سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی به آدرس www.samandehi.ir ثبت شده است .

فرمانده معظم کل قوا دیدار فرماندهان قرارگاه پدافند هوایی خاتمالا
نظرات ()


آمادگی‌ها و گزینه‌های خود را برای مقابله با انواع تهدیدات به‌طور دائم ارتقا دهید
آمادگی‌ها و گزینه‌های خود را برای مقابله با انواع تهدیدات به‌طور دائم ارتقا دهیددولت بهار: فرمانده کل قوا در دیدار فرماندهان قرارگاه پدافند هوایی ارتش تاکید کردند: باید نقاط آسیب‌پذیر و همه راهکارهای ممکن دشمن را شناسایی کنید و برای مواجهه با تمام آنها راه‌حل و برنامه مشخص داشته باشید.
  

به گزارش دولت بهار به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز (سه‌شنبه) در دیدار فرماندهان و مسئولان قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) ارتش جمهوری اسلامی ایران، با اشاره به اهمیت مأموریت و وظایف این قرارگاه در دفاع از کشور، تأکید کردند: آمادگیها و گزینه‌های خود را برای مقابله با انواع تهدیدات، به طور دائم ارتقا دهید.

در این دیدار که به مناسبت سالروز تشکیل قرارگاه پدافند هوایی برگزار شد، فرمانده معظم کل قوا با تقدیر از تلاشهای فرماندهان و کارکنان این قرارگاه، افزودند: حساسیتها و دغدغه‌های مهم مأموریتهای پدافندی گویای این واقعیت است که باید نقاط آسیب‌پذیر و همه راهکارهای ممکن دشمن را شناسایی کنید و برای مواجهه با تمام آنها راه حل و برنامه مشخص داشته باشید.

ایشان تأکید کردند: در ارتباط و تبادل با محافل علمی و نظامی، از آگاهیها و امکانات موجود نهایت استفاده را ببرید و گزینه‌های خود را در مقابل انواع تهدیدات افزایش دهید و متنوع سازید.

حضرت آیت الله خامنه‌ای، اعتماد مردم به مسئولان را امانتی مهم خواندند و افزودند: مسئولان در بخشهای مختلف و در نیروهای مسلح باید این اعتماد را به درستی قدر بدانند و با عمل به وظایف، به آن پاسخ دهند.
پیش از سخنان رهبر معظم انقلاب، امیر سرتیپ فرزاد اسماعیلی فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص)، آمادگی کامل این قرارگاه را برای اجرای تدابیر فرماندهی کل قوا اعلام کرد.

در ابتدای این دیدار فرماندهان و مسئولان قرارگاه پدافند هوایی نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت آیت الله خامنه‌ای اقامه کردند.




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 94/6/11
زمان : 8:47 صبح
واکنش روابط عمومی دفتر رهبر انقلاب به کدبازی های هفته های اخیر/
نظرات ()

گروه سیاسی - رجانیوز: روابط عمومی دفتر مقام معظم رهبری با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد: با توجه به انعکاس برخی مطالب در خصوص دیدگاهها رهبر معظم انقلاب نسبت به جمع‌بندی مسائل هسته ای در فضای رسانه ای و مجازی، مواضع معظم له در رابطه با این موضوع صریح، شفاف و بدون تأویل در فرمایشات ماههای اخیر ایشان، اعلام شده و در اختیار همگان قرار دارد و انتساب هر مطلبی خارج از این چارچوب فاقد اعتبار است.  


متن اطلاعیه روابط عمومی دفتر مقام معظم رهبری به شرح زیر است:


بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به انعکاس مطالبی در خصوص دیدگاهها و نقطه نظرهای مقام معظم رهبری مدظله العالی نسبت به جمع‌بندی مسائل هسته ای در فضای رسانه ای و مجازی کشور، به این وسیله رسماً اعلام می گردد: مواضع معظم له در رابطه با این موضوع، صریح، شفاف و بدون تأویل در سخنرانی ها و فرمایشات ماههای اخیرشان، خصوصاً در روز بیستم فروردین، دیدار دانشجویان دانشگاه امام حسین(ع)، دیدار کارگزاران نظام در ماه مبارک رمضان، و روز عید سعید فطر اعلام شده و در اختیار همگان قرار دارد. لذا انتساب هر مطلبی که خارج از این چارچوب باشد، فاقد اعتبار است. 
روابط عمومی دفتر مقام معظم رهبری 
10 شهریور 1394

 




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 94/6/11
زمان : 8:45 صبح
تصاویر دیده نشدهای از مقام معظم رهبری در زیارت حرم مطهر امام رضا
نظرات ()

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری تصاویر دیده‌ نشده‌ای از مقام معظم رهبری در زیارت حرم مطهر امام رضا (ع) منتشر کرد.

 

 

 

 

 

 

 




نویسنده : لبیک
تاریخ : سه شنبه 94/6/3
زمان : 11:12 عصر
بیانات رهبر انقلاب مدظله العالی در دیدار مسئولان نظام و سفراى کش
نظرات ()

به مناسبت عید سعید فطر

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (1)
الحمدلله ربّ‌العالمین، و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی‌الارضین و علی صحبه المنتجبین.

 تبریک عرض میکنیم عید سعید فطر را به شما برادران و خواهران عزیزی که حضور دارید، بخصوص مسئولان محترم و همچنین میهمانان، یعنی سفرای محترم کشورهای اسلامی. همچنین تبریک عرض میکنیم به همه‌ی ملّت ایران و به همه‌ی مسلمانان جهان، و امیدواریم که خدای متعال -همچنان‌که در این دعا خواندیم که «اَلَّذی جَعَلتَهُ لِلمُسلِمینَ عیداً»(2)- این روز را برای همه‌ی مسلمانان عید قرار بدهد. امروز متأسّفانه این‌جور نیست.

 امروز در دنیای اسلام گرفتاری‌ها بسیار زیاد است. اسلام این‌همه بر وحدت و یکپارچگی مسلمین و برادری مسلمانان تأکید فرموده است؛ حتّی در اعتصام به حبل‌الله، میتوان تک‌تک به حبل‌الله اعتصام پیدا کرد، [امّا] این را اسلام توصیه نمیکند؛ وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا؛(3) همه با هم به حبل الهی تمسّک کنید، با هم باشید. با این‌همه سفارش و این‌همه تأکید، امروز ما مسلمانها متأسّفانه به این دستور اسلام عمل نمیکنیم؛ نتیجه‌اش هم همین است که ملاحظه میکنید. من میخواهم از آحاد مسلمین، مخصوصاً از علما، روشنفکران، مسئولان دولتها، سیاستمداران، زبدگان، نخبگان در همه‌ی کشورها درخواست کنم که دست خائن دشمنان امّت اسلامی را در این تفرقه ببینند و مشاهده کنند. این تفرقه طبیعی نیست، این تفرقه تحمیلی است، این تفرقه تلقینی است. مسلمانان به‌طور طبیعی در کنار هم میتوانند زندگی کنند و تجربه‌ها نشان داده است که آن‌وقتی که وسوسه‌ی دشمن، دمدمه‌ی(4) دشمن، خباثت دشمن وارد میدان نشده است، با هم زندگی کرده‌اند. این را ما در کشور خودمان دیده‌ایم، در عراق دیده‌ایم، در کشورهای دیگر اسلامی [هم‌] مشاهده کرده‌ایم.

 این تفرقه را تزریق میکنند به دنیای اسلام؛ چرا؟ برای اینکه منافع قدرتهای بزرگ در این تفرقه است. نمیخواهند امّت اسلامی یکپارچه باشد؛ نمیخواهند این قدرت عظیم، در افق قدرتهای جهانی سر بلند کند و خودش را نشان بدهد؛ نمیخواهند. اگر امّت اسلامی یکپارچه بود، اگر بر روی مشترکات خود تکیه میکرد، در سپهر سیاست جهانی بدون تردید یک قدرت منحصربه‌فرد میشد با این جمعیّت عظیم، با این کشورها در مناطق حسّاس عالم، با این منابع و ذخایر زیرزمینی، با این ثروت طبیعی و با این ثروت نیروی انسانی؛ اگر ما متّحد میشدیم، یک‌چنین پدیده‌ای دنیا را فرامیگرفت. نمیخواهند این اتّفاق بیفتد. رژیم صهیونیستی را در این منطقه کاشتند برای اینکه ایجاد اختلاف کنند؛ برای اینکه کشورهای منطقه را مشغول کنند به درون خود.

 ملّتها در مقابل رژیم صهیونیستی مقاومت کردند یعنی تسلیم نشدند این نکته را توجّه کنید! در طول ده‌ها سالی که رژیم صهیونیستی با پشتیبانی و کمک انگلیس و بعد هم آمریکا، در این منطقه، مرتّب روزبه‌روز بر قدرت مادّی خود افزود، در این مدّت برخی دولتهای ضعیف و برخی آدمهای ناباب در دولتهای مسلمان گرایش پیدا کردند به جانب صهیونیست‌ها. خیلی از دولتهای مسلمان و برخی از سیاستمداران دنیای اسلام -از جمله رژیم منحوس قبلیِ کشور خود ما و بعضی‌های دیگر- با صهیونیست‌ها که غاصب بودند، معارض بودند، متجاوز بودند، آدم‌کُش بودند، توسعه‌طلبی داشتند، «از نیل تا فرات» میگفتند، با یک چنین دولتی ارتباطات برقرار کردند و دشمنی‌ها را بکلّی نادیده گرفتند؛ امّا ملّتها نه، ملّتها همچنان در دلشان احساس نفرت از صهیونیسم اشغالگر و دولت صهیونیست موج میزد. ملّتها در این زمینه دنبال دولتها نرفتند. و خب، این برای دولتهای وابسته‌ی به آمریکا و رفیق و هم‌کاسه‌ی با رژیم صهیونیستی، چیز سنگینی بود.

 فکر کردند این را باید خراب کنند و ملّتها را باید از صهیونیسم منصرف کنند. چه‌کار کردند؟ این جنگهای داخلی را راه انداختند؛ این جنگهای سنّی و شیعه، این سازمانهای جنایت‌کاری از قبیل القاعده و داعش و امثال اینها، ساخته‌وپرداخته شدند برای اینکه ماها را به جان هم بیندازند و ملّتها را در مقابل هم قرار بدهند. این هم دست متجاوز و خائن آنها است.

 بعضی از آمریکایی‌ها در کتابهای خاطرات خودشان اعتراف کردند که در ایجاد داعش، در توسعه‌ی داعش، در جاانداختن داعش نقش داشتند(5) و امروز هم دارند حمایت میکنند. حالا ائتلاف ضدّ داعش به‌وجود آمده. [البتّه‌] بنده که باور نمیکنم واقعاً یک ائتلافی باشد ضدّ داعش؛ [ولی‌] حالا به فرض که چیزی بر علیه این دسته باشد؛ مگر فقط داعش است؟ گروه‌های گوناگون با ثروتهای بادآورده به اسمهای مختلف در اطراف کشورهای اسلامی دارند تلاش میکنند، کار میکنند، تروریسم را ترویج میکنند، انفجار ایجاد میکنند، آدمها را میکشند، بی‌گناه‌ها را در کوچه و بازار و میدان و مسجد و مانند اینها از بین میبرند. سر ملّتها را گرم کردند، مشغول کردند؛ شیعه را علیه سنّی، سنّی را علیه شیعه؛ یک عدّه را در این طرف، تندرو و فحّاش و افراطی تربیت میکنند، با پول وادار میکنند [به این کارها]، یک عدّه را متقابلاً از آن طرف تندرو و فحّاش به‌وجود می‌آورند که اینها به جان هم بیفتند و هر کدام هم یک خیل عظیمی از مردم دنبالشانند. چه بهتر از این برای صهیونیست‌ها؟ چه بهتر از این برای رژیم صهیونیستی؟ بیدار شویم! بفهمیم چه دارد در منطقه میگذرد!

 سیاست قدرتهای استکباری در این منطقه، سیاستهای خائنانه است؛ آشکارا خائنانه است. در عراق، سیاست قدرتهای استکباری این است که نظام برآمده‌ی از انتخابات و اکثریّت و دموکراسی را سرنگون کنند؛ دنبال این هستند؛ تضعیف کنند، اخلال کنند، نگذارند کار کند؛ و شیعه و سنّی را در عراق به جان هم بیندازند. ما عراق را قبل از این قضایا دیده‌ایم؛ شیعه و سنّی با هم زندگی میکردند، در کنار هم زندگی میکردند، با هم ازدواج میکردند، و امروز باید در مقابل هم بِایستند، علیه هم اسلحه بکشند! درنهایت هم اینها دنبال این هستند که عراق را تجزیه کنند. سیاست ما، درستْ نقطه‌ی مقابل این است؛ ما معتقدیم دولت برآمده‌ی از انتخابات را در عراق باید تقویت کرد؛ معتقدیم در مقابل کسانی که اختلافات داخلی به‌وجود می‌آورند باید ایستادگی کرد، مقاومت کرد، تمامیّت ارضی عراق را باید حفظ کرد. این سیاست، درستْ نقطه‌ی مقابل سیاست استکبار در عراق است.

 در سوریه، سیاست استکبار این است که به هر قیمتی هست، دولتی را که شناخته‌شده است به مقاومت در مقابل صهیونیسم، سرنگون کنند؛ سیاست ما ضدّ این است. ما البتّه در مورد عراق، در مورد سوریه، در مورد یمن، در مورد بحرین، در مورد لبنان، در مورد همه‌ی کشورها معتقدیم تصمیم‌گیر، خود ملّتهای آن کشورهایند؛ از بیرون، نه ما و نه غیر ما حق نداریم تصمیم بگیریم نسبت به سرنوشت ملّتها؛ خودشان باید تصمیم بگیرند. این اعتقاد ما است. سیاست استکبار در قبال سوریه این است که بنشینند، بیرون از اراده‌ی ملّت، این دولتی را و این ملتّی را که شناخته شده است که در مقابله‌ی با صهیونیست‌ها قرص و محکم ایستاده -که هم رئیس جمهور فعلی،(6) هم رئیس جمهور قبلی،(7) صریحاً در مقابل رژیم جعلی صهیونیستی ایستاده بودند- بگویند این دولت نباشد. ما میگوییم نه، دولتی که شعارش، هدفش و نیّتش ایستادگی در مقابل صهیونیست‌ها است، این دولت برای دنیای اسلام مغتنم است. ما هیچ نفع خاصّ شخصی‌ای در سوریه یا در عراق نداریم؛ ما به فکر دنیای اسلامیم، ما به فکر امّت اسلامی هستیم؛ مواضع ما با استکبار این‌جور در مقابل هم قرار دارد.

 در لبنان؛ سالهای متمادی رژیم صهیونیستی بخش مهمّی از لبنان را اشغال کرده بود، و استکبار و در رأس آنها آمریکا سکوت کردند؛ سکوت توأم با رضایت. بعد یک گروه مقاومت مؤمنِ فداکاری پیدا شدند که شریف‌ترین گروه‌های دفاع ملّی، همین گروه مقاومت در لبنان و حزب‌الله لبنان است -اینها جزو شریف‌ترین گروه‌های مقاومت ملّی و دفاع ملّی در سطح جهانند؛ ما کمتر گروه مقاومتی را داشته‌ایم در کشورها که این‌جور پاکیزه، باایمان، فداکارانه و موفّق عمل کنند- و کمر به قتل اینها بسته‌اند و اینها را متّهم میکنند به تروریسم. حزب‌الله تروریست است؟ نیروی عظیم دفاع ملّی از لبنان، تروریست است؟ اسم این تروریست است؟ پس نیروهای مقاومتی که شما اروپایی‌ها و دیگران بهشان افتخار میکنید در طول تاریخ -در فرانسه و در کشورهای دیگر- که به‌عنوان دفاع از میهنشان ایستاده‌اند، آنها هم تروریست بودند؟ نیرویی که در مقابل متجاوز ایستاده است، در مقابل عوامل استکبار ایستاده است و فداکاری میکند، تروریست است؟ آن‌وقت دست رژیم کودک‌کُشِ جبّارِ جنایت‌کارِ صهیونیستی را به‌عنوان برادر، به‌عنوان دوست همیشگی میفشرند؛ سیاست آنها این است.

 علّت اینکه ما از مقاومت لبنان دفاع میکنیم [این است:] چون اینها یک گروه مقاومت -به‌معنای واقعی- در مقابل دشمنند، یک گروه دفاعند، یک گروه شجاعند، فداکارند و ایستاده‌اند در مقابل [آنها]. اگر اینها نبودند، اسرائیل که یک روزی تا صیدا و جلوتر از صیدا و تا خودِ بیروت هم آمد، امروز بیروت را اشغال میکرد، لبنانی باقی نمیماند؛ گروه مقاومت است که جلوی اینها را گرفته است. آن‌وقت آمریکایی‌ها، حضرات سیاستمداران صادق و راستگوی آمریکا(!) اینها را میگویند تروریست و ایران را به‌خاطر حمایت از اینها میگویند مدافع تروریسم! مدافع تروریسم، شما هستید. شما هستید که داعش راه می‌اندازید، شما هستید که تروریست تربیت میکنید، شما هستید که صهیونیست‌های خبیث و تروریست را زیر بال خودتان نگه میدارید، شما مدافع تروریست [هستید]؛ شما باید محاکمه بشوید به‌عنوان حمایت و کمک به تروریست. همین مسئله در مورد یمن هست، در مورد بحرین هست، در مورد کشورهای دیگر [هم‌] هست.

 در یمن؛ آن رئیس جمهوری(8) که در حسّاس‌ترین مقطع استعفا میدهد برای اینکه خلأ سیاسی ایجاد کند، بعد هم با لباس زنانه از کشورش فرار میکند، مشروعیّت دارد؟ این رئیس‌جمهور حق دارد از یک کشور دیگر بخواهد که به کشورش حمله کنند، مردم را بکشند؟ الان نزدیک چهار ماه -یا سه ماه و خرده‌ای- است که دارند یمن را میکوبند. چه کسی را میزنند؟ مساجد را میزنند، بیمارستان‌ها را میزنند، شهرها را میزنند، خانه‌ها را میزنند، مردم بی‌گناه را میکشند، بچّه‌ها را میکشند؛ جرم اینها چیست؟

 آمریکا از اینها حمایت میکند. من الان در نماز گفتم که الان هم شما دارید اشتباه میکنید. اشتباهات گذشته را میگویند؛ بیست‌وهشتم مرداد را میگویند؛ میگویند ما اشتباه کردیم. بله، خیلی اشتباه بزرگی کردید امّا الان هم دارید اشتباه میکنید؛ با مستبدترین رژیمها دست دوستی میدهید، دستتان در یک کاسه است، آن‌وقت نظام جمهوری اسلامی را که صدر تا ذیلش با انتخابات به‌وجود می‌آید، میگویید نظام مستبد! شما باانصافید؟ شما آمریکایی‌ها، شما سیاستمداران آمریکا در نهایتِ بی‌انصافی حرف میزنید و قضاوت میکنید؛ [حتّی در مورد] واقعیّات واضح. انسان تعجّب هم میکند؛ اینها چه رویی هم دارند! با دولتهایی که اجازه نمیدهند ملّتهایشان اسم انتخابات به گوششان بخورد -که در بعضی از این کشورها اگر کسی در خیابان، اسم انتخابات را بیاورد، میگیرند می‌اندازند زندان و سرنوشتش معلوم نیست چه خواهد شد- رفیق، هم‌کاسه، برادر، عقداخوّت‌بسته، آن‌وقت نظام جمهوری اسلامی را که در طول 36 سال، سی و چند انتخابات داشته، میگویند استبداد! اینها قابل اعتمادند؟ اینکه ما میگوییم به اینها نمیشود اعتماد کرد، این است.

 به اینها نمیشود اعتماد کرد؛ اینها کسانی نیستند که حرف راست از دهانشان خارج بشود؛ صداقت در اینها نیست. در همین آزمایش دشواری هم که آقای رئیس جمهور اشاره کردند(9) -که واقعاً زحمت کشیدند، هم ایشان، هم دیگر دست‌اندرکاران- بی‌صداقتی‌های متعدّد و مکرّر آنها در طول این زمان نشان داده شد. خب، [البتّه‌] مسئولین ما خوشبختانه برخورد کردند؛ در یک مواردی برخوردهای واقعاً انقلابی کردند، کار کردند، و به یک نتایجی تا حالا رسانده‌اند؛ تا ببینیم چه میشود.

 دنیای اسلام یک نسخه امروز دارد و آن اتّحاد است. در درون کشورها هم همین نسخه وجود دارد؛ ملّتها باید متّحد باشند. ملّت ایران باید متّحد باشد. از این قضایای هسته‌ای و غیر هسته‌ای و مانند اینها، دودستگی درست نشود که هر دسته یک‌جور بگویند -بالاخره یک کاری است دارد انجام میگیرد، مسئولینی دارد، دنبال میکنند؛ ان‌شاءالله آنچه منافع ملّی است تشخیص بدهند و دنبال آن باشند- بین مردم نباید دودستگی به‌وجود بیاید. دشمن این را میخواهد. الان هم اگر کسی تعقیب کند این سخن‌پراکنی‌های بیگانگان را، این رادیو تلویزیون‌ها و این وبگاه‌هایی که از طرف آنها دارد همین‌طور مرتّب توسعه پیدا میکند و مرتّب هم دارند مطلب میدهند، دنبال این هستند که بین مردم دودستگی ایجاد کنند؛ نگذارید دودستگی بشود؛ وحدت را حفظ کنید، با هم باشید.

 و از درون باید اقتدار بجوشد. تقوای عمومی و اجتماعی، مثل تقوای فردی است؛ در تقوای فردی -که روزه برای تقوا است؛ ماه روزه، ماه تحصیل تقوا است- شما وقتی‌که متّقی باشید، از درون مصونیّت پیدا میکنید؛ مثل کسی که واکسن زده و در خود ایجاد مصونیّت کرده، که به یک محیط آلوده‌ی به میکروب هم که برود، میکروب در او اثر نمیکند؛ تقوا این‌جوری است؛ تقوا نمیگذارد که محیط بیرونی، روی شما اثر بگذارد؛ لااقل نمیگذارد به‌آسانی اثر بگذارد؛ تقوای فردی این‌جوری است. تقوای ملّی هم همین‌جور است؛ اگر یک ملّتی از درون، خود را قوی کند، علم خود را، صنعت خود را، ایمان خود را، فرهنگ خود را تقویت بکند، نیروهای بیرونی نمیتوانند رویش تأثیر بگذارند. این نسخه‌ای است که امروز همه‌ی ما بایستی به این نسخه عمل کنیم؛ دنیای اسلام هم باید به این نسخه عمل کند.

 پروردگارا! خودت به ما توفیق بده که آنچه راه هدایت است بشناسیم و آن راه را بپیماییم.

و السّلام‌ علیکم‌ و رحمةالله‌ و برکاته

1) قبل از شروع بیانات معظّمٌ‌له، حجّت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی (رئیس جمهور) مطالبی بیان کرد.
2) مصباح کفعمی، ص 416؛ دعای قنوت نماز عید فطر
3) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی 103؛ «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید ...»
4) حیله، مکر
5) از جمله، کتاب خاطرات هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه‌ی سابق آمریکا
6) بشار اسد
7) حافظ اسد
8) عبدربّه منصور هادی‌
9) سخنان رئیس‌جمهور در مورد مذاکرات و توافق هسته‌ای‌



نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 94/4/29
زمان : 8:37 صبح
خطبههای نماز عید فطر رهبر انقلاب مدظله العالی
نظرات ()

1 شوّال 1436
مصلی امام خمینی تهران

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
السّلام علیکم و رحمةالله. الحمدلله ربّ‌العالمین، الحمدلله الّذی  خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون. نحمده و نسبّحه و نتوب الیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.

 تبریک عرض میکنم [این‌] عید سعید را به همه‌ی شما برادران و خواهران و به ملّت عزیز ایران و به مسلمانان سراسر جهان. و شما نمازگزاران و خودم را توصیه میکنم به رعایت تقوای الهی، پرهیزکاری، مراقبت از نفس و دوری از گناه.

 ماه رمضان امسال به معنای واقعی کلمه، یک ماه مبارک بود؛ برکات الهی بر این ملّت فروبارید و نشانه‌های آن در روزه‌داریِ روزهای بلند و گرم، در محافل قرآنیِ گسترده‌ی در همه جای کشور، در مجالس عظیم دعا و توسّل -که هزاران جوان و پیر و مرد و زن، دست تضرّع و دعا بلند میکردند، با خدای خود مخلصانه و خاشعانه سخن میگفتند- در انفاقها، در افطاری‌های گسترده‌ای که خوشبختانه چند سالی است رواج پیدا کرده است در مساجد، در معابر، در خیابانها، و بالاخره در راه‌پیمایی عظیم روز قدس[دیده شد]؛ اینها نشانه‌های رحمت الهی است؛ مردم روزه‌داری که شب قبل را به‌مناسبت احیاء بیست‌وسوّم ماه مبارک رمضان و شب قدر تا صبح بیداری کشیده بودند، در روز گرم تابستان، با زبان روزه در این راه‌پیمایی عظیم شرکت کردند. اینها است راه درست شناخت ملّت ایران؛ این ملّت ایران است. این ملّت ایران است که ماه رمضان در محراب عبادتْ آن‌جور، و در صحنه‌ی مقابله و مبارزه‌ی با استکبارْ این‌جور، خود را عرضه میکند و نشان میدهد. ملّت ما را از زبان مغرضِ دیگران نباید شناخت؛ ملّت ما را از خودش، از شعارش، از حرکتش، از این جلوه‌های عظیم باید شناخت؛ این است ملّت ایران. آنچه دشمن با فضاسازی سعی میکند از ملّت ایران نشان بدهد و بعضی کج‌فهم‌ها هم متأسّفانه همان را تکرار میکنند، انحراف و غلط است. ملّت ایران همان ملّتی است که ابعاد و اجزاء گوناگون خود را در این ماه رمضان نشان داد. ان‌شاءالله امروز، همه‌تان کارنامه‌ی قبولی میگیرید؛ امروز ان‌شاءالله به‌مناسبت عید، ملّت ایران کارنامه‌ی قبولی این عبادات را از منبع لطف و رحمتِ پروردگار خواهد گرفت؛ ان‌شاءالله بعضی از شما علاوه‌ی بر کارنامه‌ی قبولی، جایزه هم میگیرید، درجه هم میگیرید، اعتلای معنوی و روحی هم پیدا میکنید. شعارهای ملّت ایران، نشان داد که جهت‌گیری‌ها چیست؛ در روز قدس، شعار مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا، فضای کشور را تکان داد؛ مخصوص تهران و شهرهای بزرگ هم نبود؛ همه‌ی کشور در زیر چتر این حرکت عظیم قرار گرفت.

پروردگارا! از ملّت ایران، به رحمت و لطف خود قبول بفرما؛ پروردگارا! توفیقات خود، رحمت خود و الطاف بی‌پایان خود را بر این ملّت فرو ببار؛ پروردگارا! شهدای عزیز ما را، امام بزرگوار را، همه‌ی کسانی که ملّت را در این راه کمک کردند و یاری کردند، مشمول رحمت و مغفرت خود قرار بده.

بِسمِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ
وَالعَصرِ. اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسر. اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر.(1)

|خطبه دوم|

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین، امیرالمؤمنین، و سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سبطی الرّحمة و امامی الهدی و علیّ بن الحسین زین‌العابدین و محمّد بن علیٍّ و جعفر بن محمّدٍ و موسی بن جعفرٍ و علیّ بن موسی و محمّد بن علیٍّ و علیّ بن محمّدٍ و الحسن بن علیٍّ و الخلف الهادی المهدیّ، حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک.

 سلام و تحیّت و تبریک به همه‌ی برادران و خواهران نمازگزار همراه با توصیه‌ی به تقوا، نخستین سخن ما در خطبه‌ی دوّم است.

 حوادث منطقه‌ی ما در این ماه رمضان و قبل از آن، حوادث ناگواری بود و هست؛ متأسّفانه دستهای نامبارکی، ماه مبارک را برای بسیاری از مردم منطقه تلخ کرد. در یمن، در بحرین، در فلسطین، در سوریّه، بسیاری از مردم مسلمانِ مؤمن، به‌خاطر سیه‌کاری‌های دشمنان، روزهای سختی را گذراندند و روزه‌های دشواری گرفتند. همه‌ی این قضایا برای ملّت ما مهم است.

 یک مسئله هم مسئله‌ی داخلی ما است که مسئله‌ی مذاکرات هسته‌ای است. چند نکته را در زمینه‌ی این مسئله لازم است عرض کنم. نکته‌ی اوّل تشکّر از دست‌اندرکاران این مذاکرات طولانی و نفس‌گیر است، رئیس جمهور محترم و بالخصوص هیئت مذاکره‌کننده که حقیقتاً زحمت کشیدند و تلاش کردند؛ چه این متنی که تهیّه شده است، در مجاری قانونی پیش‌بینی‌شده‌ی خود تصویب بشود و چه نشود، اجر آنها محفوظ است؛ این را به خود آن برادران هم از نزدیک عرض کردیم. البتّه برای تصویب این متن، یک مسیر قانونیِ پیش‌بینی‌شده‌ای وجود دارد که باید این مسیر را طی کند و خواهد کرد؛ ان‌شاءالله. انتظار ما این است که دست‌اندرکاران، با دقّت مصالح را -مصالح کشور را، مصالح ملّی را- در نظر بگیرند و آنچه را تحویل ملّت خواهند داد، بتوانند با گردن افراشته، در مقابل خدای متعال هم ارائه بدهند.

 نکته‌ی بعدی این است که چه این متن تصویب بشود و چه نشود، به حول و قوّه‌ی الهی، اجازه‌ی هیچ‌گونه سوءاستفاده‌ای از آن داده نخواهد شد؛ اجازه‌ی خدشه‌ی در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد؛ قابلیّتهای دفاعی و حریم امنیّت کشور، به فضل الهی حفظ خواهد شد، اگرچه میدانیم دشمنان بر روی این نقطه‌ی بخصوص، تکیه‌ی زیادی دارند. جمهوری اسلامی، در زمینه‌ی حفظ قابلیّتهای دفاعی و امنیّتی خود -آن‌هم در این فضای تهدیدی که دشمنان برایش به‌وجود می‌آورند- هرگز تسلیم زیاده‌خواهی دشمن نخواهد شد.

 نکته‌ی بعدی این است که چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید: از ملّت مظلوم فلسطین، از ملّت مظلوم یمن، از ملّت و دولت سوریه، از ملّت و دولت عراق، از مردم مظلوم بحرین، از مجاهدان صادق مقاومت در لبنان و فلسطین؛ [اینها] همواره مورد حمایت ما خواهند بود.

 نکته‌ی بعدی این است که با این مذاکرات و با متنی که تهیّه شده است، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همان‌طور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقه‌ای مذاکره‌ای نداریم؛ در مورد مسائل دوجانبه مذاکره‌ای نداریم؛ گاهی در موارد استثنائی مثل این مورد هسته‌ای، بر اساس مصلحت، مذاکره کرده‌ایم؛ این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است که من در سخنرانی‌های عمومی قبلی به آنها اشاره کرده‌ام. سیاستهای آمریکا در منطقه با سیاستهای جمهوری اسلامی 180 درجه اختلاف دارد. آمریکایی‌هاحزب‌الله را و مقاومت لبنان را -که فداکارترین نیروهای دفاع ملّی در یک کشورند- متّهم به تروریسم میکنند، از این بی‌انصافی بالاتر نمیشود. آن‌وقت در مقابل، دولت تروریست صهیونیستیِ کودک‌کُش را مورد حمایت خودشان قرار میدهند، با یک‌چنین سیاستی چگونه میشود معامله کرد، چگونه میشود مذاکره کرد، چگونه میشود به توافق رسید؟ حالا موارد دیگر هم هست که من تفصیلش را میگذارم برای جای دیگر.

 نکته‌ی بعدی در مورد رجزخوانی‌های آمریکا در این چند روز است. در این چند روزی که از پایان این مذاکرات گذشته است، حضرات مسئولین آمریکایی -دولت‌‌مردانشان، دولت‌زنانشان- مشغول رجزخوانی‌اند، هر کدام با زبانی رجزی میخوانند. البتّه ما ایرادی به این کار آنها نداریم؛ مشکلات داخلیِ آنها، آنها را ناچار میکند که این رجزخوانی‌ها را بکنند که بله، ما ایران را سر میز مذاکره کشاندیم، ما ایران را تسلیم کردیم، ما مانع از سلاح هسته‌ای ایران شدیم، ما فلان امتیاز را گرفتیم و از این قبیل! خب، حقیقت قضیّه چیز دیگری است. میگویند ما جلوی سلاح هسته‌ای ایران را گرفتیم؛ سلاح هسته‌ای ایران، ربطی به گفتگوی با آمریکا و غیر آمریکا ندارد؛ خود آنها هم میدانند؛ گاهی هم اهمّیّت فتوای حرمت سلاح اتمی را بر زبان آورده‌اند؛ ما بر اساس حکم قرآن و شریعت اسلامی، تولید سلاح هسته‌ای و نگهداری آن و به‌کار بردن آن را حرام میدانیم و به آن اقدام نمیکنیم؛ این هیچ ربطی به آنها ندارد، به این مذاکرات هم ربطی ندارد. آنها خودشان میدانند که این واقعیّت است -میدانند که آنچه مانع جمهوری اسلامی در زمینه‌ی تولید سلاح هسته‌ای است، تهدید و توپ‌وتشر آنها نیست؛ یک مانع شرعی است؛ اهمّیّت این فتوا را میدانند- درعین‌حال باز میگویند که ما بودیم [که نگذاشتیم‌]؛ به ملّت خودشان راست نمیگویند، حقیقت را نمیگویند. آنها درباره‌ی مسائل گوناگون دیگر، میگویند ما درباره‌ی صنعت هسته‌ای این‌جور کردیم، این‌جور گفتیم، ایران را تسلیم کردیم؛ تسلیم ایران را مگر به خواب ببینند. پنج رئیس جمهور دیگر [آمریکا] از اوّل انقلاب تا امروز، در این آرزو که جمهوری اسلامی را تسلیم کنند یا مُردند یا در تاریخ گم شدند، شما هم مثل آنها؛ شما هم این آرزو را هرگز به دست نخواهید آورد که ایران اسلامی را تسلیم کنید.

یک نکته‌ای در خلال حرفهای رئیس جمهور آمریکا در این چند روز وجود داشت و آن اعتراف به اشتباهات گذشته‌ی آمریکا بود؛ البتّه مشتی از خروار را ایشان گفت. اعتراف کرد که در بیست‌وهشتم مرداد، آمریکایی‌ها در ایران خطا کردند؛ اعتراف کرد که درکمک به صدّام حسین، آمریکایی‌ها خطا کردند؛ دو سه مورد را گفت، [امّا] ده‌ها مورد را نگفت؛ 25 سال حکومت ظالمانه و جائرانه‌ی پهلوی دوّم را نگفت؛ شکنجه‌ها، غارتها، کشتارها، جنایتها، فاجعه‌آفرینی‌ها، از بین بردن عزّت ملّت ایران، لگدکوب کردن منافع داخلی و خارجی ملّت ایران را که به‌وسیله‌ی آمریکا انجام گرفت نگفت، تسلّط صهیونیست‌ها را نگفت، نابود کردن مسافرین هواپیمای مسافربری را به‌وسیله‌ی شلیک موشک از دریا نگفت، و بسیاری چیزهای دیگر؛ [امّا] چند اشتباه را تکرار کرد. من جمله‌ای را میخواهم ناصحانه به این حضرات بگویم: امروز شما بعد از گذشت سالهای طولانی از بیست‌وهشتم مرداد یا از جنگ هشت‌ساله و دفاع جمهوری اسلامی، اعتراف میکنید که اشتباه کردید؛ من میخواهم بگویم الان هم دارید اشتباه میکنید، الان هم در جاهای مختلف این منطقه و بخصوص نسبت به جمهوری اسلامی و ملّت ایران مشغول اشتباه هستید؛ چند سال دیگر یک کس دیگری می‌آید و همین اشتباه شما را به رخ خواهد کشید، همچنان‌که شما امروز اشتباه گذشتگانتان را به رخ میکشید؛ شما هم دارید اشتباه میکنید، بیدار شوید، از اشتباه خارج شوید، حقیقت را بفهمید. در منطقه اشتباهات بزرگی را دارند مرتکب میشوند.

 آنچه من به ملّت ایران میخواهم عرض بکنم [این است] : جمهوری اسلامی به توفیق الهی و به حول و قوّه‌ی الهی، مقتدر و قوی است، روزبه‌روز هم قوی‌تر شده است. ده سال، دوازده سال است که شش دولت بزرگ جهانى -که از لحاظ ثروت اقتصادى و غیره، جزو کشورهاى مقتدر دنیا محسوب میشوند- اینها نشسته‌اند در مقابل ایران، با هدف اینکه ایران را از پیگیرى صنعت هسته‌اى خودش باز بدارند؛ این را صریحاً گفته‌اند. هدف واقعى آنها این است که پیچ‌ومهره‌هاى صنعت هسته‌اى بکلّى باز بشود؛ این را سالها پیش هم به مسئولین ما صریحاً بیان کردند، الان هم در همین آرزو هستند. ده سال، دوازده سال کشمکش با جمهورى اسلامى، نتیجه‌[اش] این شد که این شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتریفیوژ را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه‌ى این صنعت را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه‌ى تحقیقات و توسعه‌ى این صنعت را تحمّل کنند. تحقیق و توسعه‌ى صنعت هسته‌اى ادامه خواهد یافت؛ گردش صنعت هسته‌اى ادامه خواهد یافت؛ این چیزى است که آنها سالها تلاش کردند، [ولى] امروز روى کاغذ آوردند و امضا دارند میکنند که حرفى ندارند. این معنایش چیست جز اقتدار ملّت ایران؟ این بر اثر ایستادگى ملّت، مقاومت ملّت، و بر اثر شهامت و ابتکار دانشمندان عزیز ما است. رحمت خدا بر شهریارى‌ها و رضائى‌نژادها و احمدى روشن‌ها و علیمحمّدى‌ها؛ رحمت خدا بر شهداى هسته‌اى، رحمت خدا بر خانواده‌هاى اینها، رحمت خدا بر ملّتى که پاى حرف حقّ خود و احقاق حقّ خود مى‌ایستد.

یک مطلب دیگر هم که نکته‌ى آخر است عرض بکنم. این آقا گفته است که میتواند ارتش ایران را نابود کند. قدیمى‌هاى ما این‌جور حرفها را «لاف در غریبى» میگفتند.(2) من نمیخواهم در این زمینه چیزى بگویم، آنها که این حرف را خواهند شنید، اگر میخواهند درست بفهمند، اگر میخواهند از تجربه‌هاى خود درست استفاده بکنند بدانند، البتّه ما از هیچ جنگى استقبال نمیکنیم، ما به هیچ جنگى مبادرت نمیکنیم و پیش‌دستى نمیکنیم، امّا اگر جنگى اینجا اتّفاق بیفتد، آن کسى که سرشکسته از جنگ خارج خواهد شد آمریکاى متجاوز و جنایتکار است.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
اِذا جآءَ نَصرُاللهِ وَ الفَتح. وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فى دینِ اللهِ اَفواجًا. فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّهُ کانَ تَوّابًا. (3)
و السّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌
 
1) سوره‌ى عصر، آیه‌ى 1 تا 3؛ «سوگند به عصرِ [غلبه‌ى حق بر باطل]. که واقعاً انسان دستخوش زیان است. مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‌اند.»
2) خنده‌ى نمازگزاران‌
3) سوره‌ى نصر، آیه‌ى 1 الى 3؛ «چون یارى خدا و پیروزى فرا رسد، و ببینى که مردم دسته دسته در دین خدا درآیند، پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه، که وى همواره توبه‌پذیر است.»



نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 94/4/29
زمان : 8:36 صبح
قدردانی و تشکر رهبر معظم انقلاب اسلامی
نظرات ()

مردم در «قضاوتهایِ با فکر و تأمل و جمع بندی شده»، اشتباه نمی کنند بنابراین از اینگونه قضاوتهایِ مردم می توان فهمید که کدام مسئول صالح است و کدام نه.

مردم در «قضاوتهایِ با فکر و تأمل و جمع بندی شده»، اشتباه نمی کنند بنابراین از اینگونه قضاوتهایِ مردم می توان فهمید که کدام مسئول صالح است و کدام نه.
گروه سیاسی - رجانیوز: حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز در دیدار رمضانی رئیس جمهور و هیأت وزیران با شرح و تبیین فرازهایی از فرمان راهگشای امیرمؤمنان به مالک اشتر، تأکید کردند: پشتوانه روحی، معنوی و فکری، عامل اصلی حل همه مشکلات است و تأمل و تدبر در نهج البلاغه مولای متقیان، چنین پشتوانه ای را فراهم می سازد.
رهبر معظم انقلاب با اشاره به سخنان رئیس جمهور در ابتدای این دیدار درباره نتایج مذاکرات هسته ای، از زحمات و مجاهدات صادقانه و مجدانه تیم هسته ای قدردانی و تشکر کردند.
ایشان سپس با اشاره به ویژگی های شخصیتی جایگاه خاص مالک اشتر نزد امیرمؤمنان افزودند: حضرت علی بن ابیطالب (ع)، فرمان خود را خطاب به چنین شخصیتی صادر فرمودند که این نکته جای تأمل دارد.
رهبر انقلاب در بیان وظایف مسئولان در فرمان امیرمؤمنان به مالک اشتر، افزودند: «گرفتن مالیات و حقوقی که مردم نسبت به دولت دارند»، دفاع از مردم و سرزمینشان، سوق دادن جامعه به صلاح و رستگاری و آبادانی و سازندگی کشور، 4 مأموریت اصلی است که مولای متقیان در نامه به مالک، بر دوش حاکمان می گذارند.
حضرت آیت الله خامنه ای، «توصیه حاکمان اسلامی به تقوای الهی در هر شرایط و موقعیت»، «جدیت کامل در انجام دادن فرائض و سنن و مستحبات»، «نصرت پروردگار در قلب و در زبان و در عمل»، «و مهار کردن نفس در مقابل همه شهوات» را از فرامین مهمی برشمردند که مولای متقیان در زمینه خودسازی به مالک اشتر نگاشته اند.
قضاوت منصفانه درباره مسئولان قبلی از دیگر نکاتی بود که رهبر انقلاب با استناد به فرازهایی از فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر مورد تأکید قرار دادند.
ایشان عمل صالح را بهترین ذخیره دوران مسئولیت هر فرد برشمردند و افزودند: مردم در «قضاوتهایِ با فکر و تأمل و جمع بندی شده»، اشتباه نمی کنند بنابراین از اینگونه قضاوتهایِ مردم می توان فهمید که کدام مسئول صالح است و کدام نه.
«مراقبت حریصانه و بخیلانه از نفس برای جلوگیری از انحراف و ضایع شدن آن»، و «ترجیح دادن تکلیف الهی به هر چیز دیگر»، دو توصیه دیگری بود که رهبر انقلاب هنگام بازخوانی فرمان حکومتی امیرمؤمنان، بیان کردند و افزودند: امام راحل عظیم الشأن، مظهر عمل به این توصیه های الهی بود.
حضرت آیت الله خامنه ای، «دوست داشتن مردم از صمیم قلب» و «محبت و مدارا با آنان» را از دیگر فرامین آن امام همام به مالک خواندند و افزودند: به دستور امیرمؤمنان، باید از لغزشها و خطاهای مردم گذشت کرد البته به جز مواردی که حدود الهی زیر پا گذاشته می شود و یا پای محاربه با اسلام و حکومت اسلامی در میان است.
ایشان در پایان فرمان حضرت علی بن ابیطالب (ع) به مالک را از ذخائر فوق العاده فرهنگی خواندند و با قدرشناسی از زحمات اعضای دولت، برای آنان آرزوی توفیق کردند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب، حجت الاسلام والمسلمین روحانی رئیس جمهور با اشاره به نتایج مذاکرات هسته ای، از رهبر معظم انقلاب اسلامی به علت حمایتها و هدایتهای ایشان نسبت به دولت و تیم مذاکرات هسته ای تشکر و ابراز امیدواری کرد این مسأله زمینه ساز پایان فشارها و رفع اتهامات ناروای دشمنان علیه جمهوری اسلامی باشد و حرکتی جدید در مسیر پیشرفت کشور را بوجود بیاورد. 
رئیس جمهور در ادامه گزارشی از اقدامات دولت بیان کرد.
آقای روحانی با اشاره به دستاوردها و همچنین مشکلات دولت در دو سال اخیر، روابط نزدیک با همسایگان و اهتمام به تداوم مذاکرات هسته ای را از جمله اقدامات دولت در حوزه سیاست خارجی برشمرد و افزود: در شزایطی که منطقه درگیر آشوب و تروریسم است، جمهوری اسلامی ایران از کشورهای منطقه که دچار معضل تروریسم هستند حمایت کرده و این راه را ادامه خواهد داد.
رئیس جمهور در عرصه اقتصادی، عبور از رکود، تبدیل رشد منفی اقتصادی به رشد مثبت، کنترل تورم، کاهش واردات گندم و افزایش صادرات غیر نفتی را از دستاوردهای دولت دانست و خاطرنشان کرد: برای عبور از مشکلات در مسئله  اشتغال و رشد اقتصادی نیاز به سرمایه و تکنولوژی داریم.
آقای روحانی بدهی سنگین به بانک مرکزی و شرکت های خصوصی، مشکلات ناشی از یارانه نقدی، بیکاری، بهره وری پایین، فعالیت موسسات اعتباری غیر مجاز، معوقات بانکی، کمبود آب و کاهش منابع زیرزمینی، خشکسالی، مسائل زیست محیطی و کاهش قیمت نفت را از جمله مشکلات پیش روی دولت بیان کرد.
رییس جمهور با تاکید بر بکارگیری همه توان دولت برای رفع مشکلات مردم و کشور گفت: برای حل مشکلات نیازمند همکاری قوای سه گانه هستیم تا گامهای باقی مانده را با شتاب بیشتری طی کنیم.



نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 94/4/24
زمان : 8:4 صبح
بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان 3
نظرات ()

من همان ماه‌های اوّل پیروزی انقلاب، هر هفته میرفتم به مسجد دانشگاه تهران برای دانشجوها، هم سخنرانی میکردم، هم پاسخ به سؤالات میدادم؛ هر هفته. دانشجوها، بچّه‌های مسلمان، انقلابی، می‌آمدند آرام می‌نشستند، می‌شنفتند، میرفتند؛ عدّه هم زیاد بود؛ نه اتاق جنگی بود، نه تفنگی بود، نه شعارهای ناجوری بود؛ اوّل انقلاب، آن‌هم در محیط دانشجویی، آن هم تهران، آن هم بنده که آن‌وقت هنوز رئیس‌جمهور هم نبودم، عضو شورای انقلاب بودم -یعنی همه‌ی عوامل انقلابی بودن جمع بود، میرفتیم در دانشگاه برای دانشجوها صحبت میکردیم، در یک محیط آرام، در یک محیط عاقلانه؛ شاید در بین این برادران و خواهرانی که آن سالها دانشجو بودند، باشند کسانی در بین شماها که یادشان باشد آن سالها را. آن‌روزی که دانشگاه را گروه‌های کمونیستی قُرق کرده بودند که خطر نابودی بود، اتّفاقاً روزی بود -نمیدانم دوشنبه بود یا یکشنبه بود- که من آن‌روزهای از هفته میرفتم دانشگاه تهران. بنده طبق عادت آمدم. چندنفر از بچّه‌های پاسدار همراه من بودند، گفتند آقا، نروید خطرناک است؛ من گفتم چه خطری؟ خب میرویم. آمدیم داخل مسجد که خب کسی نبود، طبعاً برگشتیم. آن‌کسی که محیطِ دانشگاه را ناامن میکرد، شلوغ میکرد، با ضرب و زور و اگر نشد با گلوله میخواست فکر خودش را به طرف مقابل تزریق بکند، گروهای اسلامی نبودند؛ یا گروه‌های مارکسیستی بودند، یا گروه مجاهدین خلق که نسخه‌ی بدل گروه‌های مارکسیستی بود؛ اسمشان اسلامی بود، باطنشان، تفکّرشان، ایدئولوژی‌شان، همه‌ی نوشته‌هایشان مارکسیستی محض بود. ما در اسلام این را نداریم، در اسلام، اقناع داریم؛ معنای این «لآ اِکراهَ فِی الدّین»(16) هم که در قرآن هست، این است، یعنی تفکّر دینی را جز با اقناع نمیشود منتقل کرد و منعکس کرد. بتوانید اقناع کنید؛ این، جاذبه ایجاد میکند. بنابراین یکی از عواملِ جاذبه این است.

 یکی از چیزهای دیگر حضور اساتید ارزشی است. از این اساتید ارزشی استفاده کنید. آن‌روز در جمعِ استادان دانشگاه که اینجا تشریف داشتند گفتم؛(17) اوایل انقلاب، یک‌روزی بود که همه‌ی اعضای هیئت علمی ما در سراسر کشور حدود چهار پنج‌هزار نفر تخمین زده میشد که امروز خوشبختانه نزدیک به هشتادهزار نفر یا بیشتر، اعضای هیئت علمی ما هستند. اکثر این هشتادهزار نفر، بچّه‌های مسلمان و انقلابی و علاقه‌مند و خوبند. البتّه بعضی هم هستند بی‌تفاوتند -این را هم در همین دانشگاه خودمان داریم؛ بی‌اطّلاع هم نیستیم- آدمهایی را هم داشتیم که حالا امیدوارم دیگر نباشند که دانشجوهای زبده را نشان میکردند، اینها را میخواستند، تشویق میکردند به مهاجرت از کشور؛ [میگفتند] آقا! اینجا مانده‌ای چه کار کنی؟ اینجا چه فایده دارد؟ برو. یعنی استاد، دانشجو را به جای اینکه تشویق کند که در کشور بماند، تشویق میکرد که از کشور مهاجرت کند برود؛ از اینها هم داریم، امّا خب اینها اقلّیّتند؛ اکثراً اساتید ارزشی، اساتید مؤمن؛ هم در وزارت علوم، هم در وزارت آموزش پزشکی همین‌جور است، عناصر بسیار خوبی هستند؛ از اینها استفاده کنید در تشکّلها؛ از اینها بخواهید بیایند وقت بگذارند؛ [حتّی] از خارج از دانشگاه. اینجا اسم آوردند از یکی از برادران خیلی خوب ما که در خطبه‌های نماز جمعه صحبت میکردند؛ خیلی خوب، از ایشان، از امثال ایشان استفاده کنید، اینها را در تشکّلها بخواهید.

 البتّه این جنبه‌ی اثباتی قضیّه است، جنبه‌ی سلبی هم این است که از عناصری که نامطمئن بودنِ خودشان را اثبات کردند، مطلقاً استفاده نکنید؛ مطلقاً استفاده نکنید. بعضی‌ها هستند که نشان دادند و ثابت کردند که عناصر نامطمئنّی‌اند. برای چه کسی نامطمئنند؟ برای شخص حقیر؟ نه -من که خیلی راحتم در برخورد با این و آن؛ با همه‌جور آدمی میتوانم برخورد کنم؛ ارتباط‌گیری من خوب است؛ میتواند کسی با من هیچ مشکلی نداشته باشد، جز از لحاظ عقیده- بی‌اعتمادی خودشان را برای نظام ثابت کردند، برای کشور ثابت کردند، برای جمهوری اسلامی ثابت کردند؛ هم برای اسلامیّتش، هم برای جمهوریّتش. همین‌هایی که سال 88 آن بازی را راه انداختند، خب اینها با جمهوریّت نظام جمهوری اسلامی مخالفت کردند، بدون هیچ منطقی، بدون هیچ حرف قابل قبول و پسندیده‌ی در مقابل آدمهای باانصاف. اینها نامطمئنند؛ من استفاده‌ی از اینها را مطلقاً توصیه نمیکنم، به‌هیچ‌وجه؛ نه به شماها و نه به هیچ دانشجویی و نه به هیچ دانشگاهی توصیه نمیکنم. اساتید خوب هستند، از اینها استفاده کنید.

 یکی از چیزهایی که برای تشکّلها به نظر من خیلی لازم است و خوب است، فهم وضع کنونی کشور است. وضع کشور، منظور فقط وضع داخلی و مشکلات موجود و همین مطالبی که گفتند -مسائل مربوط به روستاها، عدالت‌خواهی، اقتصاد مقاومتی، مشکلاتی که هست، مشکلات مدیریّتی، مدیریّت جهادی و مانند اینها- نیست؛ اینها البتّه جزئی از واقعیّتها است. چند واقعیّت مهم دیگر وجود دارد: برادرها، خواهرها، عزیزان من، توجّه کنید!

 یک واقعیّت این است که در این کشور از بعد از رحلت امام، سعی یک مجموعه‌ی مصمّمی بر این شد که آرمانهای انقلاب را بکلّ بشویند بگذارند کنار. بعضی‌شان اشتباه کردند و همان اوّل، همین را اعلان هم کردند. در روزنامه مقاله نوشتند، حرف زدند. اینجا یک خطای راهبردی کردند یا خطای تاکتیکی کردند و مشت خودشان را باز کردند که میخواهند آرمانها را بکل، کنار بگذارند. البتّه حالا پخته‌تر شده‌اند، حالا نمیگویند، میخواهند بعضی‌ها آرمانها را کنار بگذارند امّا صریح نمیگویند، به جای اینکه بگویند عمل میکنند. آن‌وقت، بی‌عقل‌ها(18) قبل از اینکه عمل بکنند بنا کردند گفتن. خب کسانی را هم که حدس نمیزدند که چنین چیزی وجود داشته باشد، بیدار کردند. از آن روز شروع شده. بی‌وقفه هم کار کردند. فقط هم در داخل کار نکردند؛ هم در داخل کار کردند، هم در خارج کار کردند، هم از عنصر فکری استفاده کردند، هم از عنصر علمی استفاده کردند، هم از عنصر هنری استفاده کردند، هم از عنصر سیاسی استفاده کردند، برای اینکه آرمانها را در کشور از بین ببرند، یعنی نسل جدید آرمانها را بکلّ فراموش کند. حالا شما نگاه کنید، ببینید که نشاط و حیات آرمانها در کشور علی‌رغم آنها در چه حد است. قبل از غروب گفتم، بیشتر پیشرفتهای علمی برجسته‌ی ما به‌وسیله‌ی جوانان ارزشی به وجود آمده؛ بیشترین جلسات مذهبی و معنوی و دینی از جوانها تشکیل میشود؛ بیشترین عناصر شرکت‌کننده‌ی در مظاهر مربوط به جمهوری اسلامی و انقلاب، جوانهایند؛ این جوانهایی که نه جنگ را دیدند، نه امام را دیدند، نه انقلاب را دیدند، نه درست برایشان تشریح شده. به شما عرض بکنم؛ شما عزیزان من -خب بعضی از شما جای فرزند من هستید و در مرتبه‌ی فرزند من، بعضی در مرتبه‌ی نوه‌ی من- شماها از خیلی از حوادث، خبر هم ندارید، با همه‌ی این حرفهایی که حالا گفته میشود. یعنی مسائل اوّل انقلاب، مسائل انقلاب، جزئیّات انقلاب، جزئیّات دوران دفاع مقدّس، حتّی درست تشریح هم نشده -البتّه کتاب نوشته میشود؛ [لکن] با تیراژ دو هزار، سه هزار، پنج هزار، ده هزار؛ من میخوانم این کتابهای مربوط به مسائل مربوط به دفاع مقدّس را؛ فرصت میگذارم برای خودم، یک نگاهی میکنم و میخوانم- [اینها] خیلی بخش کوچکی است از واقعیّتها؛ اینها را شما نمیدانید. آن‌وقت جوانی که از این واقعیّات بسیار درخشان و جذّاب و پُرکشش و هیجان‌انگیز اطّلاع درستی هم ندارد، این‌جور گرایش به آرمانها دارد. یعنی علی‌رغمِ و به کوری چشم کسانی که میخواستند آرمانها در کشور نابود بشود و از بین برود، آرمانها از بعد از رحلت امام تا امروز اوج گرفته. این یکی از واقعیّتهای کشور است.

 یکی از واقعیّتهای کشور، حضور شگفت‌آور جمهوری اسلامی در این منطقه است؛ نه حضور مادّی و جسمانی و حضور فیزیکی، بلکه حضور معنوی. یکی از چیزها [این] که آمریکایی‌ها در مذاکراتشان -در مذاکرات پنهانشان، مذاکرات پشت پرده‌شان- در نشست‌هایی که با عناصرِ دولتی‌های این منطقه و با بعضی از همین مرتجعین عرب دارند که می‌نشینند حرف میزنند، گپ میزنند و در واقع با هم درددل میکنند،(19) آنها از ایران شکایت میکنند و از آمریکا توقّع دارند که اعمال فشار کند، او هم میگوید خب چه کار کنم، نمیتوانم!(20) خلاصه‌ی بگوبشنوشان این است! همه‌ی این گله‌ها و ناراحتی‌ها و شِکوه‌ها از این است که نفوذ ایران گسترده شده. الان بیش از صد روز است که سعودی‌ها دارند یمن را بمباران میکنند؛ نه مراکز نظامی یمن را که خیلی دسترسی به آنها ندارند؛ بیمارستان را، مسجد را، خانه را، بازار را، میدان عمومی را، و گروه گروه زن و مرد و کوچک و بزرگ را میکُشند؛ صد روز؛ صد روز شوخی نیست! جنگ 33 روزه در لبنان، 33 روز طول کشید. بلندترین جنگ منطقه در این چند سال که رژیم صهیونیستی راه انداخته، جنگ پارسال با غزّه بود که پنجاه‌وچند روز طول کشید. اینها صد روز است دارند میکوبند.

 حالا اینجا در پرانتز بگویم: غرب لیبرال، یعنی آزادی‌خواه و آزادی‌گرا، لب از لب وانکرده! یک قطعنامه سازمان ملل، شورای امنیّت منتشر کرد که جزو ننگ‌آمیزترین قطعنامه‌های سازمان ملل است که فراموش نمیشود. به‌جای اینکه بمباران‌کننده را محکوم کند، بمباران‌شونده را محکوم کرد! اینها لیبرال‌اند؛ لیبرالیسم یعنی این! حالا یک عدّه‌ای آدمهای ساده‌لوح داخلی خودمان، سینه چاک میکنند و مقاله مینویسند و عکس‌هایشان را چاپ میکنند در حمایت از این شیوه‌ی حکومتی و شیوه‌ی زمامداری و جامعه‌داری و مانند اینها، مبنیِ بر دروغ و فریب و خیانت و بی‌تفاوتی در مقابل ظلم و بلکه شرکت در ظلم.

 خب، این یک واقعیّتی است؛ یکی از واقعیّتها این است: نفوذ گسترده‌ی جمهوری اسلامی. من به این رؤسای جمهور محترممان، هم به رئیس جمهور محترم فعلی، هم به قبلی‌ها -که به همه‌ی آنها هم احترام میگذارم، به همه‌ی آنها هم کمک میکنم، و از همه‌ی آنها و از هر رئیس جمهوری که مردم انتخاب کنند و بیاید سر کار، پشتیبانی میکنم- همیشه گفته‌ام؛ گفته‌ام: شما امروز به هر کشور اسلامی بروید، مردم آن منطقه اگر آزاد باشند و اجازه داده بشود و شماها بخواهید بروید بینشان، از شما استقبالی خواهند کرد که از سران کشور خودشان چنین استقبالی نمیکنند. نفوذ یعنی این دیگر؛ نفوذ یعنی این.

 از لجِ این نفوذ، صد روز است دارند یمن را میکوبند؛ چون میگویند شما در یمن نفوذ دارید. خب ما در یمن چه کار کردیم؟ اسلحه بردیم یمن؟ لشکرکشی کردیم به یمن؟ آنها از کشورهای دیگر مزدور انتخاب میکنند، دلار نفتی بهشان میدهند، لباس ارتشیِ سعودی را بهشان میپوشانند، می‌آورند میدهند دمِ چَکِ انصارالله!(21) آنها دارند دخالت میکنند، ما چه دخالتی در [یمن داریم].

 خب، نفوذ، نفوذ خدادادی است. مگر میشود [این را کاری کرد]؟ فرض کنید امام بزرگوار ما اینجا می‌نشست حرف میزد، حرفش را همین‌طور دهن‌به‌دهن میبردند مثلاً در اقصای آفریقا یا در اقصای آسیا؛ آنچنان نفوذ میکرد که آدمِ ساکنِ فلان کشور دوردست آفریقایی یا آسیایی، اسم بچّه‌اش را میگذاشت روح‌الله. نفوذ یعنی این؛ بدون اینکه یک صفحه کاغذ برای این معنا مایه گذاشته شده باشد. خب، وقتی حرف نفوذ پیدا کرد، وقتی حرف حرف درستی بود، از دل برآمد بر دلها نشست، خب با آن کاری نمیشود کرد؛ قُل موتوا بِغَیظِکُم؛(22) خب، تو نمیتوانی، به قول مرحوم شهید بهشتی -که از قول ایشان نقل کردند که گفت- از عصبانیّت بمیر! خب، چه کار کنیم؛ این یکی از واقعیّتها است. این یکی از واقعیّتهای جمهوری اسلامی است؛ اینها را توجّه داشته باشید؛ یعنی همه‌اش با نگاه منفی نگاه نکنید.

 بله، از ماها انتظار بیشتری هست؛ بنده از خودم و از دیگران خیلی انتظارات دارم؛ باید کار بیشتری بکنیم، پیشرفتهای بیشتری پیدا کنیم، دهه‌ی پیشرفت و عدالت را واقعاً با پیشرفت و عدالت تمام کنیم؛ اینها را بنده قبول دارم، منتها آن بخش دیگر قضیّه، پیشرفتها و موفّقیّتها و واقعیّتها است. خب، با یک چنین واقعیّتهایی، تشکّلهای دانشجویی میتوانند کار کنند. بنشینید روی مسائل بین‌الملل جمهوری اسلامی کار کنید؛ روی قضایای یمن، روی قضایای عراق، روی قضایای سوریه، تحلیل‌های جذّاب، نگاه به آینده. این هم یک مطلب که بالاخره بایستی اگر میخواهید تأثیر محیط دانشجویی بر کشور آن‌طور که عرض کردیم باشد، راهش این است: شما روی محیط دانشجویی اثر بگذارید، محیط دانشجویی هم روی کشور اثر میگذارد.

 البتّه خب، تشکّلهایی هم هستند که مثل ظرفهای یکبار مصرف، فقط برای انتخابات به‌وجود می‌آیند؛ مصرفش فقط انتخابات است. بعضی از تشکّلها این‌جوری هستند؛ تشکّل را درست میکنند، خجالت هم نمیکشند بعضی‌ها،(23) میگویند هم که این تشکّل را درست کردیم برای اینکه در انتخاباتِ فلان‌جا به‌دردمان بخورد. خب بابا! اینکه اهانت به دانشجو است؛ نگاه ابزاری به دانشجو، آن هم دانشجوی نخبه‌ای که حالا در یک تشکّل بنا است گرد بیاید، این اهانت به او است. مگر انتخابات چقدر قیمت دارد که انسان به‌خاطر آن، دانشجو را تحقیر کند؛ آن هم دانشجوی نخبه را. این تشکّلها را بنده اعتقادی ندارم و معتقد نیستم که اینها به نفع کشورند یا میتوانند مفید باشند برای کشور؛ [تشکیل] آنها را توصیه نمیکنیم، لکن تشکّلهایی که واقعاً اسلامی‌اند، علاقه‌مندند و در خدمت انقلاب و اسلام و آینده‌ی کشورند، میتوانند خیلی مفید باشند.

[والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته]

1) قبل از شروع بیانات معظّمٌ‌له، نه نفر از دانشجویان مطالبی بیان کردند.
2) وزیر علوم، تحقیقات و فنّاوری (دکتر محمّد فرهادی) و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی (دکتر سیّدحسن قاضی‌زاده هاشمی) در جلسه حضور داشتند.
3) خنده‌ی حضّار
4) سوره‌ی نور، بخشی از آیه‌ی 32؛ «اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بی‌نیاز خواهد کرد...»
5) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی 64؛ «مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند...»
6) پس از اقامه‌ی نماز جماعت مغرب و عشاء و صرف افطار، جلسه ادامه یافت.
7) سوره‌ی سجده، آیه‌ی 18؛ «آیا کسی که مؤمن است، چون کسی است که نافرمان است؟ یکسان نیستند.»
8) دادگری‌
9) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 27
10) سوره‌ی ممتحنه، بخشی از آیه‌ی 8
11) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی 13
12) خنده‌ی حضّار
13) خنده‌ی حضّار
14) خنده‌ی حضّار
15) فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر / سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر (فرخی سیستانی)
16) سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی 256؛ «در دین هیچ اجباری نیست...»
17) 1394/4/13
18) خنده‌ی حضّار
19) خنده‌ی حضّار
20) خنده‌ی حضّار
21) خنده‌ی حضّار
22) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی 119؛ «بگو به خشم خود بمیرید...»
23) خنده‌ی حضّار




نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 94/4/22
زمان : 10:5 عصر
بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان 2
نظرات ()

بعد از نماز و افطار

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

 پس عرض کردم که اگر محیط دانشجویی، اعتقاد راسخی به یک مطلبی پیدا کرد و آن را دنبال کرد در فعّالیّتهای متنوّع دانشجویی، این تأثیرگذار در آینده‌ی کشور است. این تصوّر درست نیست که فکر کنیم چه فایده‌ای دارد ما به‌عنوان دانشجو این فعّالیّت را بکنیم یا این تلاش را انجام بدهیم؟ چه تأثیری در واقعیّتهای کشور میگذارد؟ نه، تأثیر دارد؛ تأثیر زیادی هم دارد. سازوکار تأثیرگذاری‌اش هم همین است که عرض کردم؛ این تبدیل میشود به گفتمان، اوّل در محیط دانشجویی، بعد بتدریج در محیط کشور و این تبدیل میشود به یک عنصر تصمیم‌ساز. بله، شما ممکن است در فلان تشکیلات، تصمیم‌گیر نباشید امّا میتوانید تصمیم‌ساز باشید. پس آرمانها را دنبال کنیم. من چند مصداق از مصادیق آرمانها را عرض کردم لکن فقط اینها نیست؛ بگردید در مجموعه‌ی بیانات امام، در مجموعه‌ی معارف انقلاب اسلامی، در مطالعه‌ی دقیق قرآن و نهج‌البلاغه، آرمانها را فهرست کنید، طبقه‌بندی کنید، دسته‌بندی کنید، روی اینها کار کنید و بر آرمانها ایستادگی کنید. یعنی واقعیّتها نباید ما را از آرمانها دور کند؛ واقعیّتها باید مثل پلّکانی ما را به آرمانها نزدیک کند. اگر یک واقعیّتِ مزاحمی هم پیدا شد، با آن مقابله کنیم، معارضه کنیم، از سر راه برداریم؛ آرمان‌خواهی یعنی این. البتّه نقطه‌ی مقابلش -همان‌طور که عرض کردم- محافظه‌کاری است؛ یعنی با واقعیّتها بسازیم، بدش را هم قبول کنیم، خوبش را هم قبول کنیم، به‌عنوان اینکه «چه‌کار میشود کرد، چاره‌ای نداریم» بگذرانیم که خب، بدیهی است که سرنوشت یک چنین ملّتی به کجا خواهد رسید.

 اگر تشکّلهای دانشجویی و جریان دانشجویی بخواهند یک چنین تأثیرگذاری‌ای را به‌دست بیاورند، الزاماتی دارد؛ این الزامات را باید رعایت کنند. یکی از این الزامات عبارت است از کار بر روی مفاهیم اسلامی، یعنی عمقی روی مسائل کار کردن؛سطحی‌نگری ضرر میزند. من البتّه امروز در صحبتهایی که این دوستان کردند -در بعضی از صحبتها، حالا نمیگویم در همه‌ی آنها- نشانه‌های تعمّق را مشاهده کردم. دیدم خوشبختانه جوان دانشجو به مسائل، با نگاه عمقی نگاه میکند. این شرط اوّل است.

 گاهی یک شعارهایی داده میشود، شعارهای به‌ظاهر اسلامی که باطناً اسلامی نیست؛ از جمله‌ی چیزهایی که اخیراً خیلی رایج شده و انسان می‌شنود در نوشته‌ها و در گفته‌ها، «اسلام رحمانی» [است]؛ خب، کلمه‌ی قشنگی است، هم اسلامش قشنگ است، هم رحمانی‌اش قشنگ است؛ امّا یعنی چه؟ تعریف اسلام رحمانی چیست؟ خب، خدای متعال، هم رحمان و رحیم است، هم «اشدّالمعاقبین» است؛ هم دارای بهشت است، هم دارای جهنّم است. خدای متعال، مؤمنین و غیر مؤمنین را یک‌جور به حساب نیاورده؛ اَفَمَن کانَ مُؤمِنًا کَمَن کانَ فاسِقًا لا یَستَوون.(7) اسلام رحمانی که گفته میشود، قضاوتش در مورد مؤمن، در مورد غیر مؤمن، در مورد کافر، در مورد دشمن، در مورد کافرِ غیر دشمن چیست؟ همین‌طور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمق‌یابی، کاری است غلط و احیاناً گمراه‌کننده. بعضی‌ها که در حرفها و نوشتجات و اظهارات این تعبیر «اسلام رحمانی» را به کار میبرند، انسان مشاهده میکند و خوب احساس میکند که این اسلام رحمانی یک کلیدواژه‌ای است برای معارف نشئت‌گرفته‌ی از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی که در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود. البتّه تعبیر لیبرالیسم و عنوان لیبرالیسم برای تمدّن غربی و فرهنگ غربی و ایدئولوژی غربی هم تعبیر غلطی است؛ چون واقعاً آنها نه لیبرالند، نه اعتقاد به لیبرالیسم به معنای واقعی کلمه دارند؛ ولی خب حالا یک اصطلاحی است لیبرالیسم. اگر اسلام رحمانی اشاره‌ی به این است، این، نه اسلام است، نه رحمانی است؛ مطلقا. تفکّر لیبرالیستی از تفکّر اروپای قرن هجدهم و نوزدهم -یعنی زیربنای فکریاومانیستی که نفی معنویّت و خدا و مانند اینها است- سرچشمه میگیرد. چون خدایی نیست، پس سلیقه‌ای است؛ چیزهای بشری این‌جوری است؛ حتّی در حقایق علمی و حقایق آزمایشگاهی، شما ببینید سلیقه‌ها چقدر مختلف است. امروز یک تشخیصی را در مورد یک مادّه‌ای میدهند که مثلاً برای فلان بیماری یا برای فلان مشکل، مفید است؛ چند صباح بعد باز هم دانشمندانی اعلام میکنند که نخیر، این مفید نیست، مضر است! یعنی کارهای غیر مستند به وحی الهی، در معرض خطا و اشتباه و دوگونه اندیشیدن و اینها است. پس تفکّر وقتی خدایی نشد، سلیقه‌ای است؛ سلیقه‌ای که شد، آن‌وقت ارزشها بر اساس منافع گروه‌های قدرتمند تعریف خواهد شد.

 امروز یک چیزی به نام ارزش آمریکایی وجود دارد؛ می‌شنوید در حرفهای آمریکایی‌ها، [میگویند] ارزشهای آمریکایی، ارزشهای ما. بنیان‌گذاران آمریکای مستقل، در قرن هجدهم که آمریکا از استعمار انگلیس خارج شد و به‌عنوان یک کشوری در آن‌طرف دنیا خودش را معرّفی کرد -همان کسانی که آن‌وقت بودند، جرج واشنگتن و دوروبری‌هایش و جانشینانش- ارزشهایی را گذاشتند؛ اسم اینها ارزشهای آمریکایی است. خود آن ارزشها در مقام ارزیابی، خیلی‌هایش چیزهای مشکل‌داری است؛ همان چیزهایی است که منتهی میشود به این وضعیّت جهان‌خوارگی امروزِ نظام سلطه؛ لکن همان ارزشها -همان چیزهایی‌اش هم که مثبت است، همان چیزهایی‌اش هم که خوب است- امروز در جامعه‌ی آمریکایی نظام سیاسیِ آمریکای امروز، به فراموشی سپرده شده. بنده یک‌وقتی چندسال پیش، یک مطالعه‌ای میکردم بر روی حرفهای همین حضراتی که از دویست‌سال پیش، دویست و خرده‌ای سال پیش، به‌اصطلاح بنیان‌گذارانِ آمریکایند -حرفهایی که آنها زدند و منشوری که آنها تدوین کردند به‌عنوان منشور آمریکایی و ارزشهای آمریکایی- و تطبیق میکردم با رفتارهای حضرات امروز، دیدم خیلی‌هایش نقض شده است. به ذهنم رسید همان‌وقت که جا دارد کسی این را به رخ ملّت آمریکا بکشد که این ارزشهایی که شما میگویید اینها است، اینها امروز در رفتار دولت آمریکا و رژیم ایالات متّحده‌ی آمریکا وجود ندارد؛ حالا، همانی که هست. اگر این اصطلاح «اسلام رحمانی» اشاره‌ی به یک‌چنین چیزی است که خب، این صددرصد غلط است.

 اگر منظور از اسلام رحمانی این است که ما به همه‌ی موجودات عالم با چشم رحمت نگاه کنیم، با چشم مودّت نگاه کنیم، این هم درست نیست؛ این هم خلاف قرآن است. صریح قرآن، ناطق برخلاف این حرف است. بله، محبّت و مودّت و مَعدِلت(8) را مخصوص مسلمانها نمیداند؛ میگوید شما که توانایی دارید، نسبت به غیر مسلمان هم بایستی با مودّت و مَعدِلت رفتار کنید، به شرطی که با شما دشمنی نکرده باشند و دشمنی نخواهند بکنند. امیرالمؤمنین در آن خطبه‌ی معروف [میفرماید] : بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کانَ یَدخُلُ عَلَی المَرأَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخری‌ المُعاهِدَة؛(9) بعد در آخرش حضرت میفرماید که جا دارد که انسان مسلمان از این غصّه دق کند؛ چرا دق کند؟ برای اینکه سپاه معاویه بر زنان غیر مسلمان -زنان «معاهَد»، یعنی مسیحی یا یهودی‌ای که در ذمّه‌ی اسلام زندگی میکند- وارد شدند و به او اهانت کردند و مثلاً دستبندش را و زیورآلاتش را از دستش کندند و بردند. حضرت میگوید از این غصّه انسان باید دق کند. بله، نسبت به غیر مسلمانی که دشمنی نمیکند، این است. قرآن میگوید: لا یَنهکُمُ اللهُ عَنِ الذَّینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِم؛(10) [کسانی که] کافرند امّا به شما دشمنی نکردند و دشمنی نمیکنند، با اینها نیکی کنید، با اینها قسط و عدل به‌کار ببرید؛ امّا از آن طرف میفرماید که «اَلا تُقاتِلونَ قَومًا نَکَثوا اَیمنَهُم وَ هَمّوا بِاِخراجِ الرَّسولِ وَ هُم بَدَءوکُم اَوَّلَ مَرَّة»؛(11) با آن کسانی که عهدشکنی میکنند، به بر هم زدن کانون زندگی شما و پیغمبرتان همّت میگمارند و آنها شروع کننده‌اند به دشمنی، میخواهید مبارزه نکنید؟ این آیه‌ی قرآن است؛ با خطاب عتاب‌آمیز و گلایه‌آمیز یا ملامت‌آمیز میگوید: اَتَخشَونَهُم؛ از اینها میترسید؟ بعد میفرماید: فَاللهُ اَحَقُّ اَن تَخشَوه؛ اگر راست میگویید، اگر مؤمنید، از خدا باید بترسید، نه از این کسان. خب، این هم قرآن است. اگر معنای اسلام رحمانی این است که ما با دشمنانی که علیه اسلام، علیه ایران، علیه ملّت ایران، علیه پیشرفت ایران دارند تلاش میکنند و از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند، بایستی با چهره‌ی محبّت‌آمیز، با دل صاف و پاک برخورد کنیم، نه، این اسلام نیست. این‌جور معارفِ من‌درآوردیِ خودساخته را من توصیه نمیکنم، امّا به معارف واقعی اسلامی توصیه میکنم. تشکلّهای دانشجویی، روی معارف اسلامی کار کنند. کتاب هم کم نداریم؛ کتاب خیلی داریم. یک‌روزی ما ناچار بودیم فقط به کتابهایشهید مطهّری ارجاع بدهیم -البتّه آن کتابها باز هم همچنان در قلّه است و خیلی باارزش است- امّا امروز غیر از آنها هم کتابهای زیادی داریم؛ [دانشجویان] میتوانند شیوه‌ها و روشهای مطالعاتی انتخاب بکنند، مطالعه کنند، کار کنند، بحث کنند، جلسه‌ی خطابه بگذارند، به‌اصطلاح کنفرانس بگذارند، میزگرد بگذارند؛ یعنی سطح را [بالا ببرند]. یکی از الزامات این است.

 یکی از الزاماتِ اثرگذاری این است که بتوانید بدنه‌ی دانشجویی را جذب کنید. تشکلّها یک اقلّیّت دانشجویی‌اند. مجموع شما تشکلّها را که جمع کنند، در بین خِیل انبوه دانشجوها اکثریّت نیستید. باید بتوانید جاذبه در خودتان ایجاد کنید که دانشجو را جذب کند. جاذبه چگونه به‌وجود می‌آید؟ تصوّر من این است که راه‌های زیادی وجود دارد؛ شماها جوانید، ابتکاراتتان بیش از ما است -ما هم البتّه دوره‌ی جوانی همین‌طور برای هر مسئله‌ای ده‌جور روش و راه کار به ذهنمان می‌آمد، امّا حالاها ذهن شما بهتر کار میکند- ابتکارهایی را پیدا کنید برای جذّاب کردنِ مجموعه‌های دانشجویی.

 البتّه جذّابیّت از راه اردوی مختلط، صددرصد غلط و خطا است. بعضی‌ها این‌جوری جذّابیّت میخواهند ایجاد کنند. یک مجموعه‌ی دانشجویی، حالا یا به‌عنوان پُرطمطراقِ مجموعه‌ی صنفی و علمی و تخصّصی، یا حتّی زیر عنوان اسلامی، دختر و پسر را با هم بردارند ببرند کوه، بردارند ببرند سفر، بردارند ببرند اروپا؛ اردوهای خارج از کشور! اینها قطعاً خیانت به محیط دانشجویی است و خیانت به نسل آینده‌ی کشور است؛ بدون تردید. راه جذّابیّت اینها نیست. همچنان‌که گفتند، بنده هم تأکید کردم، راه جذّاب‌کردن مجموعه‌های شما این نیست که کنسرت موسیقی راه بیندازید. گفتم که یک‌روزی -سالها پیش البتّه- تشکّلهای دانشجویی یک‌چنین کاری را کردند. برای ما سؤال ایجاد شد که این مجموعه‌ی دانشجویی چرا این کار را میکند؟ خیلی برای من تعجّب‌آور بود. [وقتی که] پرسیدیم، گفتند میخواهیم دانشجوها را جذب کنیم. خب چوبش را بعداً خوردیم.

 بنده یادم آمد یک ماجرایی را که سیّد قطب در یکی از کتابهایش نقل میکند که بنده هم در یکی از نوشته‌ها که مال سالها پیش است -مال قبل از انقلاب است- آن را از قول او نقل کردم. میگوید در یکی از شهرهای آمریکا داشتم میرفتم، رسیدم به یک کلیسایی؛ دیدم بغل کلیسا یک سالن اجتماعات است. آن‌وقت آنجا برنامه زده‌اند «برنامه‌ی شب»؛ برنامه را که خواندم، دیدم نوشته مثلاً موسیقیِ فلان‌جور، بعد موسیقی فلان‌جور، بعد آواز فلان‌جور، بعد یک شام سبک، بعد مثلاً جلسه‌ی چنین؛ علاقه‌مند شدم بروم ببینم قضیّه چیست؟ گفت شب رفتم دیدم بله، یک سالنی است مثل یک کاباره! آنجا دخترها، پسرها، جوانها می‌آیند می‌نشینند، با هم مأنوس میشوند؛ آنجا هم برنامه‌هایی هست روی سِن؛ موسیقی و مانند اینها هست؛ من هم تماشا میکردم وضعیّت اینجا را. بعد هم یک شام سبکی آوردند، دادند خوردیم و [بعد] مثلاً یک نوشابه‌ای، چیزی؛(12) قسمت جالبش اینجا است؛ میگوید که شب چند ساعتی گذشت، آخرِ شب شد، دیدیم که کشیش -کشیشِ آن کلیسا که این سالن، مربوط به آن کلیسا است- با وقار تمام از یک طرف سِن وارد شد، رفت و یک مقدار از این کلیدهای برق را زد و بعضی از چراغها را خاموش کرد بعد هم کشیش رفت. میگوید من دیگر رفتم و نماندم.(13) میگوید فردا رفتم سراغ آن کشیش، گفتم که خب این چه وضعی است؟ آخر شما روحانی هستید، شما آخوند هستید، مبلّغ دین هستید، این چه وضعی بود مثلاً شما دیشب با این‌همه جوان و این برنامه‌ها؟ گفت که آقا، شما توجّه ندارید؛ من برای جذب کردن جوانها به کلیسا مجبورم این کار را بکنم؛ میگفت به او گفتم -حالا به تعبیر بنده- مرده‌شور این کلیسا را ببرد!(14) خب بگذار بروند کاباره؛ [اگر] همان کارهایی که در کاباره میکنند، اینجا بنا است بکنند، خب بروند همان کاباره بکنند؛ چرا بیایند کلیسا؟

 اگر قرار است که ما جوان را به فسق و فجور و عیش و عشرت و موسیقی حرام و از این قبیل چیزها بکشانیم، خب چرا اسممان را بگذاریم اسلامی؟ این که دیگر اسلامی نیست؛ این غیر اسلامی است، این ضدّاسلامی است. بنابراین جاذبه‌ای که بنده میگویم تشکّل اسلامی باید پیدا کند، از این قبیل جاذبه‌ها نیست، اینها ضدّ مصلحت است، ضدّ حق است؛ اینها خیانت به محیط دانشجویی است؛ جاذبه از راه‌های درست.

 یکی از انواع ایجاد جاذبه این است که حرف نو پیدا کنید: «سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر»؛(15) حرفهای نو. حرفهای نو به معنای حرفهای من‌درآوردی نیست، خیلی از حقایق هست که با مطالعه‌ی در قرآن، با مطالعه‌ی در نهج‌البلاغه و در روایات، انسان به آنها برخورد میکند. بنده که مثلاً شصت هفتاد سال در این رشته‌ها بودم و کار کردم، گاهی اوقات تلویزیون را باز میکنم، یکی از این آقایان مثلاً دارند صحبت میکنند، یک‌دفعه یک نکته‌ای میگویند که میبینم این نکته برای من تازه است؛ من این را تا حالا نفهمیده بودم، استفاده نکرده بودم، حالا استفاده کردم. یعنی برای کسی که حالا مثلاً شصت سال یا بیشتر از شصت سال -بنده بیش از شصت سال است که عمامه‌ای هستم- در محیط علم دینی و از این حرفها بوده، حرفهایی وجود دارد که تازه است؛ این‌همه هم قرآن میخوانیم، این‌همه هم بنده با روایات ارتباط دارم، سالها درس قرآن داده‌ام، سالها درس نهج‌البلاغه داده‌ام، درعین‌حال یک جوان طلبه مثلاً می‌آید در تلویزیون یک حرفی میزند، برای من تازه است، من استفاده میکنم. خیلی حرفهای تازه وجود دارد؛ بگردند حرفهای تازه را پیدا کنند؛ منتها آدمهایی باشند که اهلیّت این کار را داشته باشند؛ بتوانند. حرف نو [هم] فقط حرف نو دینی نیست، حرف نو سیاسی هم هست، حرف نو اجتماعی هم هست، حرف نو در زمینه‌ی مسائل بین‌الملل هم هست. شما وقتی‌که در تشکّل خودتان حرف نو، سخن نو مطرح کردید، جوان جذب میشود؛ جاذبه دارد دیگر؛ حرف نو جاذبه دارد.

 یکی دیگر از روشها استفاده از بخشی از شیوه‌های هنری است که کمتر مورد توجّه قرار گرفته؛ [مثلاً] تئاتر؛ تئاتر دانشجویی. متأسّفانه در محیط هنری ما، تئاتر از اوّل هم بد متولّد شده. یعنی تئاتر ما، یا تئاتر لغو بیهوده مثل روحوضی‌های مثلاً این‌جوری بوده، یا تئاتر اعتراضیِ بی‌جهت یعنی بدون سمت‌وسوی درست‌وحسابی بوده؛ بعد هم با یک زبان ابهام، خیال میکنند که تئاتر حتماً بایستی زبان ابهام و سمبلیک و رازآلود داشته باشد که چنین چیزی نیست. تئاتر یعنی بازیگری جلو چشم بیننده در صحنه. برخلاف سینما، برخلاف فیلم که فقط روی پرده شما یک چیزی را می‌بینید، اینجا در تئاتر، انسانْ انسانها را حس میکند، حرفشان را از زبان خودشان می‌شنود. در این میتواند خیلی چیزهای سازنده‌ای باشد. تئاتر؛ تئاترهای دانشجویی. گروه‌های هنرمند بنشینند واقعاً مفاهیم حقیقی اسلامی را [بیان کنند]. در همین حسینیّه سالها پیش -شاید بیست سال پیش- یک تئاتری اجرا کردند برای ما، مربوط به حضرت ایّوب پیغمبر که طول هم کشید؛ یک ساعت، دو ساعت، طول کشید. بعد که تمام شد، من به آن کارگردان گفتم که من داستان ایّوب را در قرآن، شاید صدبار یا صدها بار تا حالا خوانده‌ام امّا این فهمی را که امشب از ماجرای ایّوب از تئاتر تو فهمیدم، در این مدّت از خواندن قرآن، این فهم را پیدا نکرده بودم. این چیز کمی است؟

 کاریکاتور. کاریکاتور یکی از شیوه‌های هنری بسیار مؤثّر است. طنز. کارهای طنز که جوانها خوشبختانه در این زمینه‌ها کارهای خوبی کرده‌اند و میکنند. اینها کارهای خیلی خوبی است. فعّالیّت دانشجویی صرفاً به معنای اعلام مواضع به‌وسیله‌ی یک اعلامیّه نیست که یک کار تکراری است و ممکن است جاذبه‌ای نداشته باشد؛ یا یک کتاب مثلاً بنویسیم بدهیم، یا یک جلسه‌ی دانشجویی [درست کنیم]؛ فقط اینها نیست؛ البتّه اینها هم خوب است امّا کارهای جدید میتوان انجام داد. مثل فرض بفرمایید که سرود، یا نشریّه‌های صوتی؛ بحث سرود، بحث شعر، یک کار هنری است؛ واقعاً بپردازند. مسائلی وجود دارد که با شعر، با اجرای شعری و هنری، تأثیرِ چند برابر پیدا میکند. از این روشها استفاده کنند. البتّه من حالا عرض کردم که بنده اگر بخواهم ابتکارات را ذکر کنم، ممکن است همین هفت هشت مورد [را بگویم]، شما که جوانید، بنشینید فکر کنید، ممکن است بیست مورد، سی مورد ابتکارات جدیدی به ذهنتان برسد. از اینها استفاده کنید تا جاذبه پیدا بکند.

 یکی از راه‌های تأثیرگذاری و جذّاب شدن تشکّلها، اقناع فکری است؛ اقناع فکری؛ طرف را بتوانید قانع کنید. این، فرع بر این است که خودتان درست کار کرده باشید. خودتان درست کار کنید؛ حقیقتاً [وقتی] یک حقیقتی جزو فکر شما و ذهن شما شد، میتوانید، قدرت اقناع پیدا میکنید، مخاطبتان را اقناع میکنید؛ اقناع فکری. اگر چنانچه ما بخواهیم با تشر و تُشور و تهدید و ضرب و زور، یک چیزی را به ذهن طرف تحمیل بکنیم، ممکن هم هست مثلاً فرض کنید که تحت تأثیر هیجانات، [به‌صورت] لحظه‌ای قبول هم بکند امّا ماندگار نیست.

 کمونیست‌ها در آن دورانی که بودند [با زور پیش بردند]. حالا خوشبختانه شکست کمونیسم به معنای شکست تفکّر مارکسیستی در دنیا تلقّی شده و درست هم همین است. البتّه من شنیده‌ام در دانشگاه ما یک جریانهایی باز دارند حرفمارکسیسم را دوباره زنده میکنند، منتها این، دمیدن در کوره‌ی خاموش است این، نقش بر آب زدن است؛ دیگر به درد نمیخورد. با آن‌همه ادّعامدّعا و با آن‌همه سروصدا و آن‌همه قربانی گرفتن و مانند اینها، نظامهای کمونیستی دنیا بعد از شصت سال، هفتاد سال، جز افتضاح، چیز دیگری به بار نیاوردند؛ یعنی دروغ بودن شعارهایشان ثابت شد، ناتوانی و ناکارآمدی‌شان هم ثابت شد؛ بنابراین آن، دیگر برنمیگردد. لکن حالا شنیده‌ام بعضی‌ها [دنبال این هستند] که اگر واقعیّت داشته باشد و الان جریان مارکسیستی به صورت فکری در دانشگاه ما فعّال باشد، قطعاً پول آمریکایی‌ها دنبالش است؛ برای خاطر اینکه انگیزه‌ای وجود ندارد. پول میدهند؛ برای اینکه بالاخره خود این شقّه شقّه کردن دانشجوها برای آنها یک نعمت بزرگی است. یکی از شقّه شقّه کردن‌ها هم این است که مارکسیست‌ها را دوباره زنده کنند.

 همانهایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون اینکه فشار و زوری وجود داشته باشد، «غلط‌‌کردم‌نامه» را نوشتند و خواندند؛ این را شماها شاید یادتان نیست؛ مال سالهای اوائل [دهه‌ی] 60 است. ده دوازده نفر از عناصر حزب توده آمدند تلویزیون جمهوری اسلامی -بنده آن‌وقت رئیس جمهور بودم؛ من تعجّب کردم، ما دوستان فعّال و مسئولین درجه‌ی یک کشور تعجّب کردیم که اینها چطور [آمده‌اند]؛ بعضی از اینها را ما از نزدیک می‌شناختیم؛ بعضی‌ها با ما هم‌زندان بودند؛ بعضی‌ها را بعد از زندان دیده بودیم و می‌شناختیمشان، ادّعا و مدّعاهایشان تا عرش میرفت- اینها آمدند صف کشیدند، نشستند روی صندلی، یک نفر از خودشان به‌عنوان مجری شروع کرد از اینها سؤال کردن [درباره‌ی] مواردی که خیانتهای حزب توده را به کشور اثبات میکرد. بعد آنها هرکدام که یک خرده کوتاه می‌آمدند و حرف نمیزدند، این مجری چون از خودشان بود، میگفت آقا، فلان وقت، فلان کار را شما کردید، فلان چیز را گفتید، مجبور میشد بگوید بله، گفتم؛ یعنی ما نبودیم که از آنها میخواستیم اقرار بگیریم، خودشان از خودشان اقرار میگرفتند. این جزو اسناد بسیار باارزش صداوسیما است؛ نگذارند از بین برود؛ اینها خیلی چیزهای باارزشی است. خب، بعد از این حرفها، حالا همانها برمیدارند کتاب مینویسند و جزوه مینویسند به‌عنوان دفاع از مارکسیسم؛ خب این مسخره است.

 خب، مارکسیست‌ها در آنجاهایی که انقلاب کردند و حکومت را به دست آوردند، با ضرب و زور کارشان را پیش بردند، حتّی در محیطهای دانشجویی. میدانید در همین افغانستانِ همسایه‌ی خودمان بعد از ظاهرشاه و بعد از آن داوود، یک حکومت مارکسیستی سرِ کار آمد؛ اوّلش قبل از پیروزی انقلاب ما بود و بعد مصادف شد با سالهای انقلاب و ادامه پیدا کرد -که آن‌وقتی که حکومت کمونیستی اعلام شد، بنده در ایرانشهر تبعید بودم؛ آنجا من شنفتم که در افغانستان حکومت کمونیستی آمده سرِکار و از قضایا خبر نداشتیم؛ حالا یواش‌یواش دارد خبرها منتشر میشود- در داخل دانشگاه کابل، مجموعه‌های وابسته به آن حزب خلق که حکومت را با کودتا در دست گرفته بود، میرفتند از داخل اتاقهای دانشجوها، دانشجوهایی را که فکر میکردند مخالفند میکشیدند بیرون، این‌قدر کتکشان میزدند که یا میمردند یا مُشرِف به مردن میشدند؛ همانها می‌آمدند این دانشجوها را میگرفتند میبردند و تحویل نیروهای حکومتی میدادند که زندانی [کنند]؛ یعنی حتّی محیط دانشگاه را آلوده‌ی به این‌جور فشارها و خشونتها کرده بودند؛ [امّا] در بین ما این‌جور نبود. همین دانشگاه تهران، محیط ضرب و زور شد، امّا از طرف گروه‌های مارکسیستی؛ از طرف منافقین، مجاهدین خلق؛ آنها بودند که آنجا را تبدیل کردند به انبارهای سلاح؛ بچّه‌های مسلمان، نه.

 



نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 94/4/22
زمان : 10:4 عصر
بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعى از دانشجویان 1
نظرات ()

در بیست و چهارمین روز ماه مبارک رمضان 1436
در حسینیه‌ی امام خمینی رحمه‌الله

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(1)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و ءاله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

 خیلی خوش آمدید عزیزان من، جوانان خوب؛ و من از این جلسه حقیقتاً، قلباً، عمیقاً خوشحالم. حضور پرشور و پرنشاط و پرانگیزه‌ی جوانها در عرصه‌ی مسائل گوناگون کشور خیلی مسئله‌ی مهمّی است؛ خیلی حادثه‌ی مهمّی است. من مطلبی را یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم؛ همین‌جا آن را بگویم: جوان ایرانی خوشبختانه جوان پرانگیزه و پرشوری است؛ درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که بعضی از مراکز مغرض آماری و غالباً با منشأ خارجی یا اساساً خارجی اعلام میکنند. آنها میگویند جوان ایرانی افسرده است؛ یک طبقه‌بندی هم میکنند و میگویند جوان ایرانی در فلان درجه‌ی از افسردگی -یک درجه‌ی خیلی بالایی- قرار دارد. این یک دروغ محض و خباثت‌آمیزی است که دارد امروز انجام میگیرد و بهانه‌ی یک سلسله کارهای خلاف دیگر است؛ جوان ایرانی افسرده است، پس بایستی برایش محیط نشاط درست کنیم؛ چه‌جوری؟ با کنسرت موسیقی، با جلسات و اردوهای مختلط جنسی، و آزادی‌هایی از این قبیل؛ این دنباله‌ی آن حرف است. نخیر، بعکس، جوان ایرانی امروز جزو بانشاط‌ترین و فعّال‌ترین و سرزنده‌ترین جوانها است. شما نگاه کنید در دنیای غرب، جوان اروپایی افسرده است؛ این‌قدر آمار خودکشی‌ها در آنجا بالا است. افسردگی آنجایی است که یک جوانی بر اثر فشارهای روحی، تفنگ دست میگیرد، میرود در یک ساحل امن و بظاهر آرام و حدود هشتاد کودک را با رگبار میکشد؛ اتّفاقی که دو سه سال پیش در یکی از کشورهای اروپا اتّفاق افتاد که همه مطّلع شدند و در دنیا منعکس شد؛ افسردگی این است. افسردگی عبارت است از اینکه جوان اروپایی برای خودکشی کردن می‌آید در سِلک داعش. گزارشهایی که ما داریم نشان میدهد که تعداد بالایی از عناصر انتحاری داعش، جوانهای اروپایی‌اند؛ میخواهد خودکشی کند، فکر میکند این خودکشی یک هیجانی دارد و بهتر از غرق کردن خود مثلاً در رودخانه‌ی فلان کشور اروپایی است، [پس] می‌آید اینجا؛ بر اثر افسردگی کامل دنبال هیجان میگردند؛ افسرده آنها هستند. جوان ایرانی که روز بیست‌وسوّم ماه رمضان که شب قبل را با احیاء گذرانده، با دهان روزه، در گرمای شدید تابستان، می‌آید در خیابان راه‌پیمایی میکند، بعد می‌نشیند زیر آفتاب و نمازجمعه را برگزار میکند، او فرسنگها از افسردگی دور است، او سرزنده است، او بانشاط است.

 جلسه‌ی امروز شما و این صحبتهایی که فرزندان عزیز من و جوانهای عزیز من کردند که یک طیف وسیعی از مسائل را شامل میشد، همه نشانه‌های سرزندگی است؛ این بر ما و بر امثال بنده هم تأثیرگذار است؛ یعنی این سرزندگی بر روی مستمع شما و مخاطب شما اثر میگذارد؛ به‌هرحال از جلسه‌ی امروز خیلی من خرسندم و از یکایک کسانی که صحبت کردند، متشکّرم.

 بعضی از نکات را هم من یادداشت کرده‌ام که چیزهایی بگویم در ذیل فرمایشات این آقایان و این خانمها که صحبت کردند؛ نمیدانم وقت میشود یا نمیشود.

 یک جمله‌ای را یکی از عزیزان و دانشجویان مطرح کردند، گفتند از شعار کاری ساخته نیست؛ بله، اگر چنانچه این [شعار] به این معنا باشد که ما دائم شعار بدهیم امّا دنبالش عمل نباشد، بله راست است، کاری از صِرف شعار ساخته نیست؛ لکن شعار را چیز کم‌خاصیّتی ندانید؛ شعارها مهمّند. من یادم نمیرود، سالها قبل از انقلاب در مشهد، یک جلسه‌ی دانشجویی داشتیم که من تفسیر میگفتم. یک‌عدّه دانشجو که نسبت به جمعیّت‌های آن‌روز جمعیّت زیادی بود -چندصد نفر دانشجو [یا] کمتر یک‌جا جمع میشدند- و بنده تفسیر میگفتم؛ حالا تفاصیلش زیاد است. یکی در آن جلسه شعار داد؛ بنده آن جلسه را با یک ترتیبی، با یک پیش‌بینی‌ای پیش میبردم؛ یعنی مباحث اساسی و اصولیِ انقلابی را در خلال تفسیر آیات منتقل میکردم؛ دلم نمیخواست با کارهای ظاهری، دستگاه حسّاس بشود و جلوی کار ما را بگیرد. من در صحبتم گفتم خواهش میکنم شعار ندهید؛ شعار نه حرف است، نه عمل است؛ حرف نیست، چون یک کلمه است؛ عمل نیست، چون یک صدایی است که از حنجره‌ی شما می‌آید بیرون؛ این را من در سخنرانی آنجا گفتم. هفته‌ی بعد در روز جلسه یکی از دانشجوها گفت من به مطلبی که هفته‌ی گذشته فلانی گفت، میخواهم اعتراض کنم؛ گفتیم اعتراض کن. گفت ایشان گفتند شعار نه حرف است، نه عمل؛ درحالی‌که اتّفاقاً شعار هم حرف است، هم عمل. حرف است، برای خاطر اینکه یک کلمه است و مضمون مهمّی دارد؛ بله، یک جمله است لکن نشان‌دهنده‌ی یک مجموعه‌ی مضمون و محتوا است؛ بنابراین شما که اهل حرفید -ما اهل حرف بودیم؛ حرف میزدیم، بیان میکردیم- این حرف را باید مغتنم بشمرید. و امّا عمل است، برای خاطر اینکه برانگیزاننده است؛ شعارها انسانها را در صحنه می‌آورند، اینها را بسیج میکنند، جهت میدهند؛ پس عمل است. بله، برخلاف گفته‌ی استاد -بنده را میگفت- که گفتند شعار نه حرف است، نه عمل؛ شعار هم حرف است، هم عمل. آن جوان دانشجویی که آن روز این حرف را زد، امروز یکی از مسئولین کشور است که همه‌ی شماها او را می‌شناسید. من نشسته بودم آنجا و آماده بودم برای صحبت؛ وقتی گوش کردم، گفتم حق با این آقا است، راست میگوید؛ شعار هم حرف است، هم عمل است. حالا هم همین را بِهتان میگویم؛ اگر شعار، خوب، پُرمحتوا، پُرمضمون، حاکی از یک حقیقت قابل گسترش فکری انتخاب بشود، این میشود هم حرف، هم عمل؛ مطرح کردن آن جهت‌دهنده و برانگیزاننده است. بنابراین کسی بیاید مثلاً فرض کنید فقط یک کلمه‌ی «اقتصاد مقاومتی» را که ما گفتیم، دائم بیاید تکرار بکند، دنبالش عملی نباشد، بله، از صِرف گفتن این حرف، کاری ساخته نیست؛ امّا خود این شعار «اقتصاد مقاومتی» اگر در دل و زبان فعّالان کشور که از جمله‌ی مهم‌ترین‌اش شما دانشجوها هستید، دنبال بشود و تکرار بشود -که حالا اگر ان‌شاءالله فرصت شد تا قبل از اذان، عرض میکنم- آن‌وقت مهم است.

 یک [تعداد] مطلب دیگری که گفته شد، سخت‌گیری بر تشکّلهای انقلابی است؛ که این را چند نفر از این جوانهای عزیز اینجا مطرح کردند، به من هم گزارش شده. من همین‌جا به مسئولین محترمی که تشریف دارند -وزرای محترم-(2) میگویم که به‌هیچ‌وجه نگذارید افرادی که کلیدهای کار دستشان است، بر تشکّلهای انقلابی و تشکّلهای اسلامی سخت‌گیری کنند. مطلقاً اجازه‌ی این کار داده نشود و فضا را تنگ نکنند؛ بگذارند تشکّلهای اسلامی و تشکّلهای انقلابی [کار کنند]. خب، همین حرفهایی که اینجا زده شد، اینها حرفهای ما است؛ اینها همان حرفهایی است که ما باید بزنیم؛ همان کارهایی است که ما باید بکنیم؛ این جوانها [هم] دارند این حرفها را میزنند که حالا من نقش بسیار مؤثّر گفتن و بازگفتن و بازگفتن این حرفها از سوی دانشجوها را خواهم گفت؛ بگذارید این حرفها را بزنند؛ بگذارید بیایند کار کنند؛ اجازه بدهید تشکّلهای دانشجویی، تشکّلهای انقلابی و اسلامی -بخصوص روی تشکّلهای انقلابی من تکیه دارم- دست‌وبالشان باز باشد، امکانات داشته باشند، محدودشان نکنند.

 یک مسئله، مسئله‌ی کنسرت‌ها در دانشگاه بود که دانشجوی عزیزی مطرح کردند که دانشگاه جای کنسرت نیست. راست است؛ این را من هم یادداشت کرده‌ام و جزو یادداشت‌های من، همین مطلب هست. اینکه ما بیاییم دانشجوها را به خیال خودمان برای نشاط بخشیدن به محیط دانشجویی، به اردوی مختلط ببریم یا کنسرت موسیقی در دانشگاه تشکیل بدهیم، جزو غلط‌ترین کارها است. برای تحرّک دانشجویی و تلاش دانشجویی و نشاط دانشجویی، راه‌های دیگری وجود دارد؛ آنها را به گناه نباید کشاند، آنها را به سمت شکستن پرده‌های تقوا -که خوشبختانه جوان متدیّن امروزی بر حفظ آن اصرار دارد- نباید کشاند؛ آنها را به سمت بهشت باید برد، نه به سمت دوزخ. بله، این کارها در دانشگاه‌ها اصلاً وجهی ندارد. بنده البتّه نشانه‌های این قضیه و مشکل را خیلی سال قبل -که از سوی یک تشکّل دانشجوییِ آن‌وقت، یک حرکتی در دانشگاه انجام گرفته بود- دیدم و هشدار هم دادم لکن متأسّفانه دنبال نشد و چوبش را هم خوردیم؛ چند سال چوبش را خوردیم؛ امروز نبایست اجازه این کارها داده بشود؛ اینها خلاف آزادی‌خواهی نیست، انجام این کارها نشانه‌ی میل به آزادی و آزادی‌خواهی نیست. اینها همان چیزهایی است که دشمنان جامعه‌ی ایرانی و جامعه‌ی مسلمان و تمدّن اسلامی و دشمنان خصوص دانشجوی ایرانی، دنبال میکنند برای اینکه نگذارند از بین اینها شهریاری‌ها درست بشوند، از بین اینها دکتر چمران‌ها درست بشوند؛ آنها با طهارت زندگی کردند، با تقوا زندگی کردند. فقط هم مسئله‌ی هسته‌ای نیست، این رشته‌هایی که شما میشنوید و در آمارهای ما میگویند ما در دنیا جزو هشت کشوریم، جزو نُه کشوریم، جزو ده کشوریم که این پیشرفت را به دست آوردیم، اغلب پیشروان این کارها جوانهای متدیّنند، جوانهای انقلابی‌اند؛ هم در قضیّه‌ی هسته‌ای این‌جور است، هم در نانو این‌جور است، هم در خیلی از رشته‌های دیگر تحقیقی که امروز [وجود دارد]. اینها همه دست بچّه‌های مؤمن، بچّه‌های متدیّن، بچّه‌های انقلابی است؛ اینها هستند که این کارهای بزرگ را انجام دادند. ما بچّه‌ها را از گرایش انقلابی و گرایش اسلامی و دینی و میل به معنویّت دور کنیم با این کارهای غلط؟ این غلط‌ترین کارها است؛ البتّه هر دو وزیر محترم مورد اعتماد من هستند منتها مراقب زیردست‌هایشان باشند؛ کاملاً مراقب کسانی که کلید کارهای این‌جوری دست آنها است، باشند؛ بدانند چه کار دارد انجام میگیرد. این هم یک نکته بود.

 یک نکته‌ی دیگری که یکی از دانشجویان عزیز گفتند، [این بود که] کرسی‌های آزاداندیشی به معنای واقعی کلمه تشکیل بشود. کاملاً درست است؛ من موافقم که کرسی‌های آزاداندیشی تشکیل بشود. ما که گفتیم کرسی آزاداندیشی، از اوّل نظرمان همین بود؛ کسی بیاید و نظر مخالف خودش را هم بگوید؛ منتها شما جوانِ دانشجوی انقلابیِ مسلمانِ ولائی، آن قدرت منطق و قوّت استدلال را پیدا کنید که بتوانید قشنگ بروید با خونسردی در مقابل او قرار بگیرید و استدلال او را باطل کنید؛ این خوب است، این درست است. و این امروز ممکن است؛ [شاید] ده سال پیش، دوازده سال پیش، پانزده سال پیش این کار ممکن نبود، امروز ممکن است. امروز جوانهایی که در حوزه‌ی دیانت فعّالیّت میکنند و توانایی‌های خوب فکری دارند، فراوانند؛ اشکال ندارد. البتّه یک آداب و ترتیبی دارد؛ یعنی کرسی آزاداندیشی یک ترتیبات و آدابی دارد که باید عقلای مسئولین دستگاه‌ها بنشینند این ترتیب و آداب را -که بتوانند درست هدایت کنند این کرسی‌ها را که کار خودش را انجام بدهد- مشخّص کنند. این هم یک نکته بود.

 یک نکته‌ی دیگر گفتند که کسانی به عنوان نماینده‌ی رهبری از زبان رهبری حرف میزنند. خب، من خودم هنوز که الحمّدلله زبانم از کار نیفتاده؛ حرف خود من که مقدّم به حرف آنها است. آنچه من میگویم، حرف من آن است؛ کسانی هم که حرف میزنند -نمایندگان رهبری و منصوبین رهبری و مانند اینها که تعداد زیادی‌اند- از قول رهبری نمیگویند؛ این را توّجه داشته باشید. در همین مسئله‌ای که بالخصوص اسم آوردند، آن کسی را که اسم آوردند، آن کس حرف خودش را زده بود؛ از زبان رهبری چیزی نگفته بود. بنده هم حرف خودم را زدم؛ هم قبل از آن، هم بعد از آن؛ خب، شما حرف من را از خود من بشنوید. بله، ممکن است یک نفری جزو منصوبین رهبری هم باشد، درباره‌ی فلان مسئله یک عقیده‌ای خلاف رهبری هم داشته باشد، هیچ اشکال ندارد؛ این‌جور چیزی هم هست. خیلی از همین آقایان محترمی که منصوبین رهبری‌اند، در فلان مسئله‌ی خاصّ سیاسی یا اجتماعی یا اعتقادی ممکن است عقیده‌شان غیر از عقیده‌ی رهبری باشد؛ ما این را اشکال ندانستیم؛ عمده برای ما جهت‌گیری‌های کلّی است، جهت‌گیری‌های انقلابی است. والّا در هر مسئله که ما نمی‌نشینیم هماهنگ کنیم که ببینیم در فلان مسئله نظر ما یکی هست یا نیست؛ خب، او نظر خودش را گفته. این هم نمیشود که من هرجا هرکسی از نمایندگان ما یک چیزی گفت، ما فوراً بگوییم آقا! شما، این را غلط گفتید، این را درست گفتید، روابط عمومی اعلان کند؛ این هم نمیشود. بله، اگر از قول حقیر، کسی چیزی بگوید و به گوش من برسد و خلاف باشد، ما به خود او بلافاصله تذکّر میدهیم؛ مکرّر اتّفاق افتاده؛ تذکّر دادیم، گفتیم که شما خودتان این را اصلاحش کنید، آن طرف هم اصلاح کرده. مصلحت نمیدانم که اگر یک کسی یک چیزی گفت، ما هم اینجا برداریم یک اعلامیّه بدهیم که فلان کس غلط کرد این حرف را زد؛(3) اینکه نمیشود. هرجا برخلاف نظر ما -البتّه از قول من؛ اگر از قول خودش گفته باشد، نه- از قول من چیزی گفته باشد، اطّلاع میدهیم و میگوییم آقا! این را شما از قول ما، شنیدیم گفتید و باید خودتان اصلاح کنید. این هم این مطلب.

 یک نکته‌ی دیگری که سؤال کردند [این بود که]، تکلیف مبارزه‌ی با استکبار پس از مذاکرات چیست؟ خب، مگر مبارزه‌ی با استکبار، تعطیل‌پذیر است؟ مبارزه‌ی با استکبار، مبارزه‌ی با نظام سلطه تعطیل‌پذیر نیست. این هم جزو همین حرفهایی است که اتّفاقاً امروز من یادداشت کرده‌ام که به شما بگویم. این جزو کارهای ما است، جزو کارهای اساسی است، جزو مبانی انقلاب است. یعنی اگر مبارزه‌ی با استکبار نباشد، ما اصلاً تابع قرآن نیستیم. مبارزه‌ی با استکبار که تمام نمیشود. در مورد مصادیق استکبار، آمریکا اتمّ مصادیق استکبار است. ما به این مسئولین محترمی که در قضیّه‌ی هسته‌ای مذاکره میکنند -که حالا اینها اجازه پیدا کرده‌اند که مسئولین روبه‌رو با هم حرف بزنند؛ البتّه سابقه داشت، در این سطح نه، در سطوح پایین‌تر سابقه داشت؛ در این سطح، اوّلین‌بار بود- گفته‌ایم که فقط در مسئله‌ی هسته‌ای شما حق دارید مذاکره کنید؛ در هیچ مسئله‌ی دیگری حق ندارید مذاکره کنید، و نمیکنند. آن طرف مقابل، گاهی مسائل منطقه و سوریه و یمن و مانند اینها را پیش میکشد، اینها میگویند ما در این زمینه‌ها با شما صحبتی نداریم و صحبت نمیکنند. مذاکره فقط در زمینه‌ی مسئله‌ی هسته‌ای است، آن هم به همان دلایلی که من گفتم و چندبار تکرار کردم که چرا در قضیّه‌ی هسته‌ای ما این گرایش را، این رویکرد را انتخاب کردیم؛ من این را مفصّل تشریح کردم. مبارزه‌ی با استکبار تعطیل‌پذیر نیست، تکلیفش کاملاً روشن است و خودتان را آماده کنید برای ادامه‌ی مبارزه‌ی با استکبار.

 یک مسئله‌ای که اخیراً مطرح کردند، مسئله‌ی ازدواج جوانها بود که خب، همه -پسر و دختر- مطمئنّاً علاقه‌مندند. من همین‌جا به توصیه‌ی این جوان عزیزی که از من خواستند به پدر و مادرها تذکّر بدهم، به پدرها و مادرها تذکّر میدهم؛ من خواهش میکنم و تقاضا میکنم از شماها که یک خرده امکانات ازدواج را آسان کنید. پدر و مادرها سخت‌گیری میکنند؛ هیچ سخت‌گیری لازم نیست. بله، یک مشکلات طبیعی وجود دارد -مسئله‌ی مسکن، مسئله‌ی شغل و از این مسائل- لکن «اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه»؛(4) خب، این قرآن است. ممکن است جوان، الان هم امکانات مالی مناسبی نداشته باشد، امّا ان‌شاءالله بعد از ازدواج خدای متعال گشایش میدهد. ازدواج جوانها را متوقّف نکنند؛ من خواهش میکنم که پدرها و مادرها به این مسئله توجّه کنند.

 البتّه یکی از مسائل مهم این است که رسم خواستگاری رفتن و وساطت کردن برای ازدواج دخترها، متأسّفانه کمرنگ شده؛ این چیز لازمی است. افرادی هستند -سابقها همیشه معمول بود، حالا هم با کثرت نسل جوان در جامعه‌ی ما، باید این رواج داشته باشد- پسرهایی را می‌شناسند، به خانواده‌ی دختر معرّفی میکنند؛ دخترهایی را می‌شناسند، به خانواده‌ی پسر معرّفی میکنند؛ تسهیل میکنند و آماده‌سازی میکنند ازدواج را؛ این کارها را بکنند. هرچه که ما بتوانیم در جامعه مسئله‌ی مشکل جنسی جوانها را حل کنیم، این به نفع دنیا و آخرت جامعه‌ی ما است؛ به نفع دنیا و آخرت کشور ما است؛ بعد هم برایمسئله‌ی نسل که من رویش خیلی تکیه دارم [مهم است]. باز من همین‌جا هم به آقای وزیر محترم بهداشت عرض میکنم؛ گزارشهایی به من میرسد که آن خواسته‌ی شما که همان خواسته‌ی ما است، [یعنی] مسئله‌ی جلوگیری از منع باروری -که منع باروری یک سیاستی بود؛ بنا بر این گذاشته شد که از این سیاست جلوگیری بشود- درست انجام نمیگیرد؛ بعضی جاها همچنان در بر پاشنه‌ی قبل میگردد.

 عزیزان! ماه رمضان، فصل معنویّت، بهار معنویّت، بهار صفا تمام شد؛ روزهای آخر ماه رمضان را میگذرانیم. اگر سرزمین حاصلخیز دلهای شما و جانهای پاک شما ان‌شاءالله تحت تأثیر باران لطیف رحمت و لطف الهی در این ماه قرار گرفته باشد، در آینده میوه‌های خودش را خواهد داد. البتّه برای جوانها فصل رویش معنوی هیچ‌وقت تمام نمیشود؛ بله، ماه رمضان ویژگی‌ای دارد، اختصاصی دارد، لکن رویش معنویّت در جوانها همیشه امکان‌پذیر است. جوانها مکرّر از من سؤال میکنند -در نامه‌ها و همین وسایل ارتباطی که وجود دارد- و در مورد معنویّت و تعالی روحی و مانند اینها نصیحت میخواهند؛ خب، کسانی هم هستند، بساط ارشاد و این چیزها را هم پهن میکنند؛ همه‌ی اینها مورد اعتماد نیستند؛ بعضی‌هایشان دکّان‌دارند، به اینها نمیشود اعتماد کرد. آن چیزی که من از بزرگان شنیدم و به شما عرض میکنم، یک کلمه است؛ مهم‌ترین کار برای اعتلای معنوی و روحی، پرهیز از گناه است؛ این مهم‌ترین کار است. سعی کنید از گناه پرهیز کنید. گناه‌ها هم مختلفند؛ هم گناه زبان هست، هم گناه‌های مربوط به چشم هست، هم گناه‌های مربوط به دست هست، انواع گناهان هست؛ گناه‌ها را بشناسید، خودتان را مراقبت کنید. تقوا! تقوا یعنی همین؛ تقوا یعنی مراقبت. در یک جادّه‌ی خطرناک وقتی دارید حرکت میکنید، دقیق مراقبید، این تقوا است؛ مراقبت کنید، از گناه پرهیز کنید؛ این مهم‌ترین راه اعتلای معنوی است. البتّه بلافاصله بعد از این، انجام فرائض است؛ در میان فرائض هم از همه مهم‌تر نماز است؛ نماز اوّل وقت، با حضور قلب. حضور قلب یعنی اینکه شما وقتی نماز میخوانید، بدانید دارید با کسی حرف میزنید، مخاطب دارید. توجّه به این داشته باشید. گاهی هم حواس انسان پرت میشود؛ عیبی ندارد، به‌مجرّد اینکه باز حواس انسان جمع شد، همان حالت و احساسِ داشتن مخاطب را در خودش احیاء کند و زنده نگه دارد؛ این حضور قلب است. نماز با حضور قلب، نماز اوّل وقت، حتّی‌المقدور نماز به جماعت، این چیزها را رعایت کنید، شما اعتلای روحی پیدا خواهید کرد، فرشته خواهید شد، از فرشته بالاتر خواهید شد؛ این را شما بدانید. شماها جوانید، دلهایتان پاک است، روحهایتان پاک است، آلودگی ندارید یا خیلی کم دارید؛ به سن ما که انسان برسد مشکلاتش خیلی زیاد میشود؛ بنابراین اگر این را رعایت بکنید، هیچ نصیحت دیگری لازم نیست؛ ذکر خاص و مانند اینها هیچ لزومی ندارد. البتّه خیلی خوب است با قرآن مأنوس باشید، هرروز حتماً ولو چند آیه‌ای قرآن بخوانید؛ اینها خیلی خوب است. به فرائض [اهمّیّت بدهید].

 یکی از فرائض هم فرائض دانشجویی است. قشر دانشجو یک قشر ممتاز است، یک قشر ویژه است؛ به دلایلی که من در این جلسات ماه رمضان سالها با دانشجوها مکرّر گفتم و دیگر نمیخواهم تکرار بکنم؛ یک فرائضی دارد. اوّلین فریضه‌ی دانشجویی عبارت است از آرمان‌خواهی. یک‌عدّه‌ای تبلیغ میکنند و وانمود میکنند که آرمان‌خواهی مخالف واقع‌گرایی است؛ نه آقا، آرمان‌خواهی مخالف محافظه‌کاری است، نه مخالف واقع‌گرایی. محافظه‌کاری یعنی شما تسلیم هر واقعیّتی -هرچه تلخ، هرچه بد- باشید و هیچ حرکتی از خودتان نشان ندهید؛ این محافظه‌کاری است. معنای آرمان‌گرایی این است که نگاه کنید به واقعیّتها و آنها را درست بشناسید؛ از واقعیّتهای مثبت استفاده کنید، با واقعیّتهای سلبی و منفی مقابله کنید و مبارزه کنید. این معنای آرمان‌گرایی است. چشمتان به آرمانها باشد. این اوّلین فریضه‌ی دانشجو است.

 آرمانها چه هستند؟ جزو چیزهایی که بنده اینجا یادداشت کرده‌ام به عنوان آرمانها، یکی مسئله‌ی ایجاد جامعه‌ی اسلامی وتمدّن اسلامی است؛ یعنی احیای تفکّر اسلام سیاسی؛ یک‌عدّه‌ای از قرنها پیش، سعی کردند اسلام را از زندگی، از سیاست، از مدیریّت جامعه هرچه میتوانند دور کنند و منحصرش کنند به مسائل شخصی؛ مسائل شخصی را هم یواش یواش محدود کنند به مسائل قبرستان و قبر و مجلس عقد و از این حرفها؛ نه، اسلام آمده است که «الّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛(5) فقط هم اسلام نیست؛ همه‌ی پیغمبران همین‌جورند. ادیان الهی آمده‌اند برای اینکه در جامعه پیاده بشوند، در جامعه تحقّق واقعی پیدا کنند؛ این باید اتّفاق بیفتد. یکی از مهم‌ترین آرمانها این است.

 یک آرمان دیگر عبارت است از آرمان اعتماد به نفس؛ یعنی همین «ما میتوانیم» که در حرفهای شماها هم بود؛ این یک آرمان است. بایستی دنبال تفکّر اعتماد به نفس ملّی و اعتقاد به قدرت و توانایی ملّی [بود] و به‌عنوان یک آرمان حتماً باید تعقیب بشود. البتّه تعقیب آرمانها یک لوازمی دارد که باید به آن لوازم عمل بشود.

 یکی از آرمانهایی که من یادداشت کرده‌ام، مبارزه با نظام سلطه و استکبار است. نظام سلطه، یعنی نظامی که بر پایه‌ی رابطه‌ی سلطه‌گر و سلطه‌پذیر بنا شده؛ یعنی کشورهای دنیا یا مجموعه‌های بشری دنیا، تقسیم میشوند به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ آن اتّفاقی که امروز در دنیا افتاده [این است]؛ یک عدّه‌ای سلطه‌گرند، یک عدّه سلطه‌پذیرند. دعوای با ایران هم سر همین است؛ این را بدانید. دعوای با جمهوری اسلامی این است که این، نظام سلطه‌گر و سلطه‌پذیر را نپذیرفته؛ سلطه‌گر که نیست، خودش را از سلطه‌پذیری هم بیرون آورده و پای این حرف ایستاده. اگر ایران موفّق شد و پیشرفت پیدا کرد -پیشرفت علمی، پیشرفت صنعتی، پیشرفت اقتصادی، پیشرفت اجتماعی، گسترش نفوذ منطقه‌ای و جهانی- نشان داده میشود به ملّتها که میتوان سلطه‌پذیر نبود و روی پای خود ایستاد و پیشرفت کرد. نمیخواهند این اتّفاق بیفتد؛ همه‌ی دعواها سر این است، بقیّه‌ی حرفها بهانه است.

 از جمله‌ی آرمانها، عدالت‌خواهی است؛ همین حرفهایی که بعضی از برادرها اینجا گفتند. مسئله‌ی عدالت‌خواهی خیلی مهم است، شُعب گوناگونی دارد؛ به اسم هم اکتفا نباید کرد، باید واقعاً دنبال بود. از جمله، مسئله‌ی سبک زندگی اسلامی است. از جمله، آزادی‌خواهی است؛ آزادی نه به‌معنای غلط و منحرف‌کننده‌ی غربی که معنای آزادی این است که دختر این‌جوری زندگی کند، پسر این‌جوری زندگی کند. لعنت بر آن کسانی که برخلاف سنّتهای اسلامی و سنّت ازدواج، با سنّت ازدواج صریحاً مخالفت میکنند و بعضی از منشورات ما و دستگاه‌های فرهنگی ما متأسّفانه این را ترویج میکنند؛ باید با اینها مقابله کرد. مسئله‌ی آزادی‌خواهی در اندیشه، در عمل فردی، در عمل سیاسی، در عمل اجتماعی و در جامعه که معنای آزادی‌خواهی در جامعه همان استقلال است.

 از جمله‌ی آرمانها رشد علمی است؛ از جمله‌ی آرمانها کار و تلاش و پرهیز از تنبلی و نیمه‌کاره کار انجام دادن است. از جمله‌ی آرمانها، ایجاد دانشگاه اسلامی است؛ اینها آرمانها است.

 خب، ممکن است کسی بگوید ما این آرمانها را چه‌جوری دنبال بکنیم؟ ما که در کشور اثری نداریم؛ یک عدّه مدیرانی هستند، دارند کار خودشان را میکنند، ما هم اینجا شعار میدهیم، حرف میزنیم. این اشتباه در فهم مسئله است؛ هرگز این‌جوری نیست. دانشجو تصمیم‌ساز است؛ دانشجو گفتمان‌ساز است. شما وقتی که یک آرمانی را دنبال میکنید، میگویید، تکرار میکنید و بجد پای آن می‌ایستید، این یک گفتمان در جامعه ایجاد میکند، این موجب تصمیم‌سازی میشود؛ زیدِ تصمیم‌گیر در فلان مرکز تصمیم‌گیریِ مدیریّت کشوری، وقتی که یک چیزی به‌عنوان یک گفتمان درآمد، مجبور میشود دنبال بکند. یک نمونه‌ی زنده‌اش همین گفتمان نهضت نرم‌افزاری و احیای حرکت علمی است که مطرح شد، تکرار شد، خوشبختانه استقبال شد و به‌عنوان یک گفتمان درآمد؛ حرکت جامعه براساس آن به‌وجود آمد؛ ده پانزده سال است که ما از لحاظ علمی داریم همین‌طور حرکت میکنیم و جلو میرویم. در همه‌ی زمینه‌ها همین‌جور است، دانشجو میتواند مؤثّر باشد. کسی از عزیزان از قول مرحوم شهید بهشتی، نقل کردند که ایشان فرمودند که «دانشجو مؤذّن جامعه است؛ وقتی که خواب بماند، مردم هم خواب میمانند»؛ خب، تعبیر خوبی است؛ شما میتوانید بیدارکننده باشید، میتوانید گفتمان‌ساز باشید، به‌هیچ‌وجه تصوّر نکنید که این کارهای دانشجویی شما، کارهای بی‌اثری است.

 وقتتان را بیهوده به هدر ندهید؛ خیلی از بچّه‌های جوان ما -دانشجو و غیر دانشجو- وقتهایشان را هدر میدهند، در این شبکه‌های اجتماعی و مانند اینها میگردند یا در بعضی از جلسات بیهوده‌ی بحث‌وجدل‌های این‌جوری می‌نشینند. وقتتان را هدر ندهید، وقتتان را درست مصرف کنید، هم به درس برسید، هم به کار تشکیلاتی برسید؛ به هردوی اینها باید برسید.

 خب، اذان هم گذشت؛ من از این حرفهایی که میخواستم بزنم، بخش خیلی کوچک‌اش را گفتم، بخش خیلی بزرگ‌اش ماند؛ حالا چه‌کار کنیم به نظر شما؟ ... حالا شما بعد از افطار آماده باشید، به شرطی که بنده حال داشته باشم [ادامه میدهیم]؛ من البتّه صحبت هم بکنم، کوتاه صحبت خواهم کرد.(6)





نویسنده : لبیک
تاریخ : دوشنبه 94/4/22
زمان : 10:3 عصر
بیانات رهبر انقلاب مدظله العالی در دیدار اساتید دانشگاهها
نظرات ()

در هفدهمین روز ماه مبارک رمضان 1436
در حسینیه‌ی امام خمینی رحمه‌الله

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(1)

 خیلی خوش‌آمدید برادران و خواهران عزیز. قبلاً بنده عرض کرده‌ام(2) که تشکیل این جلسه‌ی دیدار با اساتید محترم و مکرّم و عزیزمان در درجه‌ی اوّل، با هدف تکریم از مقام استاد است. ما میخواهیم این فرهنگ در کشور جا بیفتد که به استادان احترام گذاشته بشود. این یکی از بزرگ‌ترین تعالیم تربیت اسلامی است. درباره‌ی این، علمای گذشته‌ی ما کتاب نوشتند، احادیث نقل کردند، آیه‌ی قرآن نقل کردند. در درجه‌ی اوّل این است؛ این یک عمل نمادین است، برای اینکه از اساتید تکریم بشود. هدف دوّم و سوّم هم که البتّه مهم است این است که من از برادران و خواهرانِ استاد، مطالبی را بالمشافهه(3) بشنوم؛ و اگر چیزی به نظرم میرسد به آنها عرض بکنم.

 جلسه‌ی امروز جلسه‌ی بسیار خوبی بود؛ افسوس که وقت، کم بود و ما از استفاده‌ی از بقیّه‌ی اساتیدی که قرار بود سخنرانی کنند محروم ماندیم؛ ولی همان مطالبی که دوستان بیان کردند، بسیار خوب بود؛ بعضی از آنها حتماً پیگیری ما را لازم دارد که من سفارش خواهم کرد و پیگیری خواهم کرد.

 دو سه نکته را من عرض میکنم. نکته‌ی اوّل این است که استاد فقط به معنای معلّم نیست، بلکه به معنای مربّی نیز هست؛ این یک راز طبیعیِ مکشوف برای همه است. کسی که ما از او چیزی یاد میگیریم و بابی از دانش را به روی ما باز میکند، به‌طور طبیعی یک نفوذی در قلب ما و روح ما ایجاد میکند؛ میتوانیم بگوییم یک حالت تأثیرپذیری در متعلّم ایجاد میشود به برکت همین تعلیم؛ این یک فرصت بسیار بزرگ و استثنائی است. جوانهایی که حاضر نیستند از نصیحت پدر و پدربزرگ و مادر و خانواده چیزی به گوش و به دل بگیرند و درعین‌حال یک حرف استاد و یک اشاره‌ی استاد در آنها یک اثر عمیق میگذارد، کم نیستند. استاد این‌جور است. به‌طور طبیعی تعلیم با امکان تربیت همراه است؛ از این فرصت باید استفاده کرد. اگر استاد ما متدیّن باشد، دارای غیرت ملّی باشد، دارای انگیزه‌ی انقلابی باشد، دارای روحیّه‌ی سخت‌کوشی باشد، به‌طور طبیعی اینها به متعلّم منتقل میشود. اگر عکس اینها هم باشد، همین‌جور. اگر آن استاد، یک انسان باانصاف و بااخلاق باشد، امکان تربیت دانشجوی باانصاف و بااخلاق بالا خواهد رفت؛ عکسش هم همین‌جور است.

 امروز کشور به جوانهایی نیاز دارد که بتوانند بازوان پُرقدرتی باشند برای پیشرفت کشور، سرشار از انگیزه‌ی ایمانی، بصیرت دینی، همّت بلند، جرئت اقدام، اعتمادبه‌نفس، اعتقاد به اینکه «ما میتوانیم»، امید به آینده، افقهای آینده را روشن و درخشان دیدن، روح استغناء -نه به معنای اعراض از فراگیری از بیگانگان، که این را ما هرگز توصیه نکرده‌ایم و نمیکنیم؛ حاضریم شاگردی کنیم پیش دیگران که از ما بیشتر بلدند- روحیّه‌ی استغناء از تأثیرگذاری، تحمیل و سوءاستفاده‌ی از انتقال دانش که امروز در دنیای دانشمند که دنیای قدرت استکباری است این معنا رایج است -این روحیّه‌ی استغناء باید در جوان وجود داشته باشد- روحیّه‌ی فهم درست از موقعیّت کشور که ما در کجا هستیم و کجا میخواهیم برسیم و چگونه میتوانیم این راه را طی کنیم -که در بیانات امروز این اساتید، نکات روشنی در این زمینه حقیقتاً وجود داشت- قاطع بودن در برابر دست‌اندازی، تجاوز و خدشه‌دار کردن استقلال ملّی؛ ما به جوانهایی با یک‌چنین روحیّه‌هایی نیاز داریم. این روحیّه‌ها را، این امتیازات را استادها میتوانند در نسل جوانِ مشغول تحصیل و علم‌آموز کشور، القا کنند و تزریق کنند و به‌وجود بیاورند؛ استاد این است؛ البتّه با روش، با منش، نه با درس اخلاق. توصیه نمیکنم که اساتید علمی، کلاس اخلاق بگذارند برای دانشجو؛ این یک کار دیگری است. اساتید ما با رفتار خودشان، با اظهارات خودشان، با منش خودشان، با اظهار عقیده‌هایی که در زمینه‌های مختلف میکنند، میتوانند این تأثیرات را در دانشجوی خود، در جوان امروز القا کنند و به‌وجود بیاورند و خلق کنند. اینکه ما گفتیم اساتید فرماندهان جنگ نرمند، این به این معنا است. اگر آن جوان -همچنان‌که ما عرض کردیم- افسر جوان جنگ نرم است، استاد، فرمانده او است و این فرماندهی به این صورت است.

 در جنگهای سخت هم همین‌جور بود: هر وقت خود فرمانده -فرمانده گردان، فرمانده گروهان، فرمانده تیپ- در وسط میدان در نقطه‌ی حسّاس حضور داشت، یعنی خود او اگرچنانچه میجنگید، تأثیر فوق‌العاده‌ای در سربازان هم داشت. مخصوص ما هم نیست، دیگران هم همین‌جور هستند. ناپلئون پهلوی سربازهای خودش با لباس روی خاک میخوابید. راز پیشرفتهای جنگی ناپلئون در دوران خودش که یک چیز فوق‌العاده‌ای است، این است: سربازها از او فقط به زبان دستور نمیگرفتند، در عمل دستور میگرفتند. جوانهای ما هم در دوران دفاع هشت‌ساله همین‌جور عمل کردند؛ فرمانده لشکر، گاهی اوقات جلوتر از عناصر عادی در میدان جنگ حضور داشت؛ در خطوط مقدّم حضور داشت و حتّی گاهی به شناسایی میرفت؛ خود فرمانده لشکر میرفت شناسایی! که این در ارتشهای دنیا یک چیز بی‌معنی و غیر قابل قبولی است، امّا این اتّفاق افتاد و همین بود که پیشرفتها و شگفتی‌های عظیم دوره‌ی دفاع مقدّس را به‌وجود آورد. در جنگ نرم هم همین‌جور است. استاد خودش باید وسط میدان این مبارزه‌ی عمیق، حیاتی و مقدّس -یعنی همین چیزی که اسمش را میگذاریم «جنگ نرم» که این هم یک دفاع مقدّسی است- حضور داشته باشد.

 امروز ما در حدود هفتاد هزار عضو هیئت علمی در کشور داریم که این مایه‌ی افتخار است. من یادم است در سالهای اوّل انقلاب -در نیمه‌ی اوّل دهه‌ی 60، شاید هم تا نیمه‌ی دوّم- تعداد اعضای هیئت علمی، حدود پنج هزار و شش هزار تخمین زده میشد. این عدد امروز به حدود هفتاد هزار رسیده؛ این مایه‌ی افتخار کشور و مایه‌ی افتخار انقلاب و مایه‌ی افتخار دانشگاه ما است.

 خوشبختانه بخش عظیمی از این نیروی بزرگ و گسترده، انسانهای مؤمن، متدیّن، مذهبی، انقلابی و معتقد به مبانی دین و انقلابند؛ این هم چیز بسیار مهمّی است؛ این [هم‌] یک پدیده‌ای است. باید عناصر مؤمن و انقلابی در هیئتهای علمی، قدر دانسته شوند. این را من خطاب به مدیران عزیزمان، به مسئولین وزارت آموزش عالی و وزارت بهداشت و آموزش پزشکی میگویم: قدر بدانید! وزرای محترم و هیئتهای مدیره‌ی وزارتخانه‌ها، باید از حضور این اساتید مؤمن و اساتید پایبند به ارزشهای دینی که ایستاده‌اند پای حرف حقّ خودشان و از این هجمه‌های تبلیغاتی و موذیگری‌های زیرزیرانه -که از خیلی از آنها هم ما مطّلعیم- نهراسیدند و عقب ننشستند، قدردانی کنند. مدیران محترم! عناصر مؤمن و اساتید مؤمن را در دانشگاه‌ها ارج بنهید.

 این مطلب اوّل راجع به اهمّیّت استاد. من اگر میتوانستم با همه‌ی این هفتاد هزار استاد عزیز در کشور دیدار کنم، حتماً این کار را میکردم، و اگر میتوانستم از یکایک آنها سخنی بشنوم حتماً می‌شنیدم؛ منتها خب، معلوم است که دست ما کوتاه است و این خرمای شیرین و ارزشمند بر نخیلی بلند.(4)

 نکته‌ی دوّم در مورد مسئله‌ی علم است. خوشبختانه امروز جنبش علمی در کشور تبدیل شده به یک جریان؛ این یک جریان تثبیت‌شده‌ی در کشور است و در این تردیدی نیست. در این ده پانزده سال اخیر اساتید ما، دانشمندان ما، جوانان ما در این زمینه کار کردند؛ و آثار آن را هم در صعود رتبه‌ی علمی کشور مشاهده میکنیم. ما رسیدیم به رتبه‌ی شانزدهم علمی جهان، این خیلی مهم است؛ رتبه‌ی ما خیلی عقب‌تر و پایین‌تر از این حرفها بود؛ کشور را به رتبه‌ی شانزدهم رساندند و این بسیار چیز باارزشی است.

 چند نکته در اینجا وجود دارد: نکته‌ی اوّل این است که رسیدن ما به رتبه‌ی بالای علمی، ناشی از شتاب فوق‌العاده‌ی کار بود. طبق آمارهای جهانی، شتاب پیشرفت علمی در کشور، سیزده برابرِ متوسّط جهان بود؛ این را مراکز آماریِ علمی دنیا اعلام کردند که ما هم مکرّر قبلاً اعلام کردیم. این شتاب، امروز کم شده. اینکه بعضی میگویند از لحاظ پیشرفت علمی عقب ماندیم، بعضی میگویند نه، عقب نماندیم و هر دو هم آمار ارائه میکنند، نکته‌اش اینجا است: بله، علی‌الظّاهر از رتبه‌ی شانزدهم یا پانزدهم تنزّل نکردیم -این درست است- امّا بایستی ترقّی میکردیم؛ یعنی آن شتاب بایستی ادامه پیدا میکرد؛ این شتاب امروز کم شده. برادران و مسئولان عزیز وزارتخانه‌ها به این [نکته‌] توجّه کنند؛ آن شتاب، امروز نیست. کاری کنید که شتاب رشد علمی فروکش نکند؛ باز به تعبیر نظامی‌های جنگ سخت، این حرکت از دُور نیفتد. البتّه میدانیم که هرچه جلوتر برویم، طبعاً این شتاب کمتر خواهد شد؛ یعنی وقتی خیلی عقبیم، ظرفیّتهای استفاده‌نشده‌ی بیشتری وجود دارد که هرچه جلوتر بیاییم، این ظرفیّتها طبعاً کمتر میشود، چون استفاده میشود -این را میدانیم- امّا آن شتاب لازم و متناسب، در پیشرفت علمی نباید کم بشود.

 نکته‌ی دوّم این است که محیط علمی کشور را از حاشیه‌سازی‌ها برکنار نگه دارید. اشتباه نشود؛ من نمیگویم در دانشگاه‌ها سیاست نباشد -شاید خیلی‌ها یادشان است که من سالها پیش در همین جلسه‌ی ماه رمضان در حضور اساتید، تعبیر تندی کردم نسبت به آن کسانی که میخواستند دست‌وپای سیاست را از دانشگاه‌ها و میان دانشجوها جمع کنند که مایه‌ی گله‌ی خیلی‌ها شد- نه، بنده معتقدم محیط دانشگاه، محیط فهم سیاسی، تحلیل سیاسی، دانش سیاسی، آگاهی سیاسی است؛ این را من مانع نیستم؛ نه، [بلکه میگویم‌] سیاست‌بازی نشود، سیاسی‌کاری نشود، حاشیه‌سازی نشود. این حاشیه‌سازی‌ها به کار اصلی که عبارت است از کار علم و پیشرفت علم با همه‌ی خصوصیّاتی که این مسئله دارد، لطمه میزند.

 یکی از غلط‌ترین کارهایی که در این یکی دو سال اخیر اتّفاق افتاد، این مسئله‌ی بورسیه‌ها بود. اگر راست هم بود این حرف -که البتّه بعد تحقیق کردند، معلوم شد به آن شکل، راست هم نیست؛ آن‌طوری که روزنامه‌ها با آن بازی کردند هم نبود؛ به ما گزارشهای دقیق و بر اساس بررسی‌ها دادند- راهش این نبود که ما مسئله را روزنامه‌ای کنیم. یک تعدادی برخلاف قانون یک امتیازی به‌دست آوردند؛ خیلی خب، راه قانونی وجود دارد: لغو کنند آن امتیاز را؛ سروصدا ندارد. جنجال درست کردن، حاشیه درست کردن است و این سمّ برای محیط علمی است که بایستی با آرامش کار خودش را دنبال بکند. این سم را متأسّفانه افرادی بر اساس همان پایه‌های بینش فکریِ مبنی بر سیاسی‌کاری و سیاست‌بازی به کام دانشگاه کشور ریختند؛ چرا؟ علاوه بر اینکه ظلم هم شد -به خیلی‌ها ظلم شد- هم خلاف قانون بود این کار، هم خلاف تدبیر بود این کار، هم خلاف اخلاق بود؛ آن‌وقت مدام دم از اخلاق هم میزنند. توبه‌فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند!(5) این کار اخلاقی بود؟ حاشیه‌سازی نشود. نگذارید محیط آموزش عالی اسیر حواشی بشود.

 مسئله‌ی بعدی مسئله‌ی علوم انسانی است. در زمینه‌ی علوم انسانی عقبیم. دوستان که درباره‌ی علوم انسانی صحبت کردند، بدرستی بر روی اهمّیّت علوم انسانی، حتّی در صنعت، تکیه کردند؛ درست است. این آماری که این برادر عزیزمان دادند برای من جالب بود که گفتند در پیشرفت صنعتی، حدود چهل درصد مثلاً -یا پنجاه درصد- مربوط به مسائل مهندسی و مربوط به مسائل فنّی است، حدود پنجاه شصت درصد مربوط به مسائل علوم انسانی -مثل مدیریّت، همکاری، سخت‌کوشی- است؛ راست میگویند، این خیلی مهم است. در زمینه‌ی علوم انسانی، امروز خوشبختانه چند نفر از برادران مطالب خوبی گفتند، همان حرفهای دل ما است؛ البتّه حرفهای زبان ما هم هست؛ این مسائل را ما هم بعضاً گفتیم. علوم انسانی بسیار مهم است. تحوّل در علوم انسانی که به دلایل بسیار یک امر لازم و ضروری است، نیاز دارد به جوششی از درون و حمایتی از بیرون. خوشبختانه جوشش از درون امروز هست. من میبینم [گزارش کارها]، هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی -همین شورای تحوّل و دوستانی که در آنجا مشغول کارند- هم در خود دانشگاه‌ها، هم آن‌طور که امروز ملاحظه کردید [در صحبت‌] بعضی از دوستانی که درباره‌ی علوم انسانی صحبت کردند، نشان‌دهنده‌ی این است که این جوشش درونی در درون دانشگاه‌ها آن هم از سوی فرزانگان و از سوی انسانهای دانشمند، وجود دارد؛ حمایت از بیرون هم باید وجود داشته باشد -حمایت گوناگون- که یکی از مصادیق این حمایت، تبعیّت دانشگاه و وزارت از مصوّبات شورای تحوّل است. یک مصوّباتی دارند که امروز هم یکی از برادرها همین حالا بیان فرمودند که همان مقداری که کار شده، همین مقدار عملیّاتی بشود. هر مقداری که تلاش شده است، کار شده است، این اجرائی بشود و عملیّاتی بشود. در دفترها و کتابها و زونکن‌ها -و به قول ایشان در پیچ‌وخم‌های دالانهای وزارت یا شورای عالی انقلاب فرهنگی- نماند، بیاید عملیّاتی بشود؛ این کاملاً درست است. وزارت به این نکته توجّه کند. آقای دکتر فرهادی(6) هم اینجا نشسته‌اند، اینها چیزهایی است که من بخصوص به ایشان توجّه میدهم که این مسائل را دنبال کنند؛ این کار، کار بزرگی است. امروز سررشته‌ی علم در کشور و سررشته‌ی دانشگاه در کشور، در دست این برادران خوب ما است؛ اینها بایستی به معنای واقعی کلمه و دلسوزانه دنبال بکنند.

 یک نکته‌ی دیگر مسئله‌ی سهم بودجه‌ی پژوهش است. البتّه درباره‌ی این مسائلی که عرض میکنم، یک توضیحاتی هم لازم است منتها وقت نزدیک به اذان است و نمیتوانم خیلی بحث را توسعه بدهم. سهم بودجه‌ی پژوهش مهم است؛ چند سال است که بنده در همین جلسه و در جلسات دیگر و در دیدارهای خصوصی با مسئولین اجرائی کشور، روی این مسئله تکیه کرده‌ام، متأسّفانه اطّلاعاتی که به من میدهند و گزارشی که به من میدهند، نشان میدهد که نه، این حرفهای ما مثل نصیحت است؛ نصیحتی که مثلاً یک نفر منبر میرود و یک نصیحتی میکند؛ با این چشم نگاه شده؛ این‌جور نیست؛ باید سعی بشود. حالا در چشم‌انداز، 4 درصد از بودجه‌ی عمومی را برای پژوهش در نظر گرفتند؛ ما حالا آن‌قدر همّتمان برای این در کوتاه‌مدّت، بلند نیست؛ امّا همان 1/5 درصد یا 2 درصدی که ممکن است و صحبت است، باید انجام بگیرد؛ هنوز بودجه‌هایی که وجود دارد برای پژوهش، بحث چند صدم درصد است؛ یکی این مسئله است؛ یکی هم صَرف درست و برنامه‌ریزی‌شده‌ی منابع مالی پژوهش؛ باید درست صرف بشود و درست در جای خود قرار بگیرد.

 نکته‌ی بعدی مسئله‌ی نقشه‌ی جامع علمی است؛ خب، نقشه‌ی جامع علمی با زحمت و تلاش دوستان تکمیل شد و به جایی رسید و یک سند کاملِ خوب تهیّه شد برای کشور که خیلی مغتنم است. آن کسانی هم که صاحب‌نظر هستند، بعد از اینکه نقشه‌ی جامع علمی کشور تهیّه شد -آن‌طور که به بنده گزارش دادند و منتقل شد- تأیید کردند؛ یعنی اینکه یک اشکال عمده‌ای، یک اشکال بزرگی بر این چیزی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی تهیّه شده، وارد باشد، نه؛ چنین چیزی وجود نداشته؛ یعنی مورد تأیید قرار گرفته است؛ منتها این نقشه‌ی جامع علمی باید عملیّاتی بشود که قدم اوّلش هم گفتمان‌سازیاست. می‌شنوم من که دوستانی که به شهرستان‌ها مسافرت میکنند، در دانشگاه‌های کشور حضور پیدا میکنند، میگویند بسیاری از اساتید -چه برسد به دانشجویان- و حتّی مدیران، درست اطّلاعی از نقشه‌ی جامع علمی کشور ندارند. حالا یکی از دوستان اینجا گفتند که خیلی‌ها از اقتصاد مقاومتی که شما میگویید، اطّلاع ندارند؛ بله، این یکی از ضعفهای کار ما است. ما اگر میخواهیم یک خواسته‌ای تحقّق پیدا کند، قدم اوّل این است که این خواسته را به‌صورت یک گفتمان پذیرفته‌شده دربیاوریم؛ مسئله‌ی علم از همین قبیل بود که یک گفتمان شد و به‌طور طبیعی وارد جریان عملی شد، عملیّاتی شد و به‌صورت یک جریان درآمد؛ این [مسئله‌] هم همین‌جور است. مسائل مربوط به نقشه‌ی جامع علمی کشور باید تبدیل بشود به یک گفتمان و به‌صورت جدّی اجرا بشود؛ این یک نکته است.

 از مسائل جنبیِ این هم یک نکته‌ی مهمّ دیگر است و آن عبارت است از سند آمایش آموزش عالی. اینکه یکی از دوستان اشاره کردند که «اگر همه‌ی چیزهایی که مورد نظرمان است اولویّتهای ما باشند، معنایش این است که اصلاً اولویّتی نداریم»، این حرف درست و حرف متین است. اینکه گفتند «ما در چند رشته‌ی صنعتی مشخّصاً بگوییم در این رشته‌ها میخواهیم پیشرفت بکنیم و روی آنها سرمایه‌گذاری انسانی و مالی و همّت و توانایی‌های گوناگون بکنیم»، این کاملاً حرف درستی است. بنده یک وقتی در مورد ورزش این مطلب را گفتم؛ گفتم ما در دو سه رشته‌ی ورزشی میتوانیم در دنیا یا اوّل باشیم یا دوّم؛ خیلی خب، برویم سراغ اینها؛ در بعضی از رشته‌های ورزشی نه، ما امید اوّل و دوّم شدن نداریم؛ منظورم در ورزشهای قهرمانی و در مسابقات جهانی است. اتّفاقاً همین کار را هم کردند؛ یعنی یک مقداری در این زمینه‌ها قدم برداشتند و مفید و مؤثّر هم بوده؛ در این زمینه هم همین‌جور است. نگاه کنیم ببینیم کدام رشته‌ی علمی، در کدام دانشگاه و در کدام منطقه‌ی کشور دارای اولویّت است؛ آمایش علمیِ سرزمینی کشور به این معنا است. ما در کدام دانشگاه‌ها بایستی چه رشته‌هایی را دنبال بکنیم و روی آن سرمایه‌گذاری کنیم و از آنها پاسخ بخواهیم و مطالبه کنیم. این هم یک مسئله است که بایستی این سند تکمیل بشود و عملیّاتی بشود و کار بشود.

 آنچه من در پایان عرض میکنم، این است که برادران عزیز، خواهران عزیز! قدر این کاری که به آن اشتغال دارید را بدانید. از این عزیزتر و محترم‌تر، امروز کاری نمیشود سراغ کرد از کارهایی که در اختیار ما است. شما کارهای بزرگی را بر عهده گرفتید که دارید انجام میدهید. در وزارت علوم، عزم و همّت کار بایستی روزبه‌روز افزایش پیدا کند، اگر بخواهیم این کارها انجام بگیرد.

 من البتّه یکی از چیزهایی که یادداشت کرده‌ام، مسئله‌ی افزایش تعداد دانشجو در دوره‌های تحصیلات تکمیلی است -که خوشبختانه در این چند سال اخیر افزایش چشمگیری پیدا کرده و این یک مزیّت بسیار فوق‌العاده‌ای است- منتها بایستی برنامه‌ریزی صحیحی نسبت به خروجی این پدیده‌ی مهم انجام بگیرد. در دوره‌های تحصیلات تکمیلی، دانشجویان دنبال این هستند که یک چیزی را تحقیق کنند، یک چیزی را بنویسند، رساله‌ای را تهیّه کنند؛ این احتیاج دارد به یک نظام، احتیاج دارد به یک نگرش کلان، به یک هدایت کلّی که چه تهیّه بشود که کشور بتواند از آن استفاده بکند. اگرچنانچه این نشد، ما منابع را هدر داده‌ایم؛ هم استاد را، هم دانشجو را، هم پول را، هم مدیریّت را، هم امکانات گوناگون دیگر را هدر داده‌ایم. این نگاه‌های کلان، این برنامه‌ریزی‌های کلان، این انتظام‌بخشیدن‌های کلان به مسائل مربوط به وزارت علوم، کارهای اساسی است که بایستی انجام بگیرد و گره‌های کشور ان‌شاءالله از این طریق باز بشود.

 کاری که شما اساتید میکنید کار مهمّی است. کاری که دستگاه مدیریّت علمی کشور انجام میدهد -که عمدتاً وزارتها هستند و معاونت علمی رئیس‌جمهور- کار مهمّی است؛ این کار را اهمّیّت بدهند؛ آن تقویم و ارزیابی حقیقی نسبت به این انجام بگیرد؛ بدانیم که چه کار مهمّی دارد انجام میگیرد.

 همین‌طور که بعضی از دوستان در سخنرانی‌های خودشان اشاره کردند، هدف دشمنان ملّت ایران این است که نگذارند این کشور و این ملّت به جایگاه شایسته‌ی خودش، آن جایگاه تمدّنی، برسد؛ [چون‌] احساس کرده‌اند که این حرکت در کشور آغاز شده؛ تحریمها به‌خاطر این است. بله، بنده هم عقیده‌ام این است که هدف تحریمها مسئله‌ی هسته‌ای فقط نیست، مسئله‌یحقوق بشر هم نیست، مسئله‌ی تروریسم هم نیست. گفتند چرا فلانی برای روضه‌ی علی‌اصغر که روضه‌خوان خواند، گریه نکرد؟ گفت آن بنده خدا خودش صد علی‌اصغر سر بریده؛ این برای روضه‌ی علی‌اصغر گریه میکند؟ اینها خودشانتروریست‌پرورند، اینها خودشان ضدّ حقوق بشرند؛ اینها دنبال این هستند که برای حقوق بشر به یک کشوری فشار بیاورند؟ مسئله این نیست؛ مسئله یک محاسبه‌ی بسیار بالاتر و فراتر از این حرفها است؛ یعنی یک ملّتی، یک حرکتی، یک هویّتی به‌وجود آمده است مبتنی بر منابعی و مبادی‌ای درست نقطه‌ی مقابل مبادی نظام استکبار و نظام ظلم و انظلام؛ نمیخواهند این به جایی برسد؛ ما در یک‌چنین موقعیّتی هستیم؛ ما در یک‌چنین جایگاهی هستیم. بایست حرکت بکنیم، باید تلاش کنیم. تحریمها هم البتّه زحمتهایی ایجاد میکند امّا میتواند مانع پیشرفت نشود؛ [باید] از ظرفیّتهایمان استفاده کنیم. و شما اساتید در این زمینه نقش دارید؛ و وزارت علوم و وزارتهای مربوط به مسئله‌ی دانش، نقشهای اساسی و مهمّی دارند؛ این نقشها را قدر بدانید و دنبال کنید و ان‌شاءالله از خدای متعال هم کمک بخواهید. این آیه‌ی شریفه را هم که دوستان خواندند -اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم-(7) این وعده‌ی بی‌تخلّف الهی است.

 پروردگارا! به برکت این روزها و این شبها، به برکت خون مطهّر امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و خونهای پاکی که در راه حق در این سالها بر زمین ریخته شد -و در کشور ما شهدائی بُروز کردند و ظهور کردند- به برکت این خونها، به برکت این مجاهدتها، به برکت این قداستها، ملّت ما را روزبه‌روز به سربلندی و سعادت حقیقی نزدیک بفرما؛ پروردگارا! مجاهدان این راه، فعّالان این راه، از جمله اساتید محترم و دانشجویان و کسانی که در راه علم تلاش میکنند، همه‌ی اینها را از توفیقات خود بهره‌مند بفرما؛ روح مطهّر امام بزرگوارمان و ارواح طیّبه‌ی شهدا را با شهدای صدر اسلام محشور بفرما.

والسّلام‌ علیکم‌ و رحمةالله‌ و برکاته‌

1) قبل از شروع بیانات معظّمٌ‌له، هفت نفر از اساتید به بیان نظرات و دیدگاه‌های خود پرداختند.
2) از جمله بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه‌های کشور (1392/5/15)
3) به‌طور شفاهی‌
4) اشاره به مصرعی از حافظ: «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل»
5) دیوان حافظ
6) دکتر محمّد فرهادی (وزیر علوم، تحقیقات و فنّاوری) در جلسه حضور داشت.
7) سوره‌ی محمّد، بخشی از آیه‌ی 7؛ «... اگر خدا را یاری کنید، یاریتان میکند و گامهایتان را استوار میدارد.»



نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 94/4/14
زمان : 7:28 عصر




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.

Reba.ir

کد بارشی


رفتـــ 25
تحلیل آمار سایت و وبلاگ