سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی به آدرس www.samandehi.ir ثبت شده است .

پای درس مهدویت آیتالله ناصری
نظرات ()

آیا «کشتار فراگیر» در آخرالزمان واقعیت دارد؟

به گزارش اول نیوز به نقل از فارس، اعتقاد به وجود مبارک امام زمان(عج) و نیز عقیده به اینکه در پایان دوران زندگی بشری، مردی الهی قیام می‌کند و جهان را از ظلم پیراسته کرده و به عدل مطلق می‌آراید، تنها در شمار عقائد شیعیان نیست. به همین منظور در ادامه پای درس مهدویت آیت‌الله محمدعلی ناصری استاد اخلاق و مدیر حوزه علمیه حضرت ولی عصر(عج) درباره افسانه کشتار فراگیر در آخر الزمان می‌نشینیم که این مبحث توسط مجید هادی‌زاده به رشته تحریر در آمده است:

«کشتار فراگیر» افسانه‌ای تاریخی

بر اساس آنچه گذشت، مشخص می‌شود که عنوان «کشتار فراگیر»- که به شماری از متون نوپدید دینی نیز راه یافته و گه‌گاه در محافل مذهبی نیز مطرح می‌شود-تنها افسانه‌ای تاریخی است و بهره‌ای از واقعیت ندارد. چه خداوند «تواب» است و «قابل‌التوب». او، هم طالب توبه بندگان است،‌و هم پذیرای توبه آنان. ولی عصر(عج) نیز مظهر صفات علیای خداوند است و همانگونه که «منتقم» است «قابل‌التوب» و بلکه دعوت کننده به توبه هم هست. از این رو، ایشان نخست‌ به دعوت عمومی می‌پردازند و تمامی اهل عالم را به انقیاد در مقابل حق می‌‌خوانند. ایشان گذشته از مسلمانان،‌مسیحیان، یهودیان، و حتی پیروان مذاهب باطل را نیز به پذیرش ولایت خود- که ظهور ولایت خداوندی است-، دعوت می‌کنند و بدیهی است که شمار بسیاری از مردمان آن روزگار- که سعادت اطاعت امر ایشان را می‌یابند-، سر در سایه لطف ایشان خواهند داشت. پیش از این اشاره کردیم که پیامبر اکرم(ص) سر به سر مظهر لطف خداوند است و نبوت ایشان نیز از باب رحمت است، «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ»، آن پیامبر رحمت، آنچنان در طلب هدایت مردمان بود که خداوند خطاب به او فرمود:

«فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفسَکَ علی آثارِهِم اِن لَم یُومِنوُا بِهذا الحَدیثِ اَسَفاً»، اگر آنان به این سخن ایمان نیاورند شاید تو جان خود را از اندوه در این راه تباه سازی.

«لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ»، شاید تو تباه‌سازی جان خود را از اینکه آنان ایمان نمی‌آورند.

آن نبی رحمت، از شدت علاقه به هدایت انسان‌ها، جان در این راه می‌نهاد و از بذل نفس خویش در این راه ابایی نداشت. آیا می‌توان پذیرفت که فرزندزاده بزرگوار آن نبی رحمت، سر از سیره پیشوای خود بپیچد و بدون آنکه مردمان را نخست به طریق اسلام دعوت کند، شمشیر در میان آنان نهد و به قتل‌‌عام آنان بپردازد؟

«کشتار فراگیر»، افسانه‌ای بیش نیست که در طول تاریخ به گونه مکرر مطرح شده است و شماری از نابخردان نیز به آن اعتقاد پیدا کرده‌اند. بدون تردید آن حضرت مظهر نام مبارک «المنتقم» نیز هستند، اما ظهور این صفت در ایشان تنها درباره معاندان خواهد بود، کسانی که به هیچ وجه رو به سوی حق نمی‌نهند و دیگران را نیز از پذیرش حق باز می‌دارند، بدین ترتیب می‌توان دریافت که اعدام‌هایی که در زمان آن حضرت واقع می‌شود، نه امری عادی که تنها ویژه حق‌گریزان و حق‌ستیزان خواهد بود.

جهاد حضرت با یهود

یکی از اقدامات گسترده آن حضرت(عج) -که به مقتضای شرائط روز انجام می‌گیرد- مسأله جهاد ایشان با یهود است. بلافاصله اضافه می‌کنیم که منظور از این سخن، نه مخالفت در میان دو دین اسلام و یهود، و یا یهود ستیزی مسلمانان است، بلکه منظور ما آن است که یهودیان، در دوره ظهور بیشترین مخالفت را با آن حضرت خواهند داشت؛ و این همان علتی است که از آن، با عنوان «شرایط روز» یاد کردیم. چه یهود همواره سخت‌ترین دشمن اسلام بوده‌اند، همانگونه که اولین دشمن حضرت مسیح(ع) و مذهب ایشان بوده‌اند.

یهودیان از پیش از ظهور پیامبر اکرم(ص) بر اساس اخباری که در کتب دینی انبیاء عظام مشاهده می‌کردند و از زبان آنان می‌شنیدند، همواره منتظر ظهور ناجی قوم خود بودند و از ظهور پیامبر خاتم در منطقه حجاز خبر داشتند.

تعصب این قوم بر مبانی غیر الهی خود، تعصبی ویژه است. اینان نخست با تحریف تورات و فاصله گرفتن از تعالیم الهی حضرت موسی(ع) به دوری از دین ایشان پرداختند، و زان پس علم مخالفت با دیگر انبیا الهی را برافراشتند. یهودیان که قرن‌ها منتظر ظهور مسیح منجی بودند، پس از ولادت ایشان، زشت‌ترین تهمت‌‌ها را متوجه مادر بافضیلت و با کرامت ایشان کردند. مریم مقدس- که خود دختر پیامبر بود، و در دامن زکریای پیامبر پرورش یافته بود، و سرانجام توانست کلمة‌الله، عیسای مسیح(ع) را بدون واسطه توالد و تناسل از جبرائیل دریافت کند و مهد پرورش آن پیامبر عظیم‌الشأن الهی قرار گیرد-، به وسیله اینان چنان چهره کریهی پیدا کرد که او-که یکی از برترین بانوان عالم بود-در نظر کسی که از منظر آنان به او بنگرد، زنی بی‌فضیلت و بی‌بهره از پاکدامنی قلمداد می‌شود!

قتل حضرت زکری(ع)ا، حضرت یحیی(ع) و دیگر انبیاء الهی به وسیله آنان و آزار و اذیتی که در حق عیسای مسیح روا داشتندو سرانجام توطئه قتل ایشان-که ناکام ماند-، همه و همه نشان از باطن سیاه و سیره خبیثانه این قوم در قبال مسیر هدایت الهی دارد.

توطئه‌‌های اینان بر علیه پیامبر اکرم(ص) نیز، از همین گونه بود. اینان از قرن‌ها پیش از ولادت پیامبر اکرم(ص) در جست‌وجوی فرزند عبدالله-که نشانه‌های خاصی داشت و آنان به واسطه اخبار انبیاء از آن نشانه‌ها آگاهی داشتند-، بودند؛ و بعد از بعثت ایشان نیز همان روشی که درباره حضرت مسیح در پیش گرفتند را، درباره ایشان به کار بردند. تاریخ نخستین دهه‌های بعثت، نشان می‌دهد که حجم مخالفت یهود با پیامبر اکرم(ص) به هیچ روی با حجم مخالفت مسیحیان با ایشان قابل مقایسه نیست. توطئه‌های پی در پی آنان برای شکست حرکت اسلام و قتل پیام‌آور آن-که سرانجام با مسموم ساختن ایشان همراه شد-، همه و همه نشان از حق‌گریزی این قوم دارد.

در روزگار ما نیز،‌ یهودیان صهیونیست سخت‌ترین دشمنی را با اسلام و مسلمان روا می‌دارند؛ به گونه‌ای که می‌توان آنان را یگانه دشمنان حربی اسلام خواند. در زمان ظهور حضرت(عج) نیز، یهود سردمدار مخالفت با آن حضرت خواهند بود، و از این رو کمترین بهره را از فیض وجود مبارک آن حضرت، به نصیب خواهند برد، ولی عصر-که مظهر هدایت و رأفت الهی هستند- اما، نخست به اندرز اینان می‌پردازند و آنان را به گرایش به حق فرا می‌خوانند، اما چه سود که سیره آنان در برابر انبیایی همچون حضرت زکریا(ع)، حضرت یحیی(ع) و حضرت عیسی(ع)، این بار نیز تکرار می‌شود؛ و به ناگزیر آن حضرت به جهاد با یهودیان خواهند پرداخت، و نسل اینان را از زمین برمی‌‌چیند.

تکرار می‌کنیم که شماری از یهودیان که همچنان قابلیت هدایت را دارا هستند؛ به اسلام می‌پیوندند و دست از لجاجت باز می‌کشند. اما آنان که سر از پذیرش حق می‌زنند و روی از آن برمی‌تابند، نابود خواهند شد. بنابراین، منظور از نابود شدن یهودیان، نه نابود شدن تمامی کسانی است که به آن شریعت محرف گردن گذارده‌اند، که منظور نابود شدن کسانی است که بر چهره محرف و غیرواقعی یهودیت که از تعالیم حضرت موسی(ع) فرسنگ‌ها فاصله دارد-، اصرار می‌ورزند و در قالب این دین به مخالفت با اسلام برمی‌خیزند.

آیا از قومی که پیامبر خود را قاتل برادر خویش خواندند، او را ریاست طلب و دنیا دوست می‌دانستند، از او طلب می‌کردند که خداوند را در قالب یک جسم مادی به آنان بنمایاند و سرانجام پس از آنکه تسلیم فرامین او شدند، گوساله‌ای را به عنوان آفریدگار خود به نیایش و پرستش گرفتند، انتظاری جز این می‌رود؟!




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 92/11/23
زمان : 10:48 صبح
حضرت معصومه سلام الله علیها
نظرات ()

دهم ربیع الثانی در سال 201 هجری قمری بنا بر مشهور سالروز رحلت 

شهادت گونه حضرت ولیه الله خلق جهان عابده زاهده کامله مستورت حضرت فاطمه

 معصومه سلام الله علیها دختر امام موسی الکاظم علیه السلام است

آن حضرت 17 روز پس از ورود به شهر قم با دلی شکسته و غصه دار از

 داغ پدر و فراق برادر رحلت فرمودند


http://www.quranct.com/gallery/images/3/1_masoomeh4.jpg

در عزای آن  حضرت شهر قم را یکپارچه  غم و ماتم فرا گرفت .

 بدن مطهر آن حضرت را غسل دادند و کفن کردند و به طرف باغ 

موسی بن خزرج ( مکان فعلی حرم مطهر) آوردند . 

دو سوار نقابدار از بیرون شهر آمدند و بر بدن آن حضرت  نماز خواندند .

 آنگاه داخل سرداب شده بدن مطهر را دفن کردند ورفتند و کسی آنها را نشناخت .

موسی بن خزرج آن باغ را وقف حضرت معصومه سلام الله علیه نمود و از بوریا 

و حصیر سقفی بر روی قبر مطهر آن حضرت قرار داد .

 این بنا بود  تا آنکه زینب دختر امام جواد علیه السلام بر روی قبر شریف

 قبه ای بنا نهاد سپس جماعتی از دختران ائمه در آن مکان دفن شدند هنگامی که

 ام محمد دختر موسی بن محمد بن علی الرضا فوت کرد در کنار آن حضرت دفن شد .

 بعد از آن میمونه خواهر ام محمد از دنیا رفت و آن بزرگوار هم در جنب ام محمد دفن

 شد روی این دوقبر یک گنبد دیگر بنا کردند به گونه ای که دو گنبد چسبیده به

 هم روی قبر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها  و ام محمد و میمونه بود .

به جز دختران حضرات معصومین علیهم السلام دو کنیز هم دفن شده اند که در

 هنگام مرمت کف حرم مطهر در زمان ناصرالدین شاه روزنه ای به سردابی پیدا

 می شود و چند زن صالحه وارد سرداب می شوندپیکر پاک میمونه و دو تن از

 کنیزان را پس از هزار سال تر و تازه مشاهده می کنند این سرداب جنب سرداب 

مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قرار دارد .

مرحوم نمازی وفات حضرت معصومه سلام الله علیها را در 12 ربیع الثانی

 سال 201 نقل کرده و قول منسوب به شیخ حر عاملی 

هشتم شعبان سال 201 هجری  است .

امام صادق علیه السلام می فرماید :

برای خداوند متعال حرمی است و آن مکه  و برای رسول خدا صلی الله علیه وآله

حرمی است و آن مدینه و برای امیر المومنین حرمی است

و آن کوفه و قم کوفه صغیر است .

بهشت داری هشت در است که سه در آن از قم است و در آن شهر زنی از

اولاد من رحلت می کند که نامش فاطمه است و او

دختر موسی بن جعفر علیه السلام است که به شفاعت او

تمامی شیعیانم داخل بهشت می شوند

منبع :

کتاب تقویم شیعه تالیف عبدالحسین نیشابوری




نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 92/11/20
زمان : 6:25 عصر
چهل حدیث از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)
نظرات ()

چهل حدیث از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)
1- آیة المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان
نشان منافق سه چیز است : 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .

صحیح مسلم ، کتاب الایمان ، ح 89


2- لا ینال شفاعتی من اخر الصلوة بعد وقتها
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید

(بحارالانوار،ج،83ص20)


3- أبغض الحلال الی الله الطلاق .
منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است .

سنن ابی داود ، کتاب الطلاق ، ح 1863


4- خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )


5- ابن آدم اذا اصبحت معافی فی بدنک آمنا فی سربک عندک قوت یومک فعلی الدنیاالعفاء .
فرزند آدم وقتی تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت یک روز خویش راداری ، جهانگر مباش .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740


6- ابن آدم عندک ما یکفیک وانت تطلب ما یطغیک لا بقلیل تقنع ولا بکثیر تشبع .
فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع کند در دسترس خود داری و در پی آنچه تو را به طغیان وا می دارد روز میگذاری ، به اندک قناعت نمیکنی و از بسیار سیر نمی شوی .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740


7- مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


8- اتق دعوة المظلوم فإنما یسال الله حقه وان الله لن یضیع لذی حق حقه
از نفرین مظلوم بپرهیز زیرا وی به دعا حق خویش را از خدا میخواهد و خدا حق رااز حق دار دریغ نمیدارد .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 507 ، ح 7650


9- اتقوا الحجر الحرام فی البنیان فانه اساس الخراب
از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهیزید که مایه ویرانی است .

کنز العمال ، ج 15 ، ص 405 ، ح 41575


10- اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


11- اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله
از فراست مؤمن بترسید که چیزها را با نور خدا می نگرد .

سنن ترمذی ، کتاب تفسیر القرآن ، ح 3052


12- اتقوا الدنیا فوالذی نفسی بیده انها لأسحر من هاروت وماروت
از دنیا بپرهیزید ، قسم به آن کس که جان من در کف اوست که دنیا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 182 ، ح 6063


13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الی السماء کأنها شرارة
از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان میرود .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 500 ، ح 7601


14- لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.

(الکافى، ج 4، ص 62)


15- اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی وعقوق الوالدین .
دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر .

کنز العمال ، ج 16 ، ص 462 ، ح 45458


16- اجرأکم علی قسم الجد اجرأکم علی النار .
هر کس از شما در خوردن قسم جدیتر است به جهنم نزدیکتر است .

کنز العمال ، ج 11 ، ص 7 ، ح 30390


17- أجملوا فی طلب الدنیا فإن کلا میسر لما خلق له .
در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد .

سنن ابن ماجه ، کتاب التجارات ، ح 2133


18- هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

(بحار الانوار،ج93،ص342)


19- احب الاعمال الی الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدین ثم الجهاد فی سبیل الله
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .

کنز العمال ، ج 7 ، ص 285 ، ح 18897


20- احب العباد الی الله الاتقیاء الاخفیاء 
محبوبترین بندگان در پیش خدا پرهیزگاران گمنامند .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 153 ، ح 5929


21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست.

(جهاد النفس، ص 247)


22- احب الاعمال الی الله أدومها وان قل .
محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است ، اگر چه اندک باشد .

صحیح مسلم ، کتاب صلاة المسافرین و قصرها ، ح 1305


23- احب الاعمال الی الله من أطعم مسکینا من جوع أو دفع عنه مغرما أوکشف عنه کربا
بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوایی را سیر کنند ، یا قرض او رابپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند .

کنز العمال ، ج 6 ، ص 342 ، ح 15958


24- لا فقر اَشد من الجهل ، لا مال اَعود من العقل . 
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

(اصول کافی،ج1،ص30)


25- احب الاعمال الی الله حفظ اللسان
بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 551 ، ح 7851


26- احب الجهاد الی الله عز وجل کلمة حق تقال لامام جائر
بهترین جهادها در پیش خدا سخن حقی است که به پیشوای ستمکار گویند .

مسند احمد ، باقی مسند الانصار ، ح 21137


27- احب الطعام الی الله ما کثرت علیه الایادی
بهترین غذاها در پیش خدا آن است که گروهی بسیار بر آن بنشیند .

کنز العمال ، ج 15 ، ص 233 ، ح 40716


28- احب اللهو الی الله تعالی إجراء الخیل والرمی .
بهترین بازیها در پیش خدا اسب دوانی و تیراندازی است . 

کنز العمال ، ج 4 ، ص 344 ، ح 10812


29- طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)


30- احب الله تعالی عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتری وسمحا اذا قضی وسمحا اذااقتضی .
خداوند بندهای را که به هنگام خرید و هنگام فروش و هنگام دریافت سهلانگار است دوست دارد .

نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 85


31- احب عباد الله الی الله أنفعهم لعباده .
از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوبتر است که برای بندگان سودمندتر است .

نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 86


32- أحثوا التراب فی وجوه المداحین .
بر چهره ستایشگران ، خاک بیفشانید .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 574 ، ح 7960


33- احزم الناس أکظمهم للغیظ 
آنکه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر است ، از همه کس دور اندیشتر است .

نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95


34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل یخادن من یعجبه
مردم را از معاشرانشان بشناسید ، زیرا کند هم جنس با هم جنس پرواز .

نهج الفصاحه ، ص 19 ، ح 106


35- اخوف ما أخاف علی امتی الهوی وطول الامل .
بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 490 ، ح 7553


36- ادعوا الله وأنتم موقنون بالاجابة واعلموا أن الله لا یستجیب دعاء من قلبغافل لاه .
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد .

کنز العمال ، ج 2 ، ص 72 ، ح 3176


37- ادنی أهل النار عذابا ینتعل بنعلین من نار یغلی دماغه من حرارة نعلیه .
از مردم جهنم آنکه عذابش از همه آسانتر است دو کفش آتشین بپا دارد که مغزوی از حرارت کفشهایش به جوش میآید .

کنز العمال ، ج 14 ، ص 527 ، ح 39507


38- ادنی جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسیف .
آسانترین کشش های مرگ مانند صد ضربت شمشیر است .

کنز العمال ، ج 15 ، ص 569 ، ح 42208


39- اذا ابتلی أحدکم بالقضاء بین المسلین فلا یقض وهو غضبان ولیسو بینهم فی النظروالمجلس والاشارة 
اگر یکی از شما به کار قضاوت میان مسلمانان دچار شود باید به هنگام غضب ازقضاوت خودداری کند و میان ارباب دعوا در نگاه و نشیمنگاه و اشاره تفاوتی نگذارد .

کنز العمال ، ج 6 ، ص 102 ، ح 15034


40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنیا کما یظل أحدکم یحمی سقیمه الماء .
وقتی خداوند بندهای را دوست دارد ، دنیا را از او منع میکند چنانکه شما مریض خویش را از نوشیدن آب منع میکنید .

کنز العمال ، ج 6 ، ص 471 ، ح 16595





نویسنده : لبیک
تاریخ : شنبه 92/10/28
زمان : 4:29 عصر
چهل حدیث از امام جعفر صادق (ع)
نظرات ()

حدیث اول :

من أحب لله و أبغض لله و أعطی لله فهو ممن کمل إیمانه .

امام جعفر صادق (ع) : هر که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمن دارد و برای خدا عطاء کند ، از کسانی است که ایمانش کامل است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 189

حدیث دوم :

ان المسلمین یلتقیان ، فافضلهما أشدهما حبا لصاحبه .

امام جعفر صادق (ع) : از دو مسلمان که به هم برخورد می کند آن که دیگری را بیشتر دوست دارد بهتر است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 193

حدیث سوم :

جعل الخیر کله فی بیت و جعل مفتاحه الزهد فی الدنیا .

امام جعفر صادق (ع) : همه خیر در خانه ای نهاده شده و کلیدش را زهد و بی رغبتی به دنیا قرار داده اند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 194

حدیث چهارم:

اذا أراد الله بعبد خیرا زهده فی الدنیا و فقهه فی الدین و بصره عیوبها و من أوتیهن فقد أوتی خیر الدنیا و الاخرة .

امام جعفر صادق (ع) : چون خدا خیر بنده ای را خواهد او را نسبت به دنیا بی رغبت و نسبت به دین دانشمند کند و به دنیا بینایش سازد و به هر که این خصلتها داده شود خیر دنیا و آخرت داده شده .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 196

حدیث پنجم:

خف الله کأنک تراه و إن کنت لا تراه فإنه یراک .

امام جعفر صادق (ع) : چنان از خدا بترس که گویا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 110

حدیث ششم :

کان أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه یقول : أفضل العبادة العفاف .

امام جعفر صادق (ع) : امیرالمؤمنین علیه السلام  می فرمود : بهترین عبادت عفت است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 125

حدیث هفتم :

قال رسول الله : من ترک معصیة لله مخافة الله تبارک و تعالی أرضاه الله یوم القیامة .

امام جعفر صادق (ع) : پیامبر خدا فرمود : هر که گناهی را برای خدا و ترس از او ترک کند خدا او را در روز قیامت خشنود گرداند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 128

حدیث هشتم :

قال الله تبارک و تعالی : ما تحبب إلی عبدی بأحب مما افترضت علیه .

امام جعفر صادق (ع) : خداوند متعال فرموده است : بنده من با چیزی محبوبتر از انجام واجبات به من دوستی نکند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 129

حدیث نهم :

العباد ثلاثة : قوم عبدوا الله عز و جل خوفا فتلک عبادة العبید و قوم عبدوا الله تبارک و تعالی طلب الثواب ، فتلک عبادة الأجراء و قوم عبدوا الله عز و جل حبا له فتلک عبادة الأحرار و هی أفضل العبادة .

امام جعفر صادق (ع) : عبادت کنندگان سه دسته اند : گروهی خدای متعال را از ترس عبادت کنند و این عبادت بردگان است ، گروهی خدای متعال را به طمع ثواب عبادت کنند و این عبادت مزدوران است . دسته ای خدای متعال را برای دوستیش عبادت کنند و این عبادت آزادگان و بهترین عبادت است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 131

حدیث دهم :

إنما خلد أهل النار فی النار لأن نیاتهم کانت فی الدنیا أن خلدوا فیها أن یعصوا الله أبدا . و إنما خلد أهل الجنة فی الجنة لأن نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا ، فبالنیات خلد هؤلاء و هؤلاء . ثم تلا قوله تعالی : " قل کل یعمل علی شاکلته " قال : علی نیته .

امام جعفر صادق (ع) : اهل دوزخ از اینرو در دوزخ جاودان باشند که نیت داشتند اگر در دنیا جاودان باشند همیشه نافرمانی خدا کنند و اهل بهشت از اینرو در بهشت جاودان باشند که نیت داشتند اگر در دنیا باقی بمانند همیشه اطاعت خدا کنند پس این دسته و آن دسته به سبب نیت خویش جاودانی شدند ، سپس قول خدای تعالی را تلاوت نمود : بگو هرکس طبق طریقه خویش عمل می کند . فرمود : یعنی طبق نیت خویش .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 135 - 136

حدیث یازدهم :

لا تکرهوا إلی أنفسکم العبادة .

امام جعفر صادق (ع) : عبادت را به خود مکروه و ناپسند ندارید .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 137

حدیث دوازدهم :

ان الله عز و جل إذا أحب عبدا فعمل قلیلا جزاه بالقلیل الکثیر.

امام جعفر صادق (ع) : چون خدای تعالی بنده ای را دوست دارد و او عمل کوچکی انجام دهد ، خدا او را پاداش بزرگ دهد .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 137 – 138

حدیث سیزدهم :

الصبر رأس الایمان .

امام جعفر صادق (ع) : صبر سر ایمان است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 140

حدیث چهاردهم :

ثلاث من علامات المؤمن : علمه بالله و من یحب و من یبغض .

امام جعفر صادق (ع) : سه چیز از علامات مؤمن است : شناختن خدا و شناختن دوستان و دشمنان خدا .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 192

حدیث پانزدهم :

من ابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه ، کان له مثل أجر الف شهید .

امام جعفر صادق (ع) : هر مؤمنی به بلائی گرفتار شود و صبر کند ، اجر هزار شهید برای اوست .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 146

حدیث شانزدهم :

محمد بن سلیمان الدیلمی عن أبیه قال : قلت لابی عبدالله - علیه السلام - فلان بن عبادته و دینه و فضله ! فقال : کیف عقله ؟ قلت : لا أدری : فقال : ان الثواب علی قدر العقل .

امام جعفر صادق (ع) : سلیمان دیلمی می گوید : به امام صادق - علیه السلام - عرض کردم فلانی در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنان است . فرمود : عقلش چگونه است ؟ گفتم نمی دانم . فرمود : پاداش به اندازه عقل است .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 12

حدیث هفدهم :

أکمل الناس عقلا أحسنهم خلقا .

امام جعفر صادق (ع) : عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 27

حدیث هیجدهم :

قال رسول الله (ص ) : إنا معاشر الانبیاء أمرنا أن نکلم الناس علی قدر عقولهم .

امام جعفر صادق (ع) : پیامبر خدا (ص ) فرموده است:ما گروه پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل خودشان سخن بگوئیم .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 27

حدیث نوزدهم :

قال رجل له - علیه السلام - ما العقل ؟ قال : ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان . قال : قلت : فالذی کان فی معاویة ؟ فقال : تلک النکراء ، تلک الشیطنة ، وهی شبیهة بالعقل ، و لیست بالعقل .

امام جعفر صادق (ع) : شخصی از امام صادق - علیه السلام - پرسید عقل چیست ؟ فرمود : چیزی است که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید . آن شخص گوید : گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود ؟ فرمود : آن نیرنگ است ، آن شیطنت است ، آن نمایش عقل را دارد ، ولی عقل نیست .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 11

حدیث بیستم :

عبدالله بن سنان قال : ذکرت لابی عبدالله - علیه السلام - رجلا مبتلی بالوضوء و الصلاة و قلت : هو رجل عاقل ، فقال : أبو عبدالله و أی عقل له و هو یطیع الشیطان ؟ فقلت له : و کیف یطیع الشیطان ؟ فقلت له : سله هذا الذی یأتیه من أی شیء هو ؟ فانه یقول لک من عمل الشیطان .

امام جعفر صادق (ع) : ابن سنان گوید به حضرت صادق - علیه السلام - عرض کردم : مردی هست عاقل که گرفتار وسواس در وضو و نماز می باشد : فرمود چه عقلی که فرمانبری شیطان می کند ؟ گفتم : چگونه فرمان شیطان می برد ؟ فرمود از او بپرس وسوسه ای که به او دست می دهد از چیست ؟ قطعا به تو خواهد گفت از عمل شیطان است .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 13

حدیث بیست و یک :

قال - علیه السلام - : قال رسول الله : یا علی لا فقر أشد من الجهل ، لا مال أعود من العقل .

امام جعفر صادق (ع) : پیامبر خدا فرموده است : ای علی هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 30

حدیث بیست و دو :

لیس بین الایمان و الکفر الا قلة العقل قیل : و کیف ذاک یا ابن رسول الله ؟ قال : إن العبد یرفع رغبته الی مخلوق فلو أخلص نیته لله لأتاه الذی یرید فی أسرع من ذلک .

امام جعفر صادق (ع) : میان ایمان و کفر فاصله ای جز کم عقلی نیست . عرض شد : چگونه ای پسر پیغمبر ؟ فرمود : بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق می شود ، در صورتی که اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیکتر از آن وقت به او رسد .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 32 – 33

حدیث بیست و سه :

اذا أراد الله بعبد خیرا فقهه فی الدین .

امام جعفر صادق (ع) : چون خدا خیر بنده ای خواهد ، او را در دین دانشمند کند .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 39

حدیث بیست و چهار :

لیس بین الایمان و الکفر الا قلة العقل قیل : و کیف ذاک یا ابن رسول الله ؟ قال : إن العبد یرفع رغبته الی مخلوق فلو أخلص نیته لله لأتاه الذی یرید فی أسرع من ذلک .

امام جعفر صادق (ع) : میان ایمان و کفر فاصله ای جز کم عقلی نیست . عرض شد : چگونه ای پسر پیغمبر ؟ فرمود : بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق می شود ، در صورتی که اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیکتر از آن وقت به او رسد .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 32 - 33

حدیث بیست و پنج :

طلب العلم فریضة .

امام جعفر صادق (ع) : کسب دانش واجب است .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 35

حدیث بیست و ششم :

من زار أخاه فی الله قال الله عز و جل : إیای زرت و ثوابک علی و لست أرضی لک ثوابا دون الجنة .

امام جعفر صادق (ع) : هر کسی که برای خدا از برادرش دیدن کند ، خدای متعال فرماید : مرا دیدن کردی و ثوابت بر من است و به ثوابی جز بهشت برایت خرسند نیستم .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 255

حدیث بیست و هفتم :

تصافحوا فإنها تذهب بالسخیمة .

امام جعفر صادق (ع) : با یکدیگر مصافحه کنید ، زیرا مصافحه کینه را می برد .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 264

حدیث بیست و هشتم :

لا یقبل رأس احد و لا یده إلا رسول الله أو من ارید به رسول الله صلی الله علیه و آله .

امام جعفر صادق (ع) : نباید سر یا دست کسی بوسیده شود مگر دست پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یا کسی که از او پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قصد شود .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 267

حدیث بیست  و نهم :

شیعتنا الرحماء بینهم ، الذین اذا خلوا ذکروا الله .

امام جعفر صادق (ع) : شیعیان ما با یکدیگر مهربانند ، چون تنها باشند خدا را یاد کنند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 268

حدیث سی ام :

من أحب الاعمال الی الله عز و جل إدخال السرور علی المؤمن : اشباع جوعته أو تنفیس کربته أو قضاء دینه .

امام جعفر صادق (ع) : از جمله دوست داشتنی ترین اعمال نزد خدای متعال شادی رسانیدن به مؤمن است و سیر کردن او از گرسنگی ، یا رفع گرفتاری او یا پرداخت بدهیش .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 276

حدیث سی و یک ام :

قال عن سدیر قال : قلت له - علیه السلام - هل یجزی الولد والده ؟ فقال : لیس له جزاء إلا فی خصلتین یکون الوالد مملوکا فیشتریه ابنه فیعتقه أو یکون علیه دین فیقضیه عنه .

امام جعفر صادق (ع) : سدیر گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم : آیا فرزند می تواند پدرش را پاداش دهد ؟ فرمود : پاداشی برای پدر نیست جز در دو صورت : پدر برده باشد و پسر او را بخرد و آزاد کند،پدر بدهی داشته باشد و پسر آن را بپردازد .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 237

حدیث سی و دوم :

شرف المؤمن قیام اللیل و عزه استغناؤه عن الناس .

امام جعفر صادق (ع) : شرافت مؤمن به شب زنده داری و عزتش به بی نیازی از مردم است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 218

حدیث سی و سوم :

قیل له - علیه السلام - ای الاعمال أفضل ؟ قال : الصلاة لوقتها و بر الوالدین و الجهاد فی سبیل الله عز و جل .

امام جعفر صادق (ع) : به امام صادق علیه السلام عرض شد . کدام اعمال بهتر است ؟ فرمود : نماز در وقت و نیکی با پدر و مادر و جهاد در راه خدای متعال .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 231

حدیث سی و چهارم:

مثل الدنیا کمثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتی یقتله .

امام جعفر صادق (ع) : دنیا مانند آب دریاست که هر چه شخص تشنه از آن بیشتر آشامد ، تشنگیش بیشتر شود تا او را بکشد .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 205

حدیث سی و پنجم :

من رضی من الله بالیسیر من المعاش رضی الله منه بالیسیر من العمل .

امام جعفر صادق (ع) : هر که به یک زندگی ساده از خدا راضی باشد خدا هم به عمل اندک او راضی شود .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 207

حدیث سی و ششم :

إن کان ما یکفیک یغنیک فأدنی ما فیها یغنیک و إن کان ما یکفیک لا یغنیک فکل ما فیها لا یغنیک .

امام جعفر صادق (ع) : اگر اندازه کفایت ، بی نیازت کند ، کمترین چیز دنیا بی نیازت کند و اگر اندازه کفایت بی نیازت نکند ، هر چه در دنیا هست بی نیازت نکند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 209

حدیث سی و هفتم :

لا تستقل ما یتقرب به إلی الله عز و جل و لو شق تمرة .

امام جعفر صادق (ع) : چیزی که مایه تقرب به خدای متعال است کوچک مشمار ، اگر چه پاره خرمایی باشد .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 212

حدیث سی و هشتم :

اذا هممت بشی ء من الخیر فلا تؤخره ، فان الله عز و جل ربما أطلع علی العبد و هو علی شیء من الطاعة فیقول : و عزتی و جلالی لا أعذبک بعدها أبدا و اذا هممت بسیئة فلا تعملها فانه ربما اطلع الله علی العبد و هو علی شیء من المعصیة فیقول : و عزتی و جلالی لا أغفر لک بعدها أبدا .

امام جعفر صادق (ع) : وقتی اراده کار خیری نمودی تأخیرش مینداز زیرا خدای متعال گاهی بر بنده مشرف می شود که او مشغول طاعتی است ، پس می فرماید : به عزت و جلالم سوگند که تو را پس از این هرگز عذاب نکنم و چون اراده گناهی کردی انجام مده ، زیرا گاهی خدا بر بنده مشرف می شود که او معصیتی انجام دهد ، پس می فرماید : به عزت و جلالم که تو را بعد از این دیگر نخواهم آمرزید .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 213

حدیث سی و نهم :

لو یعلم المؤمن ما له من الأجر فی المصائب لتمنی أنه قرض بالمقاریض .

امام جعفر صادق (ع) : اگر مؤمن پاداشی را که برای مصیبتها دارد بداند ، آرزو می کند که او را با قیچی تکه تکه کنند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 354

حدیث چهلم :

سئل النبی (ص ) : ما کفارة الاغتیاب قال : تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته .

امام جعفر صادق (ع) : از پیغمبر پرسیدند : کفاره غیبت چیست ؟ فرمود : برای آن کس که غیبتش کردی هر زمان به یادش افتادی از خدا طلب آمرزش کنی .

 




نویسنده : لبیک
تاریخ : شنبه 92/10/28
زمان : 4:28 عصر
سالروز ازدواج نبی مکرم اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم با حضرت
نویسنده : لبیک
تاریخ : یکشنبه 92/10/22
زمان : 5:2 عصر
وصایای مهم امام حسن عسکری(ع)به شیعیان
نظرات ()

یازدهمین پیشوای شیعیان حضرت امام حسن عسکری(ع) در هشتم ربیع‌الثانی سال 232 به دنیا آمدند و در هشتم ماه ربیع‌الاول سال 260 در اثر سمی که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید به شهادت رسیدند.

به گزارش ایسنا، امام حسن عسکری (ع) در سال 232هجری در مدینه چشم به جهان گشودند پدر بزرگوارشان حضرت امام هادی(ع) و مادرشان بانویی شایسته به نام "حدیثه"، "سوسن" یا " سلیل" ذکر شده که زنی لایق و صاحب فضیلت بود و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد. این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد.

نگاهی گذار به زندگانی امام یازدهم(ع)

نام ایشان "حسن" و کنیه آن بزرگوار "ابومحمّد" و از القاب ایشان "زکی" و "عسکری" است. آن حضرت چون به دستور خلیفه عباسی مجبور به سکونت در سامراء و در محله "عسکر"، یعنی نظامی سکونت گزیدند او را "عسکری" گویند. البته القاب دیگری همچون « نقی» برای آن حضرت ذکر کرده‌اند. آنچه از صفات بزرگ و فضائل که لازمه امامت است در آن حضرت جمع بود، یعنی: در علم، و زهد، کامل بودن در عقل و خرد، عصمت، شجاعت، کرم و بزرگواری از تمام مردم زمان خود برتر بود و علاوه بر نصوص که از پیامبر(ص) و امامان گذشته در باره امامت آن حضرت وارد شده بود، حضرت امام هادی (ع) یعنی پدر بزرگوارشان نیز تصریح به امامت آن جناب فرمودند، و در روایتی که مرحوم شیخ مفید (ره) در کتاب گرانقدر ارشاد نقل کرده است، حضرت امام هادی (ع) چهار ماه قبل از شهادت امام عسکری (ع) را وصیّ خود قرار داد، و به امامت آن حضرت تصریح کرده و گروهی از دوستان و شیعیان را بر این امر گواه گرفت. آن حضرت در میان مردم و بزرگان و حتّی افراد مخالف از احترام خاصی برخوردار بود، به حدّی که حتی ناخواسته آن حضرت را احترام می‌کردند.

دوران امامت امام حسن عسکری(ع)

آن حضرت 23 ساله بود که پدرش امام هادی(ع) به شهادت رسیدند. مدت امامت آن حضرت 6 سال و در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفای عباسی: المعتزه بالله، المهتدی بالله، المعتمدبالله، معاصر بود که شدیداً از جانب این خلفا تحت فشار و محدودیت قرار داشت. بطوریکه علاوه بر سکونت اجباری در محله نظامی حتی آن حضرت را در زندان نیز محبوس نمودند. یازدهمین حجت خدا از نسل پاک و مطهر رسول خدا(ص) در عین حال از مبارزه با حکومت ستمگر و حفظ یاران و شیعیان خود و ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان مناطق مختلف از طریق تعیین نمایندگان و ارسال پیام‌ها و پیک‌ها و فعالیت‌های سری سیاسی، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات در آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود امام دوازدهم(عج) دست برنداشتند.

به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسکری (ع) به سه دوره تقسیم می‌گردد: دوره اول 13 سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت. دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت. دوره سوم نزدیک 6 سال امامت آن حضرت می‌باشد. دوره امامت حضرت عسکری (ع) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود. خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازی‌هایی داشتند. امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران امامتش، سه سال را در زندان گذرانید. زندانبان آن حضرت، صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسیله آن دو غلام - آزار بیشتری دهد، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند. با تمام دشمنی‌ها و کینه توزی دربار عباسی نسبت به آن حضرت، عظمت معنوی و کمالات و گاهی چنان آنها را تحت تأثیر قرار می‌داد که در برابر آن حضرت سر تعظیم فرود می‌آوردند.

امامی که با وجود زندانی بودن جنبش علمی شیعی را تجدید کرد

امام حسن عسکری (ع) بیش از 29 سال عمر نکرد، ولی در مدت شش سال امامت بر حق و الهی خود آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راه‌های دور برای کسب فیض به محضر امام (ع) می‌رسیدند بر جای گذاشتند. در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی، جنبش علمی خاصی را تجدید کرد، و فرهنگ شیعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته‌های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام، گردید. در قدرت علمی امام (ع) که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت(ع) مایه گرفته بود، نکته‌ها گفته‌اند. از جمله: همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد. بنابراین اگر چه امام حسن عسگری علیه السلام شدیدا از طرف دستگاه خلافت عباسی تحت نظر و محدودیت شدید قرار داشت لکن آن حضرت بُعد علمی از آیین اسلام و اشکال‌ها و شبهات مخالفان و تعیین اندیشه صحیح اسلامی و تربیت شاگردان لحظه‌ای فرو گذار ننمودند.

تربیت فرزندی برای آخرالزمان و نجات بشریت

در سال 255 تنها فرزند آن حضرت، مهدی موعود چشم به جهان گشود. این نوزاد مبارک که آخرین منجی و حجت الهی بر روی زمین است و تا به امروز بشریت از پرتو وجود مبارکش از پس پرده بهره می‌برد حاصل ازدواج امام حسن عسکری با بانویی عفیف به نام" ملیکه" است که از طرف پدر دختر یشوعا فرزند امپراطور روم شرقی بود، و از طرف مادر نوه شمعون از یاران مخصوص حضرت عیسی علیه السلام و وصی او بشمار می‌رفت. ملیکه یا نرجس خاتون به خانه امام حسن عسکری(ع) شد، امام هادی(ع) به خواهرش حکیمه فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز، او همسر فرزندم حسن علیه السلام و مادر مهدی آل محمد(ص) خواهد بود، آنگاه به نرجس رو کرده و فرمود: "مژده باد ترا به فرزندی که سراسر جهان را با نور حکومتش پر از عدالت و دادگری کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد".

آری این چنین یک دختر پاک و دانا، آلودگی کاخ شاهان را رها کرد و در خط جد مادریش "شمعون" قرار گرفت و سرانجام به سعادت عظمای همسری حضرت امام حسن عسکری(ع) در آمد و لیاقت پر افتخار مادر حضرت قائم (عج ) را پیدا کرد. این بانوی با سعادت در سال 261 هجری و به روایتی قبل از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام از دنیا رفت و قبر شریفش در سامرا کنار قبر منور امام عسکری علیه السلام قرار گرفته است .امام قائم (عج ) از همین خاندان پاک در شب جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری در زمان حکومت معتمد عباسی در سامرا متولد شد و هنگام شهادت پدر، پنج ساله بود. تولد آن حضرت را جز عده‌ای خاص نمی‌دانستند و برای نوع مردم مخفی بود، تا مبادا مورد گزند طاغوتیان غاصب و ستمگر زمان قرار گیرد.

ماجرای شهادت پدر امام عصر(عج)

سرانجام حکومت عباسی که از نفوذ و معنویت امام علیه السلام در جامعه نگران بود به همان شیوه دیرینه متوسل شد و آن حضرت را پنهانی مسموم ساخت. آن حضرت در سال 260 هجری قمری به شهادت رسید و در خانه خود در سامراء در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شدند.

وصایای مهم امام یازدهم به شیعیان

در پایان پیام و وصیتی که امام حسن عسکری(علیه السلام) خطاب به شیعیانشان فرمودند را به بهانه این مناسبت برای خود و دیگران متذکر می‌شویم:

آن حضرت فرمودند: "شما را به تقوای الهی، پرهیزگاری در دین، کوشش در راه خدا، راستگویی، ادای امانت به آنکه چیزی به شما سپرده است؛ خواه نیکوکار باشد و خواه بدکار، طول دادن سجده‌ها و رفتار خوب با همسایگان که پیامبر(ص) بدان مبعوث شده است سفارش می‌کنم.

در میان جماعت آنان (اهل سنت)، نماز بخوانید، مردگان آنها را تشییع کنید، از بیمارانشان عیادت کنید و حقوق آنان را بپردازید.

هنگامی که کسی از شما در دین پرهیزگار باشد، در گفته‌هایش راست بگوید، امانتداری درستکار باشد و با مردم خوش خُلقی کند، می‌گویند: او شیعه است و این مرا خشنود می‌کند.

از خدا بترسید و زینت ما باشید نه خار چشم ما، هر نیکی را به سمت ما آورید و هر زشتی را از ما دور کنید. هر خوبی که گفته می‌شود، در ماست و هر بدی که به ما نسبت داده می‌شود ما از آن دور هستیم. حق ما در کتاب خداوند، مخصوص و پیوند ما با رسول خدا(ص)آشکار و طهارت ما به وسیله پروردگار، عیان است. (به طوری که) کسی جز ما نمی‌تواند چنین ادعایی کند مگر دروغگو.

همواره نام خدا را به یاد آورید و مرگ را فراموش نکنید. پیوسته قرآن بخوانید و بر پیامبر(ص) صلوات بفرستید که صلوات بر پیامبر(ص)، 10 حسنه دارد. وصایای مرا حفظ کنید. شما را به خدا می‌سپارم و به شما سلام می‌رسانم.»

برخی پی نوشت‌ها:

- برگرفته از آثار محمد محمدی اشتهاردی

- ره توشه عتبات عالیات

و.. 




نویسنده : لبیک
تاریخ : جمعه 92/10/20
زمان : 1:28 عصر
چهل حدیث از امام حسن عسکری (ع)
نظرات ()


   

قالَ الاِْمامُ الْعَسْکَرى(علیه السلام):


1- پرهیز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَیَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ.»:
جدال مکن که ارزشت مىرود و شوخى مکن که بر تو دلیر شوند.
(تحف العقول ص 486)

2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ یَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتّى یَقُومَ.»:
هر که به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.

3- هلاکت در ریاست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ یَمینًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ یَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِیّاکَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّیاسَةِ، فَإِنَّهُما یَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَکَةِ.»:
آن که را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به کمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش کرده و سخن پراکنى کنى و در پىریاست باشى، زیرا این دو، آدمى را به هلاکت مىکشانند.

4- گناهى که بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَیْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراکُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبیبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى کـه آمرزیده نشود ایـن است که [آدمى ] بگوید: اى کاش مرا به غیر از این گناه مؤاخذه نکنند. سپس فرمود: شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهانتر است.

5- نزدیکتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَیْنِ إِلى بَیاضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم خدا، از سیاهى چشم به سفیدىاش نزدیکتر است.

6- دوستى نیکان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضیلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَیْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نیکان به نیکان، ثوابست براى نیکان. و دوستى بدان به نیکان، فضیلت است براى نیکان. و دشمنى بدان با نیکان، زینت است براى نیکان. و دشمنى نیکان با بدان، رسوایى است براى بدان.

7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى کُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او مىگذرى، و نشستن در پایین مجلس است.

8- خنده بیجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْکُ مِنْ غَیْرِ عَجَب.»:
خنده بیجا از نادانى است.

9- همسایه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَیِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى کمرشکن، همسایه اى است که اگر کردار خوبى را بیند نهانش سازد و اگر کردار بدى را بیند آشکارش نماید.

10- پندى گویا و جامع
«أُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دینِکُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَدیثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله علیه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذا وَرَعَ فى دینِهِ وَ صَدَقَ فى حَدیثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ: هذا شیعِىٌ فَیَسُرُّنى ذلِکَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا زَیْنًا وَ لا تَکُونُوا شَیْنًا، جُرُّوا إِلَیْنا کُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبیح، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ.»:
لَناحَقٌّ فى کِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهیرٌ مِنَ اللّهِ لا یَدَّعیهِ أَحَدٌ غَیْرُنا إِلاّ کَذّابٌ. أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّیْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسایى در دینتان و تلاش براى خدا و راستگویى و امانتدارى درباره کسى که شما را امین دانسته ـ نیکوکار باشد یا بدکار ـ و طول سجود و حُسنِ همسایگى سفارش مىکنم. محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)براى همین آمده است. در میان جماعت هاى آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنها حاضر شوید و مریضانشان را عیادت کنید. و حقوقشان را ادا نمایید، زیرا هر یک از شما چون در دینش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: این یک شیعه است، و این کارهاست که مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشید، مایه زینت باشید نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بکشانید و همه زشتى را از ما بگردانید، زیرا هر خوبى که درباره ما گفته شود ما اهل آنیم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوریم. در کتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پیامبر خداست و خداوند ما را پاک شمرده، احدى جز ما مدّعى این مقام نیست، مگر آن که دروغ مىگوید. زیاد به یاد خدا باشید و زیاد یاد مرگ کنید و زیاد قرآن را تلاوت نمایید و زیاد بر پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سلام و تحیّت بفرستید. زیرا صلوات بر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ کنید و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.
(بحارالانوار-جلد75-صحفه372باب29)

11- اندیشه در کار خدا
«لَیْسَتِ الْعِبادَةُ کَثْرَةَ الصِّیامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت کردن به زیادى روزه و نماز نیست، بلکه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.

(تحف العقول، ص448)


12- پلیدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، کلید هر گونه شرّ و بدى است.

13- ویژگى هاى شیعیان
«شیعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِیَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاکِیَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَیَفْجُرُ لَهُمْ یَنابیعُ الْحَیَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّیرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پیروان ما، گروه هاى نجات یابنده و فرقه هاى پاکى هستند که حافظان [آیین] مایند، و ایشان در مقابل ستمکاران، سپر و کمککار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حیات [منجىِ بشریّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پیش از ظهور براى آنان خواهد جوشید.

14- ناآرامى کینه توز 
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
کینه توز ، ناآرامترینِ مردمان است.

15- پارساترین مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترین مردم کسى است که در هنگام شبهه توقّف کند. عابدترین مردم کسى است که واجبات را انجام دهد. زاهدترین مردم کسى است که حرام را ترک نماید. کوشننده ترین مردم کسى است که گناهان را رها سازد.
(تحف العقول ، ص 489)

16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَکَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْکافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،برکت و بر کافر، اتمام حجّت است.
(تحف العقول، ص489)

17- محصول اعمال
«إِنَّکُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَیّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ یَأْتى بَغْتَةً، مَنْ یَزْرَعْ خَیْرًا یَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ یَزْرَعْ شَرًّا یَحْصِدُ نِدامَةً، لِکُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا یُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا یُدْرِکُ حَریصٌ ما لَمْ یُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَیْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر کاهنده و روزهاى برشمرده اى دارید، و مرگ به ناگهان مىآید، هر کس تخم خیرى بکارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر کس تخم شرّى بکارد به پشیمانى بِدْرَوَد. هر که هر چه بکارد همان براى اوست. کُندکار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نیست در نیابد، هر که به خیرى رسد خدایش داده، و هر که از شرّى رهد خدایش رهانده.

18- شناخت احمق و حکیم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَکیمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حکیم در قلب اوست.

19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا یَشْغَلْکَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از کار واجب باز ندارد.

20- عزّتِ حقگرایى
«ما تَرَکَ الْحَقَّ عَزیزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَلیلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هیچ عزیزى حقّ را رها نکند، مگر آن که ذلیل گردد و هیچ ذلیلى به حقّ نیاویزد، مگر آن که عزیز شود.

21- دوست نادان
«صَدیقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مایه رنج است.

22- بهترین خصلت
«خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْیمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آنها چیزى نیست:ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.

23- نتیجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى کِبَرِهِ.»:
جرأت و دلیرى فرزند بر پدرش در کوچکى، سبب عاقّ و نارضایتى پدر در بزرگى مىشود.

24- بهتر از حیات و بدتر از مرگ
«خَیْرٌ مِنَ الْحَیاةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَیاةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِکَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چیزى است که چون از دستش دهى، از زندگى بدت آید، و بدتر از مرگ چیزى است که چون به سرت آید مرگ را دوست بدارى.

25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چیزى که او را خوار دارد.

26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِیَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فیها نِعْمَةٌ تُحیطُ بِها.»:
هیچ بلایى نیست، مگر این که در آن از طرف خدا نعمتى است.

27- اکرام بدون افراط
«لا تُکْرِمِ الرَّجُلَ بِما یَشُقُّ عَلَیْهِ.»:
هیچ کس را طورى اکرام مکن که بر او سخت گذرد.

28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِیَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر که در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر که آشکارا برادرش را پند دهد او را کاسته.

29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا یُحْسَدُ عَلَیْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است که بر آن حسد نبرند.

(تحف العقول، ص489)


30- سختى تربیت نادان
«رِیاضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ کَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترک دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.

31- شادى بیجا
«لَیْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمدیده، از بىادبى است.
(تحف العقول، ص489)

32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نیکو، زیبایى ظاهرى است،و عقل نیکو، زیبایى باطنى است.

33- کلید تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَیْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْکَذِبَ.»:
تمام پلیدى ها در خانه اى قرار داده شده و کلید آن دروغگویى است.

(بحار الانوار، ج78، ص377)

34- چشم پوشى از لغزش و یادآورى احسان
«خَیْرُ إِخْوانِکَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَکَ وَ ذَکَرَ إِحْسانَکَ إِلَیْهِ.»:
بهترین برادران تو کسى است که خطایت را نادیده گیرد و احسانت را یادآور شود.

35- مدح نالایق
«مَنْ مَدَحَ غَیْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر که نالایقى را ثنا گوید، خود در موضعِ اتّهام قرار گیرد.

36- راه دوست یابى
«مَنْ کانَ الْورَعُ سَجِیَّتَهُ، وَ الْکَرَمُ طَبیعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ کَثُرَ صَدیقُهُ.»:
کسى که پارسایى خوى او، و بخشندگى طبیعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسیار شوند.

37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
کسى که با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان گردد. 

(مسند الامام العسکری، ص287)

نکته: شاید برخی از خوانندگان برایشان سؤال (شبهه) پیش بیاید که چه طورممکنه کسی باایمان باشه وازمردم گریزان ، اگراین طوربود پیامبر باید مردم گریزترین آدم روی زمین می شد.

این سؤال به طور تفصیل توسط علامه محمودی در کتاب « نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة »پاسخ داده شده است. وی در ذیل روایت امام عسکری علیه السلام که فرمودند «منْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:کسى که با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان گردد. می گوید: بحث انزوا و دوری و وحشت از مردم، ناظر به مجالس باطل، صرف اوقات در لهو و لعب، غفلت، جهالت و غیبت و کارهای حرام دیگر است . ایشان کلامی از ابن میثم بحرانی شارح نهج البلاغه در این باره می آورد که سودمند است. نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة ج 8 ص 107

38- خرابى مناره ها و کاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصیرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى که قائم(علیه السلام) قیام کند، دستور به خرابى مناره ها و کاخ هاى مساجد دهد.

39- نماز شب، سیر شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا یُدْرَکُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّیْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

(مسند الامام العسکری، ص290)
 
40- ادبى بسنده
«کَفاکَ أَدَبًا تَجَنُّبُکَ ما تَکْرَهُ مِنْ غَیْرِکَ.»:
در مقام ادب براى تو همین بس که آنچه براى دیگران نمیپسندى، خود، از آن دورى کنى.

 (مسند الامام العسکری، ص288)

 
 
منبع: کتاب شریف تحف العقول‏ ، ابن شعبه حران، ناشر: جامعه مدرسین‏ ص 486 
همچنین کتاب بحارالانوار نیز موجود است
 



نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 92/10/18
زمان : 8:23 عصر
قدیمیترین عکسهای حرم امام رضا(ع)
نویسنده : لبیک
تاریخ : جمعه 92/10/13
زمان : 12:18 عصر
صلوات خاصه ... .
نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 92/10/11
زمان : 5:8 عصر
زندگینامه امام رضا(ع)
نظرات ()

نام ،لقب و کنیه امام :

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان “رضا” به معنای “خشنودی” می‌باشد.

امام محمدتقی علیه‌السلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند :” خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند”.

یکی از القاب مشهور حضرت ” عالم آل محمد “ است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی براین سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش ” جنبه علمی امام ” آمده است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.  

پدر و مادر امام :

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان ” نجمه ” نام داشت.

تولد امام :

حضرت رضا (علیه السلام ) در یازدهم ذیقعده‌الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که :” هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم, صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر ” لااله‌الاالله ” رااز شکم خود می‌شنیدم, اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت” .

نظیر این واقعه, هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است, از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.

زندگی امام در مدینه :

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می پرداختنند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می نگریستند.تا قبل ازاین سفر با اینکه امام بیشترسالهای عمرش را درمدینه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامی پِیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

امام در گفتگویی که با مامون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می فرمایند:” همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدینه عبورمی کردم, عزیرتراز من کسی نبود . مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او ر ا برآورده سازم, مگر اینکه این کار را انجام می دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى نگریستند “.

امامت حضرت رضا (علیه السلام ) :

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام ) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نمائیم.

یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام ) می‌گوید:” ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود :” آیا می‌دانید من کیستم ؟” گفتم:” تو آقا و بزرگ ما هستی”. فرمود :” نام و لقب من را بگوئید”. گفتم :” شما موسی بن جعفر بن محمد هستید “. فرمود :” این که با من است کیست ؟” گفتم :” علی بن موسی بن جعفر”. فرمود :” پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد”".     در حدیث مشهوری نیزکه جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام ) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام ) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که “عالم‌ آل‌محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد”.

اوضاع سیاسی :

مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد :

1- ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

2- پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

3- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام ) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان ( سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام ) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت  نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین درفساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت, از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و اورابه قتل برساند و لباس قدرت  را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف واکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید  و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار  سیاستمدار بود ، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کردعلویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه وقتل و غارت, اکنون با استفاده از فرصت دودستگی در خلافت هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار علم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود ، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکاربر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می کردند, انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستندو این ،بر اثر ستم‌ها وناروائیها وانواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. ا زاین رو مأمون درصدد بر آمده بود تاموجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود ، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل‌بن‌سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد وخود از خلافت به نفع امام کناره‌ گیری کند, زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست ، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خوداو و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر, بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است  برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خوشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می پذیرفتند.ازطرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تاییدامام می دانستند لذا قیامهایی که برضدحکومت می شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایِشان را به اجبار ولیعهد خودمی کند که دراینصورت بازهم خلافت وحکومت او درمیا ن مردم و شیعیان توجیه می گردد ودیگر اعتراضات وشورشهایی که به بهانه غصب خلافت وستم, توسط عباسیان انجام می گرفت دلیل وتوجیه خودراازدست می دادوبااستقبال مردم ودوستداران امام مواجه نمی شد. ازطرفی اومی توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند.  همچنین اوگمان می کردکه ازطرف دیگر شیعیان و پیروان امام ، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت  در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند دادوامام جایگاه خودرادرمیان دوستدارانش ازدست می دهد.

سفر به سوی خراسان :

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه, خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد, بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه ، جبل ، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره ، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیزپیوسته حضرت رازیر نظر داشتندواعمال امام رابه او گزارش می دادند.

حدیث سلسلة الذهب :

در طول سفر امام به مرو ، هرکجا توقف می‌فرمودند, برکات زیادی شامل حال مردم ان منطقه می شد. از جمله هنگامی‌که امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند, همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی, به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته وعرضه داشتند :” ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان پیامبر خدا برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد “. امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند ، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: ” کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هرکس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسیکه داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود. ” سپس امام فرمودند: ” اما این شروطی دارد و من خود از جمله آن شروط هستم “.

این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت وپذیرش گفتار و رفتارامام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

ولایت عهدی :

باری ، چون حضرت رضا (علیه السلام ) وارد مرو شدند, مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت :” همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام ) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی‌بن‌موسی‌رضا (علیه السلام ) ندیدم”. پس از آن به حضرت رو کرد و گفت:” تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آنرا به شما واگذار نمایم”. حضرت فرمودند:” اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست ، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی “. مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند :‌ ” هرگز قبول نخواهم کرد “. وقتی مأمون مأیوس شد گفت:” پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید”. این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند :” از پدرانم شنیدم, من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد”. اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند :” اینک که مجبورم, قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظرداشته باشم”. مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت, دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: ” خداوندا ! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی” .

جنبه علمی امام :

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام واعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می خواست تااین قداست واعتبار را خدشه دارسازدوازجمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا  بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را ازنظر علمی شکست داده ووجهه علمی امام را زیرسوال ببرند.که شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

“برای یکی از این مناظرات مأمون فضل‌بن‌سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم  نصاری و بزرگ علمای یهود و روسای صابئین ( پیروان حضرت یحیی) بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت:” دوست دارم که با پسر عموی من ( مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عمومی امام می باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید”. صبح رروز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند :” آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود”. او گفت : “بلی فدایت شوم”. امام فرمودند :” وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم”. سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت : ” دوست دارم با ایشان مناظره کنید “. حضرت رضا (علیه السلام)نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود:” اگر کسی درمیان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند”. عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سئوالات بسیاری کرد و حضرت تمام سئوالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سئوالات خود از امام  شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

رجاءابن ضحاک که ازطرف مامون مامور حرکت دادن امام ازمدینه به سوی مرو بود,می گوید: “آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی شد مگر اینکه مردم از هرسو به او روی می آوردند و مسائل دینی خود را از امام می پرسیدند.ایشان نیز به آنها پاسخ می گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می فرمود.هنگامی که ازاین سفربازگشتم نزد مامون رفتم .او ازچگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگوکردم . مامون گفت: “آری، ای پسرضحاک !ایشان  بهترین، دانا ترین و عابدترین مردم روی زمین است”".

اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی نمود.

یکی از یاران امام می گوید:” هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی فرمود. هرگز ندیدم به کسی ازخدمتکارانش بدگوئی کند.  خنده او قهقه نبود بلکه تبسم می فرمود. چون سفره غذا به میان می آمد, همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می نشاند و آنان همراه با امام غذا می خوردند. شبها کم می خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می گذراند. بسیار روزه می گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک, مخفیانه به فقرا کمک می کرد”.

یکی دیگر از یاران ایشان می گوید:” فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود, اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می کرد ،  خود را می آراست (لباسهای خوب و متعارف می پوشید). شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود:” ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی گیریم”.

شخصی به امام عرض کرد:” به خدا سوگند هیچکس در روی زمین ازجهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی رسد”. امام فرمودند:” تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار آنان را بزرگوار ساخت”.

مردی از اهالی بلخ می گوید:” در سفر خراسان با امام رضا( علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگذران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم:” فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره ای جداگانه بنشینند”.امام فرمود:” ساکت باش, پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است”.

یاسر، خادم حضرت می گوید: “امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود:” اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود:، به همین جهت بسیار اتفاق می افتاد که امام ما را صدا می کرد و در پاسخ او می گفتند:” به غذا خوردن مشغولند” و آن گرامی می فرمود: “بگذارید غذایشان تمام شود”".

یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت:” من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. ازحج بازگشته ام و خرجی راه را تمام کرده ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده ام”. امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت واز پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود:” این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی”.

آن شخص نیز دینار ها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند:” چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینار ها نبیند؟” فرمود:” تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم “.

امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می داشتند.

یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می گوید:” روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه ای دید و پرسید:” این کیست ؟” عرض کردند:” به ما کمک می کند و به او دستمزدی خواهیم داد”.امام فرمود:” مزدش را تعیین کرده اید؟” گفتند:” نه هر چه بدهیم می پذیرد”.امام برآشفت و به من فرمود:” من بارها به اینها گفته ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می کند مزدش را کم داده ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل     کرده ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی, هر چند کم و ناچیز باشد؛ می فهمد که بیشتر پرداخته ای و سپاسگزار خواهد بود”".

خادم حضرت می گوید:” روزی خدمتکاران میوه ای می خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود:” سبحان الله اگر شما از آن بی نیاز هستید, آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید”".

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام :     

امام فرمودند : “دوست هرکس عقل اوست و دشمن هرکس جهل و نادانی و حماقت است”.

امام فرمودند : “علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سئوال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امرچهار طایفه دارای اجر می‌باشند :

1- سئوال کننده
2- آموزنده
3- شنونده
4- پاسخ دهنده ”

امام فرمودند :” مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است”.

امام فرمودند :”چیزی نیست که چشمانت آنرا  بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است”.

امام فرمودند :”  نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است”.

شهادت امام :

در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور دادتا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام ازآن انار تناول کنند.اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی‌که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا ( علیه السلام ) به شهادت رسیدند .

تدفین امام :

به قدرت و اراده الهی امام جواد ( علیه السلام ) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان,  بدن مطهر ایشان را غسل داده وبر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.

 

 

امام هشتم شیعیان

کنیه
أبوالحسن، أبوعلى

لقب
سراج الله ، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کافی الخلق، الرضى، الرضا، رب السریر، رب التدبیر، الفاضل، الصابر، الوفى، الصدیق، سلطان الانس و الجانّ، غریب الغرباء، معین الضعفاء، شمس الشموس.

پدر
امام موسى بن جعفر (ع) هفتمین امام شیعیان (128 – 183 هـ . ق).

مادر
کنیزى به نام تکتم که از شرافتمندان عجم به شمار مىرفته است.

فرزندان
اقوال در مورد تعداد فرزندان آن حضرت مختلف است، اما مشهور در بین علماء شیعه این است که امام (ع) تنها یک فرزند داشته به نام جواد (ع) (امام نهم شیعیان).

همسر
سبیکه یکى از کنیزان آن حضرت که مادر حضرت جواد (ع) است، و ام حبیبه دختر مأمون که در جریان ولایتعهدى تحمیلى با انگیزه سیاسى به عقد امام (ع) در آمد.

برادران و خواهران
نظریات در مورد تعداد خواهران و برادران آن حضرت مختلف است، عده اى تعداد آنها را 59 نفر و برخى 29 نفر و بعضى 37 یا 36 نفر ذکر کرده اند که عبارتند از؛ 17 برادر به نامهاى ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، حمزه، عبدالله، اسحاق، عبیدالله، زید، حسن فضل، سلیمان و نوزده خواهر به نامهاى ؛ فاطمه کبرى، فاطمه صغرى، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغرى، کلثوم، ام جعفر، لبابه، زینب، خدیجه، علیه، امنه، حسنه، بریهه، عایشه، ام سلمه، میمونه، ام کلثوم.

سجایاى اخلاقى 
به امور مستمندان رسیدگى مىکرد.
بین افراد فرق نمىگذاشت مگر بر اساس تقوا.
به عیادت بیماران مىرفت.
در تشییع جنازه شرکت میکرد.
از اسراف پرهیز داشت.
همواره به یاد خدا بود.
قرآن زیاد تلاوت مىکرد.
همواره متبسم بود.
قهقهه نمىزد.
بوى خوش استعمال مىکرد.
هیچگاه دل کسى را نرنجاند.
به نظافت و پاکیزگى اهمیت مىداد.
بسیار صبور و شکیبا بود.
بسیار فروتن بود.
با همگان با خوشرویى برخورد مىکرد ، و…

قبل از امامت 
این مدت 35 سال بود ودر این دوران حاکمانى چون منصور، مهدى و هارون عباسى بر مسند خلافت تکیه زدند.

امامت وبعد از آن 
بعد از شهادت پدر گرامیش حضرت امام موسى کاظم علیه السلام بدست هارون خلیفه عباسى در سال 183 ه.ق به امامت رسید که با گذشت یک دهه، هارون وفات یافت و پسرش امین بر مصدر خلافت نشست و پس از4 سال واندى مأمون خلافت را بدست گرفت ودر این زمان بود که حضرت دچار نیرنگهاى ناجوانمردانه مأمون شد.

هجرت از مدینه به مرو 
در پى دعوتهاى مکرر مأمون، آن حضرت برخلاف میل باطنى به همراهى فرستادگان مأمون راهى مرو شدند، اگرچه اقوال در خط سیر حرکت حضرت مختلف است اما در مورد ورود حضرت به نیشابور اتفاق نظر وجود دارد.
در طول اقامت حضرت در نیشابور که از شهرهاى بزرگ آن زمان به شمار مىرفته است وقایع بسیارى اتفاق افتاده، از آن جمله است بیان حدیث معروف سلسلة الذهب دراجتماع عظیم مردم نیشابور.
سپس با گذر از طوس و سرخس، سرانجام حضرت با تحمل حدود چهار ماه سفر در نیمه اول سال 201 هـ . ق وارد مرو شدند که مرکز حکومت مأمون بود.

امام درمرو 
پس از ورود آن حضرت به مرو با استقبال گرم اما مزوّرانه مأمون روبرو شدند و چندى نگذشت که مأمون پیشنهاد ولایتعهدى را مطرح کرد و سرانجام حضرت را به پذیرش آن وادار نمود. مأمون در جهت پیشبرد اهداف شوم خود جلسات مناظره مختلفى بر پا مىکرد تا به خیال باطل خویش موجب سرشکستگى آن حضرت شود، اما هر چه سعى مىکرد به فضاحت خویش بیش از پیش نزدیک مىشد.
پس از پذیرش ولایتعهدى، کرامات بسیارى از حضرت مشاهده شد و وقایع بسیارى به وقوع پیوست از جمله استجابت دعاى حضرت در تقاضاى باران، مسئله برپایى نماز عید فطر به امامت امام و غیره.

شهادت
امام از هر فرصتى به نفع دین و احکام حیات بخش آن استفاده مىکرد و مأمون که متوجه اقبال مردم به امام شده بود تصمیم گرفت به هر نحوى امام را از میان بردارد و بدین ترتیب نقشه قتل آن حضرت را عملى کرد، و با خوراندن چند دانه انگور سمى در سال 203 هـ . ق حضرت را به شهادت رساند، و بدن مبارکش را در کنار قبر پدرش که به” بقعه هارونیه معروف بود دفن کرد و از آن به بعد به عنوان “مشهدالرضا” شهرت یافت و زیارتگاه ارادتمندان و شیفتگان اهل بیت قرار گرفت.




نویسنده : لبیک
تاریخ : چهارشنبه 92/10/11
زمان : 5:5 عصر




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.

Reba.ir

کد بارشی


رفتـــ 25
تحلیل آمار سایت و وبلاگ