سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی به آدرس www.samandehi.ir ثبت شده است .

خداوند مودت اهل بیت(ع) را بر هر مسلمانى واجب کرده است
نظرات ()

خطبه امام حسن(ع) بعد از شهادت پدر

 

امام حسن(ع) بعد از شهادت پدر طی خطبه ای می فرماید: من از اهل بیتى هستم که خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانى واجب کرده است و خداوند تبارک و تعالى به پیامبرش چنین خطاب فرموده است: بگو من از شما هیچ مزدى را نمى ‏خواهم مگر مودت به ذوى القُربی.

به گزارش مهر، هویت و کیان مکتب تشیع تسلیم و انقیاد مطلق از امام معصوم علیه السلام است؛ به نحوى که انسان هیچ وجودى و اثرى را در قبال وجود و آثار او مد نظر قرار ندهد و ولایت و اراده او را در جمیع شوائب وجود و حیات بر سلیقه و اختیار خود ترجیح دهد و از هر فرصتى جهت تحکیم پیوند و علقه بین خود و امام خود بهره ببرد چرا که آنان اسوه حسنه می‌باشند و یگانه راه رسیدن به سر منزل هدایت. مرحوم علامه حسینی طهرانی(ره) در مجلد چهارم کتاب معاد شناسی درباره خصوصیات امیرالمومنین می نویسند: أمیرالمؤمنین علیه السلام در شب ضربت خوردن، رؤیا و خواب مُوحش و مُدهش خود را براى امام حسن علیه السلام نقل کردند و فرمودند: من دیدم مثل اینکه جبرائیل علیه السّلام از آسمان نزول کرد و بر روى کوه أبوقبیس قرار گرفت و از آن کوه دو پاره سنگ‏ برداشت و آنها را در کعبه آورد و بر بام کعبه رها کرد و آن دو سنگ را چنان به هم کوفت که مانند خاکستر نرم شد و آن گردها را به باد داد و هیچ خانه‏ اى در مکه و در مدینه نماند مگر آنکه در آن از آن گرد و خاکستر داخل شد. حضرت مجتبى(علیه السلام) عرض کرد: اى پدر جان! تعبیر این رؤیا چیست؟ حضرت فرمود: اى نور دیده من! اگر این رؤیا صادق باشد تعبیرش آن است که لا محاله پدرت کشته خواهد شد، و هیچ خانه‏ اى در مکّه و مدینه نمى ‏ماند مگر آنکه از مصیبت شهادت من، در آن غم و اندوهى وارد می شود.(1)
 
موعظه أمیرالمؤمنین علیه السلام پس از ضربت خوردن‏
 
امام(ع) در ضمن موعظه خود پس از ضربت خوردن می فرماید: «و أَنا بِالامسِ صاحبکُم و أَنا الیَومَ عبرَةٌ لَکُم و غَدًا مُفارقُکُم؛ غَفَرَ اللَهُ لِى و لَکُم؛ و من دیروز مصاحب و همنشین با شما بودم و امروز عبرت براى شما هستم و فردا از میان شما مفارقت می‌کنم؛ خداوند مرا و شما را بیامرزد.»
 
«إنْ تَثبُتِ الوَطأَةُ فى هذهِ المزَلّةِ فذاکَ، و إن تَدحَضِ القَدمُ فإنَّما کُنَّا فى أَفیاءِ أَغصانٍ و مَهَبِّ ریاحٍ و تحتَ ظِلِّ غمامٍ اضمحَلَّ فى الجوِّ مُتَلفِّقُهَا و عفا فى الارضِ مَخطُّهَا؛ اگر در این لغزشگاه، قدم استوار بماند (و از این جراحت بهبود یابم) پس امر همان است، و اگر قدم بلغزد (و از این دنیا بروم) پس جز این نیست که در سایه‏هاى شاخه‏هاى درختان سر سبز و محلّ وزش نسیم‏هاى جانفزا و در زیر سایه ابرهائى نشسته‏ایم که در جوّ آسمان آن ابرهاى به هم چسبیده از بین رفته و اثرى از آن نمانده است، و محلّ عبور و مخطّ آن بادها در روى زمین نمانده و مندرس شده است.»
 
«و إنّما کنتُ جارًا جاورَکُم بدنى أَیَّامًا و ستعقبونَ مِنّى جُثَّةً خلاءً، ساکنَةً بعدَ حَراکٍ، و صامتةً بعدَ نُطقٍ. لِیعِظکُم هدُوِّى و خُفُوتُ أَطرافِى و سُکونُ أَطرافِى؛ و به درستی که من فقط همسایه ‏اى بودم که بدن من چند روزى با شما همسایه شد و از این پس از من چیزى جز بدنى بدون روح و جسمى ساکن بعد از حرکت و جثّه‏ اى ساکت پس از سخن گفتن نخواهید یافت. باید این فروکش کردن من شما را پند دهد و موعظه کند و این به هم افتادن و سکون چشم‏هاى من و بدون حرکت درآمدن دست و پا و جوارح من براى شما عبرتى عظیم و اندرزى بزرگ باشد.» «فإنّهُ أَوعظُ للمُعتبرینَ مِن المنطقِ البلیغِ، و القول المسموع؛ و بنابراین این حالت من براى عبرت گیرندگان از هر سخن بلیغ و رسائى و از هر گفتار شنوائى مؤثرتر و اندرز دهنده تر است.»(2)
 
خطبه امام حسن(علیه السلام) بعد از شهادت پدر
 
فرزندان آن حضرت پس از آنکه جسد مطهرش را در نجف اشرف دفن کردند، گرد آلود با چهره‏ هاى پریشان به کوفه بازگشتند و حضرت امام حسن(علیه السلام) به مسجد کوفه آمد و برفراز منبر رفت و در حالی که جمعیت در مسجد موج می زد خطبه مفصلى ایراد فرمود. در ابتداى خطبه گریه گلویش را گرفت.(3) و سپس بعد از درنگ و حمد بر خداوند فرمود: اى مردم! بدانید که دیشب پدر من از دنیا رفت؛ همان شبى که وصى حضرت عیسى، یوشع بن نون از دنیا رفت. پدر من از دنیا رفت نه درهمى باقى گذاشت و نه دینارى؛ لَا صَفْرَآءَ وَ لَا بَیْضَآءَ (نه زردى و نه سپیدى) جز هفتصد درهم که می خواست براى اهل خود خادمى بخرد.(4)
 
حاکم در «مستدرَک» چنین آورده است که: خَطَبَ الحسنُ بنُ على النَّاسَ حینَ قُتِلَ على، فَحَمِدَ اللَهَ و أَثنَى علیهِ، ثُمَّ قال: لَقد قُبِضَ فى هذهِ اللیلَةِ رَجُلٌ لا یَسبِقهُ الاوَلونَ بِعَملٍ، و لا یدرِکُهُ الاخِرُونَ. و قد کانَ رسولُ اللَهِ صلَّى اللَهُ علیهِ و آلهِ و سَلَّمَ یُعطیهِ رَایَتَهُ، فَیُقاتلُ و جِبریلُ عَن یَمینهِ و میکائیلُ عن یسارِهِ، فما یَرجعُ حتّى یَفتحُ اللَهُ علَیهِ. و ما تَرَکَ علَى أَهلِ الارضِ صفراء و لا بیضاءَ إلَّا سبعَ مِئةِ درهمٍ فَضلَت مِن عطایاهُ أَرادَ أَن یبتاعَ بِها خادمًا لاهلهِ. ثُمّ قالَ: أَیُّهَا النَّاسُ! مَنْ عَرفَنِى فَقد عَرفَنِى؛ و مَن لَم یَعرِفنى فأَنا الحَسنُ بنُ على، و أَنَا ابنُ النّبِى، و أَنا ابْنُ الوصىّ، و أَنا ابنُ البَشیرِ، و أَنا ابنُ النّذیرِ، و أَنا ابنُ الدّاعى إلَى اللَهِ بِإذنِهِ، و أَنا ابنُ السّراجِ المُنِیرِ، و أَنا مِن أَهلِ البیتِ الَّذِى کانَ جبریلُ یَنزِلُ إلینَا و یَصعَدُ مِن عندنا، و أَنا مِن أَهل البیتِ الَّذِى أَذهَبَ اللَهُ عنهُمُ الرِّجسَ و طهَّرهُم تَطهیرًا، و أَنا مِن أَهلِ البیتِ الَّذِى افترَضَ اللَهُ مَوَدّتَهُم على کُلّ مُسلمٍ فقال تَبارکَ و تعالَى لنَبیّهِ صلَّى اللَهُ علَیهِ و آلهِ و سلَّمَ: قُل لا أَسئلکُم علَیهِ أَجرًا إِلَّا المَودّةَ فى القُربَى‏ و من یَقتَرِفْ حَسنَةً نَزِد له و فیها حُسنًا؛ فاقتِرافُ الحَسنَةِ مَوَدّتُنا أَهلَ البیت. (5)
 
«بعد از شهادت أمیرالمؤمنین(علیه السلام)، امام حسن مجتبى(علیه السلام) خطبه‏ اى ایراد فرمودند و پس از حمد و ثناى حضرت بارى تعالى شأنه چنین به سخن پرداختند: به تحقیق که در این شب گذشته، روح مردى به سراى جاودانى شتافت که هیچ یک از پیشینیان به کردار و عمل او نرسیده‏ اند و در میدان مسابقه تقوى و عمل صالح از برابرى و پیشى گیرى بر او عاجز و فرو مانده‏ اند و نیز هیچ یک از پسینیان در این مضمار سبق به او نخواهند رسید. مردى بود که رسول الله(صلّى الله علیه و آله و سلّم) رایت جنگ را به او می‌داد و در میدان کارزار با دشمنان خدا مى ‏جنگید در حالی که جبرائیل از طرف راستش و میکائیل از جانب چپش او را مدد مى ‏نمودند و هیچ گاه پشت به جنگ نمى‏ نمود و از نبرد باز نمى ‏گشت مگر وقتی که خداوند به دست او فتح می کرد و براى مردم روى زمین به عنوان ارثیه چیزى نگذاشت نه سفیدى و نه زردى مگر هفتصد درهم که از عطایا و بخشش‏هاى او زیاد آمده بود و می خواست با آن براى اهل خود خادمى بخرد.
 
سپس فرمود: اى مردم! هر که مرا مى ‏شناسد که مى ‏شناسد و کسى که مرا نمى‏ شناسد پس من حسن بن على هستم و من فرزند پیغمبر خدایم و من فرزند وصى رسول الله‏ ام و من فرزند بشارت دهنده به بهشت هستم و من فرزند ترساننده از عذاب خدا هستم و من فرزند دعوت کننده مردم به سوى خدا به اذن او هستم و من فرزند چراغ تابناک و مشعل فروزان هدایتم و من از اهل بیتى هستم که جبرائیل در خانه ما هبوط می کند و از منزل ما از نزد ما صعود مى‏ نماید و من از اهل بیتى هستم که خداوند اراده کرده است هر گونه رجس و پلیدى را از آنان بردارد و آنها را به مقام طهارت مطلقه برساند و من از اهل بیتى هستم که خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانى واجب کرده است و خداوند تبارک و تعالى به پیامبرش چنین خطاب فرموده است: بگو من از شما هیچ مزدى را نمى ‏خواهم مگر مودت به ذوى القُرباى من و کسی که مرتکب حسنه ‏اى گردد، ما نیکویى را درباره او زیاد می گردانیم؛ ارتکاب حسنه مودت ما اهل بیت(ع) است.»

کشتن ابن ملجم توسط حضرت مجتبى(ع)
 
بعد از خطبه، حضرت مجتبى علیه السلام یکسره به سراغ ابن ملجم آمدند؛ چون حضرت ام کلثوم آن حضرت را سوگند داده بود که بعد از شهادت پدرم، به آن خدایى که عالم را خلق کرده است راضى نیستم یک ساعت در قتل ابن ملجم درنگ کنى. امام فرمود: اى ابن ملجم که ترا وادار کرد که دست به چنین کارى زدى؟ گفت: عهدى که با خدا کرده بودم! حالا اگر مرا اجازه دهى به شام می روم و معاویه را هم مى ‏کشم و به نزد تو بر می گردم، اگر خواهى مرا قصاص کن و اگر خواهى عفو نما! حضرت فرمود: سوگند به خدا که هیچ مهلت ندارى تا به دوزخ واصل شوى! در این حال فقط با یک شمشیر او را کشتند، و سپس مردم جثه ‏اش را برداشته و در مغاک انداختند. روایاتى که در عذاب برزخى ابن ملجم وارد شده، از عذابهاى برزخى بسیار شدید است و علمای اسلام در کتب مفصله خود نوشته‏ اند.
 
پی نوشتها:
 
بحار الانوار
نهج البلاغه، خطبه 147
مقاتل الطّالبیّین» ص 52
تلخیص از روایت وارده در أمالى صدوق
مستدرک حاکم، باب فضآئل حسن بن على علیهما السّلام، ج 3، ص 172




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 93/4/29
زمان : 6:53 صبح
وصیت نامه مولای متقیان(ع)
نظرات ()

امام علی علیه‌السلام: امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید که رشته کار از دست شما بیرون شود، آنگاه هر چه دعا کنید و از خداوند دفع شر خواهید، پذیرفته نشود و به اجابت نرسد.
وصیتنامه امیرالمومنین حضرت على علیه السلام را در کتاب‌هاى حدیث به اجمال و تفصیل و به طور گوناگون نقل کرده‌‏اند که یکى را ابوالفرج نقل کرده و در اصول کافى مرحوم کلینى هم نظیر همین وصیت را که ابوالفرج روایت کرده، نقل مى‌‏کند.
 
در نهج البلاغه نیز در نامه شماره 47 اجمالى از این وصیت آمده و خلاصه‌‏اى از آن در کشف‌الغمه و روایات دیگر آمده که همه آنها را علامه مجلسى(ره) در بحارالانوار نقل کرده و ما همان روایت ابوالفرج را که نسبتاً جامع‌تر از دیگران است، نقل مى‌کنیم.
 
ابوالفرج در « مقاتل‌الطالبیین » روایت کرده که پس از ضربت خوردن امیر مؤمنان، اطباى کوفه را به بالین آن حضرت آوردند و در میان آنها، هیچ یک در معالجه زخم و جراحى استادتر از اثیر بن عمرو نبود و او متخصص در معالجه زخم‌ها و جراحات بود و از جمله چهل نفر جوانى بود که در زمان ابوبکر در عین التمر به دست خالد بن ولید اسیر و در کوفه ساکن شده بود.
 
این طبیب همین که زخم سر آن حضرت را دید، دستور داد شُش گوسفندى را بیاورند و از میان آن رگى را بیرون آورد و آن رگ را در زخم مزبور نهاد و پس از اندکى بیرون آورد و آن را مشاهده کرد. سپس رو بدان حضرت کرده، گفت: «اى امیر مؤمنان، هر وصیتى دارى، بکن که ضربت شمشیر این دشمن خدا به مغز سر رسیده و معالجه سودى ندارد.»
در این وقت بود که امیر المؤمنین کاغذ و قلم و دواتى طلبید و شروع به وصیت کرد.
 
بسم ‏الله الرحمن الرحیم
 
این وصیتنامه‏ اى است که امیرالمؤمنین، على بن ابیطالب بدان وصیت مى‏‌کند: گواهى مى‏‌دهد که معبودى جز خدا نیست که یگانه است و شریک ندارد و نیز گواهى می‌دهد که محمد(ص) بنده و رسول اوست، که خداوند او را به راهنمایى و دین حق فرستاد تا بر همه ادیان پیروزش کند، هرچند مشرکان آن را ناخوش دارند. درود و برکات خدا بر او باد! «همانا نماز و پرستش و زندگى و مرگ من از آن خداوندى است که پروردگار جهان است و شریکى براى او نیست و بدان مأمور گشته‌‏ام و منم از نخستین مسلمانان».
 
اى حسن! من تو را و تمام فرزندان و خاندانم و هر کسى‏ که این وصیتنامه به او برسد، به تقوا و ترس از خداوندى که پروردگار شماست، سفارش مى‏ کنم و باید نمیرید جز اینکه مسلمان باشید و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید، زیرا به راستى من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى‏ فرمود: اصلاح دادن میان مردمان از همه نماز و روزه بهتر است و آنچه دین را تباه ساخته و از بین مى‌‏برد، افساد میان مردمان است، ولا قوه الا بالله العلى العظیم [نیرویى جز به وسیله خداى بزرگ نیست].
 
به خویشان و ارحام خویش توجه داشته باشید و به آنان پیوند کنید، صله رحم کنید تا خداوند در روز قیامت حساب را بر شما آسان گرداند.
 
الله الله فى الایتام، فلا تغبوا افواههم، ولا تضیعوا بحضرتکم : از خدا بترسید، از خدا بترسید، درباره یتیمان، پس براى دهن‌هاشان به سبب سنگدلى‎‏تان نوبت قرار ندهید (که گاهى سیر و گاهى گرسنه نگاهشان دارید).
الله الله فى جیرانکم، فانهم وصیه نبیکم ...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره همسایگانتان که رسول خدا(ص) درباره آنان سفارش کرده و پیوسته درباره آنان توصیه مى‏ فرمود، به اندازه اى که ما گمان کردیم براى همسایگان از همسایه خود ارث قرار م ى‏دهد و حرمت آنان به اندازه‌اى است که سهمى در مالشان براى همسایه تعیین کرده!
 
الله الله فى القرآن، فلایسبقکم الى العمل به احد غیرکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره قرآن مبادا کسى به عمل‏کردن بدان بر شما سبقت جوید.
الله الله فى الصلاه فانه خیر العمل وانها عمود دینکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره نماز، زیرا که نماز ستون دین شماست.
 
الله الله فى بیت ربکم لاتخلوه ما بقیتم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره خانه پروردگارتان (خانه کعبه)، مبادا تا زنده هستید، آن خانه از شما خالى‏ بماند، که اگر رها شد، مهلت داده نمى‌شوید و به عذاب دچار مى‏‌شوید و اگر از شما خالى ماند، کیفر خداوند فرصت زندگى به شما نمى‏دهد.
 
الله الله فى الزکاه فانها تطفى غضب ربکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید در دادن زکات اموال خود که زکات خشم پروردگار را فرو نشاند.
الله الله فى شهر رمضان فان صیامه جُنه من النار: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره روزه ماه رمضان، زیرا که آن براى شما چون سپرى است از آتش دوزخ.
 
الله الله فى الفقراء والمساکین فشارکوهم فى معاشکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره بینوایان و مسکینان و آنها را در زندگى خود شریک سازید و از خوراک و لباس خود به آنها نیز بدهید.
 
الله الله فى الجهاد باموالکم وانفسکم والسنتکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره پیکار کردن در راه خدا به مالها و جان‌ها و زبان‌هاى خویش.
الله الله فى ذریه نبیکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره امت پیغمبرتان، مبادا در میان شما ظلم و ستمى واقع شود.
 
الله الله فى اصحاب نبیکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره اصحاب پیغمبرتان؛ زیرا که رسول خدا(ص) درباره آنان سفارش فرموده.
 
الله الله فى النساء و فیما ملکت ایمانکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره زیردستانتان، غلامان و کنیزان، زیرا که آخرین سفارش و وصیت رسول خدا(ص) این بود که فرمود: «من شما را درباره دو دسته ناتوان که زیردست شما هستند، سفارش مى‏‌کنم».
 
آنگاه فرمود:
الصلاه الصلاه، لا تخافوا فى الله لومه لائم...: نماز! نماز! درباره خداوند از سرزنش مردمان نهراسید؛ چه، هر کس به شما ستم کند یا اندیشه بد داشته باشد، خداوند شر او را کفایت فرماید.
با مردم به نیکى سخن بگویید، همان گونه که خدا فرمود. امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید که رشته کار از دست شما بیرون شود، آنگاه هر چه دعا کنید و از خداوند دفع شر خواهید، پذیرفته نشود و به اجابت نرسد.
 
بر شما باد هنگام معاشرت، به فروتنى و بخشش و نیکویى درباره یکدیگر و زنهار از جدایى و تفرقه و پراکندگى و روى‏ گردانیدن از هم و در نیکوکارى، یار و مددکار یکدیگر باشید و بر گناه و ستمکارى کمک مباشید که شکنجه و عذاب خدا بسیار سخت است.
خداوند نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پیغمبرش را در حق شما حفظ فرماید، اکنون با شما وداع مى‏‌کنم و شما را به خدا مى‏‌سپارم و سلام و رحمتش را بر شما مى‏‌خوانم.




نویسنده : لبیک
تاریخ : جمعه 93/4/27
زمان : 11:52 عصر
به مناسبت سالروز وفات حسین بن روح
نظرات ()

 

مزار نائب ایرانی حضرت ولی‌عصر(عج)+تصاویر

«حسین ‌بن روح نوبختی» که اصلیتی ایرانی داشت، به خاطر ویژگی‌های منحصر به فرد اخلاقی و ایمانی ردای نیابت خاص امام زمان(عج) را پوشید. مزار این نایب خاص حضرت ولی‌عصر(عج) اکنون در بغداد زیارتگاه عاشقان و دلدادگان مهدوی است.

خبرگزاری فارس: مزار نائب ایرانی حضرت ولی‌عصر(عج)+تصاویر

 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، هجدهم شعبان سال 326 هجری قمری نائب سوم حضرت ولی‌عصر(عج) به دیار باقی شتافت، حسین بن روح ملقب به نوبختی از خاندان ایرانی که مدت 21 سال نیابت خاص امام زمان(عج) را بر عهده داشت در شهر بغداد دیده از دنیا فروبست و مزار نورانی‌اش هم‌اکنون در بازار شورجه در سوق العطارین قرار دارد.

حسین بن روح از اصحاب امام عسکری(ع) بوده است، بر حسب منابع تاریخی، تبار حسین بن روح از خاندان ایرانی، نژاد آل نوبخت سرچشمه می‌گیرد و نوبخت جد اعلای این خاندان است، طایفه نوبخت از علما و متکلمان و منجمان که همگی پیرو مکتب اهل‌بیت عصمت و طهارت بوده‌اند، جد اعلای آنان نوبخت و زرتشتی بوده و در عهد منصور دوانیقی عباسی از زرتشتی به اسلام روی آورد و مسلمان شد و ساکن بغداد شدند.

*ماجرای به نیابت رسیدن حسین بن روح نوبختی

ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی سومین نائب خاص حضرت بقیة الله(عج) بود که از معتمدان نائب دوم محمد بن عثمان بن سعید عمری و از نزدیکان وی در بغداد به شمار می‌رفت.

نائب دوم با ارجاع مراجعان به حسین بن روح نوبختی زمینه جانشینی وی را فراهم آورد و در واپسین روزهای حیات به دستور حضرت ولی‌عصر(عج) او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد، پس از آنان شیعیان برای تحویل اموال به وی مراجعه می‌کردند.

هنگامی که شیعیان دیدند دومین نائب امام عصر(عج) او را امین می‌شناسد و به او اعتماد می‌کند و به فضیلت و دینداری او گواهی می‌دهد و او را شایسته وکالت خویش می‌نگرد، به تدریج اعتماد همگی به او فزونی یافت و مورد توجه همگان قرار گرفت.

او شخصیت والایی بود که به خردمندی و فرزانگی و رشد فکری و دینی شهرت به سزایی داشت و موافق و مخالف بر این واقعیت گواهی می‌دهد تا جایی که اهل‌سنت نیز او را تکریم و احترام می‌کردند.

در روزهای آخر حیات دومین نائب امام عصر(عج) محمد بن عثمان فرمانی از جانب امام زمان(عج) دریافت کردند که به موجب آن، محمد بن عثمان دستور یافت تا «حسین بن روح» را به جای خویش معرفی کند، به همین منظور بزرگان شیعه را گردهم جمع کرد و گفت: اگر من از دنیا رفتم حسین بن روح جانشین من است، چرا که دستور یافته‌ام او را به جای خویش برگزینم، از این ‌رو در زندگی خود به او مراجعه کنید و در کارها به او اعتماد ورزید.

حسین بن روح در دوران سفارتش نمایندگانی در کشورهای مختلف داشت که از طریق آن‌ها وظایفش را انجام می‌داد، تنها در شعر بغداد 10 وکیل داشت که هر کدام از رجال برجسته زمان خودشان بوده‌اند.

درباره کرامتی از حسین بن روح نوبختی، ابوعلی بغدادی نقل می‌کند که زنی را در بغداد دیدم که از کسی پرسید:‌ وکیل امام زمان کیست؟، یکی از اهالی قم به وی گفت: ابوالقاسم حسین بن روح! و به من اشاره کرد که این مرد او را می‌شناسد.

به همراه زن خدمت حسین بن روح رسیدیم. زن پرسید: ای شیخ! چه چیزی نزد من است؟ حسین بن روح گفت: آنچه با تو است به دجله بینداز و آن‌گاه بازگرد تا بگویم. زن رفت و آنچه با خود آورده بود، به دجله انداخت. سپس نزد حسین بن روح بازگشت. حسین بن کنیزش گفت: صندوقچه را بیاور، سپس به آن زن گفت: ‌این همان صندوقچه‌ای است که نزد تو بود و به دجله انداختی. اکنون بگویم در آن چیست یا خود می‌گویی؟

زن گفت: شما بفرمایید!، حسین بن روح گفت:‌ یک جفت خلخالِ طلا و حلقه بزرگی است که گوهری در آن است، همچنین دو حلقه کوچک است که هر کدام یک دانه گوهر است و دو انگشتر فیروزه و یک انگشتر عقیق است، آنچه در صندوقچه بود، همان بود که حسین بن روح گفته بود، بدون کم و کاست.

سپس در صندوقچه را باز کرد و آنچه در آن بود به من نشان داد، زن نیز نگاهی به من کرد و گفت: درست همان چیزهایی است که من آورده بودم و به دجله انداختم.( بحارالانوار، ج51،‌ص342)

به مناسبت سالروز نائب خاص ایرانی امام زمان(عج) تصاویری از مزار این عالم شیعی در ادامه می‌آید:

 

 




نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 93/3/26
زمان : 11:26 عصر
گزارش خبرنگار اعزامی به دمشق/به مناسبت میلاد حضرت رقیه(س)
نظرات ()

«سه‌ساله دمشق» 24 ساعته در دایره 1000 متری امنیتی «مدافعان» + عکس

منطقه «دمشق القدیمة»، محله «العمارة الجوانیة»، جایی است که بیش از سه سال است، «سه ساله دمشق» زائران کمتری دارد. در عوض «مدافع»ـانی دارد که دلِ گرفته زائران ناامید از زیارت را تسکین می‌دهد.

خبرگزاری فارس: «سه‌ساله دمشق» 24 ساعته در دایره 1000 متری امنیتی «مدافعان» + عکس
? گزارش تصویری مرتبط

-------------------------------

 

مرکز دمشق، از روی خیابان «المزة» جایی که سفارت ایران است در آن، می‌گذری؛ بعد از پل روگذر، در منطقه «دمشق القدیمة» سمت چپ، تابلو «مقام السیدة رقیة» را نشان می‌دهد. «قلعة دمشق» خیابانی باریک است که شش-هفت نیروی نظامی با لباس ارتشی در ورودی آن ایستاده‌اند.

کسی که این روزها در دمشق گذری کند، ایست‌های متعدد بازرسی برایش عادی می‌شود. خودرو استیشن ایستاد. «جون» «دستی» را کشید و به «مدافع» گفت: «السفارة الایرانیة». «مدافع مسلح» سلاحش را به دست دیگرش سپرد و یک دست روی سر گذاشت و گفت: «علی رأسی.. تفضل»؛ و راه را باز کرد.

راه، منتهی به «جامع الامویین» است. کوچه‌ای قدیمی که پس از گذر از زیر طاقی نسبتا کوچک و یک پیچ، دیوار مسجد جامع «امویین» با رنگ تیره و روشن یکی درمیانش پیدا می‌شود. اینجا مسیر دو راه می‌شود. سمت راست ورودی «جامع الامویین» و بازار «حمیدیه» و «صلاح الدین ایوبی» و سمت چپ در امتداد کوچه‌ای تنگ، «العمارة الجوانیة» و «حرم سه ساله دمشق». معروف به «العمارة»؛ این را یک مدافع دیگر می‌گوید اما نمی‌داند اسم دقیق کوچه چیست و حتی نمی‌داند که این کوچه تا حرم با همین اسم نیست و کمی جلوتر اسمش هست «جادة الغزی». چند قدم جلوتر تابلو کوچه معلوم است. مدافع را صدا زدم «شارع الکلاسة یا حبیبی».

این کوچه سنگ‌فرش برای رساندنت به حرم «سه ساله دمشق» زیاد وقتت را نمی‌گیرد و بعد از عبور دادنت از کنار دیوار جامع الامویین، تو را از مقابل «متحف الخط العربی» در «جادة الغزی» که قبلا «مدرسة الجقمقیة» بوده است می‌گذراند.

از کنار در پشتی جامع الامویین، که می‌گذری و به کوچه «الغزی» می‌رسی، کمی جلوتر سمت چپ، حمام عمومی و قدیمی «السلسلة» تو را با درهای بازش به داخل دعوت می‌کند. اما اگر دعوت را رد کردی و ادامه دادی، به انتهای کوچه، به نزدیکی حرم، می‌رسی که به سمت چپ می‌پیچد و گذر «باب الفرادیس» شروع می‌شود. اینجا اگر مغازه دو نبش شیک «حلویات الغزی» چشمت را نگیرد، چشمت بلافاصله به بخشی از گنبد حرم می‌افتد.

دلت می‌خواهد عکس بگیری اما دو مدافع بلافاصله مانع می‌شوند و می‌گویند «ممنوع التصویر یا شباب» و اصرار هم فایده ندارد. حتی اگر «ابو زینب» را که گوش به فرمانش هستند، ببینی هم فایده ندارد. «ممنوع التصویر خارج الحرم». اما ما گرفتیم.

سه سال پیش ابتدای بحران که هنوز جنگ جسته و گریخته در درعا (جنوب) بود، مسیر منتهی به حرم شلوغ‌تر بود. تا به ضریح برسی فقط یک بار در ورودی تفتیش می‌شدی. الان یک بار در ابتدای «شارع قلعة دمشق» در ورودی اصلی منطقه حرم؛ یعنی قبل از اینکه به جامع الاموی برسی. سپس یک بار نرسیده به حرم، سر دو راهی، یعنی ابتدای «شارع الکلاسة» و سرانجام دو بار متوالی به هنگام ورود حرم و صحن؛ و هر بار جدی‌تر از مرتبه قبل. البته جدیت تا وقتی است که رمز عبور «السفارة الایرانیة» را نشنوند. مدافعان حرم تا بشنوند با حالتی از احترام، تفتیش را با جدیتی کمتر، سریع به پایان می‌برند.

صحن خلوت است. حیاطی، در میانه دو راهرویی است که از دو طرف به داخل حرم منتهی می‌شوند. میانه حیاط، میزبان یک حوض و آبنمای کوچک است. سال پیش یک خمپاره مهمان صحن شده؛ کنار همین حوض. خادمان می‌گویند، زیر حوض کنده شده بود. الان تعمیر شده. می‌گویند حمله، به حرم نبوده بلکه «گلوله سرگردان و بی‌هدف» اصابت کرده است.

جلوی در «إذن دخول» و زیارتنامه؛ «السلام علیک یا سیدتنا رقیة.. السلام علیک یا بنت ولی‌الله». ضریحی طلایی. نزدیک شوی و سرت را که به «شباک» (پنجره) بچسبانی، ضریح نقره‌ای که در ضریح طلایی است دلت را می‌سوزاند. چون دستت بهش نمی‌رسد.

حرم چه خلوت است در مقایسه با سه سال پیش. چند زائر و چند «مدافع حرم» که مشغول نمازند.

«الان زائران یک دهم زائران قبل از بحران شده‌اند». این را «کامل محمد بیضون» یکی از چهار متولی و مسئول اداره حرم گفت. کامل بیضون گفت: قبل از بحران روزانه بین هزار تا دو هزار نفر به حرم می‌آمدند اما الان به یک دهم تقلیل یافته است یعنی صد تا دویست نفر.

از «کامل» پرسیدم «چند بار به حرم حمله شد در سه سال اخیر؟» گفت: «حتی یک بار هم نشد». این حرفش به این معنا نبود که افراد مسلح نخواستند حمله کنند. بلکه به آنان این اجازه داده نشد اما اطراف حرم مردمانی شهید شده‌اند. از جمله «الشیخ عباس اللحام»،‌ امام جماعت حرم که سال دوم بحران (2012) با گلوله مستقیم ترور شد. از جمله یکی از نگهبانان حرم سه‌ساله که خارج از حرم به شهادت رسید و تاکنون 54 نفر دیگر از مردم عادی در اطراف حرم، به شهادت رسیدند.

چه کسی فکرش را می‌کرد که روزی پس از نزدیک به 1300 سال «خرابه شام» نیروی امنیتی و دفاعی خاص خود نیاز داشته باشد. گفتم نیروهای مدافع حرم از ارتش سوریه‌اند یا حزب‌الله یا نیروهای «الشعبی». «کامل» با گفتن «نه، نه، نه»، گفت: اینها نیروهای ویژه و خاص حرم هستند. اما نگفت که تعدادشان چقدر است و هر چقدر تلاش کردم به عدد تقریبی آنان اشاره کند، بی‌فایده بود. اما گفت که حمایت فیزیکی و امنیتی مسلحانه 24 ساعته برای حرم «سه ساله» برقرار است و حتی مسیرها با دوربین کنترل می‌شود.

احساس خوبی دست می‌دهد وقتی می‌شنوی حرم «سه ساله» در تمام لحظات شبانه روز در حمایت قرار دارد. خصوصا وقتی کامل بیضون می‌گوید: 24 ساعته تمام راه‌های منتهی به حرم از جمله مسیر جامع الامویین مراقبت می‌شود و حرم در مرکز یک «دایره حمایتی و دفاعی» به شعاع 500 متر است.

البیضون در میان صحبت، به اینکه در این حرم است افتخار می‌کند. می‌گوید مایه شرف است. می‌گوید اینکه این حرم الان ملجأ مسلمانان شیعه و سنی و حتی مسیحیان است آن هم در قلب دمشق و در کنار جامع الامویین نشان از اهمیت این حرم دارد. «ذوالفقار» دانشجوی رشته «رسانه» دانشگاه دمشق، اهل «حمص» است. نمازش کنار ضریح تمام شد. گفت: اینجا همه با هر دین و مذهبی می‌آیند. کسی نمی‌گوید تو مسیحی هستی یا سنی یا شیعی.

نظر «کامل» هم همین است. می‌گوید حدود 100 سال پیش به دلیل تعمیرات و آبی که در حرم افتاده بود، نیاز شد که قبر شکافته شود و تعمیرات صورت بگیرد. اما همه از جمله «پدر کامل» که آن زمان بوده، متعجب شده‌اند که پیکر مطهر سه‌ساله سالم و تازه بوده است؛ همین باعث ارادت خیلی‌ها از جمله سنی‌ها و مسیحیان شده است.

اینها را ما می‌دانیم. احترام اعضای خاندان اهل بیت. اینها را شاید حتی خمپاره‌های سرگردان هم بدانند که به حرم اصابت نمی‌کنند و ترجیح می‌دهند در حیاط حرم بیفتند اما کسانی بوده و هستند که مغزشان اندازه «خرج یک گلوله خمپاره» هم نیست. اینها زمانی کنار خرابه شام اساءه ادب کردند و امروز برخی این اساءه را به جایی رسانده‌اند که حرم، «مدافع» می‌خواهد؛ آن هم 24 ساعته؛ آن هم با شعاع حداقل 500 متر؛ کاش مدافعان آن روز کربلا، امروز هم در کنار حرم سه ساله هم می‌بودند.

 




نویسنده : لبیک
تاریخ : شنبه 93/3/24
زمان : 11:36 عصر
عکس: حرم حضرت رقیه (س)
نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 93/3/12
زمان : 7:6 عصر
مبلغ عربستانی:\یزید\باید تا قیامت لعن و نفرین شود
نظرات ()

یک مبلغ و خطیب عربستانی "یزید بن معاویه" را تا روز قیامت سزاوار لعن و نفرین دانست.
به گزارش  شبکه العالم، اظهارات "سعد الدریهم" در صفحه توییتر خود در خصوص "یزید بن معاویه" واکنش های گسترده ای را در محافل عربستانی به دنبال داشت.
 
روزنامه اینترنتی "المرصد" در عربستان نوشت: "سعد الدریهم خلیفه اموی یزید بن معاویه را سزاوار نفرین توصیف کرد."
 
بر اساس این گزارش، الدریهم گفته است که یزید بن معاویه با عمل زشت خود علیه مردم "مدینه"، سزاوار لعن و نفرین است، و این کار او باعث می شود تا روز قیامت نفرین شود.
 
موضع مطرح شده از سوی الدریهم با اعتراضهایی از سوی محافل عربستانی همراه شده است، چرا که اکثر آن ها خواستار احترام گذاشتن به خلفای اموی و خودداری از پرداختن به اشتباهات آن ها هستند.
 
 



نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 93/3/12
زمان : 2:31 عصر
حضرت عباس در کلام معصومین علیهم السلام
نظرات ()

حضرت عباس در کلام حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم

کتاب الکبریت الاحمر آمده است که در رویایی صادقه ، حضرت رسول صلی الله علیه و آله به حضرت عباس علیه السلام فرمودند :
«أقرّالله ُ عینک ، فأنتَ بابُ الحوائج وَ اشفَع لمَن شئتَ» 
خداوند چشمت را روشن گرداند ، تو باب الحوائج هستی ، از هر که خواستی شفاعت کن .
حضرت عباس در کلام امیرالمومنین علی علیه السلام
در معالی السّبطین آمده است که در آن هنگام که مولا علی علیه السلام در بستر شهادت بودند ، عباس را طلبید و او را به سینه اش چسبانید و فرمود :
" وَلَدی وَ سَتَقرّ ُ بک َ فی یوم القیامة "
به زودی چشمم در قیامت به وسیله ی وجود تو روشن می شود .
همچنین فرمودند :
" أذا کانَ یومَ عاشورا وَ دَخَلتَ المَشرعة إیاک أن تَشربَ الماء وَ أخوک الحُسین ُ عطشان ٌ "
هرگاه روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه آب وارد شدی ؛ مبادا که از آب بنوشی در حالی که برادرت حسین ، تشنه است .
وهمه می دانیم که حضرت قمر بنی هاشم به این وصیت چه زیبا عمل کردند ، تا آنجا که فرمودند :
" وَالله لا أذوقُ الماءَ وَ سیدی الحَسینَ عطشانا ً"
سوگند به خدا از آب نمی چشم ، با اینکه آقایم حسین تشنه است
حضرت عباس در کلام حضرت زهرا علیها السلام
روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود ، پیامبر صلوات الله علیه و علی آله به مولا علی علیه السلام می فرمایند که به زهرا بگو ، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که :
" یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذا المقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس "
ای امیر المؤمنین ! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافی ست .
 معالی السبطین ، جلد 1 ، صفحه 452
حضرت عباس در کلام امام حسین علیه السلام
شاید در بین همه ی سخنانی که معصومین علیهم السلام در باره حضرت عباس فرمودند ، جملات و عبارات حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، به گونه ای دیگر بر آتش دل ها دامن می زند . در عصر روز تاسوعا ، حضرت اباعبدالله خطاب به برادر فرمودند :
إرکـَب بـِـنفسی أنت تَلقاهُم وَ اسئَلهُم عمّا جائهُم .....
جانم به قربانت ! سوار بر اسب شو و نزد دشمن برو و از آنها بپرس برای چه به اینجا آمده اند .
در این جمله ، عبارت " بنفسی أنت " خود گویای عمق علاقه و احترامی ست که مولا ابا عبدالله علیه السلام نسبت به برادر بزرگوارش دارند ، می باشد .
همچنین در روز عاشورا ، هنگامی که حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام بر بالین خونین برادر ، و در کنار نهر علقمه حاضر شدند و لحظه ی شهادت برادر خویش را مشاهده نمودند ، خطاب به ایشان فرمودند :
" جَزاکَ الله خیرا ً یا أخی ! لَقَد جاهَد تَ فی الله ِ حَق ّ جهاده ِ "
برادرم ! خداوند پاداش نیک ترا دهد ، تو در راه خدا به طور کامل جهاد کردی
حضرت عباس علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلام
بزرگی و عظمت مقام عباس بن علی علیه السلام به گونه ای است که امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعدد بر فداکاری ها، جانبازی ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده اند. امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری های عمویش بود، درباره ی حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار و جانبازی، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان گونه که برای جعفربن ابوطالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه ی شهدا به آن غبطه می خورند».
حضرت عباس علیه السلام در کلام امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام ، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به عنوان کسی معرفی می کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید». آن حضرت هم چنین درباره ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «شهادت می دهم و خدا را شاهد می گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی».
حضرت عباس در کلام امام هادی علیه السلام
در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه امام هادی علیه السلام از زبان آن حضرت چنین می خوانیم: «سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرالمؤمنین؛ آن که با کمال مواسات و ایثار و برادری، جانش را نثار برادرش حسین علیه السلام کرد؛ آن که دنیا را وسیله آخرت قرار داد؛ آن که خود را فداکارانه فدای برادر  نمود؛ آن که نگهبان دین و سپاه حسین علیه السلام بود؛ آن که تلاش بسیار برای آب رسانی به لب تشنگان نمود؛ آن که دو دستش در راه خدا قطع شد».




نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 93/3/12
زمان : 12:43 صبح
آخرین خواسته حضرت خدیجه از حضرت رسول(ص)+ تصویر مقبر حضرت خدیجه(س
نظرات ()

حضرت خدیجه در آخرین لحظات زندگی از حضرت رسول درخواست کرد. من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.
خبرگزاری فارس: آخرین خواسته حضرت خدیجه از حضرت رسول(ص)+ تصویر مقبر حضرت خدیجه(س)

 

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. پیغمبر (ص) به عیادت وی رفت و فرمود: ای خدیجه، اما علمت ان الله قد زوجنی معک فی الجنه: آیا می دانی که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است!؟

آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد؛ او را وعده بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.

چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن.

پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی.

عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید؛ و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر او فریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده‌ای داشته باشد.

 

اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.

 

پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر (ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت.

 

ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.‌

 

بنابراین گزارش،‌ حضرت رسول‌الله(ص) 3 پسر داشتند که دو تای آنها از حضرت خدیجه(س) بودند و هر سه پسر قبل از پیامبر(ص) از دنیا رفتند. ایشان 4 دختر نیز داشتند که همه آن‌ها از حضرت خدیجه‌(س) بودند و همگی جز حضرت فاطمه(س) قبل از پیامبر(ص) از دنیا رفتند.

در تصویر زیر مقبره همسر و فرزند گرامی پیامبر(ص) پیش از تخریب دیده می‌شود.

 

مزار حضرت خدیجه قبل از تخریب

 

از ابن عباس نقل شده است: «قاسم» نخستین فرزند رسول خدا بود که در مکه و پیش از بعثت متولد شد. به همین دلیل کنیه پیامبر(ص) «ابو القاسم» بود. سپس به ترتیب زینب و رقیه و فاطمه و ام کلثوم متولد شدند و پس از بعثت پسرى به نام عبدالله ملقب به طاهر و پسرى به نام طیب متولد شدند و مادر همگى ایشان خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبد العزّى بن قصىّ بود. ... نخستین فرزند آن حضرت که مرد قاسم و سپس عبدالله و هر دو در مکه مردند و عاص بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع و بى ‏عقب شد و خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «سرزنش کننده تو بلا عقب است.» [کوثر/1] واقدى از عمرو بن سلمة هذلى بن سعید بن محمد بن جبیر بن مطعم، از پدرش نقل مى‏ کند قاسم هنگام مرگ دو ساله بود.از ابن عباس نقل شده است: «قاسم» نخستین فرزند رسول خدا بود که در مکه و پیش از بعثت متولد شد. به همین دلیل کنیه پیامبر(ص) «ابو القاسم» بود. سپس به ترتیب زینب و رقیه و فاطمه و ام کلثوم متولد شدند و پس از بعثت پسرى به نام عبدالله ملقب به طاهر و پسرى به نام طیب متولد شدند و مادر همگى ایشان خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبد العزّى بن قصىّ بود. ... نخستین فرزند آن حضرت که مرد قاسم و سپس عبدالله و هر دو در مکه مردند و عاص بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع و بى ‏عقب شد و خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «سرزنش کننده تو بلا عقب است.» [کوثر/1] واقدى از عمرو بن سلمة هذلى بن سعید بن محمد بن جبیر بن مطعم، از پدرش نقل مى‏ کند قاسم هنگام مرگ دو ساله بود.




نویسنده : لبیک
تاریخ : پنج شنبه 93/3/8
زمان : 2:41 عصر
چهل حدیث از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)
نظرات ()

1- آیة المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان
نشان منافق سه چیز است : 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .

صحیح مسلم ، کتاب الایمان ، ح 89


2- لا ینال شفاعتی من اخر الصلوة بعد وقتها
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید

(بحارالانوار،ج،83ص20)


3- أبغض الحلال الی الله الطلاق .
منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است .

سنن ابی داود ، کتاب الطلاق ، ح 1863


4- خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )


5- ابن آدم اذا اصبحت معافی فی بدنک آمنا فی سربک عندک قوت یومک فعلی الدنیاالعفاء .
فرزند آدم وقتی تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت یک روز خویش راداری ، جهانگر مباش .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740


6- ابن آدم عندک ما یکفیک وانت تطلب ما یطغیک لا بقلیل تقنع ولا بکثیر تشبع .
فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع کند در دسترس خود داری و در پی آنچه تو را به طغیان وا می دارد روز میگذاری ، به اندک قناعت نمیکنی و از بسیار سیر نمی شوی .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740


7- مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


8- اتق دعوة المظلوم فإنما یسال الله حقه وان الله لن یضیع لذی حق حقه
از نفرین مظلوم بپرهیز زیرا وی به دعا حق خویش را از خدا میخواهد و خدا حق رااز حق دار دریغ نمیدارد .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 507 ، ح 7650


9- اتقوا الحجر الحرام فی البنیان فانه اساس الخراب
از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهیزید که مایه ویرانی است .

کنز العمال ، ج 15 ، ص 405 ، ح 41575


10- اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


11- اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله
از فراست مؤمن بترسید که چیزها را با نور خدا می نگرد .

سنن ترمذی ، کتاب تفسیر القرآن ، ح 3052


12- اتقوا الدنیا فوالذی نفسی بیده انها لأسحر من هاروت وماروت
از دنیا بپرهیزید ، قسم به آن کس که جان من در کف اوست که دنیا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 182 ، ح 6063


13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الی السماء کأنها شرارة
از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان میرود .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 500 ، ح 7601


14- لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.

(الکافى، ج 4، ص 62)


15- اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی وعقوق الوالدین .
دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر .

کنز العمال ، ج 16 ، ص 462 ، ح 45458


16- اجرأکم علی قسم الجد اجرأکم علی النار .
هر کس از شما در خوردن قسم جدیتر است به جهنم نزدیکتر است .

کنز العمال ، ج 11 ، ص 7 ، ح 30390


17- أجملوا فی طلب الدنیا فإن کلا میسر لما خلق له .
در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد .

سنن ابن ماجه ، کتاب التجارات ، ح 2133


18- هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

(بحار الانوار،ج93،ص342)


19- احب الاعمال الی الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدین ثم الجهاد فی سبیل الله
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .

کنز العمال ، ج 7 ، ص 285 ، ح 18897


20- احب العباد الی الله الاتقیاء الاخفیاء 
محبوبترین بندگان در پیش خدا پرهیزگاران گمنامند .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 153 ، ح 5929


21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست.

(جهاد النفس، ص 247)


22- احب الاعمال الی الله أدومها وان قل .
محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است ، اگر چه اندک باشد .

صحیح مسلم ، کتاب صلاة المسافرین و قصرها ، ح 1305


23- احب الاعمال الی الله من أطعم مسکینا من جوع أو دفع عنه مغرما أوکشف عنه کربا
بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوایی را سیر کنند ، یا قرض او رابپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند .

کنز العمال ، ج 6 ، ص 342 ، ح 15958


24- لا فقر اَشد من الجهل ، لا مال اَعود من العقل . 
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

(اصول کافی،ج1،ص30)


25- احب الاعمال الی الله حفظ اللسان
بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 551 ، ح 7851


26- احب الجهاد الی الله عز وجل کلمة حق تقال لامام جائر
بهترین جهادها در پیش خدا سخن حقی است که به پیشوای ستمکار گویند .

مسند احمد ، باقی مسند الانصار ، ح 21137


27- احب الطعام الی الله ما کثرت علیه الایادی
بهترین غذاها در پیش خدا آن است که گروهی بسیار بر آن بنشیند .

کنز العمال ، ج 15 ، ص 233 ، ح 40716


28- احب اللهو الی الله تعالی إجراء الخیل والرمی .
بهترین بازیها در پیش خدا اسب دوانی و تیراندازی است . 

کنز العمال ، ج 4 ، ص 344 ، ح 10812


29- طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)


30- احب الله تعالی عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتری وسمحا اذا قضی وسمحا اذااقتضی .
خداوند بندهای را که به هنگام خرید و هنگام فروش و هنگام دریافت سهلانگار است دوست دارد .

نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 85


31- احب عباد الله الی الله أنفعهم لعباده .
از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوبتر است که برای بندگان سودمندتر است .

نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 86


32- أحثوا التراب فی وجوه المداحین .
بر چهره ستایشگران ، خاک بیفشانید .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 574 ، ح 7960


33- احزم الناس أکظمهم للغیظ 
آنکه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر است ، از همه کس دور اندیشتر است .

نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95


34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل یخادن من یعجبه
مردم را از معاشرانشان بشناسید ، زیرا کند هم جنس با هم جنس پرواز .

نهج الفصاحه ، ص 19 ، ح 106


35- اخوف ما أخاف علی امتی الهوی وطول الامل .
بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 490 ، ح 7553


36- ادعوا الله وأنتم موقنون بالاجابة واعلموا أن الله لا یستجیب دعاء من قلبغافل لاه .
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد .

کنز العمال ، ج 2 ، ص 72 ، ح 3176


37- ادنی أهل النار عذابا ینتعل بنعلین من نار یغلی دماغه من حرارة نعلیه .
از مردم جهنم آنکه عذابش از همه آسانتر است دو کفش آتشین بپا دارد که مغزوی از حرارت کفشهایش به جوش میآید .

کنز العمال ، ج 14 ، ص 527 ، ح 39507


38- ادنی جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسیف .
آسانترین کشش های مرگ مانند صد ضربت شمشیر است .

کنز العمال ، ج 15 ، ص 569 ، ح 42208


39- اذا ابتلی أحدکم بالقضاء بین المسلین فلا یقض وهو غضبان ولیسو بینهم فی النظروالمجلس والاشارة 
اگر یکی از شما به کار قضاوت میان مسلمانان دچار شود باید به هنگام غضب ازقضاوت خودداری کند و میان ارباب دعوا در نگاه و نشیمنگاه و اشاره تفاوتی نگذارد .

کنز العمال ، ج 6 ، ص 102 ، ح 15034


40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنیا کما یظل أحدکم یحمی سقیمه الماء .
وقتی خداوند بندهای را دوست دارد ، دنیا را از او منع میکند چنانکه شما مریض خویش را از نوشیدن آب منع میکنید .

کنز العمال ، ج 6 ، ص 471 ، ح 16595





نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 93/3/5
زمان : 7:7 عصر
چهل حدیث از حضرت امام کاظم (ع)
نظرات ()

قالَ الاِْمامُ الْکاظم(علیه السلام):

1- تعقّل و معرفت

«ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِیاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلی عِبادِهِ إِلاّ لِیعْقِلُوا عَنِ اللّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلّهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ.»:

خداوند پیامبران و فرستادگانش را به سوی بندگانش بر نینگیخته، مگر آن که از طرف خدا تعقّل کنند. پس نیکوترینشان از نظر پذیرش، بهترینشان از نظر معرفت به خداست، و داناترینشان به کار خدا، بهترینشان از نظر عقل است، و عاقلترین آنها، بلند پایه ترینشان در دنیا و آخرت است.


2- حجّت ظاهری و باطنی

«إِنَّ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَینِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاَْنْبِیاءُ وَ الاَْئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ.»:

همانا برای خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشکار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشکار عبارت است از: رسولان و پیامبران و امامان; و حجّت پنهانی عبارت است از عقول مردمان.


3- صبر و گوشه گیری از اهل دنیا

«أَلصَّبْرُ عَلَی الْوَحْدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ، فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی إِعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیا وَ الرّاغِبینَ فیها وَ رَغِبَ فیما عِنْدَ رَبِّهِ وَ کانَ اللّهُ آنِسَهُ فِی الْوَحْشَةِ وَ صاحِبَهُ فِی الْوَحْدَةِ، وَ غِناهُ فِی الْعَیلَةِ وَ مُعِزَّهُ فی غَیرِ عَشیرَة.»:

صبر بر تنهایی، نشانه قوّت عقل است، هر که از طرف خداوند تبارک و تعالی تعقّل کند از اهل دنیا و راغبین در آن کناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انیس اوست و در تنهایی یار او، و توانگری اوست در نداری و عزّت اوست در بی تیره و تباری .
 


4- عاقلان آینده نگر

«إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِی الدُّنْیا وَ رَغِبُوا فِیالاْخِرَةِ لاَِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْیا طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیا حَتّی یسْتَوْفی مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَیأْتیهِ الْمَوْتُ فَیفْسِدُ عَلَیهِ دُنْیاهُ وَ آخِرَتَهُ.»:

به راستی که عاقلان، به دنیا بی رغبتند و به آخرت مشتاق; زیرا می دانند که دنیا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر که آخرت خواهد دنیا او را بخواهد تا روزی خود را از آن دریافت کند، و هر که دنیا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنیا و آخرتش را بر او تباه کند.
 


5- تضرّع برای عقل 

«مَنْ أَرادَ الْغِنی بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِی الدّینِ فَلْیتَضَّرَعْ إِلَی اللّهِ فی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یکْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما یکْفیهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما یکْفیهِ اسْتَغْنی وَ مَنْ لَمْ یقْنَعْ بِما یکْفیهِ لَمْ یدْرِکِ الْغِنی أَبَدًا.»:

هر کس بینیازی خواهد بدون دارایی، و آسایش دل خواهد بدون حسد، و سلامتی دین طلبد، باید به درگاه خدا زاری کند و بخواهد که عقلش را کامل کند، هر که خرد ورزد، بدانچه کفایتش کند قانع باشد. و هر که بدانچه او را بس باشد قانع شود، بینیاز گردد. و هر که بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بینیازی نرسد.
 


6- دیدار با مؤمن برای خدا

«مَنْ زارَ أَخاهُ الْمُؤْمِنَ لِلّهِ لا لِغَیرِهِ، لِیطْلُبَ بِهِ ثَوابَ اللّهِ وَ تَنَجُّزَ ما وَعَدَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَکَّلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سَبْعینَ أَلْفِ مَلَک مِنْ حینَ یخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ حَتّی یعُودَ إِلَیهِ ینادُونَهُ: أَلا طِبْتَ وَ طابَتْ لَکَ الْجَنَّةُ، تَبَوَّأْتَ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْزِلاً.»:

هر کس ـ فقط برای خدا نه چیز دیگر ـ به دیدن برادر مؤمنش رود تا به پاداش و وعده های الهی برسد، خداوند متعال، از وقت خروجش از منزل تا برگشتن او، هفتاد هزار فرشته بر او گمارد که همه ندایش کنند: هان! پاک و خوش باش و بهشت برایت پاکیزه باد که در آن جای گرفتی.
 


7- مروّت، عقل و بهای آدمی

«لا دینَ لِمَنْ لا مُرُوَّةَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ إِنَّ أَعْظَمَ النّاسِ قَدْرًا الَّذی لایرَی الدُّنْیا لِنَفْسِهِ خَطَرًا، أَما إِنَّ أَبْدانَکُمْ لَیسَ لَها ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلا تَبیعوها بِغَیرِها.

کسی که جوانمردی ندارد، دین ندارد; و هر که عقل ندارد، جوانمردی ندارد. به راستی که باارزشترین مردم کسی است که دنیا را بری خود مقامی نداند، بدانید که بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.
 



8- حفظ آبروی مردم

«مَنْ کَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْراضِ النّاسِ أَقالَهُ اللّهُ عَثْرَتَهُ یوْمَ الْقِیمَةِ وَ مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یوْمَ الْقِیمَةِ.»:

هر که خود را از ریختن آبروی مردم نگه دارد، خدا در روز قیامت از لغزشش می گذرد، و هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قیامت خشمش را از او باز دارد.
 


9- عوامل نزدیکی و دوری به خدا

«أَفْضَلُ ما یتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَی اللّهِ بَعْدَ الْمَعْرَفَةِ بِهِ الصَّلاةُ وَ بِرُّ الْوالِدَینِ وَ تَرْکُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْرِ.»:

بهترین چیزی که به وسیله آن بنده به خداوند تقرّب می جوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکی به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینی و نیز ترک به خود بالیدن است.
 


10- عاقل دروغ نمیگوید

«إِنَّ الْعاقِلَ لا یکْذِبُ وَ إِنْ کانَ فیهِ هَواهُ.»:

همانا که عاقل دروغ نمی گوید، گرچه طبق میل و خواسته او باشد.
 



11- حکمت کم گویی و سکوت

«قِلَّةُ الْمَنْطِقِ حُکْمٌ عَظیمٌ، فَعَلَیکُمْ بِالصَّمْتِ، فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ وَ قِلَّةُ وِزْر، وَ خِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوبِ.»:

کم گویی ، حکمت بزرگی است، بر شما باد به خموشی که شیوه ی نیکو و سبک بار و سبب تخفیف گناه است.
 



12- هرزه گویی بی حیا

«إِنَّ اللّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلی کُلِّ فاحِش قَلیلِ الْحَیاءِ لا یبالی ما قالَ وَ لا ما قیلَ لَهُ.»:

همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوِ کم حیا که باکی ندارد چه می گوید و یا به او چه گویند، حرام گردانیده است.
 


13- متکبّر، داخل بهشت نمیشود

«إِیاکَ وَ الْکِبْرَ، فَإِنَّهُ لا یدْخُلِ الْجَنَّةَ مَنْ کانَ فی قَلْبِهِ مِثْقالُ حَبَّة مِنْ کِبْر.»:

از کبر و خودخواهی بپرهیز، که هر کسی در دلش به اندازه دانه ی کبر باشد، داخل بهشت نمی شود.
 



14- تقسیم کار در شبانه روز

«إِجْتَهِدُوا فی أَنْ یکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذینَ یعَرِّفُونَکُمْ عُیوبَکُمْ وَیخَلِّصُونَ لَکُمْ فِی الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فی غَیرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَی الثَّلاثِ ساعات.»:

بکوشید که اوقات شبانه روز شما چهار قسمت باشد:1 ـ قسمتی برای مناجات با خدا، 2 ـ قسمتی برای تهیه معاش، 3 ـ قسمتی برای معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد که عیب های شما را به شما میفهمانند و در دل به شما اخلاص می ورزند، 4 ـ و قسمتی را هم در آن خلوت می کنید برای درک لذّت های حلال [و تفریحات سالم] و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجامِ وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می شوید.
 


15- همنشینی با دیندار و عاقل خیرخواه

«مُجالَسَةُ أَهْلِ الدّینِ شَرَفُ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ، وَ مُشاوَرَةُ الْعاقِلِ النّاصِحِ یمْنٌ وَ بَرَکَةٌ وَ رُشْدٌ وَ تَوْفیقٌ مِنَ اللّهِ، فَإِذا أَشارَ عَلَیکَ الْعاقِلُ النّاصِحُ فَإِیاکَ وَ الْخِلافَ فَإِنَّ فی ذلِکَ الْعَطَبَ.»:

همنشینی اهل دین، شرف دنیا و آخرت است، و مشورت با خردمندِ خیرخواه، یمن و برکت و رشد و توفیق از جانب خداست، چون خردمند خیرخواه به تو نظری داد، مبادا مخالفت کنی که مخالفتش هلاکت بار است.
 


16- پرهیز از اُنس زیاد با مردم

«إِیاکَ وَ مُخالَطَةَ النّاسِ وَ الاُْنْسَ بِهِمْ إِلاّ أَنْ تَجِدَ مِنْهُمْ عاقِلاً وَ مَأْمُونًا فَآنِسْ بِهِ وَ اهْرُبْ مِنْ سایرِهِمْ کَهَرْبِکَ مِنَ السِّباعِ الضّارِیةِ.»:

بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این که خردمند و امانتداری در میان آنها بیابی که [در این صورت] با او انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درنده های شکاری.
 


17- نتیجه حبِّ دنیا

«مَنْ أَحَبَّ الدُّنْیا ذَهَبَ خَوْفُ الاْخِرَةِ مِنْ قَلْبِهِ وَ ما أُوتِی عَبْدٌ عِلْمًا فَازْدادَ لِلدُّنیا حُبًّا إِلاَّ ازْدادَ مِنَ اللّهِ بُعْدًا وَ ازْدادَ اللّهُ عَلَیهِ غَضَبًا.»:

هر که دنیا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده ای دانشی ندهند که به دنیا علاقه مندتر شود، مگر آن که از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گیرد.
 


18- پرهیز از طمع و تکیه بر توکّل

«إِیاکَ وَ الطَّمَعَ، وَ عَلَیکَ بِالْیأْسِ مِمّا فی أَیدِی النّاسِ، وَ أَمِتِ الطَّمَعَ مِنَ الَْمخْلُوقینَ، فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفْتاحٌ لِلذُّلِّ، وَ اخْتِلاسُ الْعَقْلِ وَاخْتِلاقُ الْمُرُوّاتِ، وَ تَدْنیسُ الْعِرْضِ وَ الذَّهابُ بِالْعِلْمِ. وَ عَلَیکَ بِالاِْعْتِصامِ بِرَبِّکَ وَ التَّوَکُّلِ عَلَیهِ.

از طمع بپرهیز، و بر تو باد به ناامیدی از آنچه در دست مردم است، طمع را از مخلوقین ببُر که طمع، کلیدِ خواری است، طمع، عقل را می رباید و مردانگی را نابود می کند و آبرو را می آلاید و دانش را از بین می برد. بر تو باد که به پروردگارت پناه بری و بر او توکّل کنی.
 


19- نتایج امانتداری و راستگویی

«أَداءُ الأَمانَةِ وَ الصِّدْقُ یجْلِبانِ الرِّزْقَ، وَ الْخِیانَةُ وَ الْکِذْبُ یجْلِبانِ الْفَقْرَ وَ النِّفاقَ.»:

امانتداری و راستگویی، سبب جلب رزق و روزی اند، و خیانت و دروغگویی، سبب جلب فقر و دورویی.
 


20- سقوطِ برتری جوی

«إِذا أَرادَ اللّهُ بِالذَّرَّةِ شَرًّا أَنْبَتَ لَها جَناحَینِ، فَطارَتْ فَأَکَلَهَا الطَّیرُ.»:

هر گاه خداوند بدی مورچه را بخواهد، به او دو بال می دهد که پرواز کند تا پرنده ها او را بخورند.
 


21- حقگویی و باطل ستیزی

«إِتَّقِ اللّهَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ کانَ فیهِ هَلاکُکَ فَإِنَّ فیهِ نَجاتُکَ إِتَّقِ اللّهَ وَدَعِ الْباطِلَ وَ إِنْ کانَ فیهِ نَجاتُکَ، فَإِنَّ فیهِ هَلاکُکَ.»:

از خدا بترس و حقّ را بگو، اگرچه نابودی تو در آن باشد. زیرا که در واقع، نجات تو در آن است.از خدا بترس و باطل را واگذار، اگرچه نجات تو در آن باشد، زیرا که در واقع، نابودی تو در آن است.
 


22- تناسب بلا و ایمان

«أَلْمُؤْمِنُ مِثْلُ کَفَّتَی الْمیزانِ کُلَّما زیدَ فی إِیمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ.»:

مؤمن همانند دو کفّه ترازوست، هر گاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش افزوده گردد.
 


23- کفّاره خدمت به حاکمان

«کَفّارَةُ عَمَلِ السُّلْطانِ أَلاِْحْسانُ إِلَی الاِْخْوانِ.»:

کفّاره کارمندی سلطان، احسان به برادران دینی است.
 


24- نافله و تقرّب 

«صَلاةُ النَّوافِلِ قُرْبانٌ اِلَی اللّهِ لِکُلِّ مُؤْمِن... .»:

نماز نافله راه نزدیک شدن هر مؤمنی به خداوند است... .
 


25- اصلاح و گذشت

«ینادی مُناد یوْمَ القِیمَةِ: أَلا مَنْ کانَ لَهُ عَلَی اللّهِ أَجْرٌ فَلْیقُمْ، فَلا یقُومُ إِلاّ مَنْ عَفَی وَ أَصْلَحَ، فَأَجْرُهُ عَلَی اللّهِ.»:

ندا کننده ای در روز قیامت ندا می کند:آگاه باشید، هر که را بر خدا مزدی است برخیزد، و برنمی خیزد، مگر کسی که گذشت کرده و اصلاح بین مردم نموده باشد، پس پاداشش با خدا خواهد بود.
 


26- بهترین صدقه

«عَوْنُکَ لِلضَّعیفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَةِ.»:

کمک کردنت به ناتوان از بهترین صدقه است.
 


27- سختی ناحقّ

«یعْرِفُ شِدَّةَ الْجَوْرِ مَنْ حُکِمَ بِهِ عَلَیهِ.»:

سختی ناحقّ را آن کس شناسد که بدان محکوم گردد.
 



28- گناهان تازه، بلاهای تازه

«کُلَّما أَحْدَثَ الناسُ مِنَ الذُّنُوبِ مالَمْ یکُونُوا یعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاء ما لَمْ یکُونُوا یعُدُّونَ.»:

هر گاه مردم گناهان تازه کنند که نمی کردند، خداوند بلاهایی تازه به آنها دهد که به حساب نمی آوردند.
 



29- کلید بصیرت

«تَفَقَّهُوا فی دینِ اللّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصیرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَی الْمَنازِلِ الرَّفیعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَلیلَةِ فِی الدّینِ وَ الدُّنْیا، وَ فَضْلُ الْفَقیهِ عَلَی الْعابِدِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَی الْکَواکِبِ، وَ مَنْ لَمْ یتَفَقَّهْ فی دینِهِ لَمْ یرْضَ اللّهُ لَهُ عَمَلاً.»:

در دین خدا دنبال فهم عمیق باشید، زیرا که فهم عمیقِ دین، کلید بصیرت و بینایی و کمال عبادت و سبب تحصیل درجات بلند و مراتب بزرگ در امور دین و دنیاست.
و برتری فقیه بر عابد، مانند برتری آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم عمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.

 


30- دنیا، بهترین وسیله

«إِجْعَلُوا لاَِنْفُسِکُمْ حَظًّا مِنَ الدُّنْیا بِإِعْطائِها ما تَشْتَهی مِنَ الْحَلالِ وَ ما لا یثْلِمُ الْمُرُوَّةَ وَ ما لا سَرَفَ فیهِ، وَ اسْتَعینُوا بِذلِکَ عَلی أُمُورِ الدّینِ، فَإِنَّهُ رُوِی «لَیسَ مِنّا مَنْ تَرَکَ دُنْیاهُ لِدینِهِ أَوْ تَرَکَ دینَهُ لِدُنْیاهُ».»:

برای خود بهره ی از دنیا برگیرید و آنچه خواهش حلال باشد و رخنه در جوانمردی ایجاد نکند و اسراف نباشد منظور دارید، و به این وسیله بری انجام امور دین یاری جویید. زیرا که روایت شده است: «از ما نیست کسی که دنیایش را برای دینش ترک گوید یا دینش را برای دنیایش رها سازد.» 
 


31- انتظار فَرَج

«أَفْضَلُ الْعِبادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ.»:

بهترین عبادت بعد از شناخت خداوند، انتظار فَرَج و گشایش است.
 


32- مِهرورزی با مردم

«أَلتَّوَدُّدُ إِلَی النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ.»:

مِهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است.
 


33- پرهیز از خشم

«مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَفَّ اللّهُ عَنْهُ عَذابَ یوْمِ الْقِیمَةِ.»:

هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب روز قیامت را از او باز می دارد.
 


34- قویترین مردم

«مَنْ أَرادَ أَنْ یکُونَ أَقْوَی النّاسِ فَلْیتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ.»:

هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکّل نماید.
 


35- ترقّی، نه درجا زدن

«مَنِ اسْتِوی یوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ، وَ مَنْ کانَ آخِرُ یوْمَیهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ یعْرِفِ الزِّیادَةَ فی نَفْسِهِ فَهُوَ فی نُقْصان، وَ مَنْ کانَ إِلَی النُّقْصانِ فَالْمَوْتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الْحَیاةِ.»:

کسی که دو روزش مساوی باشد، مغبون است، و کسی که دومین روزش، بدتر از روز اوّلش باشد ملعون است، و کسی که در خودش افزایش نبیند در نقصان است، و کسی که در نقصان است مرگ برای او بهتر از زندگی است.
 


36- خیر رسانی به دیگران

«إِنَّ مِنْ أَوْجَبِ حَقِّ أَخیکَ أَنْ لا تَکْتُمَهُ شَیئًا ینْفَعُهُ لاَِمْرِ دُنْیاهُ وَ لاَِمْرِ آخِرَتِهِ.»:

همانا واجبترین حقّ برادرت بر تو آن است که چیزی را که سبب نفع دنیا و آخرت اوست، از او پنهان و پوشیده نداری.
 


37- پرهیز از شوخی

«إِیاکَ وَ الْمِزاحَ فَإِنَّهُ یذْهَبُ بِنُورِ إِیمانِکَ.»:

از شوخی [بی مورد] بپرهیز، زیرا که شوخی، نور ایمان تو را می برد.
 


38- پند پدیده ها

«ما مِنْ شَیء تَراهُ عَیناکَ إِلاّ وَ فیهِ مَوْعِظَةٌ.»:

چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد، مگر آن که در آن پند و اندرزی است.
 


39- رنج نادیده، نیکی را نمی فهمد

«مَنْ لَمْ یجِدْ لِلاِْساءَةِ مَضَضًا لَمْ یکُنْ عِنْدَهُ لِلاِْحْسانِ مَوْقِعٌ.»:

کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.
 


40- محاسبه اعمال

«لَیسَ مِنّا مَنْ لَمْ یحاسِبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یوْم فَإِنْ عَمِلَ حَسَنـًا اسْتَزادَ اللّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیئًا اسْتَغْفَرَ اللّهَ مِنْهُ وَ تابَ إِلَیهِ.»:

از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، و اگر در آن کار بدی کرده، ازخدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 93/3/4
زمان : 3:20 عصر




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.

Reba.ir

کد بارشی


رفتـــ 25
تحلیل آمار سایت و وبلاگ