همین دو ساعت پایانی ثبت نام انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، کافی بود تا آرایش سیاسی این انتخابات روشن شود و قطب بندی حقیقی نهفته پشت صحنه دعواهای سالهای اخیر سیاسی کشور، به صورت عریان خود را به نمایش بگذارد.
به گزارش رجانیوز، درحالی که صبح امروز محمدباقر قالیباف و با چند ساعت اختلاف علی اکبر ولایتی دو عضو ائتلاف 1+2 در ستاد انتخابات وزارت کشور حاضر شده و برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردند، حضور چند چهره خبر ساز در دو ساعت پایانی ثبت نام، بگونهای معادلات سیاسی پیش رو را تغییر داد که بلافاصله، خبر ثبت نام قالیباف و ولایتی به حاشیه رفت.
خبر اول حضور دکتر سعیدجلیلی، دبیر انقلابی و خوشنام شورای عالی امنیت ملی بود که بلافاصله با اقبال جریان انقلابی مواجه شد، تا با حضور وی و ثبت نام دکتر کامران باقری لنکرانی و چهرههایی همچون علیرضا زاکانی و غلامعلی حداد عادل، خط حامی مقاومت در رویکردهای سیاسی داخلی و خارجی تقویت شده و این خط سیاسی با جدیت هر چه تمامتر خود را در این انتخابات به رخ کشید.
این در حالی است که ساعتی بعد و در آخرین دقایق زمان رسمی ثبت نام ریاست جمهوری، حضور اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر سابق و حاشیهساز محمود احمدینژاد بهمراه رئیس جمهور و شماری از وزرا و بصورت همزمان حضور اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نشان داد که خط مقابلی که قرار است در قطب بندی با جریان انقلابی و مقاومت خودنمایی کند، از چه مختصات و مشخصاتی برخوردار است.
اسفندیار رحیم مشایی که پیش از این از دوستی با مردم اسرائیل سخن گفته بود و این روزها از مذاکره با امریکا سخن میگوید، در کنار هاشمی رفسنجانی که به تازگی گفته بود با اسرائیل سر جنگ ندارد و آرمان فلسطین را از یک آرمان اسلامی به یک موضوع عربی تقلیل داده بود، نیز به صورت همزمان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ثبت نام کردند تا پازل این انتخابات تکمیل شود.
این در حالی است که از ابتدای سال 91 دشمنان ملت ایران با طراحی یک پروژه پیچیده سیاسی و اقتصادی و با همراهی جریان سازش داخلی، به دنبال فشار اقتصادی از خارج و همراهی حامیان داخلی خود بوده و بر این اساس، منتظر درو کردن محصول این بذرپاشی در انتخابات 92 بودند و حال آنکه حضور گرم تر و پررنگ تر مردم در راهپیمایی 22 بهمن 91 حقیقت دیگری را به نمایش گذاشت.
با این حال به نظر میرسد این طراحی به متن انتخابات 92 نیز سرایت کرده و با به میدان آمدن چهرههایی همچون هاشمیرفسنجانی، حسن روحانی و اینک اسفندیار رحیم مشایی، این جریان و عقبه خارجی آن به شدت در حال پیگیری رویکرد مورد نظر خود در انتخابات یازدهم هستند و این درحالی است که حضور جدی حامیان جریان مقاومت در این انتخابات نیز از جدیت این جریان گفتمانی و انقلابی برای پیگیری تلاشهای صورت گرفته در سالهای اخیر حکایت دارد، موضوعی که ثمرات آن در مذاکرات اخیر آلماتی بخوبی قابل مشاهده بود.
در این میان تکلیف جریان معتقد به مقاومت در عرصه داخلی و خارجی کاملا روشن به نظر می رسد به دلیل تکلیف گرایی موجود در آنها، هیچ انگیزهای برای رقابت در این جبهه مشاهده نمیشود، چنانکه دکتر باقری لنکرانی دقایقی پس از اعلام خبر ثبت نام دکتر جلیلی، در گفتگویی اعلام کرد: « من با حضور جلیلی در انتخابات مشکلی ندارم، آنچه برای جبهه پایداری اصل است ما در این انتخابات رقابت درونگفتمانی را صلاح نمیدانیم. »
اما آنچه سوال جدی را به وجود آورده است آنست که آیا دیگر کاندیداهای مدعی اصولگرایی که به دلیل مواضعشان در این جبهه بندی گفتمانی جا نگرفته و در برخی موارد به جریان سازش هم نزدیکی و قرابت نشان دادهاند، حاضر به رقابت با جریان اصیل مقاومت در انتخابات پیش رو خواهند شد و یا با منطقی که پیش از این بارها از آن در مناسبات سیاسی خود استفاده کردهاند، به دلیل وجود یک طرف قوی و مشترکی در خط سازش، خود را به جبهه مقاومت متصل کرده و به سود این جبهه کنار میروند؟