به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، آیتالله سیدرضا زنجانی که زمانی در قم تصّدی کارهای حاج شیخ را بر عهده داشته است (درباره او بنگرید: روزی مردی برخاست، ص203) میگوید، در جریان کشف حجاب یک روز حاج شیخ به خانه ما آمد. این زمانی بود که حاج آقا حسین قمی قصد داشت تا از روی اعتراض به کشف حجاب از مشهد به تهران بیاید.
وقتی مرحوم حائری به خانه ما آمد، گفت: «آقا! من خیلی فکر کردم. این مردک {رضاخان} چادرها را بر میدارد، عمامهها را هم بر میدارد؛ این ریشها را میزند»...؛ همه اینها واقعیت دارد و باید در حدود توان کاری کرد... ولی اینجا (حوزه علمیه قم) هنوز ثابت و استوار نشده است.
ما کوشش کردیم که پایگاه را از نجف به اینجا بیاوریم. شما آقا، اعتقاد ندارید به این که امیرالمومنین علیه السلام در پاسخ به تظلم خانم فاطمه زهرا علیهاالسلام، وقتی که صدای اذان را از مأذنه شنید که شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر میداد، گفت: فاطمه جان! اگر میخواهی این صدا باقی بماند، باید یک مقدار صبر کنی.» حاج شیخ اینها را میگفت و همینطور گریه میکرد و از محاسنش اشک میریخت.