چگونه میتوان ادعای افرادی که فرمان «شورش علیه جمهوریت» نظام صادر کردند را در «دفاع از جمهوریت» نظام باور کرد؟! همانها که بزرگترین «رفراندوم» انقلاب بعد از 12 فروردین سال 58 را به بزرگترین «چالش» تبدیل کردند.
هژمونی انقلاب اسلامی با قالبی که «جمهوریت» آن را تعریف می کرد و محتوایی که از متن دین برآمده بود طی بیش از سه دهه توانسته دسیسهها علیه خود را خنثی سازد. انتخابات مهمترین راهکار این نظام الهی برای گزینش مهمترین مسئولان «اجرایی» و «تقنینی» آن در همه سالهای بعد از انقلاب بوده بر خلاف تمامی انقلابهای مشهور و غیرمشهور جهان که حداقل تا چند دهه نام بردن از انتخابات آزاد نیز جرم محسوب میشد تا چه برسد به تحقق آن.
*با همه وجود از جمهوریت نظام دفاع می کنیم
اما سال 88 مهمترین وجه مردمسالاری و جمهوریت نظام اسلامی توسط عدهای که این بار جمهوریت بر خلاف میل و سلیقهشان بود مورد تاخت و تاز قرار گرفت و با حمله به این رکن رکین نظام، اردوکشی خیابانی را جایگزین صندوق رای کردند که در این باره نقش سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور اسبق کشورمان در این جرم بزرگ قابل کتمان نیست.
اخیرا محمد خاتمی در هفتاد و پنجمین نشست ماهانه بنیاد باران با دفاع از جمهوریت نظام مدعی شد: «ما به عنوان کسانی که دلبسته به این انقلاب و اسلام هستیم با همه وجود از جمهوریت نظام دفاع می کنیم؛ با همه لوازمی که جمهوریت دارد»
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه ظاهر پرستی خطر جدی است میگوید: این جریان اخلاق را نابود می کند، بر خواست های اصیل و تاریخی ملت از جمله آزادی استقلال و پیشرفت خط بطلان می کشد؛ این جریان فقط به حذف می اندیشد و به تحمیل ظواهر خشکی که از روح حقیقت اسلام حقیقت دین خدا بیگانه است گرایش دارد. این خطر، خطر مهمی است. در عین حالیکه رهبر انقلاب می گوید رای مردم حق الناس است و حتی مخالفین را دعوت می کنند که بیایید و به موازین دموکراسی تن بدهید و در انتخابات شرکت کنید این جریان با رای مردم، با جمهوریت ،با حقوق مردم و با تعیین کننده بودن نقش مردم مخالفت می کند؛آشکارا هم مخالفت می کند! این جریان جریان خطرناکی است که وجود دارد.»
رئیس بنیاد باران در فراز دیگر سخنرانی خود ادعا می کند: « ما خودمان را در متن نظام می دانیم به اصول و بنیاد انقلاب و اسلام احترام می گذاریم»،
شاید امثال آقای خاتمی گمان می برند که حافظه ملت ایران قدرت یادآوری وقایع سال 88 را ندارد و نمی تواند ادعاهای ایشان را با آن برههای که این ادعاها در صحنه عمل باید متجلی میشد تطبیق دهد. برای یادآوری ایشان و افرادی که سنگ ایشان را به سینه میزنند بد نیست فقط ذرهای از گفتمان متناقض نامبرده در آن برهه و نقششش در دمیدن به اتش فتنه را بازخوانی کنیم:
*همه باید آنچه مردم انتخاب میکنند بپذیرند!
در طلیعه صبح 22 خرداد سال 88، یکی از افرادی که در حسینیه جماران حاضر شد تا رای خود را به صندوق بیاندازد، خاتمی بود. وی که از مشاهده حضور مردم در انتخابات ذوق زده به نظر میرسید و به تصور خود دوم خردادی دیگر را میدید که بار دیگر اصلاحطلبان به میدان سیاست باز خواهند گشت. برای همین هنگامی که خبرنگاران از اوپرسیدند که چرا با مردم سخن نمیگوید با ژست خاصی گفت : «امروز جای صحبت نیست و جای عمل است.»
وی که ظاهرا جوسازیها و هوچیگریهای ستاد موسوی روی او نیز تآثیر گذاشته و علیرغم نظر تمام نظرسنجیها که در آنها رای احمدینژاد بسیار بالاتر از موسوی و سایر رقبا بود، باورش شده بود که رفیقش بازی را برده است با پرستیژ توأم با غرور در مصاحبه با «خبرگزاری فارس» ابراز امیدواری کرد که انتخابات به سلامت و خوبی برگزار شود و خطاب به احزاب و جریانها و اشخاص یادآور شد: «همه باید آنچه مردم انتخاب میکنند بپذیرند و از رای مردم تمکین کنند.»
وی که با سابقه 8 سال سکانداری اجرایی کشور، بیش از هر کس دیگری میدانست که پروسه انتخابات کشورمان چگونه است و حتی اگر دولت و یا هر شخص و جریان دیگری قصد دستکاری آراء را داشته باشند عملا این آرزو قابلیت تحقق ندارد.
*همراهی با موسوی و کروبی در فرمان شورش
فردای انتخابات و پس از مشخص شدن نتیجه آراء و توهم خودساخته موسوی، خاتمی و سایر رفقای این عده، اولین بیانیه میرحسین در رد پذیرش تنیجه انتخابات و فرمان شورش علیه جمهوریت صادر شد. خاتمی نیز که همیشه دم از قانونمداری میزد و طی دوران مسئولیتش و حتی روز 22 خرداد از لزوم پذیرش رای مردم سخن گفته بود و با اینکه خود بهتر از هر کس می دانست واقعیت چیست، با میرحسین و کروبی همراه شد و عملا به یکی از سه ضلع فتنه تبدیل شد.
پس از آنکه با درخواست راهپیمایی حامیان موسوی در انتخابات برای روز 25 خرداد رد شد و مورد تایید قرار نگرفت، خاتمی نیز با موسوی و کروبی همراه شد و در بیانیهای مشترک با موسوی تاکید کرد: «به رغم عدم صدور مجوز راهپیمایی و به دلیل عدم امکان اطلاعرسانی کافی به مردم و برای ادای احترام به آن دسته از حامیانی که در راهپیمایی میدان انقلاب تا میدان آزادی حضور پیدا کردهاند، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سید محمد خاتمی امروز در مسیر راهپیمایی حضور یافته و مردم را به آرامش دعوت خواهند کرد» همانگونه که مشخص است در این بیانیه به صورت کاملا مرموزانه مردم را به حضور غیرقانونی در این مراسم دعوت کرده و از طرفی بهانه حضور خود را دعوت مردم به آرامش! عنوان می کنند. نتیجه این حضورکاملا آرام، جان باختن چند تن از هموطنانمان از نیروهای بسیج و معترضین در اغتشاشات غروب 25 خرداد بود.
*نامه به رئیس دستگاه قضا در دفاع از خادمان کشور!
روز 27 خرداد خاتمی به همراه موسوی در نامهای مشترک به ریس دستگاه قضا برخورد با اغتشاشگران و محرکان و برنامهریزان فتنه راناسازگار با معیارهای جمهوری اسلامی خواندند. معنای این نامه این بود که دستگاه قضایی باید این افراد را آزاد بگذارد تا کشور را به اغتشاش بکشند. این موضع خاتمی یادآور موضع او در فتنه کوی دانشگاه تهران است که خواستار مدارا با اغتشاشگران شد.
این دو در نامه خود آورده بودند: «دستگیری این شخصیتها و افراد که قالبا نقش فعال و موثری در خدمت به مردم کشور و جلوگیری از خشونت و رفتارهای غیر مدنی دارند نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد بلکه موجب تخریب افکار عمومی و تشدید نگرانی و ناآرامیهاست...»
*دعوت به اغتشاش در سالروز فتنه منافقین
با آنکه اعلام شده بود که رهبری نظام روز 29 خرداد در نماز جمعه شرکت میکنند و مجمع روحانیون مبارز به رهبری خاتمی نیز از این موضوع مطلع بود، این مجمع خواستاردرخواست مجوز برای برپایی راهپیمایی در30 خرداد شد(یعنی همان روزی که منافقین علیه نظام اسلامی دست به شورش زدند). این درخواست مورد موافقت قرارنگرفت و با آنکه رهبری انقلاب در آن نماز تاریخی خواستار پیگیری مطالبات از مسیر قانون و خاتمه دادن به اردوکشی خیابانی شدند، این مجمع تا ساعت 2 بعدازظهر روز موعود حاضر نشد درخواست خود را لغو کند و زمانی این کار را انجام داد که عملا تاثیری نداشت چرا که معترضان به خیابان آمده بودند و حاصل آن جان باختن بیش از ده تن از هموطنان بود که بی شک نقش خاتمی به عنوان ریاست شورای مرکزی این مجمع در این باره بر کسی پوشیده نیست.
*خاتمی به همراه موسوی خواستار ابطال انتخابات بود
علیرضا زاکانی، نماینده مردم تهران همان دوران در یکی از نطقهای رسمی مجلس با انتقاد از شرط گذاریهای خاتمی برای نظام، زوایای دیگری از نقش این فرد و همدستانش در فتنه را برملا کرد. وی گفت: فراموش نمیکنم که برای انجام ماموریتی از سوی رئیس مجلس به همرا آقایان ابوترابیفرد، عباسپور، کاتوزیان، نادران، جلالی، با آقای هاشمی رفسنجانی در 26 خرداد سال 88 دیدار داشتیم، در این جلسه آقای هاشمی گفتند که در صبح 23 خرداد یعنی روز بعد از انتخابات آقای خاتمی تماس گرفت و گفت که با آقای سیدحسن خمینی و میرحسین موسوی قصد دیدارم را دارند که من گفتم جلسه مجمع تشخیص مصلحت است و به همین دلیل آقایان موسوی، خاتمی و سیدحسن خمینی هنگام ظهر به دفتر آمدند. نماینده مردم تهران افزود: آقای هاشمی گفتند که خواسته این 3 فرد ابطال انتخابات بود و راههای قانونی را نیز قبول نداشتند.زاکانی اظهار داشت: جلسه یاد شده زمانی برگزار شد که هنوز آرای انتخابات در حال شمارش بود و نتیجه انتخابات مشخص نشده بود.
*برگزاری رفراندوم؛ طرحی از «مایکل لدین» که خاتمی آن را تکرار کرد!
پس از بن بست طرح تقلب در انتخابات و رو شدن دست خالی موسوی، کروبی و خاتمی برای ملت در ارائه سندی مبنی بر تایید ادعایی که به خاطر آن کشور را به آشوب کشاندند، حال نوبت به آن رسیده بود تا با طرح مباحث انحرافی و جنجالی، اولا انگشت اتهام را از خود به سمت دیگران هدایت کنند و ثانیا در راستای پیاده کردن دستورات انقلاب مخملی و جین شارب بایستی راهکاری ارائه می شد که قابلیت تحقق نداشته باشد. بر این اساس خاتمی اواخر تیرماه در دیدار با خانوادههای بازداشتشدگان، برگزاری رفراندوم را تنها راهکار برونرفت از بحران فعلی کشور دانسته و گفت: «باید از مردم پرسیده شود که آیا از وضعیت پیشآمده راضی هستند و اگر اکثریت مردم از این وضعیت راضی هستند و این وضع را قبول داشته باشند، ما هم تسلیم هستیم.» این سخنان خاتمی از آنجا که می توانست حامیان داخلی فتنه را تا حدودی از لاک بیرون آورد به شدت مورد استقبال قرار گرفت و در رسانههای ضد انقلاب نیز به سرعت انعکاس یافت. فردای این دیدار مجمع روحانیون مبارز در بیانیهای رسمی حرفهای خاتمی را تکرار و از ایده رفراندوم دفاع کرد. روز بعد از این پیشنهاد خاتمی، روزنامه کیهان در یادداشتی به قلم شریعتمداری اسنادی را رو کرد که نشان می داد این پیشنهاد از سوی مایکل لدین امریکایی ارائه شده و اقای خاتمی فقط آن را تکرار کرده است.
*با شعارهای مردم خاتمی به کمای سیاسی رفت
قریب دوماهی بود که از انتخابات گذشته بود وحال سران فتنه در این صدد بودند که بار دیگر حامیان خود را به میدان بکشند و چه فرصتی بهتر از روز قدس که طبق سنت هرساله در سراسر ایران راهپیمایی برقرار است و می توانستند با حضور در میان جمعیت شعارهای خود را سر دهند و نگاه رسانههای تشنه غربی را به سوی خود جلب کنند. خاتمی نیز با موسوی و کروبی فراخوان دادند و حامیان را به حضور سبز در این مراسم فراخواندند. اما آنچه در روز قدس تمامی ملت ایران شاهد آن بودند رسوایی این جریان نفاق و دروغ بود.
برخلاف پیشبینی این جریان، هرچند معدود افرادی به خیابانها آمده بودند که صدایشان با صدای آمریکا و اسرائیل همخوانی داشت لیکن آنچه در روز قدس به وقوع پیوست بساط معرکه اغتشاشطلبان را تاحد گستردهای جمع نمود. جالب آنکه فرصتطلبان با راهپیمایی جداگانه در روز قدس و با طرح شعارهای برخلاف آرمانهای این روز، عملکرد منافقین در سال 59 را تکرار کردند. در حقیقت اقدام آنها تکرار عملکرد سال 59 منافقین بود که با جداسازی راهپیمایی خود ، عملا راه خود را از ملت جدا کردند. خاتمی نیزکه قصد داشت در حوالی دانشگاه تهران با پائینآمدن از خودروی خود به جمع راهپیمایان بپیوندند، پس از پایین آمدن از خودرو با خشم مردم شرکتکننده در این راهپیمایی روبه شد. شعارهای مردمی باعث شد خاتمی در مناسبتهای بعدی همچون 13 آبان ، 16 آذر و22 بهمن از حضور در انظار عمومی خودداری کند.
*فقط جمهوریتی مورد قبول است که خروجی آن دلخواه آقایان باشد
در جملات فوق بخش کوچکی از نقش خاتمی در فتنه عظیم 88 که چنگ زدن خونین بر صورت نظام بود را مرور کردیم در همان انتخاباتی که فرد پیروز با تفاوت رای 11 میلیونی از رقیب خود در صدر بود. اما از آنجا که نتیجه مورد دلخواه آقایان بود بزرگترین «رفراندوم» نظام بعد از 12 فروردین سال 58 را به بزرگترین «چالش» نظام اسلامی تبدیل کردند. حال باید از ایشان و امثال وی پرسید چگونه می توان ادعای شما در دفاع از جمهوریت نظام را باور کرد وقتی که چنین کارنامه سیاهی از خود بر جای گذاشته اید و هنوز بعد از 5 سال حتی حاضر به عذرخواهی در محضر شریف ملت ایران نیز نشدهاید؟