گفتگوی ماهنامه حلقه وصل با حجتالاسلام عسکر آقایی یکی از منابعی است که میتواند به این وسوسه تا حدی پاسخ بدهد. این نشریه در شماره ششم خود به انتشار گفتگو با این مبلغ پرتلاش پرداخته که خواندنش را شدیداً توصیه میکنیم. حالا دیگر خود دانید.
محمد رستمپور: حجتالاسلام عسکر آقایی را در مراسم تشییع جنازه شهدا دیدم. از اصفهان آمده بود، بی ساک و وسایل. این گفتگو را پشت سر جنازه شهدا انجام دادم. اواسط مصاحبه یکی از دوستان چینیاش زنگ زد و خبر داد که تهران است. آخوند چینی هم بلافاصله آدرسش را پرسید و به همراه به دیدن دوست مسلمانش رفتیم. عسکر آقایی، بسیار خوشرو و مهربان است و در گفتگو با چینیها بسیار جذاب و دیدنی میشود. آقایی در این مصاحبه به شدت بر مسجدمحوری در کار تشکیلاتی تأکید میکند و اصرار دارد چارچوب تشکیلات دینی تنها زیر گنبد مسجد برقرار میشود و پابرجا میماند.
ابتدا خودتان را به صورت مختصر معرفی کنید.
عسکر آقایی هستم، معروف به آخوند چینی. متولد سال1362، در سال 1380 دیپلم ریاضی گرفتم و وارد حوزه شدم. دو سال در حوزه علمیه امام صادق (ع) شهرستان اهر در آذربایجان شرقی، 6 سال در حوزه علمیه امام صادق (ع) خوراسگان اصفهان، دو سال در حوزه علیمه امام صادق (ع) چهارباغ اصفهان و 6 ماه هم در حوزه علمیه ملاعبدالله کنار میدان امام (ره) اصفهان. در حال حاضر سال سوم درس خارج فقه و اصول آیتاللهالعظمی مظاهری را در حوزه علمیه صدر بازار میگذرانم. در کنار حوزه، در ترم چهارم کارشناسی ارشد شیعه شناسی در مرکز تخصصی حوزه علمیه اصفهان مشغول به تحصیل هستم.
از چه زمانی دنبال آموزش زبان چینی رفتید؟
از سال ششم طلبگی، آموزش زبانهای خارجی را کنار درس حوزه شروع کردم. از همان پایه ششم زبان فرانسه را شروع کردم، بعد از دو ترم بنا به دلایلی زبان فرانسه را رها کردم و از سال هفتم زبان چینی را شروع کردم.
دورههای آموزشی زبان چینی چگونه بود؟
از سال 1387 به مدت دو سال مداوم هر روز سه ساعت وقت صرف آموزش زبان چینی کردم. بعد از دو سال برای یک دوره کوتاه مدت تحصیلی- تبلیغی عازم پکن شدم و در دانشگاه BLCU دوره کوتاه مدت آموزش زبان چینی گذراندم و پایان دوره B4 از این دانشگاه گرفتم. سال 2010 دو بار به عنوان مبلغ برای اکسپوی 2010 شانگهای اعزام شدم و در آنجا با لباس مقدس آخوندی کارهای تبلیغی انجام میدادم. سال 2011 یک دوره دیگر در دانشگاه BLCU گذراندم و پایان دورهD8 از این دانشگاه گرفتم. سال 2012 هم دوباره برای یک دوره تبلیغی به پکن و چند شهر دیگر چین اعزام شدم.
هدف تبلیغ برای شما چیست؟
در این مدت تنها چیزی که در ذهن من بوده و از خدا هم خواستهام که نوکر اهلبیت باشم و با این زبان بتوانم برای اهلبیت نوکری بکنم.
آموزش زبان چینی به عنوان یک علاقه شخصی دنبال کردید یا یک برنامه و سازماندهی از طرف حوزه بود؟
بنده خودم علاقه داشتم و به لطف خدا از طرف دفتر تبلیغات اسلامی قم شعبه اصفهان، به همت حجتالاسلام و المسلمین حاجآقای احمد زادهوش که آن موقع رئیس دفتر تبلیغات بود، یک دوره آموزش زبان چینی برای طلبهها گذاشته شد. ابتدای دوره 24 طلبه بودیم، بعد از دو ترم 14 طلبه شدیم و در نهایت 8 نفر باقی ماندیم که برای دوره تبلیغی -تحصیلی کوتاه مدت به دانشگاه پکن رفتیم.
وضعیت مسلمانان در چین را چطور ارزیابی میکنید؟
اگرچه مسلمانان چین اطلاعات اندکی از اسلام دارند، اما در همان موارد اندک مقید هستند. مراسمها و عبادات را در پایگاه اصلی اسلام یعنی مسجد انجام میدهند. زمانی در کارهای تبلیغی-فرهنگی و حتی کارهای علمی و هنری موفق هستیم که مسجد محلی باشد برای تمام کارهای ما، نه صرفاً محلی برای عبادت و عزاداری. در چین هر مسجدی از بخشهای مختلفی تشکیل شده: وضوخانه، دستشویی، حمام، تالار مراسم، آشپزخانه، رختشورخانه، اتاق روحانی و ... در این اتاق، آخوند همیشه حاضر است و هر وقت کسی سؤالی داشته باشد و مراجعه کند، پاسخگوی سؤال او وجود دارد.
از خصلتهای بارز دیگر این مساجد، این است که از اذان صبح مسجدها باز میشوند و یکسره باز هستند تا اذان عشاء. اتاق مهمان، کلاس درس و بخشهای دیگری که بسیار دیدنی است. شاید برای شما عجیب باشد. هر مسجدی یک محل برای ذبح شرعی دارد. یک اتاق برای ثبت تولد و وفات مسلمانها، اتاقی برای فروش محصولات فرهنگی. کنار مساجد شما میتوانید به راحتی غذاهای اسلامی پیدا بکنید. متأسفانه مسجدمحوری مسلمانان چین از ما ایرانیها بیشتر است. ما به جای اینکه مسجد را پایگاه اصلی فعالیتهای فرهنگی قرار بدهیم، آمدهایم در قالب فرهنگسراها حتی جوانان مسجدی هنرمند و فعال در زمینه شعر و سرود و کارهای هنری را هم از مسجد جدا کردهایم. بچههای ما برای مسجد تهدید حساب میشوند و عمدتاً توسط بزرگترهای مسجد و اعضای هیئت امنا از مسجد طرد میشوند. در حالی که انقلاب اسلامی ایران به برکت تشکیلات مساجد پیروز شد. دلیل مشکلات و موانع مسلمانان انقلابی در کشورهای عربی چیست؟ چون اولاً از حیث رهبری ضعیفند و ثانیاً تشیکلات منسجمی ندارند. در چین، همه کلاسهای دینی در مساجد برگزار میشود.
یعنی حوزه جدا از مسجد نیست؟
اصلاً جدا نیست، حجرة طلبگی مسجد است. وقتی کسی به مسجد مراجعه میکند، هم این طلبه را میبیند و هم احترامگذاری به او را یاد میگیرد. بعضیها احساس میکنند اگر طلبه اگر زیاد در دید باشد، قداستش کم میشود؛ در حالی که هر چقدر طلبه در دسترس مردم باشد، هر اندازه جوان بتواند راحت بیاید با من صحبت بکند، رابطه بهتری با دین پیدا میکند.
این مسجدمحوری ناشی از آن فعالیت تبلیغی مبلغین اولیه بوده که این سنت را پایهگذاری کردهاند؟
بله دقیقاً همین مربوط به همان محور اولیه بوده است. جالب است بدانید این سنت و فرهنگ هم از طرف مسلمانان ایرانی وارد چین شده است. همین حالا هم آداب و سنن ایرانی و حتی الفاظ ایرانی در بین مسلمانان چینی رایج است؛ مثلاً به یکدیگر کلمه «دوست» میگویند. نماز صبح را میگویند بامداد، نماز ظهر را میگویند پیشین، نماز عصر را میگویند دیگر. نان در زبان چینی میامبائو است، اما مسلمانان از همان کلمه نان استفاده میکنند.
این آشنایی با فرهنگ ایران، به خاطر کثرت رفت و آمد ایرانیان به چین بوده است؟
بله، اشعار فارسی در بین کتب ادعیه عربی چینیها وجود دارد. مثلاً کتاب دعایی مانند کتابهای ارتباط با خدا دارند که روی آن نوشته «الدعا مخالعباده» یک شعر فارسی در مدح مولا علیابنابیطالب در این کتاب اعراب گذاری شده که اینها فکر میکنند دعاست و آن را مثل دعاها میخوانند. نور ولایت تویی شاه سلامعلیک/ شمع هدایت تویی شاه سلامعلیک// معدن احسان تویی مظهر عرفان تویی/ کاشف فرقان تویی شاه سلام علیک//
وضعیت معیشتی مسلمانان چین چگونه است؟
در چین هم ثروتمند وجود دارد و هم فقیر، اما بیشتر مردم فقیرند و بین زندگی آنها تفاوت فاحشی وجود ندارد. ممکن است در کنار کوخ، کاخ هم ببینید؛ اما از لحاظ معیشتی زندگی مسلمانها یک دست است. مسلمانها در شهرهای بزرگ معمولاً به کارهایی مانند پخت و پز در رستورانهای اسلامی، خرید و فروش محصولات در مغازههای اسلامی و کار در رستورانهای اسلامی و همچنین شغلهای دامداری و ذبح حیوان و خرید و فروش محصولات غذایی اسلامی مانند بستی اسلامی با مارک ایلی و مهر حلال مشغولند. برخی هم همچون مابقی مردم چین در کارهای ساخت و ساز و کار در ادارات فعالیت میکنند. در مناطق شمال غرب چین که انبوه مسلمانها وجود دارد، باغداری و دامپروری و کشت و کار رواج دارد.
مسلمانها امکان استخدام در نهادها و ادارات دولتی ندارند؟
امکان استخدام در نهادها دارند و هیچ مانعی برای آنها وجود ندارد، اما چیزی که هست دولت چین برای اینکه دین را به رسمیت نشناسد و تراکمهای دینی را از بین ببرد، کشور را به 56 ملیّت تقسیم کرده است. ملیّت بزرگ چین «خنجو» نام دارد که 92 درصد جمعیت کل چین را تشکیل میدهد. 10 ملیت از 55 ملیت دیگر به طور کامل مسلمان هستند.
مواجهه دولت با مسلمانان و مخصوصاً با شیعهها چطور است؟
چین هیچ اسمی از هیچ دینی نمیبرد، حتی از یهودیت و مسیحیت هم اسم نمیبرد. با ملیّتی کردن جامعه میخواهد نقش دین را در جامعه کم کند. مردم با مفهوم جایگزینی به نام ملیت، شناخته میشوند. شما با داشتن ملیّت میتوانید حتی در مجلس کرسی داشته باشید. در ادارات هم شما را به عنوان ملیتتان میشناسند، چه به عنوان کارمند و چه به عنوان ارباب رجوع.
آیا برخوردهای مستقیم خشونتآمیز هم با مسلمانان دارند؟
در مناطقی که تراکم مسلمانها زیاد است، مانند شمال غرب یا همان استان سینکیانگ به بهانههای مختلف سختگیری میکنند تا مسلمانان از آن منطقه مهاجرت کنند و این تراکم جمعیتی به هم بخورد و ساکنان منطقه ادعا کنند این منطقه، مسلماننشین است؛ یعنی هویت جدیدی برای چینیها نسازند و ادعای خودمختاری نکنند.
کار تشکیلاتی را در چین چطور دیدید؟ هم در میان مسلمانان و هم در میان غیرمسلمانان؟
چین یک کشور امنیتی شدید است، همه اقدامات و فعالیتهای شما تحت نظر است و اگر کار تشکیلاتی شما سر سوزنی با حزب کمونیست کوچکترین مخالفتی داشته باشد، در نطفه خفه میشود. اغلب مسلمانان با تابلوی «حبالوطن منالایمان» و با این ادعا که ما مخالف حزب کمونیست نیستیم و حتی با ابراز علاقه به حزب کمونیست کارهایشان را انجام میدهند. یعنی اگرچه وابستگی اعتقادی ندارند، ولی وابستگی سیاسی دارند. گروههای تبشیری مسیحی هم به شدت فعالیت دارند. رادیو و تلویزیون چین تحت سانسور شدید است و برای مثال، شما هیچ وقت نمیتوانید در مورد وضعیت بهداشت در چین صحبت کنید.
دولت مردم را طوری تربیت کرده که مردم بگویند ما همه چیز داریم. درست است رفاه در تردد و حمل ونقل شهری وجود دارد، گسترش خدمات شهری شکم مردم را سیر نمیکند، اما در عین حال مردم بسیار از وضعیت زندگی راضیاند. بسیاری از گردشگرهای ما در سفر به چین محو همین مترو و اتوبوس و حمل و نقل عمومی میشوند و بعد میآیند زبان به چهچه و بهبه باز میکنند. از جمله کارهای تشکیلاتی دولت، تربیت نوجوانان براساس آرمانهای حزب کمونیستی در قالب گروه «سربازان سرخ» است. به اینها لباسهای متحدالشکل با دستمال گردن قرمز رنگی میدهند و با همین عوامل جذاب، به آنها کار دستهجمعی و نظم یاد میدهند. عمده ارتباطات مسلمانان در همان مساجد شکل میگیرد. البته مسلمانان در فضای مجازی هم یک چت روم اختصاصی با نام کیوکیو دارند که البته همین فضای مجازی از طرف دولت چین در کنترل است. ارتباط مسلمانان در ماه رمضان و در وقتهای سحری و افطاری بسیار زیاد میشود.
مسلمانان چین به انقلاب اسلامی و حکومت ایران چطور نگاه میکنند؟
شما نمیتوانید آموزههایی همچون ظلمستیزی انقلاب اسلامی را به مسلمانان چین انتقال بدهید، به دلیل همان جو امنیتی شدیدی که عرض کردم. در انقلاب فرهنگی چین در سال 1977 متأسفانه ، مساجد را طویله کردند و مسلمانها را مجبور کرده بودند به پرورش خوک داخل مسجد. دانشگاهها تعطیل شدند و اساتید دانشگاهها را میفرستادند برای کار اجباری در روستاهای دوردست. ما از این دست برخوردهای وحشیانه ضدانسانی در تاریخ چین کم نداریم. تمام خیابانهای دوربین دارد. یعنی اگر میخواهید از زندگی خودتان یک مستند بسازید، کافی است بروید در چین بچرخید و بعد از اداره امنیت درخواست کنید فیلمها را به شما تحویل دهند! به همین دلیل است که من هیچ وقت سر سوزنی مردم را علیه دولت نمیشورانم. سر سوزنی حرفی نمیزنم که مردم را نسبت به دولتشان بدبینی پیدا کنند. فقط میگویم به خودتان برسید، به خودتان فکر کنید و عمل کنید. این تأکید بر خودسازی مابقی اعمال را از جمله همان طلمستیزی را به همراه خواهد داشت.
فعالیت تشکیلاتی هم بوده که نظر شما را جلب کند؟
یک برنامه آموزش دین در ایام تابستان برای بچهها است که در همان مساجد برگزار میشود. بچهها در آنجا تعلیمات اسلامی، آموزش نماز و آموزش مکالمه عربی و حتی مکالمه فارسی میبینند. اما باید بدانید تمام فعالیتهای تشکیلاتی، نمیتوانند به طور مستقیم و علنی برگزار شود. دولت چین در همه مساجد دوربینهایی را گذاشته که به طور مستقیم تصاویر شما را به اداره امینت میفرستد. جدا از این فعالیتهای تشکیلاتی، در موضوع خرید و فروش به شدت با هم ارتباط و هماهنگی دارند. یعنی اصلاً در کارهای اقتصادی بسیار تشکیلاتی و گروهی عمل میکنند.
شاید یکی از دلایل موفقیت اقتصادی آنها در جهان هم همین باشد.
مردم چین از لحاظ ضریب هوشی سطح بالایی ندارند، بالاترین ضریب هوشی دنیا را مردم افغانستان دارند. مردم چین و ژاپن در ردیفهای 15 و 16 هستند، اما بین آنها نخبههایی وجود دارد. هنر مردم چین این است که پشت سر این نخبهها راه میافتند و کارهایشان را منظم و منسجم انجام میدهند، دقیقاً مانند دستگاهی که کوک شده است. گاهی اوقات پنج نخبه کنار یکدیگرند، اما هر کدام یک سازی میزند و حتی مخالف یکدیگر عمل میکنند. آنجا اصلاً هیچ کاری انجام نمیشود و کار روی زمین میماند. چینیها خیلی هوای هم دارند.
زمانی یک قحطی کاذب در چین رخ داد که در اثر اشتباه مائو بود. چینیها نیامدند سرزنشش بکنند و هر روز با تمسخر و تحقیر از زیر بار مسئولیت فرار کنند. پشت مائو را خالی نکردند و الآن هم هنوز قداست مائو را نگه میدارند. اینها همه برمیگردد به تعلیمات تشکیلاتی که از بچگی یاد گرفتهاند. برای کارهای بزرگ، توان یک نفر کافی نیست و همه باید با هم همراه و همدل و هماهنگ بشوند. در مسجدها کسی که قرائت صحیح دارد، امام جماعت میشود؛ نه اینکه بگوید این سنش کم است! در کار تشکیلاتی باید به قانون و چارچوبی که گذاشته شده، عمل کرد و با آن پیش رفت. خوسری و خودرأیی کار را خراب میکند.
اگر نکته دیگری در مورد کار تشکیلاتی در چین باقی ماند، بفرمایید.
انسان باید کارهای خوب و درست را از هر کسی که هست، یاد بگیرد و انجام بدهد. اینکه پیامبر میگوید اطلبوا بالعلم ولو بالصین، یعنی بروید کار درست را هر کجا که میخواهد باشد، یاد بگیرید. ممکن است آن فرد عیب و ایرادی داشته باشد، عیب و ایراد او را انجام ندهید؛ اما کارهای درست اورا انجام بدهید و مقید به آن کارها باشید. درست است که ما از لحاظ علمی و تمدنی از چین سابقه بیشتری داریم، اما وقتی میبینیم در هر مسجد چین، یک چند آخوند همیشه حضور دارند؛ چرا ما در ایران که مهد علم و تمدن و فرهنگ است، این کار را انجام ندهیم؟
نکته مهمی که در فعالیتهای گروهی چینیها برجسته است، گزارشدهی و مستندسازی است. یعنی من نوعی که در این اداره، در این گروه، در این تشکیلات دارم فعالیت میکنم؛ اگر روزی استعفا دادم، بازنشسته شدم یا حتی اخراج شدم؛ تمام گزارشها و ریز فعالیتها را به نفر بعدی منتقل کنم. نه اینکه هر فردی چند صباحی در یک جایگاه بود و رفته، دیگری بیاید دوباره از اول شروع کند و همان کارهایی که او انجام داده، تکرار کند. مانند این میماند که باغی را برای آبیاری به 3-4 نفر بدهند. نفر اول بیاید و تا نقطه الف آبیاری کند. بعد نوبتش تمام میشود و به نفر بعدی نگوید من تا کجا آبیاری کردم. نفر دوم بیاید دوباره از همان نقطه الف شروع کند و همین طور نفر سوم و چهارم. این جوری است که برخی بخشهای باغ سرسبز و نیرومند میشود و برخی بخشها به کلی از بین میرود.
داستان مستند آخوند چینی از چه قرار است؟
داستان ساختن مستند آخوند چینی به اینجا برمیگردد که بنده از اوایل آموزش زبان چینی وبلاگی را راهاندازی کردم و در آنجا با زبان چینی به معرفی اسلام و ایران و شیعه پرداختم و همچنین معرفی چین برای ایرانیان. بعد از مدتی مطالب این وبلاگ را در یک کتابخانه دیجیبتالی قرار دادم که چیزی نزدیک به 35 هزار صفحه در مورد اسلام و شیعه از نویسندههای زبردست چینیالاصل یا مترجمین ماهر شد.
این کتابخانه دیجیتالی در جشنواره «ایدههای نوین تبلیغی» مقام دوم کشوری کسب کرد. مستندسازی به نام آقای محمد تقی رحمتی که به دنبال مستند ساختن از ایدههای نوین تبلیغی بود، من را پیدا کرد و بعد که از وضعیت زندگی تبلیغی خودم مطلع شد، پیشنها داد به جای مستند کتابخانه دیجیتالی، مستند زندگی تبلیغی من را تولید کند. این مستند با عنوان «سفیران هدایت» 26 رمضان سال گذشته از شبکه سه پخش شد و در جشنواره عمار هم از جمله مستندهای برگزیده انتخاب شد. امسال هم در برنامه مستند راز آقای نادر طالبزاده در مورد مستند صحبت کردند.
حالا چرا «آخوند چینی داتکام»؟
آخوند کلمهای است که به مبلغین اسلامی شیعی تعلق دارد. کلمه «روحانی» را از سال 1317 به ایران وارد کردند تا اثبات کنند دین یک امر شخصی و روحانی است. در حالی که کلمه آخوند از یک بحث تشکیلاتی خبر میدهد. کلمه «آخوند» در زبان چینی هم «آخوند» است. داتکام هم به همان وبلاگ من اشاره دارد.