌بار به یک واسطه ایرانی‌الاصل مرتبط شده؟

چرا این فرد ایرانی، شیعه بوده و بعد از پناهنده شدن به استرالیا، سنی شده است؟ این تغییر مسیر از شیعگی به تسنن چه برآیندی در ذهن مخاطب غربی ایجاد می‌کند که تا این حد روی آن تاکید می‌شود؟

چرا با اینکه رسانه‌های غربی این فرد را یک بیمار روانی معرفی می‌کنند که همسر خود را با چاقو کشته و جسدش را آتش زده و 50 مورد پرونده تجاوز جنسی دارد، یک‌سره تصاویر او را با لباس روحانیت شیعه نشان می‌دهند؟

826092_870826093_624826094_733

مهم‌تر از همه آنکه چرا این نمایش رسانه‌ای درباره تروریست نشان دادن مسلمانان، شیعیان و ایرانیان باید تنها یک روز پس از پایان راهپیمایی عظیم اربعین به وقوع بپیوندد؟

در پایان با توجه به همه آنچه که گفته شد، تصمیم‌گیری درباره اینکه نمایش رسانه‌ای امروز، عقده‌گشایی غربی‌ها در برابر ضربه مهلک راهپیمایی اربعین سیدالشهدا بوده است یا خیر را به عهده شما مخاطبان گرامی می‌گذاریم.




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 93/9/26
زمان : 12:35 صبح
سعید زیباکلام:
نظرات ()

با شناختی که از متکی دارم، وی را هم خون احمدی نژاد نمی دانم/ تاوان کارهایی که در سال 90 و 91 با شخص احمدی نژاد کردیم این چنین دولتی است

به نظر من بعضی از کسانی که دارند این کارها را می کنند از دست احمدی نژاد خونین و مالین هستند، و این قابل پذیرش است اما در مورد بعضی ها که چنین شرایطی ندارند و در این مسیر حرکت می کنند، کارشان قابل پذیرش نیست.

میدان 72/ سعید زیباکلام چهره ای شناخته شده برای اهالی اندیشه است. علی الخصوص برای کسانی که در زمینه های تمدن اسلامی ،علوم انسانی و علم دینی فعالیت دارند. اما دکتر زیباکلام می گوید به دلیل احساس خطری که در یکسال اخیر کرده است مجبور شده است تا کار پژوهشی را رها کرده و به روشنگری در مسائل سیاسی بپردازد.

وی به دلیل صراحت لهجه از وزارت خارجه در زمان آقای ولایتی نیز اخراج شده است. مصاحبه زیر مباحثی مربوط به مذاکرات هسته ای،سیاست خارجی در زمان احمدی نژاد و ولایتی را شامل می شود که متن آن به شرح ذیل می باشد:

چطور شد که دکتر زیبا کلام با تحصیلات آکادمیک در زمینه اندیشه، وارد عرصه ی وزارت خارجه شد و چطور شد که چرا از سمت وزارت کنار گذاشته شد؟

البته زمانی که از من دعوت به همکاری کردند و من وارد وزارت خارجه شدم این طور نبود که من سال ها وقت خود را صرف مباحث اندیشه ای کرده باشم.

اکنون به علت قلت وقت برخی چیزها را نادیده می گیرم اما خیلی هم خالی الذهن و بدون مطالعه نبودم. گرچه آن موقع مطالعات و پژوهش های تخصصی نداشتم ولی گرایش و نیازش به شدت حس می شد. نه تنها حس می شد بلکه گامهایی را نیز قبل از انقلاب به صورت انفرادی و اجتماعی همراه با دیگران برداشتم. مثلا قبل از اینکه مقوله ای به نام جنبش نرم افزاری و علم دینی و … مطرح شود.

من خودم و جمعی از دوستان تشکیل تیم داده و به سمت علوم انسانی و اجتماعی رفته بودیم. این ماجرا برمی گردد به جمعی از دانشجویان فعال مبارز قبل از انقلاب در اروپا و آمریکای شمالی. البته مجال پرداختن به این ماجرا را نداریم ولی به هرحال ما این فکر را داشتیم تا جایی که برخی رشته ی کارشناسی ارشدمان را نیز رها کردیم و وارد حوزه های علوم انسانی و اجتماعی شدیم.

anaj1418553007Mow1vV

من در زمینه های صلح شناسی، جامعه شناسی انقلاب ها، جنبش های اجتماعی، درس های خاورمیانه و … دوره دیده ام و درس خوانده ام. با این حال سالیان سال یک بنیه ی قوی تخصصی به وجود نیامده بود و دوره جدید در مقطع دکتری از سال 65 شروع شد.

اینکه چطور شد سر از عرصه ی وزارت خارجه در آوردم، قضیه ی خیلی ساده ای است. من اصلا شخصیت روزنامه ای و رسانه ای ندارم؛ یعنی تعمد دارم که نداشته باشم. از 25 سال پیش که پس از اتمام مقطع دکتری به ایران آمده و مشغول کارهای پژوهشی شدم، هر موقع روزنامه ها حتی روزنامه های تخصصی به سراغم می آمدند من به بهانه های مختلف قبول نمی کردم چون معتقدم این گونه مصاحبه ها و رسانه ای شدن و شهرت، منحرف کننده، منصرف کننده و زداینده است و اجتماع قلب را از بین می برد و افتراق وجودی ایجاد می کند.

این بحث خیلی مهم است و به این موضوع ربط پیدا می کند که چرا عموما دانشگاه های ما عقیم هستند؛ به غیر از افرادی معدود در دانشگاه های ما تولید فکر و اندیشه وجود ندارد. این یک واقعیت است و بدترین کار پوشاندن وضعیت عقیم متعفن نازاست. کار درست این است که مستقیم، قاطعانه و آشکار با این ناتوانی مواجه شویم تا شاید بتوانیم اصلاح وضع بکنیم.

ما باید بپذیریم که صدها سال است که در وضعیت بی حاصلی قرار داریم. علاوه بر دانشگاه حوزه نیز مهم است. حوزه و دانشگاه دو شاهبال برای ترویج فرهنگ هستند. اما هر دوی این نهاد عقیم هستند. این ها مباحثی هستند که من در قضیه ی جنبش نرم افزاری بدان پرداخته ام.

از دوران دبیرستان سیاست های آمریکا در منطقه را بررسی می کردم

این طور نیست که من هیچ حضور و دخولی در مباحث سیاست خارجه و روابط بین الملل و روابط اجتماعی سیاسی نداشتم. من در این عرصه ها نیز حضور داشتم اما حضور من ظهور و بروز رسانه ای نداشته است که دلیل آن نیز تعمد خود من می باشد. زیرا به محض اینکه فردی در این عرضه ها ورود می کند و در رسانه ها بازتاب می یابد، از بین رفتن اجتماع قلب نیز شروع می شود و مانع انجام کار فکری و جدی و نوآورانه می شود.

البته در این شرایط می توان مدارج دانشگاهی را طی کرد اما دیگر نمی توان فکر تولید کرد چون فراغ بال لازم وجود ندارد. بنابراین من هیج گاه از عرصه ی سیاسی دور نبودم و انقطاعی در کار نبود بلکه من از وقتی که یک محصل دبیرستانی بودم سیاست های آمریکا را در ویتنام و کامبوج و لائوس بمباران و به کارگیری سلاح شیمیایی توسط آمریکایی ها در دهه 60 میلادی دنبال می کردم. علاقه مندی و تعلق به این عرصه از حدود 16 سالگی تا به امروز در من وجود داشت. اکنون نیز هنگام ساعت اخبار، پیگیری خبرها برای من مثل امر واجب است و حتما باید اخبار را پیگیری کنم.

بنابراین سیاست خارجی و روابط بین الملل، نه به معنای آکادمیک کلمه بلکه به معنای حرفه ای درگیر شدن وجودی با آن، همواره گوشه ای از قلب مرا اشغال کرده است. به ویژه تعدی ها، ظلم ها، حق کشی ها و انسان کشی هایی که توسط آمریکا و برخی کشورهای متحد آن جزء دغدغه های مهم من بود. علاوه بر این در اوایل انقلاب من چند سالی را در وزارت خارجه و رئیس اداره سازمان های بین المللی بودم؛ اداره ای که صد و اندی از خانواده سازمان ملل متحد ذیل اداره سازمان های بین المللی بودند.

از نامه روحانی به حضرت آقا متحیر شدم!

در آذر 92 وقتی از تلوزیون شادباش آقای رئیس جمهور (روحانی) را به حضرت آقا شنیدم، برای من خیلی تکان دهنده بود. هر چه بیشتر دقت می کردم، هرثانیه که جلوتر می رفت و نامه قرائت می شد، چشمان من گشاده تر و دهانم نیز باز تر می شد که آیا این آمریکا و اروپایی است که من می شناسم!؟ آیا چنین چیزی امکان دارد؟! آیا واقعا حق غنی سازی ما را به رسمیت شناخته اند؟! تسلیم شده اند؟! این عبارات مال کجا و متعلق به کدام قرن و کدام کهکشان است؟!

از این زمان به بعد درگیری علنی شد و مطالعات چند روز بعد بر من آشکار کرد که شگفتی و حیرت من بی جا نبوده است. من صدها صفحه فقط متن صورت جلسات کمیته های روابط خارجی مجلس سنا، مجلس نمایندگان، مجلس عوام بریتانیا و … را خواندم. اولین بروز و ظهور اجتماعی سیاسی تحیر و شگفتی و تاثر و تالم و درد عمیق این بود که یکشنبه در دانشگاه امام صادق سخنرانی داشتم.

 آخرین پستی که در وزارت خارجه داشتید چه بود؟

رئیس اداره سازمان های بین الملل بودم.

چرا شما را از این سمت کنار گذاشتند؟

من اخراج شدم؛ هر ساله هیئتی را از ایران به اجلاس های بین المللی سالانه و مهم اعزام می کردیم. مثلا برای اجلاس سالانه سازمان بین المللی کار که وزارت کار متکفل آن است ولی چندان اشرافی به ملاحظات سیاسی ندارند وزارت کار برای شرکت در این اجلاس از طریق اداره ما تغذیه می شدند به طوری که هم تعاملاتشان با سایر کشورها در اجلاس می بایست با مشورت وزارت خارجه و با حضور نماینده ای از وزارت خارجه صورت بگیرد و هم سخنرانی رئیس هیئت.

در این حضور یافتن ها به عنوان مستشار سیاسی هیئت، مواقعی که وزیر در رأس هیئت بود، از آن جهت که عضو کابینه رئیس هیئت است من در وزارت خارجه خودم یا یکی از مسئولین را موظف به همراهی هیئت می دانستم.

در مواردی که نسبت یا قرابت سیاسی در میان بود،بخاطر گزارش ها سرزنش می شدم

در این سفرها و اجلاس ها اتفاقاتی می افتاد و گاه روسای هیئت ها رویه هایی را اتخاذ می کردند که غلط، غیرکارشناسی و نابجا بود. البته من تذکر می دادم که مثلا این لایحه ی پیشنهادی رأی نمی آورد؛ نه تنها رای نمی آورد بلکه یک رأی مثبت می آورد و بقیه آراء منفی است و معنی چنین چیزی این نیست که یک لایحه ی پیشنهادی رأی نیاورد بلکه دلالت بر این دارد که این طرح متعلق به کشوری است که می خواهد اسرائیل از این سازمان بیرون رانده شود.

آن یک رأی مثبت مال بانی طرح بود و چند کشور مثل لیبی و سوریه آن زمان نیز رأی ممتنع می دادند و اکثر کشورهای جهان رای منفی می دادند. من وقتی با چنین طرح های غیرکارشناسی و غلط روبرو می شدم، به صورت مفصل گزارش می کردم تا هم شخص وزیر خارجه و هم معاون وزیر در امور بین الملل آن را ببیند.

اگر قرار باشد همان روند ها و رویه ها ادامه داشته باشد این چه انقلابی است؟

در مواردی که نسبت یا قرابت سیاسی در میان بود، آن گزارش ها عملا بایگانی می شد و من نیز مورد سرزنش قرار می گرفتم که چرا حرمت قلم را نگاه نمی دارید و چرا حرفهایتان را دیپلماتیک نمی زنید.

وقتی لایحه رأی نمی آورد ایرنا خبری کاملا خلاف واقع منتشر می کرد. من خبرنگار را گیر می آوردم و می گفتم چه کسی این خبر را به شما داده است؟! شما که انگلیسی بلد نیستید! بعد معلوم می شد که مثلا رئیس هیئت یا مدیرکل وزارت خانه مربوطه با راهنمایی وزیر خبر دروغ از صدا و سیما پخش می شد و می گفتند که مثلا ما بینی استکبار را به خاک مالیدیم.

کارمندان من همه از نسل قدیمی، سر و صورت تراشیده و دارای تیپ خاصی بودند اما احترام فوق العاده ای می گذاشتند. ما به آن ها طاغوتی می گفتیم و آن ها به ما یاقوتی می گفتند و بارها به زبان آوردند که گروه خونی شما با یاقوتی های مرسومی که ما می بینیم فرق دارد.

من هم بارها به آن ها گفته بودم که ریشی که روی صورتم می بینید مال 22 بهمن نیست یعنی ما برای پست گرفتن ریش نگذاشته ایم، ما انقلاب نکرده ایم که پست بگیریم؛ ما انقلاب کردیم تا رویه و هنجارهای غلط را جکع کنیم. معنی انقلاب همین است؛ وگرنه اگر قرار باشد همان روند ها و رویه ها ادامه داشته باشد این چه انقلابی است.

رویه های غلط امروز؛ خوشبینی به غرب به اسم واقع بینی، عقلانیت و تدبیر، و انتقاد را با انتقام پاسخ دادن را ناشی از چه می دانید؟ به نظر شما خوشبینی و وادادگی نسبت به غرب ناشی از چیست؟

این خوشبینی ها و شرایط پیش آمده ناشی از وادادگی است؛ ناشی از آدم هایی است که در دوره شاهنشاهی احساس مبارزه داشتند و مبارزه کردند اما بعد از انقلاب وقتی به صدارت رسیدند بازهم همان رویه های دوران شاهنشاهی را تکرار کردند.

البته تک تک قدم هایی که در آن زمان علیه شاه برداشتند باارزش و شایسته ی تقدیر است اما نباید بعد از انقلاب بازهم همان رویه ها تکرار شود. ما باید این حقیقت بسیار تلخ را بپذیریم و بگوییم که بسیاری از ما که مسئول و وزیر و وکیل هستیم، رفتارمان تفاوت زیادی با وزرا و وکلای زمان شاه ندارد. باید بپذیریم و بگوییم تا بتوانیم این وضعیت را اصلاح کنیم.

و گرنه انقلاب برای این نبود که صرفا به جای عکس شاه عکس امام را روی دیوار بزنیم و صبح ها کارمان را با یک بسم الله شروع کنیم؛ اینها نشانه و تابلوی ماجراست و جای خود دارد اما اصل کاری روند و رویه هایی است که به کار می گیریم. تابلوی مغازه خوب است اما باید به داخل مغازه توجه داشته باشیم. اشتباه ما در رویه و روندها و ملاحظات غیر ایمانی و غیر تقوایی است.

من معتقدم متاسفانه برخی از رجالی که قبل از انقلاب سابقه ای ولو اینکه طولانی و ژرف و جدی نبود اما به همان اندازه ای که سابقه داشتند قابل احترام هستند، بعد از انقلاب – بخصوص بعد از جنگ- گرایش ها و تعلقاتی که به طور موروثی در آن ها وجود داشت، زمینه فراهم شد و لذا پس از اینکه به وزارت و پست و مقامی رسیدند، به تدریج نگرش ها و رویه های طاغوتی در رفتار آن ها تجلی پیدا کرد.

به طوری که بجای رفتار های ابوذری و سلمانی و امیرالمومنینی رفتارهای دیگری مثل طلبکار بودن، امکانات ویژه برای خود و اقوام و بستگان خود خواستن و این امکانات را طبیعتا برای دیگران نخواستن و … مشاهده شد و به خوبی خود را نشان داد.

این داستان ریشه در این دارد که از طرفی بخشی از ما در فرهنگی تربیت شده ایم که ملاحظات غیر دینی حضور دارد.

در مورد آقای احمدی نژاد گفته بودید” من به کسی که به مرز لبنان و اسرائیل اشاره می کند و می گوید ما اینجا را آزاد خواهیم کرد؛ چه نقدی می توانم داشته باشم؛” با اینکه روند های غلط سیاست خارجی در دولت آقای احمدی نژاد هم بود و شاید در اواخر ظهور و بروز هم پیدا کرد؛ لطفا در مورد تناقض بین عدم نقد و رویه های غلط وزارت خارجه دوران گذشته و قضیه داد وست با ترکیه و برزیل هم توضیح بدهید:

اختیار تام داشتن رئیس جمهور، ساده انگاری است

در مورد ماجرای داد و ستد ایران با ترکیه و برزیل در دولت دهم، باید بگویم اولا من هیچ اطلاعی از جزئیات ندارم اما در مورد کلیات امر نمی توانم بگویم که سیاست خرد مهمی بوده و سیاست خرد موفق یا ناموفق بوده است.

در اصول و نوع نگرش دولت نهم و دهم، سیاست استکبارستیزی، سیاست نفی و تضعیف اسرائیل را می بینید.

البته این سخن شما سخن متینی است و شاید شما همین الان دارید حرف دل آقای احمدی نژاد را می زنید.

درست است که رئیس جمهور هر دوره و هر دولتی وزیرها را خودش انتخاب می کند اما ما باید توجه داشته باشیم که او وزیر را با اختیارات تام انتخاب نمی کند. این ساده انگاری است که ما فکر کنیم رئیس جمهور که منتخب مردم است برای انتخاب تیم کاری خود اختیار تام دارد.

البته از یک بعد اختیار تام دارد و آن این است که وزیر را انتخاب و به مجلس معرفی می کند اما واقع امر این است که رئیس جمهور با توجه به عوامل و ملاحظات متعددی دست به انتخاب می زند و گاه ناچار می شود فردی را که رضایت بسیار کمی از او دارد به مجلس معرفی کند در حالی که آن فرد مورد رضایت شخص رئیس جمهور نیست، قوی نیست و تحرک و پویایی ندارد اما در عین حال خراب کاری های فاجعه باری ندارد و به وجود نمی آورد؛ از طرفی عده ی زیادی از مراجع قدرت نیز نظرشان انتخاب همان فرد ضعیف است. درواقع گاه رئیس جمهور دست به چنین انتخابی می زند و باید ملاحظات این چنینی داشته باشد.

عین همین ملاحظات در مورد وزیر علوم پیشنهادی دولت فعلی نیز وجود داشت.به نظر من نباید به سهولت بگوییم که آقای رئیس جمهور است که فلان کار را انجام می دهد؛ به نظر من این سخن ناشی از ساده اندیشی است.

لذا باید مستقیما معطوف به وزیر مربوطه باشیم. البته اگر رئیس کابینه (رئیس جمهور) از حرکت وزیر مربوطه دفاع بکند، آن موقع قصه روشن می شود و در این حالت می توان عمل مورد انتقاد را به شخص رئیس جمهور نیز منتسب کرد اما در غیر این صورت عمل غلط وزیر را به پای رئیس جمهور نوشتن، قدری زیاده روی است.

با شناختی که از متکی دارم، وی را هم خون احمدی نژاد نمی دانم!

من با شناختی که از قدیم و از دوران اوایل انقلاب از آقای متکی دارم، ایشان را فرد مبارز، هم خون و هم جوشش و هم پویش آقای احمدی نژاد نمی دیدم؛ اما از دور که نگاه می کنیم، می گوییم او وزیر خارجه ی دولت احمدی نژاد است و اگر سوء تدبیری در عمل او رخ بدهد ما بلافاصله و بدون واسطه آن را به احمدی نژاد منتسب می کنیم.

البته در مجموع این حرف قابل پذیرش است چون در کل سیاست خارجه ی یک دولت توسط رئیس جمهور و تیمش بخصوص وزیرخارجه تدبیر می شود. اما به نظر من بهتر است شما اصحاب رسانه هر وقت زمینه لازم فراهم بود که الان این زمینه وجود ندارد این سوال را از احمدی نژاد بکنید و بگویید که با توجه به شناختی که از شما داریم، این نوع سیاست خارجی برای ما مورد سوال است و از ایشان بخواهید که شخص وزیر خارجه و نحوه ی پیگیری امور را تبیین کند؛ تا ببینیم آیا ملاحظات عدیده ای وجود داشته یا بدون اعمال نظر منبعی به اختیار خود این مورد را انتخاب کرده اند. به نظر من پرسیدن این سوال از رئیس دولت نهم و دهم خیلی رهگشاست.

به نظر من تا زمانی که آقای احمدی نژاد فرصتی پیدا کند تا حرف هایش را بزند، باید در قضاوت و ارزیابی احتیاط کرد. وارد شدن به جزئیات سیاست خارجه دولت نیاز به کار کارشناسی و اطلاعات مفصل و دقیق دارد که من آن را ندارم.

رهبری در سال 92 فرموده بودند که دولت گذشته هم خواستار مذاکره بود،تحلیل شما چیست؟

مذاکره ذاتا خوب یا بد نیست

در مورد سخن حضرت آقا نیز باید بگویم ما بحثی هم در مورد مذاکره داریم. من معتقد به این نیستم که مذاکره ذات و جوهری دارد و ما می توانیم بدون توجه به این که با چه کسی، سر چه موضوعی در چه زمان و شرایطی، بگوییم مذاکره بد است یا خوب است.

من به چنین چیزی معتقد نیستم و اساسا آن را غلط می دانم. این سوال که آیا مذاکره بد است یا خوب است، سوال نابجایی است. مذاکره یعنی گفت و گو کردن بر سر موضوعاتی و نمی تواند ذاتا بد یا خوب باشد.

البته در دنیای امروز مذاکره معنی دیگری دارد و از آن به “بده بستان” تعبیر می شود

این نیز اشکالی ندارد چون همان گفت و گو بر سر موضوعاتی برای حل مناقشاتی یا نیل به یک توافقی، است و ممکن است لازمه ی آن این باشد که چیزی بدهیم و چیزی بگیریم اما در کل اگر بخواهیم مذاکره را طوری تعریف کنیم که شامل تمام مذاکرات طول تاریخ باشد باید بگوییم نوعی گفت و گو بر سر موضوع یا موضوعاتی برای حصول توافقی یا گاهی درگیری و حل مناقشاتی و یا افزایش منافعی، است.

بنابراین هرموقع در مورد مذاکره صحبت می کنیم باید در مورد این عناصر سوال کنیم نه اینکه همان ابتدای امر بپرسیم مذاکره خوب است یا بد است. باید بپرسیم: مذاکره با چه کسی؟ مذاکره برای رسیدن به چه هدفی؟ مذاکره در چه شرایطی؟ مذاکره کنندگان و طرفین مذاکره چه کسانی هستند؟ اگر این عناصر را کنار هم بگذاریم تکلیف این سوال که “مذاکره بد است یا خوب است؟” روشن می شود. اگر مذاکره را بدون توجه به این ملاحظات محوری و تقویمی خوب یا بد بدانیم اساسا غلط است.

اصرار دولت قبل را نمی توان حمل بر این کرد که قرار است توافقنامه ننگینی مثل ژنو را رقم بزند

بنابراین اگر آقا فرموده اند دولت قبلی هم نظر بر مذاکره بود؛ به گمان من نباید این را حمل بر این کرد که آقای احمدی نژاد هم می خواستند فاجعه ای به نام ننگین نامه ی ژنو را رقم بزنند. علاوه بر این هدف از مذاکره کل ماجرا را تغییر می دهد. گاه شما می خواهید برای خودتان شناخت مستقیم بی واسطه ایجاد کنید و گاه می خواهید توانمندی ها خودتان را به طرف مذاکره نشان بدهید و گاه هدفتان تضعیف طرف مقابل است. می بینید که مذاکره دامنه ی گسترده ای دارد و هرچیزی می تواند در آن مد نظر باشد.

 آقای متکی در برنامه شناسنامه گفتند که آقای احمدی نژاد متون کنسولی ما را رعایت نمی کرد و طبق متون خودشان در مراسمات سخنرانی می کردند؛ و نیز گفت کسی که در اول دولت آن چنان به آمریکا حمله می کند و آخر دولت می گوید که بیا باهم صحبت کنیم؛ تناقض در عمل پیش می آید و ما را در موضع ضعف قرار می دهد. در این مورد ارزیابی شما چیست؟

به نظر من برای اینکه بتوانیم در این زمینه قضاوت متوازنی داشته باشیم نباید به گفته های وزیر عزل شده ای که تجربه ی تلخی دارد، اکتفا بکنیم. مدتی پیش آقای حاج بابایی وزیر آموزش و پرورش نیز صحبتی داشت که به نظر من حرفهایش خالی از تخفیف هایی نبود. التبه رنجبران برخی سوالات نابخردانه ای می پرسید و می گفت احمدی نژاد در کدام کارهای شما دخالت می کرد؟! ایشان هم می گفت آقای احمدی نژاد اصلا در کارهای من دخالت نمی کردند و همه افراد را من خودم انتخاب می کردم؛ اما با این حال آقای حاج بابایی حرف هایی هم می زد که دلالت های منفی نیز داشت.

به نظر من این منصفانه و عادلانه نیست که فردی حی و حاضر وجود دارد و صدا و سیما و رسانه ملی مدام از صغیر و کبیر، هرکسی را در خیابان گیر می آورد جلوی دوربین می نشاند که احمدی نژاد کی زد در گوش شما؟! این جفاست و اصلا درست نیست. در مقابل این جفا کردن ها ما به زودی تاوان بد فرهنگی سیاسی پس خواهیم داد. ما این کارها را در سال 90 و 91 با شخص احمدی نژاد کردیم و تاوان آن را با دولت این چنین داریم پس می دهیم.

این رویه های ناجوانمردانه و به دور از انصاف و عدالت را قدر قادر مقتدری یک به یک رصد می کند و فردا روزی پدر ما را درمی آورد. یکی از مبانی آموزه های دینی ما همین است که همه ی این عملها چه شر و چه خیر، به اندازه ی مثقالی هم باشد، حساب و کتاب دارد. به نظر من این رویه ی مخرب صدا و سیما و مطبوعات دربار زر و زور و تزویر کار بدی دارد می کند.

وقتی دو وزیر می آیند و منصفانه یا غیر منصفانه حرف می زنند، به هر حال پای شخص احمدی نژاد به میان می آید و تصویری از احمدی نژاد برای بینندگان آن برنامه ترسیم می شود.

منطقی نیست که فرجه ای هم به احمدی نژاد برای دفاع از خود نداد

آیا منطقی نیست که فرجه ای به خود احمدی نژاد داده شود تا او صحبت کند؟! آیا ما خودمان راضی می شویم که راجع به ما با کسی مصاحبه ای بکنند که با ما قدری خرده حساب دارد؟! یا راجع به ما با کسی مصاحبه کنند که با ما خرده حساب ندارد ولی قدری با ما تفاوت نگرش دارد و ما او را ناسالم می دانیم؟!

قطعا ما از این کار خوشمان نمی آید و دلمان می خواهد فرصتی به ما داده شود تا متقابلا در همان عرصه حرفهایمان را بزنیم. ادامه ی ماجرا قضاوت خود مردم است که از آنجا به بعد دیگر ما نمی توانیم کاری بکنیم. به هرحال این قصه در مورد احمدی نژاد کماکان دارد ادامه پیدا می کند.

به نظر من بعضی از کسانی که دارند این کارها را می کنند از دست احمدی نژاد خونین و مالین هستند، و این قابل پذیرش است اما در مورد بعضی ها که چنین شرایطی ندارند و در این مسیر حرکت می کنند، کارشان قابل پذیرش نیست.

برخی مواقع باید تغییر نظر و موضع را حمل بر سازش و ناتوانی و خطا کرد ولی بعضی جاها نباید چنین قلمداد کرد

نکته دیگر این است که آقای احمدی نژاد در ابتدای ریاست جمهوری خود صحبت از این می کرد که ما آمریکا را زیر پا لگد می کنیم، پودر می کنیم و بعد از آن کیک فلان درست می کنیم اما بعدها دیدیم که احمدی نژاد قصد مذاکره با آن ها را دارد. باید گفت ما همه انسانیم و با توجه به شرایط مختلف احوالمان تغییر می کند.

برخی مواقع باید تغییر نظر و موضع را حمل بر سازش و ناتوانی و خطا کرد ولی بعضی جاها نباید چنین قلمداد کرد. باید شرایط را دید و سنجید. یک پدر گاه در شرایطی ممکن است بر فرزندش پرخاش کند در حالی که همین پدر در شرایط دیگری خیلی چیزها را می بیند اما دم نمی زند یا اگر دم می زند فقط در این حد است که بگوید من راضی نیستم. ما در خلاء زندگی نمی کنیم ؛ ما انسانیم و در شرایط و زمان و مکان و موقعیت هایی قرار داریم و باید به همه ی اینها توجه کنیم.

اینکه فردی در زمانی چیزهایی را القاء می کند اما در زمان دیگر چیزهای دیگری را می گوید که مغایر و حتی گاه متناقض است، ما نباید اتوماتیک وار قضاوت بکنیم. قلمرو سیاست به معنای عام کلمه شامل تدبیر منزل است. این طور نیست که همواره شرایط و اوضاع و احوال یکسان و ثابت باشد.

آیا شما به یاد دارید که امام خمینی(ره) در سال 41 و 42 در سخنرانی هایشان چه می گفتند و در سخنرانی های 57 و 58 چه می گفتند؟ اگر این سخنرانی ها را کنار هم بگذارید آن موقع می فهمید که چه خبر است. باید دید بین سال های 41 و 42 تا سال های 57 و 56 چه اتفاقاتی افتاده است. در سال 42 امام یک بار هم نگفت شاه باید برود. اما در سال 57 با قاطعیت فرمود که شاه باید برود.

باید ببینیم یک فردی که با چیزی مخالف است براساس کدام اصل و روایت و آیات مخالفت می کند.

پس باید تغییرپذیری شرایط و انسان ها را ملاحظه کنیم. آن زمان صحبت از این بود که روال سلطنتی باید برچیده شود اما از 56 به بعد امام گفت شاه باید برود. در این حالت نمی توانیم بگوییم که امام در آن زمان مخالف سلطنت نبود اما در سال 56 مخالف است!

نمی توانیم چنین قضاوتی بکنیم بلکه باید شرایط را ببینیم و بسنجیم. دیدن ماجراها در بستر شرایط خیلی مهم است و نباید آدم ها را به آسمان برد. ارزیابی های ما به گونه ای است که گویا انسان در خلاء زندگی می کند در حالی که ما در خلاء نیستیم و کلی ملاحظات و در عین حال هنجارها و قواعد و مقررات اخلاقی اجتماعی، سیاسی و دینی داریم. تعامل خیلی پیچیده ای بین شرایط و فرد و آموزه ها وجود دارد.

منبع: آناج




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 93/9/26
زمان : 12:33 صبح
آیا گروگانگیر سیدنی استرالیا واقعا یک شیخ ایرانی است!؟
نظرات ()

شیخ هارون؛ کلاهبردار فراری از ایران که خود را روحانی جا زد!/ رئیس پلیس: سال 75 مدارک جرم «منطقی» را ارسال کردیم، استرالیا از او حمایت سیاسی کرد و مجرم را تحویل نداد

 

 گروه بین الملل – رجانیوز: «شیخ هارون» نامی است که پس از یک گروگانگیری در سیدنی  استرالیا سر زبان رسانه‎های غربی افتاده، شخصی که ادعا می‎‎شود گروگانگیر اصلی است، کشته شده است، ایرانی‎الاصل است و با ابوبکر البغدادی در بیعت بوده است. اما در حالی که هیچ تصویری از جنازه او در رسانه‎ها منتشر نشده، رسانه‎های غربی بصورت گسترده  و بلافاصله، تصاویر شخصی بنام محمد حسین منطقی بروجردی را با لباس روحانیت در استرالیا منتشر کرده و مدعی شده‎اند که این شخص همان شیخ هارون گروگانگیر ادعایی است.

به گزارش رجانیوز، برای کارشناسان رسانه، کنار هم قرار گرفتن نمادهایی چون نام ایران، شخصی با لباس روحانیت، گروگانگیری و داعش، در بازنمایی ماجرای سیدنی استرالیا تنها می‎تواند یک معنا داشته باشد و آن هم یک طراحی رسانه‎ای برای مخدوش کردن چهره ایران در میان افکار عمومی جهان است.

اما واقعیت ماجرا چیست و شخصی که تصاویرش با لباس روحانیت منتشر شده است کیست!؟
هر چند تا کنون تصویری از جسد کشته شده شخص گروگانگیر منتشر نشده، اما شختصی که بنا بر ادعای رسانه‎های غربی با نام « محمد حسین منطقی بروجردی » عامل این گروگانگیری معرفی کرده‎اند، یک کلاهبردار فراری است که سال 1374 و پس از کلاهبرداری در شرکت هواپیمایی خود، از ایران گریخته و با ادعاهای سیاسی، توانسته است پناهندگی سیاسی کشور استرالیا را جلب کند.
اما منطقی که اساسا هیچ گونه سابقه حوزوی در کارنامه خود نداشته است، پس از حضور در استرالیا با پوشیدن لباس روحانیت، به تبلیغ خود و افکار خاصش پرداخته و علاوه بر اعلام ضدیت با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، حتی علیه مذهب تشیع هم به تبلیغ پرداخته و در نهایت با انتخاب نام شیخ هارون برای خود اعلام کرد که «قبلا رافضی (تعبیر تکفیریون برای نام بردن از مذهب تشیع) بودم و اکنون ملسمان شده‎ام.»
این در حالی است که پس از فرار این کلاهبردار به کشور استرالیا، پلیس بین‎الملل ایران درخواست جلب او را به اینترپل و کشور استرالیا ابلاغ کرده بود که البته طبق معمول و رویه مشابه این دولت‎ها به دلیل حمایت سیاسی دولت استرالیا از منطقی، وی به کشور ایران تحویل داده نشده است.
 
 
در همین زمینه فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرد: فردی به نام «منطقی» در سال 75 شرکت آژانس مسافرتی داشته و کلاهبرداری کرده و از ایران به مالزی و از آنجا به استرالیا رفت؛ ما مدارک را جمع کردیم و به پلیس استرالیا تحویل دادیم اما به جهت آنکه قرارداد استرداد مجرمین به استرالیا نداشتیم این کار را انجام ندادند.
سردار احمدی‎مقدم تصریح کرد:‌ امروز آنها بر اساس اطلاعاتی که ما در گذشته به آنها دادیم ادعا دارند که آن فرد گروگانگیر همان است. معلوم می‎شود که او را دستگیر کرده بودند و حالا اثر انگشتش را فرستاده‌اند. البته ما در بانک اطلاعاتی خود چنین نمونه‌ای نداشته‌ایم اما اعلام کردیم که برای تحقیق مشترک آماده‌ایم و می‌توانند دی‌ان‌ان او را هم بفرستند تا با خانواده این شخص چک کنیم که آیا گروگانگیر همان فرد ادعایی است یا نه.
سردار احمدی‌مقدم ادامه داد: این اتفاق نتیجه عدم همکاری در برخورد با مجرمین و کوتاه آمدن است که نتیجه‌اش همین می شود. آن آدم کلاهبردار بوده و برای کسب پناهندگی ادعای سیاسی بودن و روحانیت کرده و حتی اسمش را تغییر داده بود و با نام جعلی رفته بود اما ما اعلام آمادگی کرده‌ایم که در این زمینه کمک می‌کنیم. امروز که جرائم فرامرزی شد، اگر این کشورها نخواهند همکاری کنند چنین نتایجی را می‌توان پیش‌بینی کرد.
وی در پایان گفت:  به هر حال به نظر می‌رسد دست‌های دیگری در پشت پرده باشد و این درست شبیه به یک نمایشنامه است که نمی‌گوییم کار استرالیا است اما به هر حال غربی‌ها خواسته‌اند با این نمایش از زیر فشار کم‌کاری در مبارزه با تروریست خارج شوند و جمهوری اسلامی ایران را در آن دخیل کنند که مواضع ایران در این زمینه روشن است.
به نظر می‎رسد پناه دادن به مجرمینی که در خاک ایران تحت تعقیب بوده‎اند و با فرار از کشور با عنواین سیاسی پناهندگی کشورهای غربی را دریافت می‎کنند، این روزها دامن پناه دهندگان به آنها را گرفته باشد، وقتی که دولت‎های اروپایی گروه‎های تروریستی چون منافقین با سابقه 17 هزار ترور و افرادی مانند منطقی را به دلیل مقابله با نظام اسلامی پناه می‎دهند، باید روزی هم منتظر عواقب اینچنینی آن باشند، ماجرای که این روزها به گونه‎ای دیگر در ماجرای داعش نیز در جریان است.
به هر حال تلاش برای معرفی گروگانگیر به عنوان یک ایرانی روحانی، تلاشی است کاملا هدفمند تا کشورهای مدعی مبارزه با تروریسم را از زیر بار روانی کم کاری در مبارزه با تررویسم برهاند.




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 93/9/26
زمان : 12:27 صبح
حملات تند آخوندی به مسکن مهر و دولت سابق در دانشگاه تهران
نظرات ()

مسکن مهر کل اقتصاد ایران را از ریل خودش خارج کرد!

وزیر راه و شهرسازی با بیان اینکه مسکن مهر کل اقتصاد ایران را از ریل خودش خارج کرد، در انتقادات تندی به دولت قبل گفت: باید از این تجربه درس عبرت بگیریم تا دیگر رئیس جمهوری به خودش جرئت ندهد این‌گونه با سرنوشت یک ملت بازی کند.

به گزارش میدان 72، عباس‌ آخوندی وزیر راه و شهرسازی در بیست و سومین جشنواره پژوهش و فناوری دانشگاه تهران طی سخنانی ضمن تبریک هفته پژوهش به اساتید و دانشجویان دانشگاه تهران اظهار داشت: بنده امروز به‌عنوان یک دانشجوی دانشگاه تهران در این برنامه حضور دارم و این حضور را مایه افتخار برای خود می‌دانم.

وی با اشاره به نقش دانشگاه تهران به‌عنوان نماد آموزش عالی در مسئله پژوهش یادآور شد: دانشگاه تهران به‌عنوان محل تحولات کشور همواره مورد توجه بوده است و امروز که به دوران بلوغ خود رسیده است، باید بتواند نقش‌آفرین‌تر باشد.

آخوندی در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه همه از وجود گسست بین صنعت و دانشگاه، اقتصاد و دانشگاه و یا حوزه فعالیت‌های سیاست‌گذاری و عملیاتی گله‌مند هستند، اضافه کرد: این مسئله گلایه جدیدی نیست، اما با وجود اینکه دفتر ارتباط صنعت و دانشگاه در دهه 60 در دانشگاه‌های ما ایجاد شده است، هنوز هم همه مسئولان و دانشگاهیان از عدم ارتباط مناسب بین صنعت و دانشگاه گلایه دارند.

وی ادامه داد: برخی حل شدن این مسئله را به سهم بیشتر پژوهش از درآمد ناخالص ملی مرتبط می‌دانند. راهکارهایی که در این زمینه ارائه شده است عمدتاً بخشنامه‌ای بوده است و بنده معتقدم اگر این مسائل هم رخ دهد، مسئله ارتباط دانشگاه و صنعت حل نخواهد شد.

وزیر راه و شهرسازی با بیان “ریشه این مسئله به ساختار جامعه ایران برمی‌گردد و ما در این بخش دچار مشکلاتی هستیم” گفت: بنده از کتاب‌های دکتر اردکانی متوجه شدم که یکی از عمده‌ترین مسائل ما در جامعه مواجهه ایران با مدرنیته است، مدرنیته مفهوم بسیار پیچیده‌ای است که تعریف مفهومی آن انگاره به نگاه ما به علم جهت خواهد داد. ما هنوز با این مفهوم کنار نیامده‌ایم، نه آن را قبول و نه رد کرده‌ایم و نتوانسته‌ایم نسبت خود را با این مفهوم روشن کنیم. این مسئله را حل نکرده‌ایم و تنها به مظاهر آن توجه می‌کنیم در حالی که تا آن مسئله پاسخ داده نشود نمی‌توانیم بسیاری از مسائل را حل کنیم.

آخوندی ادامه داد: پاسخ به این مسئله نیز باید از دانشگاه شروع شود و آن را باید از دانشگاه طلب کرد و امیدواریم دانشگاه بتواند برای این موضوع چراغی بیفروزد و راه حلی را مقابل ملت ایران در این زمینه قرار دهد.

وی تأکید کرد: جدایی صنعت و دانشگاه معلول علت‌هایی است که یکی از آنها، بی‌پاسخ بودن این سؤال اساسی و عدم تعریف و نسبت مناسب ما با دنیای مدرن و جهان مدرنیته است.

وزیر راه و شهرسازی در ادامه با اشاره به مطلب دیگری در این زمینه یادآور شد: کنار مدرنیته ما هنوز نتوانسته‌ایم نسبت خود را با عدالت مشخص کنیم، از عدالت زیاد صحبت می‌کنیم اما عدالت به مفهومی که مولای متقیان فرموده‌اند، بحث پیچیده‌ای است. اینکه آیا دانشگاه جایی است که فرزندانمان در آن آموزش می‌بینند و یا به حق دسترسی به علم می‌رسند، از جمله سؤالاتی است که در این حوزه وجود دارد و به‌دلیل عدم تعریف درست از مفهوم عدالت هنوز بی‌پاسخ مانده است.

آخوندی با اشاره به اینکه علم با آموزش متفاوت است، گفت: باید بدانیم حق دستیابی به علم بسیار فراتر از آموزش است، اما ما در جامعه خود این دو مفهوم را با هم تعریف می‌کنیم که نتیجه آن مدرک‌گرایی در کشور است.

وی با اشاره به اینکه مسائل اساسی کشور هنوز مسئله دانشگاه نشده است و دانشگاه راهکاری را برای آنها ارائه نداده است، ادامه داد: یکی از این مسائل برخورد ما با کلان‌شهری مانند تهران است، آیا شهر تهران قابلیت زندگی را دارد؟ آیا در این شهر همه مفاهیم یک کلان‌شهر به‌عنوان امنیت، اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و مفهوم واقعی آن که داشتن آرامش است وجود دارد؟ دانشگاه‌های ما چقدر توانسته‌اند در این زمینه به‌شکل پژوهشی برخورد کنند؟ این هم مسئله دیگری است که باید مورد توجه دانشگاه‌ها قرار گیرد.

وزیر راه و شهرسازی با بیان اینکه عدم ارتباط مناسب بین صنعت و دانشگاه معلول علت‌های مختلفی است که یکی از آنها عدم پاسخ به مفاهیمی مانند عدالت و مدرنیته است، تصریح کرد: مفهوم عدالت در دنیای مدرن بسیار با دنیای قبل از مدرن تفاوت دارد. اینکه براساس مفهوم عدالت، شهر و محل سکونت چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد از این‌گونه مسائل است.

آخوندی ادامه داد: جامعه ایران در 40 سال گذشته بیش از 4 برابر رشد کرده است و رشد سریع شهرنشینی در کشور در دوره‌ای وجود داشته است به‌طوری که شاهدیم بیش از 50 درصد جمعیت کشور در کمتر از 10 شهر سکونت دارند و سواحل جنوبی کشور که مرکز ژئوپولیتیک ایران است، خالی از سکنه‌اند. رابطه سیاست‌گذاری با دانشگاه و جامعه با دانشگاه به پاسخ ما به این سؤالات بستگی دارد. مقوله‌ای که دانشگاه کمتر وارد آن شده به این دلیل که از دانشگاه طلب نشده است.

وی در این بخش از سخنان خود با اشاره به مسئله مسکن مهر یادآور شد: داستان مسکن مهر کل اقتصاد ایران را از ریل خودش خارج کرد و این تمرکز وحشتناک را در شهری بزرگ ایجاد کرد. این مسئله تاکنون به‌عنوان پروژه تحقیقاتی در چند دانشگاه مورد توجه قرار گرفته است و بخش‌های مختلف آن اعم از حوزه ساخت، حوزه معماری، پایداری، حمل و نقل و پرورش و آموزش آن در کدام دانشگاه‌ها به‌عنوان مسئله مورد توجه بوده است؟

وزیر راه و شهرسازی با بیان “آرزوی من این است که این مسائل مسئله دانشگاه شوند” ادامه داد: اگر این مسائل مسئله دانشگاه نشوند در حوزه جنگ سیاست باقی می‌مانند. ما وقتی می‌توانیم از مسکن مهر به‌عنوان یک عبرت و تجربه درس بگیریم که آن را در دانشگاه تبیین کنیم، تا دیگر رئیس جمهور دیگری به خودش جرئت ندهد این‌گونه با سرنوشت یک ملت بازی کند و چیزی حدود بیش از 50هزار میلیارد تومان به نظام بانکی کشور تحمیل کند.

آخوندی گفت: دانشگاه ما باید این‌گونه مسائل را تبیین کنند که یک بار دیگر در چرخه سیاست فرد دیگری نتواند در حوزه‌های پوپولیستی با سردادن شعارهای مردم فریبانه بار دیگر کشور را به‌سمت بیراهه ببرد.

وی افزود: اگر دانشگاه در این‌گونه موارد به صحنه نیاید، جامعه یادگیرنده شکل نمی‌گیرد و بدون حضور دانشگاه‌ها در این عرصه، حرف‌های سیاست‌گذاران و سیاست‌مداران حرف‌های اجرایی می‌شود که ارزش علمی ندارد و سخنان و تصمیمات آنها وقتی دارای ارزش می‌شود که دانشگاه آن را با برخورد علمی نهادینه کند.

آخوندی در پایان سخنان خود ضمن اعلام آمادگی برای همکاری با دانشگاه تهران در طرح‌های مختلف تحقیقاتی و پژوهشی گفت: بنده به‌عنوان وزیر راه کاملاً آمادگی دارم ارتباط بین دانشگاه و وزارتخانه راه و شهرسازی را به یک ارتباط نهادینه تبدیل کنیم و از حالت ارتباط تصادفی خارج سازیم.




نویسنده : لبیک
تاریخ : سه شنبه 93/9/25
زمان : 7:49 صبح




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.

Reba.ir

کد بارشی


رفتـــ 25
تحلیل آمار سایت و وبلاگ